تاریخ : Tue 18 Jul 2023 - 09:15
کد خبر : 81766
سرویس خبری : ایده حکمرانی

نقد مناسک با یک کلیشه مبتذل

میثم مهدیار

نقد مناسک با یک کلیشه مبتذل

:یکی از پربسامدترین و از این جهت مبتذل‌ترین کلیشه‌هایی که در سال‌های اخیر در میدان جامعه‌شناسی ایرانی ساخته و پرداخته شده دوگانه‌هایی چون «حکومتی- دولتی- رسمی/غیرحکومتی- غیردولتی- غیررسمی» به‌خصوص در تحلیل حوزه‌های فرهنگی و هنری است.

میثم مهدیار، پژوهشگرعلوم اجتماعی:یکی از پربسامدترین و از این جهت مبتذل‌ترین کلیشه‌هایی که در سال‌های اخیر در میدان جامعه‌شناسی ایرانی ساخته و پرداخته شده دوگانه‌هایی چون «حکومتی- دولتی- رسمی/غیرحکومتی- غیردولتی- غیررسمی» به‌خصوص در تحلیل حوزه‌های فرهنگی و هنری است.

به‌نظر می‌رسد این دوگانه حاکمیتی-غیرحاکمیتی توسط سه رویکرد نظری خاص بازتولید می‌شود: رویکردی که تحت‌تاثیر رویکردهای شرق‌شناسانه به تاریخ ایران، تضادی دائمی میان «دولت و ملت» را در جامعه‌شناسی تاریخی ایران بازشناسی می‌کند.

مثال‌واره مشهور آن همایون کاتوزیان است که تحت تاثیر ایده «شیوه تولید آسیایی» مارکس و انگلس و ذیل پارادایم «استبداد ایرانی» چنین تضادی را جوهر جامعه‌شناسی سیاسی ایران و به تبع آن جامعه‌شناسی توسعه، فرهنگی، اقتصادی و معرفتی آن معرفی می‌کند. براساس این ایده به‌واسطه آنکه ایران اقلیمی «خشک و پراکنده» بوده از این رو برخلاف تاریخ اروپای غربی، شکل‌گیری طبقات اجتماعی میانجی دولت و ملت اساسا ممتنع بوده و به‌جای یک حرکت تکاملی و رو به پیشرفت با یک جامعه کلنگی واجد حرکت‌های دوری تکراری «استبداد- انقلاب- استبداد» مواجه بوده‌ و هستیم که در آن حکومت‌ها «فعال مایشا» و عوام هم منقاد و منفعل و فاقد سوژگی خاصی بوده‌اند.

اگرچه تاریخ ایران به شکل اروپای غربی فاقد یک طبقه اقتصادی میانجی حکومت‌ها و مردم بوده است، اما نهادها و ساخت‌های تاریخی بسیاری در تاریخ ایران قابل شناسایی‌اند که چنان میانجیگری را به طرق مختلف نمایندگی و «تداوم فرهنگی ایران» طی حدود سه‌هزاره اخیر را ممکن کرده‌اند.

دومین رویکردی که احتمالا چنین دوگانه‌سازی کلیشه‌ای را موجه کرده گفتمان «بازار آزاد» است که در آن دولت نباید عاملیتی برای صیانت و مراقبت از جامعه به خرج دهد. دولت نه‌تنها باید جامعه را در مقابل هجمه رقابت بازاری بی‌دفاع رها سازد که حتی نسبت به هجمه و تاثیرات و تبعات سیاست‌های توسعه‌ای خودش بر فرهنگ و جامعه هم مسئولیتی ندارد.

در واقع در تناقضی آشکار رویکرد بازاری معتقد است «دولت مدرن» حق تاثیر بر و تخریب بوم و تاریخ و فرهنگ تاریخی و سنت را دارد ولی حق سیاست‌های جبرانی را ندارد. 

یکی از گرفتاری‌ها یا بهتر بگوییم طنزهای روزگار ماست که مثلا روزنامه‌نگار، هنرمند، فعال حزبی، جامعه‌شناس یا دیگر اصناف عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی ما که این چند دهه بدون حمایت دولتی داخلی یا بین‌المللی اساسا امکان سرپاماندن نداشته‌اند، طرفدار دوآتشه بازار آزاد هم باشند. 

سومین رویکردی که به نظر می‌رسد علاقه وافری به تکرار این کلیشه دارد کسانی‌اند که خود را در چهارچوب مطالعات پسامدرن یا مطالعات فرهنگی چپ لیبرال تعریف می‌کنند. از این نظر این دوگانه، دولت نباید به نفع یک ایده یا جریان وارد رقابت‌های هویتی شود و در مقابل سیاست‌های هویتی خرده‌فرهنگ‌های متکثر را فارغ از اینکه منشا و منبع‌شان کجاست و چه تاثیراتی برای جامعه و فرهنگ دارند، بدون ارزش‌گذاری تضمین ‌کند. مهم‌ترین مشکل چنین رویکردی انقطاعش از واقعیت اجتماعی جهانی معاصر است. 

درواقع مهم‌ترین ضعف این مطالبه‌ آن است که گرفتار یک «ملی‌گرایی روش‌شناختی» مفرط است و ایران را نه در یک نقشه جهانی بلکه صرفا در مرزهای سیاسی‌اش محدود می‌پندارد.

متن کامل را اینجا بخوانید.