تاریخ : Mon 20 Feb 2023 - 00:00
کد خبر : 78130
سرویس خبری : نقد روز

استندآپ‌‌کمدی در مونیخ!

رضا پهلوی در یک گفت‌وگوی نیمه‌چالشی عملکرد پدرش را گردن نگرفت

استندآپ‌‌کمدی در مونیخ!

 کوه براندازی بعد از گذشت حدود 6 ماه مبارزه مداوم سایبری توییتری موش زایید! که البته هنوز قرار نیست از بین لیدرهای جریان اپوزیسیون کسی به روی خودش بیاورد در واقعیت دقیقا چه اتفاقی افتاده است.

 کوه براندازی بعد از گذشت حدود 6 ماه مبارزه مداوم سایبری توییتری موش زایید! که البته هنوز قرار نیست از بین لیدرهای جریان اپوزیسیون کسی به روی خودش بیاورد در واقعیت دقیقا چه اتفاقی افتاده است. با اپوزیسیونی مواجه هستیم که به هر چیزی چنگ می‌زند تا جریانات ضدایرانی که آنها را از نظر مالی و رسانه‌ای حمایت می‌کنند متوجه نشوند آنها به بن‌بست رسیده‌اند! اپوزیسیونی که در رسانه‌های بیست‌وچهارساعته خود از برنامه‌اش برای رهبری «خیزش سراسری مردم ایران(!)» می‌گفت و تیتر مضحک توافق مقامات نظام با دولت ونزوئلا برای پناهنده شدن به این کشور را تحت عنوان خبر فوری پوشش می‌داد. اپوزیسیونی که قرار بود با پیش بردن کمپین «اخراج دیپلمات‌های ایرانی از کشورهای سراسر جهان» و امضاء جمع کردن برای آن سفارت‌خانه‌های ایران را تعطیل کرده و تهران را در بین دیگر کشورهای دنیا منزوی کند. اپوزیسیونی که وعده می‌داد جمهوری اسلامی 22 بهمن را نمی‌بیند. لیدرهایی که در تخیلات‌شان خود را در یک قدمی مجاب کردن دولت‌های اروپایی برای «قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمان‌های تروریستی اتحادیه اروپا» و پایان دادن به مذاکرات هسته‌ای با ایران می‌دیدند ولی حالا بعد از آنکه هیچ‌کدام از رویاهایشان درباره آینده ایران محقق نشده، چند دقیقه سخنرانی در نشست امنیتی مونیخ را طوری پرزنت می‌کنند که کمتر کسی درباره قول و قرارها و رویاپردازی‌های قبلی‌شان از آنان سوال بپرسد. 
مسئولان برگزاری نشست امنیتی مونیخ که امسال بیش‌ از هرچیز به محفلی برای جذب کمک‌های بلاعوض و برنامه‌ریزی برای نحوه اهداء مالیات‌های مردم کشورهای غربی به رئیس‌جمهور اوکراین شباهت داشت، بعد از آنکه اعلام کردند امسال از دولت روسیه نماینده‌ای را به این نشست دعوت نمی‌کنند، برای آنکه دل براندازان ایرانی را هم به دست بیاورند از دولت ایران هم کسی را برای حضور در نشست دعوت نکردند. همزمان اعلام شد نازنین بنیادی، مسیح علی‌نژاد و رضا پهلوی، سه چهره‌ای که این روزها به هر دری زدند، کسی آنها را در ایران تحویل نگرفت قرار است در این نشست به‌عنوان نمایندگان ایران حاضر شده و سخنرانی کنند. 
که البته رضا پهلوی هم خیلی سریع با این جمله طلایی‌ که «پیام ما این است که از جهان می‌خواهیم که با حداکثر سرعت از ما حمایت کند تا وضعیت را در اسرع وقت تغییر دهیم.» نشان داد در بعضی موارد توانسته به‌خوبی از روی دست زلنسکی تقلب کند تا شاید بتواند با گدایی توجه دولت‌های غربی در مجامع بین‌المللی برای رسیدن به قدرت حامی جذب کند. 
حالا رسانه‌های ضدایرانی سعی می‌کنند حضور چهره‌های شکست‌خورده اپوزیسیون که «دستبرد زدن به دارایی‌های بلوکه‌شده مردم ایران در غرب» به بهانه دادخواهی قربانیان حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی را هم صراحتا از برنامه‌های خودشان می‌دانستند و البته در آن هم به موفقیت نرسیدند را مساله‌ای مهم جلوه دهند. نکته دیگری که از این نشست به بیرون مخابره شد و به نوع خود افشاکننده دلیل حضور رضا پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی محسوب می‌شد، حرف‌های صریح رئیس‌جمهور فرانسه و وزیر امور خارجه آلمان درباره رویاهای دور و دراز براندازان بود. آنها صراحتا از ناممکن بودن براندازی و ضررهای افزایش تنش با ایران گفتند و دوباره آب پاکی را روی دست براندازان ریختند. اتفاقی که قبلا هم در دیدار مقامات کشورهای غربی با اپوزیسیون ضدایرانی تکرار شده بود. 

