تاریخ : Wed 22 Feb 2023 - 00:00
کد خبر : 78201
سرویس خبری : نقد روز

کیف آمریکایی

تصویر پربازدید بایدن و زلنسکی برای شناخت اپوزیسیون ایرانی درس‌آموز است

کیف آمریکایی

 گاهی یک تصویر بهتر از هزار جمله پیام را منتقل می‌کند. در میدان جنگ تفاوت امیر و سرباز را درجه‌های نظامی مشخص می‌کند، اما در میدان سیاست، چنین تفکیکی سخت‌تر می‌شود بین شخصیت‌ها قائل شد‌.

 گاهی یک تصویر بهتر از هزار جمله پیام را منتقل می‌کند. در میدان جنگ تفاوت امیر و سرباز را درجه‌های نظامی مشخص می‌کند، اما در میدان سیاست، چنین تفکیکی سخت‌تر می‌شود بین شخصیت‌ها قائل شد‌. سختی این اقدام در سیاست‌خارجی بیشتر هم می‌شود. جایی که همه کشورها برای خود شأنی قائل بوده و تصاویر هم معمولا موضعی برابر از همه متبادر می‌کند. همین قائده باعث می‌شود تا کوچک‌ترین عدم‌توازنی سریعا به چشم بیاید. اگر رئیس‌جمهور الف یک لحظه دیرتر به محل ملاقات بیاید یا رئیس‌جمهور ب یک لحظه دیرتر برای استقبال برخیزد ده‌ها عکاس همان یک لحظه را ثبت کرده و آن عکس‌ها نیز صد‌ها پیام را به مخاطب رسانه‌ها می‌رساند که فلان کشور مطیع بهمان کشور است و بهمان دولت خرج‌خور فلان دولت. یکی از این عکس‌ها نیز در دو روز اخیر فضای رسانه‌های جهان را تحت تاثیر قرار داده است. در این عکس درحالی‌که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا بر صندلی نشسته و امضای حکم می‌کند، زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین چون سربازی سرپا ایستاده و درحالی‌که به سقف می‌نگرد منتظر است تا رئیس دولت فخیمه آمریکا از نوشتن آسوده شده و سرباز خویش را فرمان دهد. اگرچه آنچه در این تصویر درحال رخ دادن است بخشی از یک پروتکل معمول در کاخ ریاست‌جمهوری اوکراین است و زلنسکی هم مطابق همین پروتکل ایستاده تا رئیس‌جمهور میهمان دفتر یادبود کاخ را امضا کند. همان‌طور‌که روسای‌جمهور آلمان و ترکیه این یادبود را امضا کرده‌اند و همان‌طور که پترو پوروشنکو، رئیس‌جمهور سابق اوکراین به انتظار ایستاده بود. اما به‌هرحال اکنون تصویر زلنسکی و بایدن به یک نماد از سلطه سیاست‌های واشنگتن و اطاعت کی‌یف تبدیل شده است. این تصویر نمادین به‌قدری با اوضاع این روزهای اوکراین به‌عنوان گوشت قربانی دولت‌های اروپایی تطابق دارد که نمی‌شود صرفا به دید یک پروتکل ساده به آن نگریست. غرب در اوکراین یک کمدین را به ‌قدرت رسانده تا به قیمت تحمیل یک تراژدی به مردم این کشور بدون هیچ هزینه‌ای رقیب روس خود را در عرصه جهانی تضعیف کند. اکنون به‌جای آلمان و انگلیس و فرانسه، ناتو