تاریخ : Wed 26 Apr 2023 - 10:12
کد خبر : 79510
سرویس خبری : اقتصاد

این مناظره با مسائل ایران بیگانه بود

این مناظره با مسائل ایران بیگانه بود

به‌عنوان یک مخاطب عام مناظره دیشب نشان داد تا چه حد سوالاتی که در نسل گذشته اقتصاددانان مطرح می‌شود با وضعیت امروز ایران بی‌ارتباط است. یک استاد بزرگوار موضوع را به‌سمت مسائل خانوادگی راسل، یک‌نفر در رابطه با نگارش اصل 44 توسط کمونیست‌ها (که فارغ از درستی یا نادرستی باید گفت کل اصل 44 منقلب شده است) مطرح می‌کنند. در این مناظره نه سوال و نه پاسخ مشخصی وجود داشت و دو ساعت برچسب‌زنی متقابل بدون اینکه حتی در رابطه با یک سوال مشخص گفت‌وگویی شکل بگیرد، جریان داشت. این اتفاق تقریبا تایید آن است که مشکل ما بیش از آنکه به پاسخ مربوط باشد به سوال برمی‌گردد.

آقای شاکری دیدگاه شما درخصوص مناظره  دکتر مسعود درخشان و دکتر موسی غنی‌نژاد چیست؟
به‌عنوان یک مخاطب عام مناظره دیشب نشان داد تا چه حد سوالاتی که در نسل گذشته اقتصاددانان مطرح می‌شود با وضعیت امروز ایران بی‌ارتباط است. یک استاد بزرگوار موضوع را به‌سمت مسائل خانوادگی راسل، یک‌نفر در رابطه با نگارش اصل 44 توسط کمونیست‌ها (که فارغ از درستی یا نادرستی باید گفت کل اصل 44 منقلب شده است) مطرح می‌کنند. در این مناظره نه سوال و نه پاسخ مشخصی وجود داشت و دو ساعت برچسب‌زنی متقابل بدون اینکه حتی در رابطه با یک سوال مشخص گفت‌وگویی شکل بگیرد، جریان داشت. این اتفاق تقریبا تایید آن است که مشکل ما بیش از آنکه به پاسخ مربوط باشد به سوال برمی‌گردد.
نکته دیگر اینکه علی‌الظاهر تصور آن است در وضعیت دهه‌های 70 و 80 هستیم، یعنی رویکرد خود را از یک رویکرد مطلقا نظری و بدون اتکا و بازخورد گرفتن از واقعیت جلو ببریم. مشاهده می‌کنید تنها جایی هم که در انتهای این گفت‌وگوی طولانی و بدون منطق در رابطه با پایه پولی به‌عنوان یک کمیت قابل‌سنجش صحبت می‌شود، ایده‌های هر دو استاد بزرگوار در رابطه با رشد جهش‌گونه پایه پولی در یک‌سال گذشته کاملا با چیزی که در واقعیت اتفاق افتاده، بی‌ارتباط بوده، چنانکه آقای درخشان معتقد است این اتفاق نتیجه لیبرالیسم و رهاسازی اقتصادی و غلبه تفکرات سرمایه‌داری بوده یا آقای غنی‌نژاد ارتباط آن با خصولتی‌ها و دولتی‌ها را عامل می‌داند، اما واقعیت اتفاق به یک دلیل از آنچه در کنترل ترازنامه اتفاق افتاده و تنبیه آن یعنی افزایش ذخیره قانونی بوده، نیاز به ذخایر و افزایش رشد پایه پولی و اضافه برداشت را افزایش داده و ثانیا اینکه حساب‌های نهادهای دولتی و عمومی از بانک‌ها خارج و به بانک مرکزی رفته هم تقاضا برای ذخایر را زیاد کرده و کاملا خلاف گفتار این دو بزرگوار است و می‌بینید تنها جایی که موضوع به واقعیت نزدیک می‌شود آنقدر پاسخ و برداشت بی‌ارتباط و دور از واقعیت است. حال نکته قابل‌تامل این است که آیا اصولا برای گفت‌وگو، باید سوال خود را از نسب خانوادگی فلان شخص یا تفکرات پشت نگارش قانون اساسی چه بوده است، شروع کنیم؟ 
 