 لیدرهای برانداز در بهترین حالت به «اهرم فشار غرب» برای مذاکره با تهران تبدیل شدند
فارغ از آنکه بپرسیم آیا اساسا حضور نداشتن نماینده ایران /در نشستی امنیتی به میزبانی کشوری که تهران هیچ تبادل امنیتی قابل‌توجهی با آن ندارد، ضرری را متوجه کشورمان خواهد کرد یا خیر؟ بررسی پشت‌صحنه این اقدام است که نکات جالبی را پیش چشم افکار‌عمومی ایران قرار می‌دهد. اینکه مقامات آلمان، در نشستی که مردم این کشور تجمع اعتراضی گسترده‌ای مقابل محل برگزاری آن ترتیب می‌دهند و به سیاست‌های جنگ‌‌افروزانه و تحریم‌طلبانه‌ دولت‌های غربی اعتراض می‌کنند، پنلی تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» طراحی کرده و در آن به رضا پهلوی، مسیح علی‌نژاد و نازنین بنیادی فرصت سخنرانی می‌دهند و باب منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا و هانا نیومن، نماینده آلمان در پارلمان اروپا را هم به جمع میهمانان ویژه خود اضافه می‌کنند، اما همزمان از قول وزیر امور خارجه‌شان تنش‌زایی با ایران را سیاستی نادرست عنوان می‌کنند معنای مشخصی دارد. معنایش همان است که پیش‌تر و بعد از افشا شدن جزئیات جلسه رئیس‌جمهور فرانسه با چهره‌های ضدایرانی هم به آن پرداختیم؛ غربی‌ها براندازان را سرکار گذاشته‌اند. 
به این معنا که آنها همان‌طور‌که بارها در سخنرانی‌ها و مواضع‌شان هم اذعان کرده‌اند، نه‌تنها اعتقادی به امکان براندازی نظام ایران ندارند، بلکه هیچ برنامه دیگری جز مذاکره را هم در مسیر محدود کردن سرعت پیشرفت ایران کارآمد نمی‌دانند!
آنالنا بربوک، وزیر امور خارجه آلمان که طی چند ماه اخیر در قامت یک بلاگر سیاسی وقت و بی‌وقت از ناآرامی‌های داخل ایران حمایت می‌کرد و براندازان ساده‌لوح را با این اظهار‌نظرها خام می‌کرد، در جریان نشست مونیخ صراحتا گفته باید از تشدید تنش هسته‌ای ایران جلوگیری شود. هدفی که جز مذاکره، راه دیگری برای رسیدن به آن معرفی نکرده است.
غیر از بربوک از آلمان، مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه بود که نه‌تنها رویای اپوزیسیون ضدایرانی را تکرار نکرد، بلکه علیه «رژیم چنج» سخنرانی هم کرد! مکرون در سخنرانی خود رسما و علنا احتمال موفقیت پروژه «رژیم چنج» در ایران را از نگاه دولت فرانسه کاملا رد کرد.
حرف‌های اخیر مکرون را می‌توان مشابه اظهارات چندی قبل رابرت مالی درباره همین مساله دانست. نماینده دولت آمریکا در امور ایران در آن مقطع گفته بود ما دنبال رژیم چنج در ایران نیستیم و تلویحا به شکست‌های آمریکا در پروژه‌های قبلی‌اش در غرب آسیا اشاره کرده بود تا شاید بتواند از گزند حملات لفظی براندازان علیه خود دور بماند. 
این نوع اظهار‌نظرها و کنش‌ها از سوی دولت‌های غربی بعد از بازگشت آرامش دوباره به خیابان‌های ایران را فقط می‌توان در پازل تلاش برای حفظ تهران پای میز مذاکرات هسته‌ای دانست. دعوت از براندازان ضدایرانی و ارسال پالس‌هایی مثل آنچه از سوی مکرون و بربوک طی چند روز اخیر شاهد بودیم تنها این مساله را در ذهن تداعی می‌کند که رضا پهلوی، مسیح علی‌نژاد، نازنین بنیادی و هر‌چهره‌ دیگری که بتواند در این زمینه به غربی‌ها کمک کند، همگی بازیچه دست این دولت‌ها شده‌اند تا شاید بشود از طریق آنها، از ایران در مذاکرات هسته‌ای پیش‌رو، امتیاز گرفت. 
سفر مهم رئیس‌جمهور ایران به چین در هفته گذشته نشان داد براندازان ترحم‌برانگیز در حد جلوگیری از توسعه روابط هم نتوانسته‌اند به تهران ضربه بزنند! بنابراین شاید بتوان خارج کردن ایران از لیست میهمانان کنفرانس امنیتی مونیخ را تنها یک واکنش عصبی از طرف دولت‌های غربی برای مواجه نشدن با واقعیت‌ها دانست. 
مکرون حرف آخر را در سخنرانی‌اش زد؛ او بعد از آنکه گفت «من به تغییر رژیم اعتقاد ندارم و وقتی می‌شنوم که برخی خواستار تغییر رژیم هستند، از آنها می‌پرسم، برای کدام تغییر؟ نفر بعدی کیست؟ رهبر شما کیست؟» این‌طور اعتراف کرد که «از نظر تاریخی، تغییر رژیم در سایر کشورها نتوانسته درگیری‌ها را حل کند و یک شکست کامل بوده است.» اظهاراتی که بار دیگر ثابت کرد اپوزیسیون ضدایرانی از طرف دولت‌های غربی «سرکار بودند!»

