سیدمهدی طالبی، خبرنگار:چین از 19 فروردین (8 آوریل) رزمایشی را در تنگه تایوان آغاز کرده که تا امروز 21 فروردین بهطول انجامیده است. آنچه این رزمایش عظیم و مهم را پررنگتر ساخته مانور هدف قرار دادن اهداف متعدد در جزیره تایوان و حمله به ناوگان دریایی دشمن ازجمله ناوهای هواپیمابر در آن است. گفته میشود این رزمایش واکنشی به دیدار اواخر هفته گذشته تسای اینگ ون رئیسجمهور تایوان با کوین مک کارتی رئیس مجلس نمایندگان در شهر لسآنجلس است. همزمان با این تنشها مایکل مککال، رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا که در جریان سفر سهروزه هیات دو حزبی از قانونگذاران آمریکایی به تایپه، در تایوان حضور دارد، در مصاحبه با شبکه فاکسنیوز تهدید کرده درصورتیکه پکن به تایوان حمله کند، کنگره آمریکا مجوز درگیری نظامی مستقیم با چین را خواهد داد. بهنظر میرسد اظهارات تشدید شده مقامات آمریکایی و زیرپا گذاشتن خطوط قرمز پیشین میان واشنگتن و پکن، بیشتر از آنکه ریشه در موضع برتر آمریکاییها داشته باشد به احساس هراس آنها از تغییر وضعیت بهشکلی غیرقابلبازگشت است.
چین در وضعیت فعال
چین میداند افزایش شدید فشارها در کنار مزیتی که کشورهای شرق آسیا و حتی جهان از چین میبرند، باعث میشود کشورها به مرور در برابر پکن مواضع نرمتری در پیش گیرند. در شرق آسیا این فشارها دارای ابعاد نظامی-امنیتی نیز هستند. به نظر میرسد تایوان امروز بیشتر از گذشته زیر فشارهای خردکننده چین قرار گرفته است. چینیها در دورههای کوتاهمدت دست به برگزاری رزمایش علیه تایوان زده و بهصورت هفتگی اقدام به ورود به حریم هوایی میکنند. با این اقدامات چینیها از لحاظ قوانین بینالمللی مرتکب تخلفی نمیشوند زیرا تایوان کشوری مستقل به حساب نمیآید بلکه براساس سیاست «چین واحد» بخشی از این کشور است. به نظر میرسد چین قصد داشته باشد بدون دست زدن به جنگ و با تشدید فشارهای فزاینده علیه این جزیره بهمرور با فرسایش ظرفیتهای تایوان و بهطور ویژه ظرفیتهای ذهنی، این منطقه را به تسلیم وادار سازد. با توجه به روندهایی که چین را به جایگاه کنونیاش رسانده و سیر فزاینده افول آمریکا میتوان تصور کرد در سالهای آتی تایوان بیدفاعتر و پکن در موضعی تهاجمیتر خواهد بود. با چنین دورنمایی که به مرور تشدید نیز میشود، تایپه راهی جز گردن نهادن به خواستهای پکن نخواهد داشت.
چین و خنثیسازی تمام تهدیدات امنیتی پیرامونی
در منطقه جنوبشرق آسیا تنها چین نیست که با کشورهای دیگر دارای اختلاف است اما نکته مهم، اهمیت درگیری چین با کشورهای دیگر در این برهه زمانی است. چین درحال قدرتمندتر شدن است و همزمان آمریکا نیز درحال افزودن بر چینهراسی برای مهار پکن است.
