تاریخ : Mon 06 Mar 2023 - 00:00
کد خبر : 78562
سرویس خبری : نقد روز

داستان سال‌های کرونا

به روایت آنهایی که از روزگار ماسک و تنهایی گذر کردند

داستان سال‌های کرونا

ســه سال از زمانــی که مــاسک، دستکش، اسپـــری الکل و الباقــــی ویروس‌کش‌هــــا بخشی از مایحتاج روزانه زندگی‌مـــان شد، مــی‌گذرد.

ابوالقاسم رحمانی، دبیر گروه جامعه:ســه سال از زمانــی که مــاسک، دستکش، اسپـــری الکل و الباقــــی ویروس‌کش‌هــــا بخشی از مایحتاج روزانه زندگی‌مـــان شد، مــی‌گذرد. ملاقات‌های از راه‌دور، میهمانی‌های مجازی واتساپی و مناسبت‌هایی که در قرنطینه سپری شدند، کلاس‌های درسی که به خانه آمدند و اضطرابی که هر بار با اعلام تعداد جان‌باختگان کرونایی برجان‌مان می‌نشست هنوز ردشان تازه است و نگرانی از اوج گرفتن مجددش همگام با بازگشت ماسک بر صورت‌ها، هنوز پابرجاست. اواخر بهمن ماه 1398 بود که وزارت بهداشت، خبر رسمی نخستین سرایت ویروس کرونا در ایران، جایی حوالی مرکز کشور را اعلام کرد؛ قم، بیمارستان عرب‌نیا.  پس از آن، در کمتر از یک ماه مانده به فروردین ماه 1399، نقشه ایران رنگی دیگر به خود گرفت که خبر از وضعیت قرمز کرونایی در اکثر نقاط کشور می‌داد. زیرنویس قرمز رنگ شبکه‌خبر، هرروز تقریبا حوالی ساعت 14 مهم‌ترین تیترخبری آن روزهای ما بود. چشم می‌دوختیم به آن اعداد و حساب و کتاب می‌کردیم امروز چند نفر بیشتر از دیروز از ما کم شده؟ چند نفر در جدال با این بیماری، تسلیم شده‌اند و چند نفر قرار است به این زودی‌ها راهی بیمارستان شوند. کرونا، شهر به شهر گریبان‌گیر مردم می‌شد و نفس‌ها تنگ و تنگ‌تر. امید بستن به تابستان برای رهایی از این ویروس میکروسکوپی عالم‌گیر، دیری نکشید که با اوج‌گیری موج سوم کرونا در مردادماه 1399، به ناامیدی بدل شد و خبر از این می‌داد که این میهمان ناخوانده بحران‌زای نفس‌گیر، فعلا عزم رفتن ندارد و حالا حالاها میهمان ماست. پروتکل‌های بهداشتی عمرشان به یک هفته نکشیده، با پروتکل دیگری جایگزین می‌شدند و سردرگمی، چاشنی این پاندمی جهان‌گیر بود.  حال که از تاب و تب و التهاب اولیه این فراگیری، گذشته‌ایم و کوله‌باری سه ساله از تجربیات مختلف در مواجهه با این بیماری داریم، پرسش مهم این است که مدیریت کرونا در ایران، چه در سطح پیشگیری و سیاستگذاری‌های مرتبط با آن و چه در سطح راهکارهای درمانی و پروتکل‌های بهداشتی مختلف، چه نمره‌ای می‌گیرد؟ آیا عملکرد حوزه بهداشت و درمان در این زمینه، نمره قبولی به خود می‌گیرد یا چندان قابل دفاع نیست؟

 سکانس اول؛ پیشگیری!
بهمن ماه نود و هشت. ما بودیم، طوفانی در راه و یک غافلگیری بزرگ! به رسم بحران‌های دیگر، غافلگیری و آشکار شدن خلأها، نقص‌ها و کمبودهای زیرساختی و ساختاری اولیه ره‌آورد کرونا برای ما بود. اولین واکنش ما به این ویروس منحوس، علی‌رغم وجود نهادهای مختلفی همچون وزارت بهداشت، سازمان پدافند غیرعامل، اداره بیماری‌های واگیردار وزارت بهداشت و سازمان مدیریت بحران، برپا کردن ستاد مقابله با کرونا به دستور حسن روحانی و مدیریت سعید نمکی بود که به خودی خود از یک نقص ساختاری مهم، پرده‌برداری می‌کرد و این در گام اول، نمایانگر ضعف مدیریتی در نهادهای مربوط به مدیریت کرونا بود. همچون گل خوردن از تیم حریف در دقایق اولیه که روحیه بازیکنان را برای ادامه بازی تضعیف می‌کند، شعله کشیدن کرونا در اولین ماه ورودش به ایران، همگام با سردرگمی پروتکل‌ها و سیاستگذاری‌ها و صداهای ضدونقیض برخاسته از ستاد مقابله با کرونا، رمق کادر درمان و مردم را گرفت و موجب شد روند پیشگیری که در پاندمی‌های فراگیر یکی از تعیین‌کننده‌ترین مراحل است، با قوت پیش نرود.  از سویی دیگر، درگیرودار جدال تن به تن کادر درمان و این ویروس عفونی، خلأهای زیرساختی دانه به دانه قد علم می‌کردند و بحران، از هروقتی بحران‌تر می‌شد! ظرفیت ناکافی بیمارستان‌ها و نیاز به برپایی بیمارستان‌های صحرایی به دست نهادهای نظامی همچون ارتش، کمبود و خلأ دستگاه ونتیلاتور و دستگاه اکسیژن در بیمارستان‌ها که تصویر صف‌های طویل بیمارانِ در انتظارِ نفس را در شبکه‌های مجازی وایرال کرده ‌بود، همچنین خلأ کادر درمان، پزشک عفونی و پرستار خصوصا در شهرهای کوچک که ساعات شیفت پرستاران را افزایش داده‌ بود و خط خستگی بر چهره‌شان را به یکی از ماندگارترین تصویر‌های آن روزهای ایران تبدیل کرد، همگی نشان از کاستی‌های زیرساخت درمانی و بهداشتی می‌دادند. مواردی که پیش از این غافلگیری، بارها از سوی رسانه‌ها مورد بررسی و هشدار قرار گرفته‌ بودند اما عملیاتی نشده ‌بودند. در زمانی که خطر فراگیری تهدیدهای بیولوژیک، در صدر 5 مساله اول قابل توجه در دنیاست، بی‌توجهی به این مساله و تمرکز صرف دستگاه‌های درمانی بر بیماری‌های فراگیر غیرواگیر دیگری همچون دیابت، فشار خون و بیماری‌های قلبی-عروقی، ایراد استراتژیک بسیار مهمی است که باید زین پس، مورد توجه قرار بگیرد.  اما در این بین، اگرچه سایر کشورها جز تعدادی معدود با مسائلی این‌چنینی درگیر بودند و این مشکلات، مصائب و مسائل صرفا مختص به ایران نبود اما در این همه‌گیری، شرایط تحریم بین‌المللی وجه ممیزه ایران با سایر کشورهای درگیر با این همه‌گیری بود و همچون دو مورد دیگر، سختی این وضعیت دشوار را صدچندان کرده بود. در وضعیتی که کیت تشخیص آزمایشگاهی کووید-19 از سوی کشورهای صنعتی به تولید انبوه رسیده بود، رایزنی برای واردات این محصول در ایران ادامه داشت و تا زمانی که به دست نیروهای داخلی، تولید نشد، وارد هم نشد. پس اگر زمین بازی کرونا در نیمه اول آن، یعنی نیمه پیشگیری خلأ‌های زیادی داشت اما یک ویژگی مهم داشت و آن، نابرابری بود. و مهم‌تر آنکه در این وضعیت نابرابری، عملکرد متخصصان، قابل توجه و کارآمد بود. تولید واکسن ایرانی و تولید انبوه آن در کمتر از دو سال، یکی از همین موارد قابل توجه است. 

