محمد زعیم زاده، جانشین سردبیر:دو ماه از ناامیدی قطعی طرف مقابل از نتیجهبخش بودن پلن آشوب در ایران میگذرد، طرف غربی بهوضوح دستفرمان را تغییر داده، دورهگردی منطقهای نماینده خزانهداری آمریکا برای تحتتاثیر قرار دادن فرآیندهای ارزی بخشی از سیاست عملیاتی طرف مقابل بوده است، قسمتی از پروژه در عراق و امارات برای جهش یکباره قیمت ارز در ایران عملیاتی شده است، اینطرف هم بهنظر میرسد آمادگی کافی در تیم اقتصادی دولت وجود نداشته است. دو استراتژی جدیدی که مدیریت جدید بانک مرکزی پیش گرفته است، قبلا در دوره روحانی تست شده بود و گویا خیلی جواب نداد. حالا دلار در قله قیمت قرار دارد، همزمان با پروژه ناامنسازی اقتصادی پروژه امنیتیسازی پرونده ایران با اتهامزنی آژانس هم پیگیری میشود. اینها تنها نمونههایی از تغییر استراتژی رقیب است آن هم در سال 2023 که سالی مهم در حوزه روابط خارجی برای ایران خواهد بود. بهنظر میرسد اینطرف در ایران هم علاوهبر ابعاد سختافزاری که مقامات نظامی با هدف فربه کردن توان استراتژیک کشور پیامهای روشنی در حوزه موشک و... دادهاند در حوزه نرمافزاری و فرهنگی هم بهمرور ابعاد رویدادهای پاییز 1401 دقیقتر فهم و چارهجویی میشود، عفو بزرگ بهمنماه بهعنوان بستری برای تفکیک اعتراض و آشوب فرصتی مهم جهت تغییرات در روندهای فرهنگی و سیاسی فراهم کرد.
در تحلیل وقایع پاییز 1401 که طبعا درس پیشنیاز برای تجویز سیاستهای آینده است، سه نگاه کلان وجود دارد؛ دسته اول برخی گروههای داخلی هستند که میگویند اساسا اتفاقی جدی که ریشه داخلی داشته باشد، نیفتاده و هر آنچه رخ داده همه طراحی دشمن است و کاستی خاصی در داخل نداریم که بخواهیم طراحی اصلاحی داشته باشیم، دسته دوم اپوزیسیون خارج از کشور هستند و نانشان در این است که بگویند تغییر و اصلاح نه ممکن است و نه مقدور و دسته سومی که معتقدند اولا بخشی از ریشه نارضایتی علاوهبر طراحی خارجی زمینه داخلی دارد و انجام اصلاحات داخلی نهتنها مقدور، بلکه لازم است. دو دسته نخست اگرچه در تحلیل ظاهرا تفاوتهایی دارند اما ناظر به شرایط جامعه در تجویز به یک نقطه میرسند: بنبست!
اگر بخواهیم یک جریانشناسی کوچک داشته باشیم، درحالحاضر دو کلانگفتمان بیشتر نداریم؛ گفتمان بنبستطلبی و گفتمان اصلاح از درون. از این بهبعد اگر قرار باشد تکثرگرایی داشته باشیم یا ریزش و رویشی رخ دهد درون این دو گفتمان خواهد بود.
از سوی دیگر جامعه ایرانی نشان داد علاوهبر تکثری که دارد از منظر افکارسنجی هم وضعیتی ژلهای دارد. جامعه ایرانی در فاصله 15 روز هم راهپیمایی بزرگ و کمنظیر 22 بهمن 1401 را تجربه کرد و هم وضع اعتراضی مجازی در واکنش به سقوط آزاد بیسابقه ریال را، این تکثر و ژلهای بودن نشان میدهد حداقل از منظر افکار عمومی شیب تغییرات بهنفع اصلاحخواهی خواهد بود و نزاع آتی در سیاست داخلی بر سر نحوه خوانش این تغییرطلبی است.
این که مختصات این تغییرخواهی چه میتواند باشد، حتما محل بحث است، اما شاید بتوان درباره آنچه مصداق تغییرخواهی نیست یا حداقل یکی از آن مصادیق بیشتر صحبت کرد.
در این لحظه که این مطلب نوشته میشود قیمت دلار 56500 تومان است؛ عددی که نمیدانم در دقایق، ساعتها یا روزهای آینده بالاتر یا پایینتر میآید یا نه؟ اعدادی که شوکآور است و آثار اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی مهمی بر زندگی ایرانیها خواهد گذاشت. من اسم این را میگذارم دیوار واقعیت؛ دیواری که بر زندگی همه ما ایرانیها تاثیر خواهد گذاشت، اما امیدوارم جریانی که متخصص سادهسازی هستند و متاسفانه یا خوشبختانه در بسیاری از بخشهای اجرایی و تقنینی موثرند، اندکی درس بگیرند و بفهمند که صحن اداره کشور با تریبون تلویزیونی، جلسات محفلی و پاتوقها و دورهمیها فرق دارد. امروز هم در اقتصاد و سیاست خارجی و... هم در فرهنگ و سیاست داخلی کشور با دستورالعملهایی اداره میشود که در سایه پختوپز شدهاند.
به تابستان 1401 و بحبوحه بحث درباره مذاکرات احیای توافق هستهای برگردیم، جنس مخالفتها و استدلالها، حتی آنهایی که از زبان نمایندگانی بیان میشد که واضح بود متن را نخواندهاند و حتی اینقدر تسلط ندارند که چند کلمه ساده انگلیسی را ادا کنند، همه از یک آبشخور فکری بود، انبوهی از ایدههای تهاتری، مالیاتی و... که این روزها اجرا میشود –که البته قوت و قدرت کارشناسیشان در جای خود امکان بحث دارند- همه از یک پاتوق بیرون آمدهاند. حتی نحوه اداره تلویزیون که این روزها وضعیت غمباری دارد، منسوب به یک لجنه فکری است، جمیع این ایدهها حول یک نخ تسبیح جمع میشود که مغزافزار بخش عمدهای از دولت و مجلس را شکل میدهد، البته بیایده بودن دولت رئیسی هم در پررنگ شدن این فضا حتما نقش داشته است، اما بالاخره آنچه امروز در عرصههای مختلف به تماشا نشستهایم حاصل اجرای همان دیکته است که تلاش میشود گفته شود هیچ گاه نوشته نشده است! جملهای که وضعیت فعلی نشان میدهد خیلیواقعی نیست.
این تفکر درکنار دولت روحانی و ملحقاتش که جوری زندگی ایرانیها را به سیاست خارجی گره زده بودند که هنوز هم باز نشده است، نهتنها بخشی از راهحل نیستند که میتوانند بهتعبیری نمادی از وضع موجود هم باشند.