محمدرضا حاجی عبدالرزاق، خبرنگار:استقلالیها این روزها با مشکلات عدیده مالی و مدیریتی دستوپنجه نرم میکنند. درست از روزهایی که استقلال با استراماچونی صدر جدول را فتح کرد و در ادامه این مربی، ادامه کار با آبیها را به لقایش بخشید، همیشه این خطر بیخ گوش آبیها وجود داشت که تبعات تسویهحساب بعد از چند سال با سرمربی سابق ایتالیایی میتواند ماجراهای غمانگیری را برای این تیم و هوادارانش در پی داشته باشد، این در حالی است که فعلا استقلال از آسیا حذف شده اما همچنان تسویهحسابی صورت نگرفته است. با همه این شرایط اما به نظر میرسد بیشتر از فتحاللهزادهای که درنهایت بعد از کلی وعده و وعید نتوانست این پرونده را با موفقیت ببندد، افرادی مقصر هستند که آدمهای امتحان پس داده را دوباره روی کار آورده و به آنها پست و منصب میدهند.
در همین زمینه امیررضا واعظآشتیانی مدیرعامل اسبق استقلال که از مدیران اقتصادی نیز به شمار میرود گفتوگویی را با «فرهیختگان» انجام داده که متن آن را در ادامه میخوانید.
زمانی که علی فتحاللهزاده بهعنوان مدیرعامل باشگاه استقلال انتخاب شد، به نظر میرسید این روزها را پیشبینی کرده بودید؛ چراکه به خوبی به یاد داریم در گفتوگویی که با «فرهیختگان» داشتید نسبت به این انتصاب، انتقاداتی را مطرح کرده و در این خصوص به وزارت ورزش خرده گرفته بودید. صحبت را از همین جا آغاز کنیم.
بله دقیقا درست میگویید. من فکر میکنم تمام این اتفاقاتی که برای تیمهای استقلال و پرسپولیس، بهخصوص استقلال رخ داده است در ابتدا باید آن را ریشهیابی و آسیبشناسی کرده و باید ببینیم اشکال از کجا بوده است.
شما این اشکالات را در کجا میبینید؟
به نظر میرسد مشکل از انتصاباتی باشد که صورت گرفته است، بنابراین در ابتدا باید از خود وزرایی که این افراد را انتخاب کردند پرسید متر و معیار و شاخصی که برای انتخاب مدیرعامل داشتید چه بوده است؟ آیا این افراد را در ترازو گذاشتید و آنها را وزن کردید یا اینکه واقعا شاخصهایی را درنظر گرفتید و اینها را انتخاب کردید؟ این در حالی است که این افراد از دو حالت خارج نبودند؛ یا اینکه هیچ سابقه باشگاهداری نداشته و مدیریت باشگاه را بلد نبودند، یعنی محیط ورزش را خوب درک نکرده بودند و صرفا نقش مبصر را بازی میکردند. این دسته نه خلاقیتی داشتند و نه مدیریت بلد بودند و فقط مبصری میکردند و این افراد را انتخاب میکردند. در وهله بعدی به دنبال گروهی بودند که امتحان خود را یک بار پس داده و زمانی که کسی امتحان خود را پس داده و دیدید که با این باشگاهها چه کردهاند، جای تعجب و سوال پیش میآید که چگونه دوباره این افراد مجددا انتخاب میشوند؟ چه کسانی این مشورتها را میدهند؟ طرف مشورت این آقایانی که وزیر بوده و هستند چه کسانی هستند؟ این آدرس غلطها را از کجا میآورند؟
اما همین دسته از وزرا همیشه ادعاهای زیادی را در دوران وزارت خود مطرح کرده و میکنند.
درست است. وقتی با آنها صحبت میکنید آن گونه صحبت میکنند که انگار پدر علم مدیریت هستند اما وقتی عملکرد آنها را نگاه میکنید میبینید که از خیلیها عملکرد ضعیفتری داشتهاند. بنابراین در ابتدا باید به این موارد و این اتفاقات رسیدگی شود.
به نظر میرسد بعد از انتخاب و انتصابهایی که صورت میگیرد، نظارتی هم وجود ندارد.
نکته بعدی همین است. حالا این افراد را انتخاب کردید، نظارتتان کجاست؟ مگر شما صاحب مجمع نیستید؟ از اوایل دهه 90 گفتیم حالا که قانون تجارت بر این دو باشگاه حاکم شده پس بر این اساس آنها را اداره کنید. آیا این کار را کردید؟ آیا مجامع سالانه آنها برگزار شد؟ آیا حسابرسی سالانه انجام گرفت؟ آیا عملکرد هیاتمدیره و مدیرعامل براساس گزارش حسابرس در مجمع مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت؟ خیر هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد.