 سکانس دوم؛ درمان!
نیمه پیشگیری، با موفقیت سپری نشد. پس از حدود سه ماه امتحان کردن انواع روش‌ها برای جلوگیری از همه‌گیری کرونا اما در روزهایی نقشه کرونایی کشور، از فرط فراگیری به سیاهی می‌زد و آلارم وضعیت سیاه به صدا درآمده بود؛ هشدار! در خانه‌هایتان بمانید! اعلام محدودیت‌های پی‌درپی، تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها و بعضا اصناف و رستوران‌ها و کافه‌ها و...، فضای اقتصادی کشور را هم به مرحله هشدار رسانده بود. در اوج روزهایی که هر 10 دقیقه یک ایرانی جان خودش را از دست می‌داد و هر چند دقیقه، یک نفر به لیست مبتلایان اضافه می‌شد، این بار نوبت این بود که بازی وارد نیمه دیگری شود. موعد، موعد زورآزمایی برای درمان بود. در نیمه درمان و در مواجهه با پاندمی کرونا، می‌توان سه رویه کلی را از یکدیگر منفک کرد: 
استراتژی کووید صفر که از سوی کشورهایی همچون چین رایج شد و با قرنطینه‌های شدید و سرکوب و دستگیری مبتلایان به همراه تست روزانه کرونا همراه بود.  استراتژی کنترل هوشمند که از سوی کشورهایی همچون کره‌جنوبی درپیش گرفته شد و به واسطه تکنولوژی‌هایی مرتبط، به شناسایی مبتلایان می‌پرداختند.  استراتژی ایمنی جمعی که با سرمداری انگلیس، آمریکا و چند کشور اروپایی دیگر رایج شد و از همان ابتدا، از سوی بسیاری مذمت می‌شد.  ایران اما از همان آغاز، بر طبل خودش کوبید و با نوایی دیگر، جایی مابین هر سه این استراتژی‌ها ایستاد و در این بین برخی از طرح‌هایش، همچون طرح غربالگری هفده میلیون خانوار ایرانی که با نام شهید سلیمانی شناخته شد، یکی از موفق‌ترین طرح‌های این حوزه در مواجهه با ویروس کرونا، خصوصا سویه‌ دلتا بود. اما در این بین، سناریوهای شکست‌خورده، کم نبودند. برخی از طرح‌ها همچون ضدعفونی کردن خیابان‌ها، تمهیدات مرتبط با محدودیت‌های رفت‌وآمد پس از 10 شب در خیابان‌ها و شهرهایی با وضعیت قرمز، محدودیت سفرهای بین‌شهری بدون اعمال محدودیت در شهر مبدا، الزام به استفاده از دستکش در برخی از نهادهای اجتماعی یا بعضا فاصله‌گذاری اجتماعی بالای پنج متر که عملا ناظر به محدودیت‌های فضا امکان پیاده‌سازی نداشت، همگی رویه‌هایی بودند که نه‌تنها به بهبود وضعیت کمکی نکردند بلکه در مواردی بی‌اعتمادی مردم به دستگاه‌های مسئول را افزایش می‌دادند. در شرایطی که اعتماد جمعی یکی از مهم‌ترین الزامات مواجهه با پاندمی است و اگر نباشد، اعمال و اجرای سیاست‌ها با مشکل مواجه می‌شود، سیستم اطلاع‌رسانی و پروتکل‌ها فضای بی‌اعتمادی را تقویت می‌کرد. 
بخشی از این فضای ضدونقیض، بازهم آبشخوری در فضای ساختاری داشت. خلأ ناکارآمدی در وزارت بهداشت و سایرنهادهای مرتبط که راه را برای ایجاد ستاد مقابله با کرونا و سپس کمیته علمی ذیل آن را باز کرد، فضای تصمیم‌گیری درخصوص مسائل کلان را به فضایی هدایت کرد که اجماع بر سر آن، چندان ممکن نبود و پروتکل‌های بهداشتی توصیه شده در این ایام از سوی کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا، زیر ابری از شبهات مختلف قرار داشت. موارد مهمی همچون تزریق رمدسیویر به بیماران بدحال کرونایی که تایید و عدم تاییدش، فضای کلانی را برای بازار سیاه فراهم می‌کرد و ناصرخسرو را به بستری عینیت‌یافته برای تصمیمات ستاد کرونا تبدیل می‌کرد، تعطیلی یا باز بودن مدارس، استفاده از ماسک‌های بهداشتی-درمانی یا ماسک‌های پارچه‌ای خانگی و... همگی از جمله تصمیماتی بودند که از سوی ستاد و کمیته علمی کرونا، با چندصدایی مواجه بودند و این چندصدایی در فضای تست و استفاده از واکسن، به اوج خود رسید. گل خوردن از کرونا در دقیقه 90 که نقل کلام سخنگوی ستاد مقابله با کرونا بود، ناشی از همین فضای ضدونقیض بود.  این درحالی بود که تنها چندهفته پس از اعلام عدم امکان دستیابی به واکسن از سوی سخنگوی ستاد، اخبارها نوید تست انسانی واکسن ایرانی کرونا را می‌دادند و این فضای چندصدایی توان تصمیم‌گیری برای اعتماد یا عدم اعتماد به واکسن داخلی را، آن هم در شرایطی که مهم‌ترین و اصلی‌ترین راهکار پیش روی‌مان برای رهایی از این نیمه بازی بود، کاهش می‌داد. ولی با وجود همه چندصدایی‌ها، چیزی که مهم بود توان علمی بالای دانشمندان ایرانی، در شرایط فشار و تحریم برای دستیابی به واکسن کرونا با اثربخشی بالای نود درصد بود. 

