حدود چهار سال پیش در روزنامه «فرهیختگان» از فردوسیپور و «نود» نوشتیم و تاثیری که رفتار فردوسیپور و البته مدیران صدا و سیما در تعطیلی این برنامه داشتند و این داستان با تعطیلی خودخواسته فوتبال120 ادامه دارد.
پیشتر و در 20 فروردین 1398 اینگونه نوشته بودیم:
این تصور اشتباهی است که مدیران تلویزیون بعد از سالها حضور مستمر، هنوز الگوی مشخص پرمخاطبسازی در رسانه ملی را یاد نگرفتند؛ هم آنها الگو را پیدا کردند و هم برنامهسازان و اخیرا هم اسپانسرها میدانند چه مسیری را برای جذب حداکثری مخاطب تلویزیون انتخاب کنند. برنامههایی مثل «خندوانه» و «دورهمی» و این اواخر «عصر جدید» نمونههایی هستند که براساس همین الگو ساخته شدند. اما برنامه «۹۰» و شخص عادل فردوسیپور سوای این نمونهها، خودش تکهای از فرآیند شکلگیری این الگو است. مثلا اگر میخواستند برنامه سینمایی پرمخاطبی بسازند به الگوی «۹۰» نگاه میکردند و از روی آن برنامهای مثل «هفت» طراحی میشد. فردوسیپور و برنامه «90» در چارچوپ همین جذب مخاطب حداکثری و برند ماندن برنامه در یک فرآیند دو دههای بالغ شد و رشد کرد.
این روزها احوالات برنامه «۹۰» برزخی است شبیه پنج، 6 سال قبل برنامه «ماه عسل» و روزهایی که احسان علیخانی هم با مدیران شبکه به مشکل خورده بود و اجرای «ماه عسل» چندبار دست بهدست شد و شاید همانطور که علیخانی به برنامهاش بازگشت، چند سال بعد فردوسیپور هم به برنامهاش باز گردد، شاید هم سرانجام فردوسیپور و «۹۰» هم چیزی شبیه جیرانی و «هفت» شود و بازگشتی برای فردوسیپور نباشد. فارغ از اینکه چه سرنوشتی در انتظار برنامه «۹۰» است، حرف و حدیثهای این روزها درمورد این برنامه فرصت خوبی برای بازخوانی رویهای است که در این 20 سال فردوسیپور و مدیران سازمان برای طراحی الگوی پرمخاطب کردن یک برنامه تلویزیونی انتخاب کردند. رویهای که فرمهای دیگری از روی آن کپی شده و در شبکههای تلویزیونی درحال تکثیر است و احتمالا در سالهای آتی، مدیران سازمان و برنامهسازان با مشکلات مشابهی همچون این روزهای «۹۰» و فردوسیپور مواجه خواهند شد.
برای خواندن کامل گزارش اینجا را بخوانید
از سال 98 که 90 تعطیل شد تا همین چند روز پیش که خبرهایی درباره تعطیلی فوتبال 120 منتشر شد، ما در فرهیختگان بارها رویکرد مواجه عادل و صداوسیما را نقد کردیم. این گزارش ها را در ادامه بخوانید