تاریخ : Sat 01 Jul 2023 - 11:08
کد خبر : 80958
سرویس خبری : اندیشه

مردم چه صدایی را می‌شنوند؟

جعفر علیان نژادی

مردم چه صدایی را می‌شنوند؟

در کوران اغتشاشات یادداشتی نوشتم که در پاسخ به این سوال بود: «چگونه می‌توان صدای مردم را شنید؟»

جعفر علیان نژادی، دانش‌آموخته علوم‌سیاسی:سال گذشته در کوران اغتشاشات یادداشتی نوشتم که در پاسخ به این سوال بود: «چگونه می‌توان صدای مردم را شنید؟» در آن یادداشت از سختی پاسخ به این سوال گفتم و به‌‌ برخی تلاش‌ها و تجربه‌های مردم‌شناسان و جامعه‌پژوهان اشاره کردم. همان موقع به این نتیجه رسیدم که کلید شنیدن صدای مردم این است که اول بدانیم آنها چه صدایی را می‌شنوند. چندی بعد قصد داشتم به سوال تیتر یادداشت حاضر پاسخ گویم که این‌ موضوع به‌تعویق افتاد. حالا در این نوشته می‌خواهم به آن بپردازم.

۱ -طبعا شنیدن نمی‌تواند به معنای رسیدن هر صدا یا صوت به گوش باشد، چه اگر این‌گونه باشد، هر صدایی که بلندتر یا ممتد باشد، متعلق شنیدن است، حال آنکه می‌دانیم مردم هر صدای بلند یا ممتدی را گوش نمی‌کنند. بنابراین شاخص‌ شنیدن باید چیزی از نوع پذیرفتن و قبول کردن باشد.

۲- شنیدن مردم با شنیدن افراد یا جمعی جبری از افراد که کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، متفاوت است. هر فردی می‌تواند صدایی را قبول داشته باشد یا افراد بدون ارتباط با یکدیگر می‌توانند به صداهای متکثری گوش فرا دهند اما وقتی مردم می‌شوند، نمی‌توانند همزمان چند صدای متفاوت و مخالف را هضم و جذب کنند، چون اساسا فلسفه مردم‌شدن‌شان زیرسوال می‌رود. مردم صدایی را می‌شنوند که آنها را خطاب می‌کند، نه فرد یا افراد را.

۳- همه مردم دنیا یک‌صدا را نمی‌شنوند، هر مردمی صدای خودشان را می‌شنوند. البته به این معنا نیست که به هیچ وجه صداهای مردم دیگر مسموع نیست. در برخی کشورها صداهای بیگانه هم خوب شنیده می‌شود، بنابراین وقتی گفته می‌شود مردم چه صدایی را می‌شنوند، درواقع داریم می‌گوییم مردم «ایران» چه صدایی را می‌شنوند.

۴- وقتی از مردم ایران حرف می‌زنیم، درواقع باید ببینیم چه صدایی این هویت (مردم ایران) را خطاب قرار می‌دهد. مردم ایران صدایی را بهتر می‌شنوند که هویت‌شان را خطاب قرار می‌دهد. آنها 45 سال پیش در میان چهار صدای دربار، روشنفکری، استعمار و روحانیت، آن صدایی را انتخاب کردند که تکریم و احترام را به هویت‌شان بازگرداند.

۵ - مردم ایران صدای تکریم و احترام را از نهاد روحانیت شنیدند، البته بهتر است که بگوییم با روحانیت همصدا شدند، چون آنان درطول تاریخ خود هیچ‌گاه صدای ظلم، جور، غلبه، سلطه و استبداد را آزادانه نپذیرفته بودند. آنها تجربه مردم اهل کوفه را پیش چشم داشتند، نمی‌خواستند مصداق لعن زیارت اربعین باشند: «لَعَنَ‌اللَّه أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِک فَرَضِیتْ بِه.»

۶- مردم آن صدایی را شنیدند که آنها را مردم کرد، صفوف آنها را فشرده ساخت و هویت را به آنان بازگرداند. صدای توحید تنها صدایی بود که آنان را از سلطه غیر‌ و بیگانه رهایی بخشید. اما این صدا همیشه راحت به گوش مردم نمی‌رسید. زمانی جبهه‌بندی‌ صداهای معارض روشن و قابل‌اشاره بود، صدای مشرک، فاسق، ظالم، مستکبر و منافق بهتر قابل تشخیص بود، تبری‌ جستن از آنها و تولی ‌ورزیدن به صدای توحید راحت‌تر بود اما اکنون برائت از معارضان بسی سخت‌ شده است. ‌

۷- با وجود این، مردم ایران هنوز که هنوز است قدرت شنیدن صدای توحید را دارند، با اینکه صداهای معارض پرحجم و پرفشار همه گوش‌ها را پرکرده‌ است، اما آنان‌‌ برای شنیدن صدای توحید، هم بنیه درونی قوی و هم شاخص بیرونی پایداری دارند. ایمان به خدا، همان بنیه درونی قوی است. تبعیت از ولی‌فقیه هم شاخص بیرونی کم‌سابقه‌ای است.

۸- نشانه پذیرش صدای توحید توسط مردم ایران، عمل ایمانی آنان‌ است. همین عمل ایمانی، خودِ متدانی (دنیوی) آنان را تبدیل به خودِ متعالی کرده است. مردم صدایی را می‌شنوند که خود متعالی آنان‌ را خطاب قرار می‌دهد، مردم صدایی را می‌پذیرند که فطرت آنان را می‌جنباند. عالی‌ترین حرکات جمعی مردم و مهم‌ترین دلیل مجتمع‌ شدن آنان‌ همچنان ریشه ایمانی دارد.

۹- راه خوب شنیدن صدای توحید، مبارزه با صداهای معارض است. با اینکه مردم فطرتا متوجه صداهای معارض می‌شوند، اما گاهی راه تشخیص و سم‌زدایی از چنین ابتلائاتی را نمی‌دانند. آنان متوجه عدول و نزول از خود متعالی خویش می‌شوند اما گاهی مسیر ترمیم و صعود را پیدا نمی‌کنند. مردم برای قربانی کردن خودِ متدانی خویش راهنما می‌خواهند. قربان وقتی برای مردم عید می‌شود که به غدیر منتهی شود. عید قربان، عید ولایت است. عید قربانی کردن صداهای معارض و شنیدن صدای امامت و ولایت.

۱۰- مطالبه حقیقی مردم از مسئولان تداوم شنیدن صدای توحید است. مردم از دولت و مجلس و قوه خواهان شنیدن پیام کارآمدی هستند، آنان محیطی را می‌خواهند که هیچ نیروی معارضی جرات سروصدا نداشته باشد. تنگی معیشت، قانون ناپایدار و وجود فساد، این محیط را ناسالم می‌کند. محیط که سالم‌تر شود مردم هم راحت‌تر صدای خدمت مسئولان‌ را می‌شنوند.