کانس سوم؛ سوت پایان بازی؟
مدارس و دانشگاه‌ها حضوری شد. سالی که شاید بتوان نامش را سال اشک‌ها و لبخندها گذاشت، به اتمام رسید. کسب‌وکارها از سر گرفته شد. هشدار رعایت فاصله اجتماعی رنگ باخت و واکسن به طیف زیادی از مردم تزریق شد و لبخندها از پس ماسک‌ها، به‌راحتی دیده می‌شدند. درحالی‌که پس از قریب به سه سال جدال نفس‌گیر با یک ویروس تنفسی نتیجه خوشایندی به بار آمد اما همچنان آینده، آینده‌ای مبهم است. در روزهایی که ما، خوشحال از رهایی از بند پاندمی زندگی پیشاکرونایی‌مان را از سر گرفته‌ایم اما نیمکره شرقی، در تب کرونا می‌سوزد و اگرچه تب سویه‌های جدید هنوز به ما سرایت نکرده اما هشداری است در این باب که دستاوردهای ما، تا چه میزان برای ما و آینده‌مان اثرگذار خواهند بود؟ طی این چند سال، خلأهای بسیاری که در حوزه‌هایی نظیر آموزش‌وپرورش و نهاد علم و اقتصاد به‌بار آمد، چگونه قابل جبران خواهد بود؟ در صورتی که سایر کشورها برای جبران این کاستی‌ها برنامه‌های طولانی‌مدت چندساله تدارک دیده‌اند، سازوکار جبران این فضا، برای ما بر چه اساسی است و اصلا، سازوکاری تدارک دیده‌ایم؟ یا خیر؟ آیا احتمال اوج گرفتن دوباره کرونا در ایران، وجود دارد و اگر بله، کدام یک از تجربیات قبلی ما راهگشای وضعیت بحران خواهند بود؟ و از همه اینها مهم‌تر آنکه، بازهم قرار بر غافلگیری است؟ یا اینکه سیستم درمانی توانسته تهدید کرونایی را به فرصتی برای توسعه خودش تبدیل کند؟ به نظر می‌رسد سیستم بهداشتی و درمانی تنها با پاسخ آری به این پرسش است که می‌تواند نمره قبولی را پس از گذشت سه سال از این فراگیری، برای خودش به ثبت برساند. 

 و اما آغازی بعد از این پایان
با همه این اوصاف، باید اذعان کنیم ما جزء ناموفق‌ترین کشورهای دنیا در دوران کرونا نبودیم و البته کرونا ضعف‌های سیستم حکمرانی ما را در وجوه مختلف نشان داد. بعد از این ناظر به نقاط قوت و ضعف نظام بهداشت و درمان و غیر از اینها، اگر عاقل باشیم و قدر فرصت‌ها را بدانیم، باید خلأ‌ها را پوشش بدهیم و ضعف‌ها را جبران کنیم. کرونا و نابرابری‌های ایجاد شده در این ایام، هم زنگ خطر عمیق‌تر شدن شکاف‌های اجتماعی را بلندتر به صدا درآورد و هم در عین حال این فرصت را بعد از آن به ما داد تا با شناسایی نقاط حساس، هرچه زودتر درصدد رفع نابرابری‌ها و شکاف‌ها برآییم. نکته دیگری که باید ناظر به حکمرانی ایام کرونا به آن اشاره کرد و از آن به‌عنوان نقطه‌عطف این مواجهه یاد کرد تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات سرنوشت‌ساز رهبری بود. ایستادگی دربرابر تحریم‌ها و مشکلات بین‌الملل و ضعف‌های سیستم بهداشت و درمان کشور یک طرف، طرف دیگر اما مقابله با جریان متحجر داخلی و تندروهایی بود که شاهکارهای ابتدایی آنها در زمان شیوع کرونا در کشور همچنان در ذهن‌ها باقیست. باور به توان ملی و دستاوردهای نخبگان کشور، ایستادگی دربرابر برخی ساده‌انگاری‌ها و کوتاهی‌ها و مسائلی از این دست از سوی رهبری، محرک بزرگی برای تصمیم گیران و تصمیم‌سازان در این ابرچالش ناگزیر برای ملت ایران بود. چشم امید به آینده و ترمیم کمبودها برای صعود به پله‌ای بالاتر در مسیر مواجهه با بحران‌های تمام‌ناشدنی دنیا، شاید مهم‌ترین دستاورد و اندوخته ماست. 

