علی مزروعی، خبرنگار:تاکنون بارها شاهد بودهایم که با نزدیک شدن به موسم برگزاری نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی با انبوهی از اتهامات علیه ایران از آژانس درز پیدا کرده و فضای رسانههای غربی به بستر جوسازی علیه تهران تبدیل شده است. این مدل گزارشها معمولا به بیانیهای منتهی میشود که آمریکا یا تروئیکای اروپایی علیه کشورمان در نشست شورای حکام قرائت میکنند. حال با نزدیک شدن به موعد برگزاری نشست ماه مارس مجددا همین سناریو تکرار شده است. ابتدا خبری در خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ به نقل از دو دیپلمات ارشد منتشر شد که مدعی بود بازرسهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) اثراتی از ذرات اورانیوم غنیشده که فقط اندکی از میزان درصد مورد نیاز در تسلیحات نظامی ضعیفتر بوده، در تاسیسات هستهای ایران پیدا کردهاند. نهایتا هم گزارش آژانس منتشر شد که ادعاهای مطرح شده را تایید میکرد. در این گزارش البته چندین ادعا و اتهام دیگر نیز منتشر شده بود. گزارش ضدایرانی آژانس درحالی مطابق معمول برخلاف اصل محرمانگی این نهاد درز پیدا کرد که ایران و آژانس برای بررسی ابهامات ایجاد شده در حال تعامل بودهاند و در راستای همین تعاملات نیز قرار است رافائل گروسی به ایران سفر کند. سفری که امید میرفت در راستای بسته شدن پروندههای ادعایی علیه ایران نیز موثر واقع شود. اقدام جدید آژانس اما نشان میدهد که این نهاد بدش نمیآید با اتهامات جدید ماجرای بسته شدن پروندههای ادعایی را به حاشیه رانده و از آن طفره برود.
آنچه که در گزارش آژانس آمده بود
این گزارش، ذخایر اورانیوم غنیسازیشده جمهوری اسلامی را ۱۸ برابر سال 2015 یعنی سال امضای برجام توصیف کرده است. توافق هستهای ۲۰۱۵ ایران، ذخایر اورانیوم تهران را به ۳۰۰ کیلوگرم و غنیسازی را به 3.67 درصد محدود میکرد. برهمین مبنا آژانس ایران را ناقض تعهدات توافق هستهای 2015 دانسته است. گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ذخایر اورانیوم ایران تا ۱۲ فوریه را حدود ۳۷۶۰ کیلوگرم اعلام کرد که 87.1 کیلوگرم نسبت به آخرین گزارش فصلی در نوامبر افزایش یافته است. از این مقدار، 87.5 کیلوگرم تا ۶۰ درصد غنی شده است. آژانس در گزارش خود بارها با هدف اتهامزنی به ایران از عنوان بمب هستهای استفاده کرده و فعالیتهای غنیسازی ایران را مرتبط با ساخت سلاح هستهای توصیف کرده است. این نهاد بینالمللی همچنین عدم شفافیت ایران را مانع از نظارت بر ذخایر هستهای ایران توصیف کرده است. تفاوت در پیکربندی دو آبشار از «سانتریفیوژهای IR-6» و نیز تفاوت در میزان مواد هستهای دریافت و حلشده در تاسیسات فناوری اورانیوم اصفهان با آنچه که ایران اعلام کرده است، دیگر موارد موجود در این گزارش بودهاند.
مواجهه سیاسی نهاد اصطلاحا فنی با ایران
درحالیکه طرف آمریکایی رسما به صورت غیرقانونی و برخلاف تعهدات بینالمللی از توافق برجام خارج شده و طرفهای اروپایی نیز از تعهدات خود سرباز زده و هر روز نیز یک لیست تحریمی جدید علیه ایران وضع میکنند، طبعا نباید توقع داشته باشند ایران به یک توافق مرده پایبند باشد و بدون هیچ دستاوردی امتیازدهی کند. اساسا به دلیل همین بدعهدیها بود که ایران نیز تصمیم گرفت با اجرای قانون اقدام راهبری از اجرای یکجانبه برجام خودداری ورزد. حال آژانس بهعنوان یک نهاد فنی در موضعی کاملا سیاسی اقدامات ایران را ناقض توافقی عنوان کرده که مدتهاست به حالت تعلیق درآمده و اکنون نیز طرفهای برجام به دنبال تشکیل میز مذاکره برای احیای آن هستند و تا زمانی هم که توافقی وجود نداشته باشد نقض آن تهی از معنی است. در این گزارش همچنین درحالی عدم شفافیت ایران بهعنوان مانع نظارت آژانس معرفی شده است که ایران همچنان خود را به نظارتهای پادمانی این نهاد پایبند دانسته و بیشترین میزان بازرسی نیز از تاسیسات هستهای ایران انجام شده است. با این توصیف به نظر میرسد آنچه اعتراض آژانس را برانگیخته است و باعث شده این نهاد ایران را به عدم شفافیت متهم کند عدم پایبندی ایران به نظارتهای فراپادمانی است. در مهرماه ۱۳۸۲ و در جریان حضور همزمان وزرای امور خارجه بریتانیا، فرانسه و آلمان در تهران، (مذاکرات سعدآباد) تیم مذاکرهکننده ایران به سرپرستی حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در اقدامی که هدف آن «اعتمادسازی» بود تصمیم گرفت «بهطور داوطلبانه» پروتکل الحاقی را امضا و اجرا کند. اما بعد از بدعهدی طرفهای غربی برجام، مجلس در آذرماه سال 99 قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران را به تصویب رساند و دولت را مکلف کرد که اجرای داوطلبانه نظارتهای فراپادمانی را کنار بگذارد. حال آژانس انرژی اتمی بابت چیزی ایران را محکوم میکند که از ابتدا با هدف اعتمادسازی و به صورت داوطلبانه اجرایی شده است. اقدامی لطفگونه که گویا آژانس متاثر از فشار سیاسی طرفهای غربی ترجیح میدهد بهعنوان یک الزام از ایران آن را مطالبه کند.