درخشان بحثی مبنی‌بر تجمیع و ادغام همه بانک‌ها در یک بانک را مطرح کرد. پرواضح است که این موضوع به‌لحاظ همه شرایط، اصلا برای کشور موضوعیت ندارد و فاقد منطق است. نظر شما در این مورد چیست؟ 
این پژوهشگر مالیه حکمرانى می‌گوید کسی که از ادغام بانک‌ها در شرایط فعلی دفاع می‌کند انگار اصلا یک بار هم تجربه‌ ادغام بانک‌های نظامی را ندیده؛ تجربه‌ای که به‌لحاظ سازمانی، از نظر حقوق منافع سهامداران و رشد پایه پولی شکست خورده است. ممکن است راه‌حلی داشته باشید که در جایی و در انتهای یک مسیر 10 یا 20 ساله به تعداد بانک‌های اندک برسید اما اگر شروع اصلاحات شما از ادغام بانک‌ها بگذرد خیلی از واقعیت فاصله دارد. در مقابل اگر بگویید بانک‌های خصوصی وضعیت بهتری در اضافه برداشت دارند هم اشتباه است، مطلبی که در مقابل آقای غنی‌نژاد می‌گفتند، به‌هیچ‌وجه درست نیست، مگر بانک آینده و سرمایه خصوصی نیستند؟ یا اگر بانک خاورمیانه به‌عنوان مثال ذکر می‌شود این بانک یک صرافی بزرگ است و مدل کسب‌وکار بانک ندارد و اصلا به‌معنای درستی این صحبت درخصوص بانک‌های خصوصی نیست، لذا رویکردهای این دو بزرگوار بسیار از مساله، سوال و واقعیت‌های زمینی کشور عقب است چه برسد به گفت‌وگو در باب آن. 

غنی‌نژاد می‌گوید بخش اقتصادی قانون اساسی کاملا متاثر اندیشه‌های چپ بوده و ریشه بدبختی ما همین‌جاست. نظر جنابعالی در این مورد چیست؟ 
شاکری می‌گوید خود غنی‌نژاد چندین سال پیش در یادداشتی از اشتباه بودن خصوصی‌سازی یاد کردند و آزادسازی را مقدم بر خصوصی‌سازی می‌دانند. پس اصلا سوال در درجه اول از جابه‌جایی اصول قانون اساسی نیست. آیا در ابتدای انقلاب رویکرد چپ وجود داشته؟ بله بوده. آیا این رویکرد چپ تاکنون ادامه یافته؟ خیر وجود نداشته است. اکنون زمان آن نیست که از سرمایه‌داری رفاقتی را انجام دهیم یا نه یاد کنیم. آیا اصلا کسی دفاع می‌کند؟ واضح است که خیر. اما اینکه چه چیزی موجب این سرمایه‌داری شده و درباره راهکار جلوگیری از ایجاد این نوع سرمایه‌گذاری چیست، شروع بحث آن نمی‌تواند از مصدقی‌های چپ یا بنی‌صدر باشد. 

غنی‌نژاد در صحبت خود می‌گوید این اندیشه و جریان همچنان ادامه دارد و شما می‌گویید با مطرح شدن سیاست‌های اصل 44 دیگر این بحث‌ها موضوعیت ندارد. 
شاکری در پاسخ می‌پرسد: «آیا به‌جز این است که اصل 44 کاملا تغییر یافته است (زیرو رو شده است)؟ آیا غیر از این است که در مهم‌ترین و حساس‌ترین بخش یعنی نظام بانکی تغییرات ماهوی دیده‌ایم؟ آیا نتیجه آن مثبت بوده یا منفی. واقعیت این است که فکر می‌کنم الان زمان بحث‌های این‌چنینی نیست و حتی اگر رویکرد تاریخ اقتصاد داریم هدف آن باید یادگرفتن باشد، نه اینکه در گذشته‌های دور مقصر چه کسی بوده است.»

عده‌ای هم می‌گویند که خوب است تفکرات مختلف با هم به گفت‌وگو بنشینند و در این مسائل متوقف نمانیم.
این پژوهشگر مالیه حکمرانى درخصوص ضرورت شکل‌گیری گفت‌وگو در مسائل اقتصادی نیز می‌گوید: «اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است و اگر بتوانیم به چهارچوب اولیه گفت‌وگو‌پذیری برسیم اما آنچه شاهد بودیم از سمت هر دوطرف اساسا گفت‌وگو نبود، حتی از نیمه دوم بحث به بعد یکی به دو بود. حالا ممکن است کسی بگوید غنی‌نژاد دربرابر رویکرد تهاجمی درخشان به این شکل گفت‌و‌گو کرد که حتی در این صورت هم باید گفت انتخاب خردمندانه این است که درصورتی‌که طرف مقابل گفت‌وگوپذیر نیست، شما مستقلا حرف خود را بزنید. اما غنی‌نژاد این چنین عمل نکرد. درواقع در مناظره اخیر شاهد دور برگشت مناظره چندین سال قبل بودیم بدون آنکه هیچ‌کدام از دو بزرگوار در هنر گفت‌وگو پیشرفتی داشته باشند. امیدوارم این مناظره فرصتی بوده باشد تا نسل جوان‌تر بتوانند در ذهن خود از فضای استادمحوری و مصون دانستن پیشکسوتان از نقد بگذرند و این صحبت ناظر به هر دو بزرگوار است.»