غلام‌رضا جلالی،  رئیس سازمان :پدافند غیرعامل ایرانیکی از نقاط ضعف جدی در دولت قبل عملکرد وزارت بهداشت و درمان در حوزه دیده‌بانی تهدیدات زیستی است. اینکه وزارت بهداشت شیوع کرونا را با فوت بیماران کشف کرد، نشان می‌دهد در این زمینه عملا مردود شده‌ایم. فقدان راهبرد مشخص، ضعف در برنامه‌ریزی، خلاصه کردن مقابله با تهدیدات زیستی صرفا در حوزه درمان و برهم زدن ساختارهای پدافند زیستی از‌جمله نکات ضعف و منفی موضوع مدیریت کرونا در دولت قبل است. اینکه وزارت بهداشت و درمان لجستیک و پشتیبانی مقابله با تهدیدات زیستی را در اوان کار برهم زد حتما نقطه ضعف است. با اعلام خبر شیوع ویروس کرونا در چین نیز از نیمه‌های آذر ۱۳۹۸ قرارگاه پدافند زیستی به‌حالت آماده‌باش درآمد و در این ایام مکاتبات متعددی و جلسات مکرری با دستگاه‌های اجرایی کشور داشتیم. یک نمونه آن موضوع نامه‌نگاری با وزیر بهداشت وقت بود که صراحتا به ایشان گوشزد شد که نسبت به تهیه ماسک برای کادر درمان و بیماران اقدام کند. اما به این هشدارها بی‌توجهی شد. در همان روزهای اول کشف کرونا من با وزیر وقت بهداشت صحبت کردم که حتما باید قرنطینه انجام شود و حتی گفتم من حاضرم اگر به من اختیار دهید به قم بروم آنجا را قرنطینه کنم، اما دوستان قبول نکردند و گفتند قرنطینه برای ۷۰۰ سال پیش است!

محمدمهدی طهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی:ما در پیدا کردن نقطه‌ای مناسب برای فاصله‌گذاری بین جسم و فاصله‌گذاری بین سلامت روح و تربیت نتوانستیم موفق عمل کنیم. ما ستاد ملی کرونا را داشتیم که هروقت لازم می‌دید، تعطیلات را ایجاد می‌کرد و این از موفقیت‌هایش بود اما درباره تعلیم‌وتربیت بچه‌های مدرسه، ما می‌توانستیم طرح‌های بهتری را اجرا کنیم و به نظر من غفلت کردیم و در این زمینه نمره خوبی نمی‌گیریم. در آموزش بد نبودیم ولی در تعلیم‌وتربیت بچه‌ها موفق نبودیم. از آن روزی که فضای مجازی در کشور به‌راه افتاد، اگر ما کار کردن با آن و استفاده هنرمندانه از آن را برای تربیت یاد می‌گرفتیم، حتما به اینجا نمی‌رسیدیم؛ حتی من به وزیر آموزش‌وپرورش گفتم چرا شما مستقیما برنامه شاد را به بچه‌ها وصل می‌کنید؟ شما دارید یک‌سوم کارمندان دولت را مدام در خانه می‌نشانید. شما طرح  مادر-معلم را اجرا کنید و همین Home school را در خانه راه بیندازید، یعنی به‌جای اینکه دانش‌آموز را مستقیما به فضای مجازی ببریم از یک آداپتور استفاده کنیم و از کارمندان بخواهیم به‌عنوان واسطه در این سیستم شرکت کنند و حقوق‌شان را هم بگیرند.

عباس شیراوژن، سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا:حدود 18 میلیون از 155 میلیون دوزی که تا به حال به جامعه تزریق شده است، در دولت قبل وارد کشور شده بود و حالا بیش از 200 تا 210 میلیون دوز واکسن در کشور داریم. در دولت جدید، رئیس‌جمهور کشورمان و وزارت خارجه با همتایان خود در چین وقت گذاشتند و صحبت کردند. بانک مرکزی و خود آقای مخبر، معاون اول رئیس‌جمهور هم در این راه تلاش کردند. نگاه البته نگاهی بود که فقط واکسن غربی را مناسب نمی‌دانستند و به شرق هم نگاهی داشتند. به نظرم تماس و پیگیری شخص رئیس‌جمهور در این راه خیلی مهم بود. حجم بالایی از قدرت مالی در این دولت اتفاق افتاد و هواپیماهای حامل واکسن آمدند. در این دولت سعی شد مسیرهای جایگزینی برای تراکنش‌های مالی پیدا شود تا بتوانیم حجم بالایی از واکسن را به کشور وارد کنیم. از طرفی تلاش شد تزریق با حجم بالا هم داشته باشیم. در مصاحبه‌ها افراد می‌گفتند شاید تا فروردین و اردیبهشت 1401 طول بکشد تا ما بتوانیم واکسن‌مان را تزریق کنیم چون تزریق واکسن براساس سن نوبتی اعلام می‌شد اما ما توانستیم بیش از 74 درصد مردم را در همان چند ماه اول دولت سیزدهم واکسینه کنیم. ما باید زودتر شرایط جامعه را به سطحی می‌رساندیم که به شرایط کار برسند و مدارس و بازارها و مجتمع‌های اداری باز شوند و مردم بدون ترس و نگرانی به کارهای خود برسند. 