 شما قبلا هم راهبرد امنیتی نداشتید چه به الان!
پارلمان اروپا 28 دی‌ماه با اکثریت آرا از اتحادیه اروپا خواست سپاه پاسداران را در فهرست ادعایی تروریستی این بلوک قرار دهد. چارلی ولمرز، عضو پارلمان اروپا در این باره گفته بود: «امیدوارم اعضای اتحادیه اروپا قدم بعدی را بردارند و خواهان تعلیق برجام باشند.» این موضع پارلمان اروپا واکنش‌های بسیاری به دنبال داشت، از مقامات اروپا گرفته تا مقامات غیرغربی. مهم‌ترین این واکنش‌ها واکنش جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا است که اعلام کرد «اتحادیه اروپا نمی‌تواند بدون حکم دادگاه یک کشور عضو سپاه را تروریستی اعلام کند.» این موضع بورل بیش از هرچیزی این را به جهان نشان می‌دهد که اروپایی‌ها در اتخاذ تصمیم‌های امنیتی راهبرد ندارند و در تصویب یک مصوبه نه‌تنها اجماع ندارند بلکه عاجز هم هستند. با در نظر گرفتن این تجربه که نظرات پارلمان اروپا از ترس برخورد قهری ایران توسط وزرای خارجه اتحادیه اروپا زیر پا گذاشته شد می‌شود عاقبت پیش‌بینی کرد سایر صحبت‌های مطرح‌شده در کنفرانس‌هایی به ظاهر امنیتی چه نتیجه‌ای خواهد یافت. صرف نظر کردن از تصمیم شورای اروپا مبنی‌بر تروریستی اعلام کردن سپاه نشان داد آنچه راهبردهای امنیتی را تعیین می‌کند اهرم‌های قدرت کشور‌ها و دولت‌های مختلف است و نه نطق‌های نمایشی در مونیخ و استراسبورگ. 