آمریکا برای اجرای این سیاست به زنجیرهای از متحدان در منطقه دسترسی دارد که بخشی از نوارشرقی و بهطور کامل نوارجنوبی چین را پوشش میدهند. این کشورها ضمن آنکه خود با بخشی از ظرفیتهایشان درحال ایفای نقش برای مهار چین هستند، امکاناتی مانند پایگاههای نظامی خود را نیز در اختیار آمریکا قرار دادهاند. با این حال چین در برابر فشارهای وارده عقب ننشسته و به دنبال خنثیسازی آنها بوده است. ژاپن و کرهجنوبی از نظر امنیتی توسط کرهشمالی مهار شدهاند و کشورهای دیگر در دریای جنوب نیز با فشارهای ترکیبی ولی مستقیم چین به گوشه رینگ رفتهاند. حتی اگر آمریکا و متحدان منطقهای این کشور در شرق آسیا از آزادی عمل کاملی نیز برخوردار بودند همچنان تردیدهایی جدی نسبت به توانایی آنها در مهار چین وجود داشت اما امروز این شرایط حاکم نیست و پکن این زنجیره را تضعیف کرده است.
چرا مهار منطقهای چین ناکام ماند؟
با وجود آنکه درصورت شکلگیری یک قدرت، دیگر کشورهای منطقه باید نسبت به آن احساس هراس کرده و به مقابله برخیزند، مسائل و روندهایی این موضوع را درباره موقعیت چین در شرق آسیا با دشواری روبهرو ساخته است. بهصورت توامان هم احساس هراس از چین در این منطقه دچار نوساناتی از یک کشور به کشوری دیگر است و هم از سوی دیگر اقدامات شکل گرفته بر مبنای این هراس نیز راه به جایی نبردهاند. در ادامه تلاش شده به دلایل ناکامی آمریکا در مهار چین در شرق آسیا پرداخته شود.
1- یک قدرت بزرگ بهآسانی قابل مهار نیست
چین در حوزه اقتصادی به اندازهای پیشرفت کرده که حتی غرب با وجود آگاهی نسبت به خطرات این رشد، کار زیادی از دستش ساخته نیست؛ با وجود آنکه تمام توان خود را نیز در قالب جنگ تجاری، محدودیتهای فناوری و تمرکز بر تراشهها به کار گرفته است. بنابر اکثر پیشبینیها طی یک تا دو دهه آینده چین به نخستین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد و در همین مدت تعداد تسلیحات هستهای این کشور نیز با 5 برابر شدن به 1500 سلاح میرسد؛ تعدادی که میتوانند با توجه به سطح عملیاتیشان تقریبا با تعداد تسلیحات عملیاتی زرادخانههای آمریکا و روسیه مقایسه شوند. پکن همچنین در کنار آمریکا و روسیه سومین کشوری به شمار میرود که جنگنده نسل پنجم را عملیاتی ساخته است. در حوزههای سیاسی نیز پکن از متحدان قدرتمندی بهره میگیرد که ضمن مفید بودن برای این کشور، همانند متحدان شوروی وابسته مرکز نیستند. به دشواری بتوان تصور کرد چین با چنین ابعاد قدرتی قابل مهار باشد.
2- آسیبهای قابلتوجه مقابله با قدرتی مهیب
کشورهای محیط پیرامونی چین میدانند مچ انداختن با چنین قدرت مهیبی میتواند متضمن آسیبهای شدیدی به این کشورها باشد. چین میتواند ضمن وارد آوردن فشارهای تجاری و سیاسی در حوزههای اطلاعاتی، سایبری و حمایت از مخالفان همانند پشتیبانی از گروههای جداییطلب نیز کشورهای معارض خود را تحت فشار قرار دهد. چین به تمامی ابزارهای متناسب در این زمینه دسترسی دارد.
3 -تشکیل ائتلاف منطقهای موثر ضدچین ممکن نیست
ائتلاف منطقهای علیه چین سالهاست تشکیل شده است اما مساله بر سر میزان کارایی این ائتلاف یا ائتلافهاست. این ائتلافها اگر کارایی داشتند علیرغم فعالیتشان علیه چین، پکن تا این میزان پیشرفت را تجربه نمیکرد. ناکارآمدی ائتلافها علیه چین به تفاوت تصور کشورها از «تهدید بودن» و «میزان تهدید» چین و سطح واکنش علیه آن بازمیگردد. به همین دلیل است که بسیاری از کشورها وظایف محوله به خود برای مقابله با چین را بهطور کامل انجام نمیدهند.