علیرضا بیگلریریال، رئیس سابق انستیتو‌پاستور ایران:قبل از نمره‌دادن به ایران باید در نظر داشته باشیم که ایران در اوج تحریم‌های غیرمنصفانه قرار داشت. من به‌عنوان کسی که مواد مصرفی را برای کیت‌های تشخیصی تامین می‌کرد، فراوان به یاد دارم که چقدر به‌سختی ما این کار را انجام می‌دادیم، چون اول اینکه امکان انتقال و پرداخت پول وجود نداشت و دوم اینکه خیلی از شرکت‌ها مواد لازم را به ایران نمی‌دادند و بسیاری از محموله‌های ما در فرودگاه کشورهای دیگر زمین‌گیر می‌شد. این بزرگ‌ترین فرق ما با دنیا بود. سازمان جهانی بهداشت گفته بود که باید برای تشخیص ابتلای یک فرد به این بیماری، سه ژن از ویروس را در او شناسایی کنیم. اگر ما می‌خواستیم چنین کاری را با آن محدودیت‌های مواد اولیه درباره هر بیمار انجام دهیم، تمام موادمان را باید صرف می‌کردیم، بنابراین با کسب اطلاعات اولیه از بیماران فهمیدیم که می‌توانیم فعلا به تشخیص یک ژن هم اکتفا کنیم و با درصدی از تشخیص کاذب هم چیزی را هم از دست نمی‌دادیم، چون در موادمان صرفه‌جویی می‌شد. دنیا تجربه بزرگی را پشت‌سر گذاشت. هر‌کسی هم به فراخور عقلانیت موجود در کشورش از این بحران درس گرفت. کسی که ناموزد ز روزگار، ناموزد ز هیچ آموزگار. من از این تجربه یاد گرفتم که در بحران‌ها، کشورها اول به فکر خودشان هستند. واقعا مثل فضای محشر بود که تصویر می‌کنند هیچ پدر و مادری به فکر فرزندش نیست و برعکس.

حسن ابوالقاسمی، رئیس بیمارستان بقیه‌الله(عج):اقتدار هیچ کشوری مثل چین نیست. آنها می‌توانند با قدرت اقتصادی بالایی که دارند وقتی یک شهر را قرنطینه می‌کنند، از نظر مالی هم حمایت کنند، درنتیجه ما امکان تشخیص افراد عامل یا مبتلا را همان ابتدا نداشتیم که مانع مثلا به سرکار رفتن آنها بشویم و از طرفی قدرت اقتصادی برای تعطیل کردن مشاغل و حمایت مالی از آنها را هم نداشتیم. ابتدا پروتکل درمان در ایران و جاهای دیگر این بود که می‌گفتند آزیترومایسین و کلروکین موثر هستند اما مطالعات نشان داد هیچ‌کدام موثر نیستند. بعدا داروهای ضدویروسی را آزمایش کردند که تا مدت‌های مدیدی مشخص نبود اینها چقدر اثربخش هستند. هنوز هم نظرات مختلف است. ما مجددا باید بیاییم و قوانین مربوط به عوامل بیولوژیک را بازنگری کرده و از قبل مدیریت آنها را ترسیم کنیم و زیرساخت‌هایمان را برای تولید واکسن و برای مقابله با عوامل بیولوژیک تقویت کنیم و برای تهاجم این عوامل، آمادگی گسترده‌ای داشته باشیم. در جریان جنگی که عراق به ما تحمیل کرد، ما تحت حمله عوامل شیمیایی قرار گرفتیم و این کار هم با کمک کشورهای غربی ازجمله آلمان انجام شد. در زمان جنگ اصلا نمی‌دانستیم چه باید بکنیم. ما مجروحان‌مان را به کشورهای دیگر فرستادیم و نتیجه چندانی هم نگرفتیم، بنابراین یاد گرفتیم و تجربه کردیم خودمان این کار را انجام دهیم و امروز خیلی از پروتکل‌ها به نام ایرانی‌هاست.

محمد کریمی‌نیا، معاون بهداشت و درمان، سازمان پدافند غیرعامل:ما مسیر را اشتباهی رفتیم. درست مثل تیم‌هایی که برای رسیدن به المپیک از چند سال قبل کسب آمادگی می‌کنند،‌ اما درست دم پرواز برای رفتن به المپیک،‌ تیم‌شان را عوض می‌کنند عمل کردیم. به‌ظاهر همان آدم‌ها و سازمان‌ها بودند، ولی در عمل نه. استراتژی‌های درستی توسط ستاد ملی کرونا انتخاب نشد. استراتژی‌شان رویکرد منفعلانه درمان‌محور بود به همین دلیل بیمارستان‌های ما آن‌طور درگیر و مدافعان سلامت ما شهید شدند. وقتی استراتژی ما منفعلانه درمان‌محور بود یعنی ما به سمت دارو رفتیم و 760 میلیون یورو داروی رمدسیویر وارد کشور شد. عده‌ای معتقدند که ما خیلی موفق بودیم و بنابراین نیاز به کاری نداریم اما من باوجود تجربه سه‌ساله به نظرم باید یک بازنگری و بازمهندسی نسبت به وضع خودمان داشته باشیم. به پیش‌نویس دو برنامه هفتم توسعه و برنامه 1402 که دم دست داریم، نگاهی بیندازید و به صحبت‌هایی که داخل و بیرون مجلس درباره آن شده است، توجه کنید؛ ببینید آیا ما از تجارب کرونا برای آینده استفاده کرده‌ایم؟ مجمع جهانی اقتصاد یا همان داووس معروف ارزیابی‌های سالانه‌ای از تهدیدات سال بعد دارد و در سال 2020 دهه 2020 را از دو نظر احتمال وقوع و میزان تاثیرگذاری پیش‌بینی کرده است. از بیماری‌های تاثیرگذار بیماری‌های عفونی هستند. از 10 مخاطره جهانی، 7 تای آنها زیستی، دو تای آنها سایبری و یکی از آنها سلاح‌های کشتارجمعی هستند.