تلاش تکراری غرب برای سلب حق غنیسازی ایران
درحالیکه غربیها هر روز یک اتهام جدید علیه برنامه هسته ایران مطرح میکنند، دولت رژیمصهیونیستی بهعنوان یکی از دارندگان سلاح هستهای حتی نپذیرفته به معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی(NPT) بپیوندد. دولتهای غربی نیز ترجیح میدهند چشم خود را روی این خطر باالقوه جهانی ببندند و هر روز علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران اظهارنظر کنند. همین مواجهه دوگانه است که باعث میشود نهادهای بینالمللی بهراحتی غنیسازی 90 درصدی کرهجنوبی در سال 2000 را نادیده بگیرند اما در برابر هر میزان از غنیسازی ایران جنجال بهراه بیندازند. مساله غنیسازی اولین و مهمترین بهانه برای اتهامزنی به فعالیتهای هستهای ایران بوده است. در همین راستا در سال 82 آژانس مدعی شد ایران غنیسازی 50 درصدی انجام داده و بر مبنای همین اتهامات بود که نخستین قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه هستهای ایران نیز در این سال به تصویب رسید. این اتهامات درحالی بود که ایران در آن سال هنوز به آن سطح از فناوری دست پیدا نکرده بود که بتواند از پس غنیسازی 50 درصدی بربیاید و آلودگیهای موجود نیز از طریق سانتریفیوژهای خریداری شدهای به ایران وارد شده بود که در کشور مبدا برای غنیسازی با درصد بالا به کار گرفته میشدند. حال با گذشت دو دهه از آن ماجرا آژانس با سناریوی مشابه و با هدف ایجاد محدودیت در روند غنیسازی و سلب حق ایران در رابطه، مجددا باب اتهامزنی را باز کرده و غنیسازی 84 درصد را دستاویزی برای اتهامزنی به ایران قرار داده و در گزارش خود مدام بر حرکت ایران به سمت ساخت تسلیحات هستهای تاکید ورزیده است.
غنیسازی با درصد بالا کاربرد غیرتسلیحاتی نیز دارد
محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی بخشی از گزارش برجامی آژانس که در آن به موضوع غنیسازی بالای ۸۳ درصدی در ایران اشاره کرده است پاسخ داده و در این باره گفته است: «در نمونهبرداری از یک شیر در روند غنیسازی، یک ذره (particle) که با میکروسکوپ هم دیده نمیشود مشاهده شد، اما مهم حجم و سطح غنای موادی است که در پایان روند غنیسازی به دست میآید که بازرسان مشاهده کردند از ۶۰ درصد این مواد تجاوز نکرده است.» علیرغم این پاسخ اما باید اشاره کرد که اساسا کاربرد غنیسازی 90 درصد صرفا محدود به سلاح هستهای نیست. بهطور مثال پیشرانهای هستهای که امروزه در زیردریاییها و انواع دیگری از شناورها کاربرد دارد و بسیاری از کشورها نیز از آن بهره میبرند از سوختهایی با غنای بالا استفاده میکنند؛ چراکه نیاز به رآکتورهای کوچک دارند. اگرچه رآکتورهای بزرگ همچون نیروگاه اتمی بوشهر میتواند با سوختهای با غنای پایین کار کنند اما پیشرانهای هستهای نیاز به رآکتورهای کوچک دارند. علاوهبر این رآکتورهای کوچک برای تولید انرژی در شهرهای کوچک که نیازی به رآکتورهای بزرگ ندارند نیز قابلیت استفاده داشته و طبعا غنای بالا سوخت را میطلبد. ایران نیز همچون بسیاری از کشورها برای بهینه کردن مصرف سوخت نیاز دارد تا فناوری هستهای خود را بهبود داده و بخشی از این بهبود نیز در گرو تولید رآکتورهای کوچک است. آژانس و دولتهای غربی اما با نادیده گرفتن این کاربردها تلاش دارند هرگونه فعالیت هستهای ایران را غیرصلحآمیز جلوه داده و به این بهانه مانع از توسعه صنعت هستهای ایران بشوند. اگرچه ایران همواره باید تلاش کند با دلایل متقن راه اتهامزنی را ببندد اما این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که در برابر رویکرد غیرفنی آژانس نباید به نحوی عمل کرد که محدود کردن برنامه هستهای ایران اقدامی بهحق جلوه کند. آن هم درحالیکه توافق برجام هنوز احیا نشده است.