در زمین اوکراین با روسیه می‌جنگد تا هزینه جنگ را به مردمی تحمیل کند که روزی با سربازان شمالی همسایه دیوار به دیوار بوده و حتی به یک زبان تکلم می‌کردند. چنین نسخه‌ای را غربی‌ها پیش از این برای ایران نیز پیچیده بودند. مردم ایران به‌خاطر می‌آورند که چگونه ارتش رضا‌خانی در بحبوحه جنگ جهانی دوم آنها را بی‌سرپناه گذاشته و کشور را دو دستی  تقدیم متفقین کرد. پهلوی اول که گماشته انگلستان بود کشور را به میدان نبرد شرق و غرب تبدیل کرد تا هزینه طمع قدرت جهانخواران را مردم ایران بپردازند. اکنون بیش از 8‌دهه از آن زمان می‌گذرد و ایران به‌قدرتی تبدیل شده که نه گوش به فرمان است و نه در برابر قدرت‌طلبی مستکبران سکوت می‌کند. همین امر باعث شده دول غربی در جبهه‌ای متحد تمام تلاش خود را به‌کار گیرند تا بلکه بتوانند با تضعیف ایران خاطرات روزهای اشغال را تکرار کنند. چهره‌هایی همچون بنیادی، علی‌نژاد، ربع‌پهلوی و فرخ‌نژاد که همگی در کاراکتر کمدی خود با زلنسکی اشتراک دارند به این امید در مانور رسانه‌ای غربی‌ها بازی داده می‌شوند که شاید ماجرای اوکراین در ایران نیز پیاده شده و تهران به موقعیتی عقبگرد کند که در 1318 قرار داشت. اما خب نه تهران کی‌یف است و نه مردم ایران که در دوران انقلاب و ترور و جنگ و تحریم در مواجهه با جبهه غربی آب‌دیده شده‌اند قرار است مشابه مردم اوکراین عمل کنند و میدان به دلقک‌های حلقه‌به‌گوش دهند. به‌نظر نمی‌رسد غربی‌ها که در مواجهه رو‌در‌رو بارها ضرب‌شست ایران را چشیده‌اند نیز آنقدر بی‌تجربه باشند که روی هیکل چهار بازیگر و چهره رسانه‌ای بیش از یک اهرم فشار حساب کرده باشند. برای همین است که مکرون صریحا پروژه براندازی را نفی کرده و زنبیل بست‌نشینان پشت کاخ الیزه را خالی بر‌می‌گرداند. قطعا نقض‌گویی چهره‌هایی که پدر خود را نیز گردن نمی‌گیرند انگیزه‌ای برای ورود غربی‌ها به فاز براندازی ایجاد نمی‌کند، بلکه آنچه آنها را در مورد ایران به طمع می‌اندازد مشکلات و ایراداتی است که در داخل وجود داشته و در جامعه تزریق ناامیدی می‌کند. امید جبهه غربی بیش از آنکه به تجمعات سه، چهار هزار نفری تجزیه‌طلبان و سلطنت‌طلبان در لس‌آنجلس و بروکسل باشد به این است که شاید دلار 50 تومانی و گوشت نیم‌میلیونی بتواند تشنجی در داخل ایجاد کند. مدیران و مسئولان داخلی باید با خیالی آسوده از اینکه ربع‌پهلوی و مریم رجوی و مسیح علی‌نژاد جربزه زلنسکی شدن ندارند، تمرکزشان را بر رفع چالش‌هایی بگذارند که هر‌یک به‌تنهایی می‌تواند به اندازه 10 زلنسکی برای اتحاد و امید جامعه خطرناک باشد.