محمدرضا هاشمیان، فوق‌تخصص ICU و عضو هیات‌علمی دانشگاه:هرگز هیچ فرماندهی در کنار خود ندیدیم. کسی مشکلات ما را نمی‌پرسید و ما مجبور بودیم در فضای مجازی داد بزنیم و بگوییم چه چیزهایی می‌خواهیم. درواقع کسانی هم که به‌عنوان فرمانده ما خودشان را معرفی می‌کردند، تجربه‌ای نداشتند، یعنی رشته مرتبطی نداشتند. سناریوی این شرایط در همه‌جای دنیا مشخص است و همه‌جا یک متخصص ریه، عفونی و... در کنار هم جمع شده‌اند و یک اپیدمیولوژیست هم قطعا به کل ماجرا نگاه می‌کند اما در کشور ما افرادی که در تخصص خود بزرگ بودند اما به این مساله خیلی ساده نگاه و با آن مثل خونریزی معده برخورد می‌کردند. ما این‌گونه شروع کردیم و مشخص بود که مشکلاتی خواهیم داشت. الان شبی 6 میلیون تومان بابت یک شب بستری روی تخت ICU در بیمارستان‌های خصوصی پرداخت می‌شود. اینکه واقعا چه مقدار از این 6 میلیون تومان دارد بابت بیمار خرج می‌شود، عدد بسیار کمی است یا دو میلیون تومان بیمارستان‌های دولتی می‌گیرند، درحالی‌که شما اگر بهترین هتل تهران هم که یک شب اقامت کنید 6 میلیون تومان نمی‌شود.

مصطفی نوریزاده، متخصص بیوتکنولوژی و عضو هیات‌علمی دانشگاه:در برخی کشورها ازجمله اسپانیا وقتی نمونه خون‌هایی را که چهار، پنج ماه قبل از اعلام شیوع کرونا در چین گرفته بودند، بررسی کردند، معلوم شد آنتی‌بادی علیه این ویروس در آنها وجود دارد و به نظر من چین اولین کشوری بود که کرونا را شناسایی کرد. افرادی که می‌گفتند واکسن بد است و این جملات را به زبان می‌آوردند، بعد از آمدن واکسن، آمدند و مردم را به واکسن‌زدن تشویق کردند. ما وقتی واکسن نداریم باید به مردم راه و روش کنار آمدن با بیماری را نشان دهیم و به آنها بگوییم که دنبال خرید واکسن هستیم و اعتمادسازی کنیم تا وقتی واکسن آمد، مردم بیایند و شرکت کنند؛ اما این کار را نکردیم، به‌طوری‌که برخی را امروزه می‌بینیم که از زدن واکسن پشیمان هستند. جرقه اولیه این ترس از واکسن‌زدن و پشیمانی از انجام آن را همین آدم‌های علمی زدند. در مورد دارو هم همین اتفاقات افتاد. بعد از یک ‌سال‌و‌نیم از شروع کرونا ما روزی 700 مرگ داشتیم، درحالی‌که آن زمان ما واکسن داشتیم. ما همان زمان دوباره نامه زدیم که ایران می‌تواند روزانه بالای یک میلیون تزریق داشته باشد. در ترکیه روزی 500 هزار دوز واکسن تزریق می‌شد. خیلی از کادر درمان ما آماده بودند که مثل قدیم بروند و در کوچه‌ها به مردم واکسن بزنند و گفتیم می‌شود در مدارس و مساجد واکسن زد اما خیلی‌ها خندیدند. افرادی بودند که قدرت دست آنها بود و حرف‌شان بیشتر خریدار داشت و با تصمیمات اشتباه آنها بدون مطالعات، بسیاری جان خود را از دست دادند.

سید علیرضا مرندی، استاد دانشگاه و رئیس فرهنگستان علوم پزشکی:در گزارش سال 2008 سازمان جهانی بهداشت می‌بینید که در یک دهه 130 هزار تخت بیمارستانی آمریکا کم می‌شود. برعکس ما افتخارمان این است که تخت بیمارستانی اضافه کنیم، ولو به قیمت اینکه در بیمارستان قفل بماند، چون نیروی انسانی کافی نداریم یا اصلا از تخت‌ها استفاده نمی‌شود. این بینش غلط ما در سیستم سلامت به مسئولان هم منتقل شده است. منفعت مادی پزشکان در درمان است و نه پیشگیری از بیماری‌ها. توجه به بخش درمان نه‌تنها خواست پزشک و دانشجو است بلکه فهم جامعه هم همین است. وقتی من وزیر شدم، نماینده‌ای در مخالفت من برخاست و گفت من با ایشان مخالفم چون می‌گوید اولویت من بهداشت است، درحالی‌که اولویت باید درمان باشد. این بینش اشتباه در میان مسئولان ما هست و کلی هزینه بابت سی‌تی‌اسکن و ام‌آر‌آی و پت‌اسکن و... می‌شود و در این میان کاری نمی‌توانند بکنند. یک نماینده وقتی یک ام‌آرآی می‌گیرد، با افتخار دور میدان می‌برند می‌چرخانند که همه بفهمند او این دستگاه را برای شهرش آورده است. همه می‌خواهند بیمارستان داشته باشند. اصولا مشکل از خود سیستم وزارت بهداشت است. بارها شده تولیدکنندگان شکایت کرده‌اند که از ما حمایت نمی‌شود، ما کلی زحمت کشیدیم و مجوز تولید گرفتیم و داریم هزینه می‌کنیم انجامش دهیم که همان چیز وارد می‌شود. همچنین ما باید روی درمان نظارت کنیم تا مصرف دارو یا ابزارهای تشخیصی در حد لازم باشد.