 عبور پهلوی از پهلوی؛ جدید‌ترین جوک براندازی
شکنجه، دزدی اموال مردم ایران و فساد خانوادگی و اداری در دستگاه حکومت بخشی از مواردی است که ننگ آن برای همیشه در تاریخ پهلوی ماندگار خواهد بود. با وجود چنین تاریخچه سیاهی خانواده محمد‌رضا پهلوی پس از مرگ وی به‌عنوان وراث بهره‌مند از اموال مردم ایران همواره هیچ‌گاه نخواهند توانست از فشار مطالبه افکار عمومی رهایی یابند. خانواده پهلوی در واکنش به این مطالبه اما مشی بی‌اعتنایی در پیش گرفته بود. پهلوی پسر یعنی رضا پهلوی دوم که به ربع پهلوی شهره شده است نیز مطابق همین مشی تا به الان راجع‌به شکنجه‌ها و دزدی‌ها نظری نداشت و ترجیح می‌داد به جای توجه به مطالبات مردم کله‌معلق‌زنان از کنار آن عبور کرده و رویای سلطنت و سان دیدن از ارتش را در خواب ببیند. ماجرا در پاییز 1401 اما فرق کرده است. جریان برانداز که هویتش را سلبریتی‌ها و دلقک‌ها شکل داده‌اند و فرمانش را نیز دولت‌های غربی هدایت می‌کنند برای آنکه به قول خودشان اجماع کرده باشند، تحت عنوان کمپین سفره عقدی وکالت می‌دهم در پشت ربع‌پهلوی جمع شده‌اند تا از تجربه خاندان آنها در شوهر دادن بخش‌هایی از خاک ایران از جمله بحرین بهره برده و خیال تجزیه ایران را تحقق ببخشند. قرار گرفتن در چنین نقشی باعث شده تا رضا پهلوی گریزی نداشته باشد جز اینکه بی‌توجهی به مطالبه افکار عمومی را کنار گذاشته و در مقابل تریبون در مورد سابقه سیاه خاندانش پاسخگو باشد. این سابقه مملو از جنایت و فساد به‌قدری عیان است که ربع پهلوی دیگر قدرت انکار آن را نداشته و به ناچار سعی در اعلام برائت از آن داشته باشد. رضا پهلوی در حاشیه نشست مونیخ در واکنش به اظهارات خبرنگاری که از او در مورد نسبتش با پدرش پرسیده بود می‌گوید: «نباید من را به خاطر وابستگی خانوادگی‌ام قضاوت کنید و اگر پدرم یک‌سری اقداماتی را انجام داده این موارد به من مربوط نمی‌شود. من را باید براساس کارها، عملکرد و کنش‌های خودم قضاوت کرد.» این اظهارات رضا پهلوی نشان می‌دهد کارنامه محمدرضا پهلوی در ایران به قدری سیاه است که حتی پسرش نیز نمی‌تواند آن را نفی کند. اما این نکته را نیز باید متذکر شد که ربع پهلوی درحالی از پدرش اعلام براعت می‌کند که هویت سیاسی خود را از وی گرفته و اگر این نسبت فامیلی وجود نداشت اساسا فعالیت سیاسی براندازانه وی موضوعیت نداشت. رضا پهلوی درحالی‌که تمام طول عمرش را با ثروت دزدیده‌شده از مردم ایران توسط پدرش زیست کرده می‌گوید نباید نسبت به اقدامات پدرش پاسخگو باشد. این تناقض زمانی بیشتر می‌شود که اظهارات ربع پهلوی در مورد تمایلش به نشستن بر تخت سلطنت را نیز مد‌نظر قرار دهیم. او که در ابتدا مدعی بود قرار نیست هیچ نقشی در حکومت پسا‌جمهوری اسلامی داشته باشد و صرفا ایفا‌کننده نقش برای عبور از جمهوری اسلامی است خیلی زود اظهارات خود را فراموش کرده و نیت سلطنت‌طلبانه خود را با ایده مضحک سلطنت انتخابی در کنفرانس مونیخ بر‌ملا ساخت. شازده پهلوی در این‌باره توضیح نداد که اگر قرار باشد مطابق حرف خودش وی را با پدرش قضاوت نکنند پس دیگر هم‌مسلکان سلطنت‌طلب وی چه دلیلی باید داشته باشند که او را به‌عنوان شاه انتخاب کنند. طنز‌گویی مونیخ صرفا به ربع پهلوی محدود نشده و دیگر سلبریتی‌های حاضر در این شوی سیاسی نیز در تکمیل این کمدی نقش ایفا می‌کنند. 
نازنین بنیادی که از سمت بازیگری وارد تئوری‌پردازی شده است در دورهمی براندازی مونیخ ازغربی‌ها می‌خواهد برای یک ایران بدون جمهوری اسلامی آماده شوند. بنیادی توضیح نمی‌دهد تکلیف آخرین براندازی که قولش را داده بودند چه شد. شاید دوباره براندازی شده و سیو نمانده است. محال است جایی دوربین براندازی باشد و مسیح علی‌نژاد از آن کاسبی نکند. در مونیخ هم همین‌طور. علی‌نژاد در این کنفرانس اینترنشنال‌گونه چند اتهام مضحک و بی‌سند درمورد شکنجه و سرکوب مطرح کرده و بعد مدعی به لرزه افتادن جمهوری اسلامی می‌شود. فارغ از اینکه چهره منفور اپوزیسیون لرزه را چه چیزی معنی می‌کند او نیز همچون بنیادی توضیح نمی‌دهد که پس براندازی چه شد. البته درمورد تعریف لرزه او خاطراتش درمورد ترس و فرار از هتل به کمک اف‌بی‌آی را چندی پیش بیان کرده که می‌تواند کمک‌کننده باشد. خاطراتی که هرچقدر دوز ترسش بالاتر برود احتمالا مواهب مالی‌اش نیز بیشتر می‌شود. علی‌نژاد در صحبت‌های خودش همچنین خطاب به سیاستمداران غربی می‌گوید: «وقت آن رسیده است که شما در سمت درست تاریخ بایستید و با مردم ایران متحد شوید.» پیشنهاد بجایی است و شاید همین حضور مردم در 22 بهمن است که باعث شده مکرون فهم بهتری نسبت به مردم ایران و قدرت آنها پیدا کرده و این‌بار در رد پروژه براندازی ایران با صدای رسا و طوری که طرف ایرانی بشنود بگوید: «من یک ثانیه به تغییر رژیم اعتقاد ندارم.»