  رقابت اپوزیسیون ضدایرانی باهم بر سر «زلنسکی شدن»!
در آستانه سالگرد جنگ اوکراین که تقریبا همه قدرت‌های جهان از شرق تا غرب را به‌نوعی تحت‌تاثیر خود قرار داده، شاهد هرچه شفاف‌تر شدن قصد و نیت‌ دولت‌های غربی از ورود به این درگیری نسبت به روزهای آغازین جنگ هستیم. در این گیرو‌دار آنچه بیش از هرچیز دیگری توجه‌ها را به خود جلب می‌کند مسابقه دولت‌های غربی در شوآف با اعانه جمع کردن برای زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین است. از تریبون دادن به او برای درخواست کمک از مردم جهان، تا نقشه کشیدن برای مالیات مردم کشورهای اروپایی. در آستانه یک‌سالگی این درگیری خانمان‌برانداز، زلنسکی رسما به کارپرداز نظامی غربی‌ها و البته مسئول ترحم‌برانگیز جمع‌آوری کمک‌های بلاعوض دولت‌های درگیر با روسیه تبدیل شده است. در این میان مردم اوکراین هم به بزرگ‌ترین قربانیان نزاع میان غرب و روسیه تبدیل شده‌اند. خروجی این درگیری‌های خونین هم تا اینجای کار ورود تمام‌عیار نیروهای ناتو به خاک اوکراین و پول پارو کردن آمریکا درنتیجه فروش تسلیحات به زلنسکی و همچنین صادرات انرژی به اروپا بوده است. وضعیتی که ثابت می‌کند چرا بایدن چندان بدش نمی‌آید جنگ ادامه‌دار باشد. 
نکته قابل توجه در این میان آنکه رویکرد جریانات و رسانه‌های تحت حمایت غرب طی چند مدت اخیر نشان داد غربی‌ها تشنه پیاده‌سازی همین نسخه برای دولت‌هایی مثل چین و ایران هستند. برای رسیدن به این هدف بیش از هرچیز، به یک عنصر وابسته و سرسپرده مثل زلنسکی نیاز دارند. ‌
گزاره‌های زیادی درباره برنامه غربی‌ها برای پیاده‌سازی پروژه اوکراین و زلنسکی در ایران با کمک گرفتن از مهره‌های اپوزیسیون وجود دارد. مهم‌ترینش، ویژگی مشترک همین چند لیدر شاخص براندازان است؛ عدم‌فهم کافی از سیاست و بی‌اراده بودن درمقابل دولت‌های خارجی. فلسفه سیرک دانشگاه جرج تاون هم تقریبا همین بود؛ تست بازیگری دولت‌های غربی برای کشف نسخه ایرانی زلنسکی! 
البته شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین چالش‌ غربی‌ها در عملیاتی کردن این نسخه‌شان، مردم ایران هستند. به این معنا که سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی حتی اگر در بدترین وضعیت هم باشد باز مردم بارها نشان داده‌اند حاضر نخواهند شد بر سر استقلال، تمامیت ارضی و امنیت کشورشان با هیچ طرف خارجی‌ای معامله کنند.