در این بین به سازمان خصوصیسازی نیز همیشه نقدهایی را وارد دانستهاید؟
همین است. نکته مهمتری که باز شاهد آن هستیم این است که بزرگترین اشتباه را همین سازمان در قبال سرخابیها انجام داد که آن هم فروش سهام این دو باشگاه بود. این پولها آمدند، چه شد و به کجا رفت؟ سازمان خصوصیسازی چرا سهام این دو باشگاه را به اسم اینکه میخواهیم آنها را به طرفداران بفروشیم، قربانی کرد. این سهام را به هوادار هم فروختید. حالا که سالگرد افزایش سرمایه که از خرید سهام هوادار بود رسیده، برای آنها چه جوابی دارید؟ این کار جز این بود که آینده را هم برای فروش سهام بیشتر سوزانده و به نوعی آیندهسوزی کردید.
امروز هم میگویند دو بار پول آماده بوده اما به استراماچونی پرداخت نشده است.
فرض کنیم این پول را هم دادند. باز اینجا این سوال دوباره از وزارت ورزش پیش میآید که شما چه نظارتی بر این پول کردید؟ شما صاحب مجمع بودید. مگر هیاتمدیره نداشتید؟ اصلا هیاتمدیرهای که وظایفش را نمیداند برای انتخاب آنها چه متر و معیاری دارید؟ شما کسانی را برای هیاتمدیره انتخاب میکنید که مرتب در رسانهها حرفهای بیربط بزنند؟ حرفهایی بزنند که از لحاظ اقتصادی هیچ ارزشی برای باشگاه ندارد؟ این اعضا را صرفا برای این کار انتخاب کردید؟ چه نظارتی کردید که 118 میلیارد تومان پول چگونه مصرف میشود؟ اما مهمترین نکته این است که آقای فتحاللهزاده سه چهار نوبت در همه این سالها به استقلال آمده و رفته است. او چه آوردهای داشته و چه خدمتی توانسته بکند؟ به یاد دارید که به انتصاب ایشان هم انتقاد داشتم که با چه متری ایشان را انتخاب کردید. آیا ایشان کسی نبود که در دولت روحانی متهم به این بود که 80 میلیارد تومان برای استقلال بدهی بالا آورد و رفت؟ 80 میلیارد در آن زمان اصلا پول کمی نبود. آیا این مسائل برای شما درس عبرت نبود؟
به نظر میرسد با انتخاب این مدیران برای سرخابیها در کنار مسائل مرتبط دیگر با فوتبال مثل انتخاب سرمربی تیم ملی و عدم بهکارگیری تکنولوژی کمک داور ویدئویی، امروز وزارت ورزش در هیچکدام از این عرصهها نمره قبولی نگرفته باشد. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه وقتی انتقاد میکنید آقایان فکر میکنند با آنها دشمنی داریم و فورا گارد میگیرند. این دلیل نمیشود کسی که مطالبهگر است، بشود دشمن. متاسفانه امروز این گونه تعریف شده است که اگر کسی بخواهد مطالبه منطقی، کارشناسی و منصفانه داشته باشد از صحبتهای وی برداشت دشمنی میشود.
فارغ از این مبحث، عملکرد وزارت ورزش و موضعگیریهای وزیر در جریانهای اخیر را چطور بررسی و ارزیابی میکنید؟
تحلیل من این است که اصولا حمید سجادی انتخاب درستی برای وزارت ورزش نبود، چون من این روزهای ورزش و این روزهای خاکستری برای فوتبال بهخصوص سرخابیها را پیشبینی میکردم و این روزها را میدیدم. بنابراین با صراحت میتوان اینطور گفت که چنین عملکرد و چنین دستاوردی نشان میدهد که این شعاری که ورزش را به دست ورزشیها بسپرید صرفا یک شعار بیمحتوا به شمار میرود. این در حالی است که هیچوقت به دنبال کسانی نمیرویم که هم ورزشی باشند و هم مدیر و مدبر باشند. اینکه بخواهیم صرفا یک کسی که قهرمان بوده و تحصیلات دارد اما مدیر نیست را بهعنوان وزیر انتخاب کنیم، جریانات اخیر نشان میدهد که این کار صرفا یک کار بیهوده تلقی شده و یک شعار بیمحتوا به حساب میرود، این در صورتی است که چنین فردی صرفا میتواند یک کارشناس و مشاور باشد. چرا چنین افرادی را بهعنوان مدیر آن هم در سطح کلان بهعنوان وزیر انتخاب میکنیم. این نقطه ضعف دولت در انتخاب سجادی تلقی میشود. از سوی دیگر برای مجلس هم یک نقطه ضعف محسوب میشود که به چنین فردی رای اعتماد دادند. حاصل این قضیه هم درنهایت عاقبت آن انتخاب یا انتصاب بدون متر و معیاری میشود که امروز نتیجه آن را به شکلی که وجود دارد میبینیم. وقتی معیار منطقی و منصفانه برای انتخاب وزیر نباشد این میشود حاصل کار و چنین تاثیرگذاری که شاهد هستیم.