رضوان حکیم‌زاده، معاون وزیر آموزش‌وپرورش در دولت قبل:من عضو شورای اندیشه‌ورز شبکه آموزش بودم و در عین حال به‌عنوان معاون آموزش ابتدایی نامه‌ای را در تاریخ 28 دی به رئیس وقت شبکه آموزش نوشتم و از ایشان خواهش کردم از فرصت تلویزیون برای روزهای تعطیل مدارس استفاده شود. به این دلیل که وقتی ما مدارس را تعطیل می‌کردیم میلیون‌ها دانش‌آموز بی‌برنامه می‌شدند. با شیوع کرونا از اسفند آموزش حضوری با بحران مواجه شد و به علت ترس فراگیری که جامعه داشت، مدارس تعطیل شدند. یادم هست در سه چهار روز آخر هفته‌ای در ماه اسفند ما جلساتی برگزار کردیم و معلمان را دعوت کردیم و آموزش‌های لازم را به آنها دادیم و شنبه برای اولین‌بار مدرسه تلویزیونی به صورت حضوری و زنده آغاز به کار کرد که این اولین واکنش آموزش‌وپرورش به تعطیلی مدارس بود. گفتم که تعطیلی بیشتر آموزش ابتدایی به صلاح نیست، چون بازنده اصلی تعطیلی مدارس، کودکان کمتربرخوردار هستند. بیم آن می‌رفت که شکاف میان سطح یادگیری دانش‌آموزان کمتربرخوردار و برخوردار که همیشه در نظام آموزشی ما وجود داشته، عمیق‌تر شود. نامه‌ای با بیان دلایل‌مان برای بازگشایی آموزش حضوری برای وزیر تهیه کردیم که با امضای ایشان برای وزیر وقت رفت. ما در سال 1399 برنامه پیگیری بازگشایی مدارس را شروع کردیم و در ستاد کرونا در این‌باره بحث شده بود و پی‌نوشت رئیس‌جمهور روی آن نامه این بود که مساله، مساله مهمی است. متاسفانه ما با مقاومت عجیبی از طرف وزارت بهداشت مواجه شدیم.

حسینعلی شهریاری، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی:تعداد تلفات بر اثر نبود دستگاه اکسیژن هیچ‌گاه مستند نشد. حتی بعد از ورود تانک اکسیژن به خیلی از بیمارستان‌ها باز هم ما با کمبود این مساله مواجه بودیم. در خیلی از شهرستان‌ها ما متخصص عفونی نداشتیم. باتوجه به اینکه علائم بیماری هم در ابتدا ناشناخته بود، درمان مشخصی هم برای آن وجود نداشت. به همین دلیل نتوانستیم آن‌طور که باید این داستان را مدیریت کنیم. گفته‌اند بیمارانی که تا یک سال آینده از طریق سیستم ارجاع به بیمارستان‌ها معرفی شوند، رایگان درمان شوند اما من به این مساله امیدوار نیستم، چون منابع درمان کافی می‌خواهد. در بودجه 1402 هم منابع قابل‌قبولی برای این طرح پیش‌بینی نشده است، حتی ما در رابطه با تامین دارو و تجهیزات پزشکی در سال آینده نگرانی‌های زیادی داریم چون بودجه آنها هم کافی نیست و حذف ارز ترجیحی هم نگرانی‌ها را بیشتر کرده است. آن زمان شایع شد که برای چینی‌هایی که در ایران هستند از چین واکسن‌های جداگانه‌ای ارسال شده و از واکسنی که چین به ایران فرستاده، استفاده نکرده‌اند و بحث این بود که واکسن سینوفارمی که به ما داده‌اند ماده موثره کمتری نسبت به واکسن‌های خودشان دارد و این مقدار از 5 میکروگرم برای خودشان، حدود 3 میکروگرم برای ما بود. این را من داخل ستاد هم مطرح کردم.

حمید سوری،اپیدمیولوژیست و عضو هیات‌علمی دانشگاه:در همان زمان که مردم داشتند با پاندمی دست و پنجه نرم می‌کردند ما دانشجویانی در تحصیلات تکمیلی داشتیم که به موضوعات دیگری غیر از آن می‌پرداختند، چون ما هنوز یاد نگرفته‌ایم که تحقیق را در خدمت حل مشکلات‌مان قرار دهیم. من طرحی را برای مقابله با اپیدمی به نام «طرح شهید سلیمانی» ترسیم کردم که تلاش شد توسط وزارت بهداشت عملیاتی شود اما متاسفانه با کم‌لطفی و کم‌توجهی مواجه شدم. نهایتا با کمک و حمایت بسیج جامعه پزشکی آن طرح را آنجا پروراندیم و اصلاحاتی روی آن انجام دادیم و عملا در آبان 1399 بسیج و وزارت بهداشت برای اجرای آن به توافق رسیدند و تفاهمنامه‌ای هم امضا شد. از آذر این طرح کلید خورد و نتایج اثربخشی آن مقاله شد و در نشریات بین‌المللی چاپ شد اما به دلایلی که برای من معلوم نیست این طرح چهار ماه بیشتر دوام نیاورد و با اینکه شعار ادامه آن داده می‌شد اما در عمل این طرح متوقف شد. خرداد امسال ما یک نقشه‌راه به سفارش سازمان جهانی بهداشت تهیه و در آنجا اولویت‌ها و شاخص‌ها را برای پنج سال آینده تعریف کردیم و طبق استانداردهای بین‌المللی هم بود که کشورهایی مثل سوئد، آلمان، آمریکا، انگلیس، سوئیس و... هم اجرا می‌کنند. من بارها برای ارائه این نقشه‌راه به مسئولان مربوطه اعلام آمادگی کردم اما هرگز مورد استقبال قرار نگرفت.

مینو محرز،عضو کمیته علمی ستاد ملی مقابله با کرونا:من در دوران 50‌ساله کارم اپیدمی‌های زیادی مثل کزاز، دیفتری، مننژیت مننگوکوکی، وبا و... را دیده‌ام اما هیچ‌کدام مثل این بیماری نبودند. زجر تنفسی بیماران چیزی بود که هیچ کاری برایش نمی‌شد کرد. زیر اکسیژن شما چشمان ملتمسی را می‌دیدید که می‌گفت من را نجات بدید و شما کاری از دست‌تان برنمی‌آمد. این مدت از لحاظ روحی بسیار خسته‌کننده و زجرآور بود. سازمان جهانی بهداشت مطالعه‌ای روی 12 هزار نفر یا بیشتر انجام داد تا اثربخشی رمدسیویر را بررسی کند که ایران هم جزء این مطالعه بود. پروتکل این کار غلط بود و اینها بررسی‌هایشان روی بیماران بدحال در بیمارستان بود که داروهای مختلف روی آنها بی‌تاثیر بود، درحالی‌که باید بیماران سرپایی را هم در‌نظر می‌گرفتند. سال قبل که ما کمبود واکسن آنفلوآنزا داشتیم، درخواست واردات بیشتر آن را دادیم که به ما گفتند شرکت فرانسوی واکسن‌سازی که در ترکیه نمایندگی دارد، گفته ایرانی‌ها بیشتر از آن مقدار لیاقت ندارند. من به‌عنوان یک ایرانی خیلی ناراحت شدم و وقتی که به من پیشنهاد PA واکسن‌سازی را دادند، با کمال میل قبول کردم که این کار را در ایران انجام دهیم. من به‌طور‌کلی مخالف شرکت در کارآزمایی بالینی واکسن‌ تولید یک کشور دیگر هستم، چون هنوز عوارض و اثربخشی آن مشخص نشده است. 