4- ناکارآمدی آمریکا بهعنوان عامل موجودیتی ائتلافهای ضدچینی
هرچند کشورهای حاضر در شرق آسیا از چین احساس تهدید میکنند اما محور تقویتکننده این ذهنیت و تبدیلکننده این احساسات به ائتلاف آمریکاست. بدون واشنگتن اساسا این ائتلافهای ضدچینی وجود خارجی نخواهند داشت. کشورهای منطقه هماکنون این سوال را از خود میپرسند که چگونه آمریکا با تواناییها و انگیزهاش موفق به مهار چین نشده و پکن زیر سایه این فشارها به جایگاه کنونیاش دست یافته است؟ اگر آمریکا محور اصلی و دلیل موجودیتی ائتلافهای چینی و پشتیبانیکننده آن است و کاری از پیش نبرده پس نمیتوان به مهار پکن امیدوار بود و بهطور جدی در این مسیر وارد شد. دولتهای شرق آسیا اینگونه با خود میاندیشند که تلاشهایشان برای مهار چین به شکست بینجامد، آنها باید بدون حامی قدرتمندی برای دریافت ضربات انتقامی چینی آماده شوند.
5- رویکرد چین چندان هم برای شرق آسیا هراسناک نیست
پکن هرچند در تبت و دریای چین جنوبی دست به کنترل جغرافیا زده اما این مساله دارای زمینههای مشروعی بوده و از سوی دیگر به مناطق مناقشه و به جهت امنیتی محدود شده است. همانقدر که هندیها بر تبت ادعا دارند چینیها نیز میتوانند داشته باشند؛ چه اینکه از اساس تسلط هندیها بر مناطق پیرامونی دیگرشان از جمله کشمیر نیز محل مناقشه است. چین جدای از چنین مواردی دست به تسلط بر جغرافیا نزده و برای آن برنامهریزی خاصی نیز نداشته است. از این رو کشورهای منطقه نگران یک چین مهاجم نیستند؛ دستکم تا زمانی که خود منشا تهدید علیه پکن نباشند.
6- وابستگی متقابل کشورهای منطقه به چین
کشورهای شرق آسیا در حوزههای مختلف اقتصادی به چین وابستگی دارند. بخش اعظم روابط چین با کشورهای شرق آسیا را مسائل اقتصادی تشکیل میدهد بهگونهای که این موضوع از غلظت هر تنش و درگیری سیاسی و امنیتیای میکاهد. این مساله باعث شده تا روابط چین با کشورهای پیرامونیاش قابل مدیریت باشند.
7- امنیت و آرامش لازمه اصلی توسعه مدنظر شرق آسیا
کشورهای جنوبشرق آسیا نسبت به بروز درگیری حساسیت بالایی دارند. این کشورها دارای نرخهای بالای جمعیتی هستند و تلاش دارند با جذب منابع مالی و افزایش تولید ناخالص داخلی خود را در مسیر توسعه نگاه دارند. تشدید درگیری در این منطقه به هرشکل و بدتر از همه با چین، میتواند ضربهای به سیاستهای اقتصادی این کشورها باشد.
8 -نگرانی جهانی از آسیب به چین
حتی غرب به دلیل واردات گسترده به چین وابسته است. از سوی دیگر کشورهای دارنده انرژی نیز حتی اگر بهطور مستقیم به چین نفت نفروشند، از فشاری که این کشور از سمت تقاضا به بازار وارد میسازد، متنفع هستند. میزان واردات نفت چین (10 میلیون بشکه در روز) معادل 10 درصد کل تولید نفت جهان است که این سهم در بازار خرید و فروش جهانی نفت بیشتر نیز میشود. در این فضا، جامعه جهانی از جمله کشورهای اوپک میانهای تشدید تنش توسط کشوری کماهمیت همانند فیلیپین علیه چین نخواهند داشت.