  غربی‌ها رضا پهلوی و دوستان را فقط برای حفظ اهرم‌ فشارهایشان علیه ایران می‌خواهند 
همان‌طور که تقریبا از اظهارنظرهای جسته‌وگریخته مقامات دولت‌های غربی مثل آنچه طی چند ماه اخیر از مکرون رئیس‌جمهور فرانسه، بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، مالی نماینده ویژه کاخ سفید در امور ایران و در جدیدترین مورد آن از بربروک وزیر خارجه آلمان شاهد بودیم، آنها به روشنی گفته‌اند هیچ موفقیتی برای براندازی نظام ایران توسط اپوزیسیون متصور نیستند و این را صراحتا به لیدرهای خودخوانده براندازی هم گفته‌اند. مساله‌ای که افشا شدنش بعد از جلسه رئیس‌جمهور فرانسه با علی‌نژاد و چند زن دیگر مخالف جمهوری اسلامی سروصدای زیادی به‌پا کرد. جلسه‌ای که علی‌نژاد داشت از دستاوردهای خیالی آن برای رسانه‌ها و حامیان مالی براندازی گزارش پر می‌کرد اما همزمان لادن برومند، مدیر بنیاد ضدایرانی برومند که خود نیز در آن جلسه حاضر بود به‌طور ناخواسته اعتراف کرد که مکرون در آن جلسه خصوصی آب پاکی را روی دست آنها ریخته و گفته هیچ وظیفه و اراده‌ای در مسیر رساندن آنها به رویای براندازی را متوجه خود نمی‌داند. 
دیگر مقامات غربی‌ هم که طی چند مدت اخیر در اتخاذ مواضع ضدایرانی از همدیگر سبقت می‌گرفتند و وانمود می‌کردند شمشیر را برای ایران از رو بسته‌اند و به قول خودشان حتی مذاکرات هسته‌ای هم دیگر در اولویت‌شان نیست، بعد از آرام شدن فضای داخلی ایران دوباره به تنظیمات کارخانه برگشتند و در پشت صحنه برای از سر‌گیری مذاکرات هسته‌ای برای همان «جمهوری اسلامی» که تا چند هفته قبل علیهش لفاظی می‌کردند پیام فرستادند. اتفاقات اینچنینی و البته همزمان، ضریب دادن به توهم‌بافی‌های شازده‌ پهلوی و دور و بری‌هایش در حاشیه نشست‌های مختلف که بعضا اسم‌های بزرگی هم داشت، یک پیام روشن برای نظام ایران داشت و آن اینکه ما اگرچه توان‌مان همین مقدار است و براندازی را عملا ناممکن می‌دانیم، اما با همین شرایط، رویکردمان در مواجهه با ایران را طوری تنظیم می‌کنیم که در صورت از سرگیری روند گفت‌وگوهای هسته‌ای هم با اهرم‌های فشاری مثل اپوزیسیون خارج‌نشین پای میز بنشینیم. 
نکته واضح و بدیهی آنکه همه‌چیز نشان از آن دارد که طراح پشت صحنه سیرک تجمع‌های اپوزیسیون در این شهر و آن شهر سراسر اروپا نه‌تنها به احتمال موفقیت آنها باور ندارد، بلکه رسما آنها را سر کار هم گذاشته و در مقاطع مهم باور واقعی خود را به آنان منتقل کرده است. مثل همان اتفاقی که در دیدار مکرون و علی‌نژاد افتاد. 
در این میان، مساله اصلی اتفاقاتی‌ست که در داخل ایران رخ می‌دهد. چالش‌هایی مثل کاهش ارزش پول ملی، افزایش نرخ تورم، از دست رفتن اعتماد عمومی و درنتیجه اینها، آب شدن سرمایه اجتماعی نظام به‌قدری مهم هستند که به‌طور مستقیم مولفه‌های قدرت ایران در مواجهه با ویرانی‌طلبان را شکل می‌دهند. متناسب با وضعیت این مولفه‌های قدرت هم هست که دولت‌های غربی فعلا تصمیم گرفته‌اند راه مذاکره را ادامه دهند. اگر این چالش‌های داخلی که همه می‌دانیم این روزها معیشت مردم را در چه وضعیتی قرار داده است شرایط رو به بهبودی را درپیش گیرد، دیگر هیچ نگرانی قابل توجهی هم امنیت عمومی کشور را تهدید نخواهد کرد. هیچ‌کدام از چهره‌های ترحم‌برانگیز این روزهای اپوزیسیون ضدایرانی هم دیگر رویای زلنسکی شدن و اعانه جمع کردن برای خود را در سر نمی‌پروراند. امید آنها به شکل‌گیری انسداد سیاسی در ایران یا حداقل القای این حس به مردم است. امیدشان به گوشت 500 هزارتومانی و تورم افسارگسیخته و پول ملی بی‌ارزش است تا مردم نسبت به آینده دلسرد شده و به تحریکات رادیکال روی بیاورند. شاید گفتنش ساده به نظر برسد و در عمل پیچیده باشد اما این روزها مهم‌ترین وظیفه دستگاه‌های اجرایی مدیریت این چالش‌هاست تا از رهگذر بازسازی سرمایه اجتماعی نظام، بتوانیم شکاف‌های پیش‌‌آمده طی سال‌های اخیر را هم ترمیم کنیم.