کیانوش جهانپور، رئیس سابق مرکز روابط‌عمومی و اطلاع‌رسانی وزارت بهداشت:ما در چهار گوشه کشور منتظر تشخیص اولین موارد کرونا بودیم. با توجه به ظلمی که همیشه از ناحیه قدرت‌ها متوجه مردم ما بوده و همیشه هم انکار شده، به‌دلیل تحریم، تجهیزات و ملزومات تشخیصی در ایران به سختی فراهم شد و چند هفته‌ای موارد مشکوک گزارش شد. اولین محموله تعدادش هم به نسبت بالا و حدود 5 میلیون بود که باید وارد می‌شد اما ریجکت شد و دلیل آن را هم خیلی روشن نوشته بودند که به دلیل قوانین یعنی تحریم‌ها نمی‌توانند آنها را به ما بدهند، درحالی‌که ما روی آنها حساب کرده بودیم و 5 میلیون تست که می‌شد همان ابتدا گرفته شود، به‌راحتی به‌دلیل تحریم‌های بانکی و مساله LC از دست رفت. جالب است بدانید ساعاتی قبل از اینکه شرکت و نهاد نماینده در ایران که قرار بود واسطه این خرید برای وزارت بهداشت باشد، بفهمد که حساب LC او ریجکت شده، پیوست رسانه‌ای آن در رسانه‌های فارسی‌زبان ساخته شده بود و چند ساعت قبل از اینکه این ریجکت اطلاع داده شود، همین شبکه‌هایی که عامل مستقیم سرویس‌های امنیتی دشمن هستند، اطلاع داشتند. سه بار در کشور طرح شهید سلیمانی کلید خورد و هر بار به دلایلی خاموش شد. چون ساختار ملی مقابله با بحران نبود، ما در کوتاه‌مدت نمی‌توانستیم مشارکت‌های لازم بین‌بخشی را به اندازه کافی داشته باشیم.

علیرضا خوشدل، رئیس دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران:درخصوص شناسایی عامل بیماری تست‌های تشخیصی و غربالگری ما دیر عمل کردیم، یعنی ابتدا این مساله برایمان فراهم نبود و وقتی وارد آن شدیم، دیگر اثربخشی مناسب نداشت، یعنی وقتی‌که اکثریت جامعه باشند، غربالگری به درد نخواهد خورد. ما از اندوخته مملکت هزینه زیادی برای غربالگری پرداختیم ولی اثربخشی درستی در آن زمان به‌دست نیاوردیم. آمادگی ما در بحث پیشگیری از 10 نمره، بالاتر از عدد 2 و 3 نیست. ما در پیشگیری و نیز غربالگری موفق نبودیم. هنوز هم نمی‌دانیم عددی که بابت بیماران تشخیص داده شده مثبت به ما ارائه می‌شود، دقیقا چیست و با چه مدلی غربالگری آنها انجام شده است. بخشی از آسیب ما به‌دلیل ظلم ناشی از تحریم بود، به‌هرحال کشورهای دنیا برای شرایط تحریم و محدودیت‌های خودشان برنامه دارند و ما هم داشتیم، ولی باید به‌خوبی اجرا می‌کردیم، یعنی برای شرایط تحریم، زمانی که امکان دسترسی آزاد و انتخاب طرف‌های همکاری خودمان را نداشتیم، باید یک شبکه همکار از قبل تعریف می‌کردیم.

محمد خدادی، معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی:یادم هست که به مجریان تلویزیون و لوگوی رسانه‌ها ماسک اضافه شد یا مسئولان، عکاسان و تصویربرداران همگی ماسک می‌زدند که تصویر ماسک را جا بیندازیم. یک بنر بالای تمام سایت‌ها بود که روی آن نوشته شده بود «ماسک بزنیم». تمام سایت‌های خبری و خبرگزاری‌ها این کار را کرده بودند. این اجماع‌سازی و تبدیل‌شدن به فرهنگ و قرائت واحد بخشی از کار رسانه بود و یکی از کارها در این راستا جاانداختن استفاده از ماسک بود. ما در مورد واکسن در مواجهه با افکار عمومی موفق نبودیم. ما یک کمیته اطلاع‌رسانی داشتیم و یک ستاد خبری مقابله با کرونا که آن ستاد 128 جلسه داشت. این جلسات هر شنبه تا سه ماه پیش برگزار می‌شد و اولین آن شنبه، دوم اسفند ساعت دو بعدازظهر بود. در یکی از جلسات ما گفتیم که واکسن مطالبه حکومت و مردم است و درباره اقدام حداقلی، اعلام حداکثری صحبت کردیم. همچنین آنجا گفتیم که انتظارات ایجاد نکنید، یعنی وعده‌ای به مردم ندهید که قابل انجام نیست، گفتیم وعده حداقلی بدهید. صورت‌جلسات آن هم موجود است. خبرنگاران هرکدام به یک شکل به میدان می‌آمدند. فضای همبستگی، همکاری و هم‌افزایی در کشور شکل گرفت. این خیلی مهم است که به نقطه‌ای برسیم که هر کس هر کاری می‌تواند انجام دهد و این کارها را هم نه فقط برای خودش که برای دیگری هم انجام دهد. مردم به برخوردهای صادقانه پاسخ خوبی می‌دهند و کرونا آزمون عجیبی برای مردم بود.