 از تجربه امنیتی تروریست‌ها درس بگیرید!
رسانه تروریستی سعودی اینترنشنال در شرایطی به‌خاطر دلایل امنیتی قصد دارد انگلیس را بدرود گفته و به آمریکا هجرت کند که چندی پیش اعلام کرده بود «جمهوری اسلامی با ونزوئلا برای پناه بردن مقامات ایرانی درصورت بدتر شدن اوضاع توافق کرده است.» تروریست‌های رسانه‌ای مستقر در لندن اکنون گرفتار نسخه‌ای شده‌اند که آن را برای ایران پیچیده بودند. رویکردی که اینترنشنال برای وخیم نشان دادن وضعیت ایران در پیش گرفت درنهایت خود او را زمین‌گیر کرد و اکنون برخی کشورهای غربی با فراهم کردن عرصه جولان براندازان و حذف ایران از کنفرانس‌های امنیتی سعی در ایجاد هجمه علیه ایران در افکار عمومی دارند. یعنی همان راهی که اینترنشنال یک‌بار رفته است. اما غربی‌ها به‌ویژه آلمان به‌عنوان میزبان کنفرانس امنیتی این امر را در نظر نگرفته‌اند که اگر بخواهند مدام فضای امنیتی ایران را خاص جلوه دهند آیا ممکن نیست روزی همین شرایط خاص منجر به آسیب رسیدن به آنها شود؟ آیا گمان نمی‌کنند که اگر بخواهند فضای هرگونه تعامل دیپلماتیک را ببندند آن‌وقت زبان تعامل به تقابل تغییر می‌کند؟ آن‌زمان شاید بخواهند خروجی هر کنفرانس و پارلمانی را نادیده بگیرند و به گفت‌وگوی مستقیم با ایران برای عادی کردن شرایط باز‌گردند. شاید باید چنین مسیری طی شود تا برخی دولت‌های غربی متوجه شوند شرایط امنیتی لزوما در کنفرانس‌های سخنوری تعیین‌‌تکلیف نمی‌شود و هوشمندی سیاسی بیشتری می‌طلبد.