تاریخ : Tue 07 Feb 2023 - 00:00
کد خبر : 77768
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

شبه‌عصیانِ محافظه‌کارانه!

نگاهی به فیلم سینمایی «کت چرمی»

شبه‌عصیانِ محافظه‌کارانه!

فیلم «کت چرمی» اثری است که در مواجهه نخستین به نظر می‌آید در مقایسه با سایر آثار موجود در جشنواره، وضعیت مطلوبی دارد.

آراز مطلب‌زاده، منتقد سینما:فیلم «کت چرمی» اثری است که در مواجهه نخستین به نظر می‌آید در مقایسه با سایر آثار موجود در جشنواره، وضعیت مطلوبی دارد. به این معنا که در فضاسازی، تعلیق، گره‌افکنی و گره‌گشایی و... نسبتا موفق به نظر می‌آید. اما چند دقیقه که از پایان فیلم می‌گذرد و آن را مرور می‌کنیم پرسش‌ها و ابهام‌هایی در ذهن ایجاد می‌شود که گزاره نخستین را تا حدی متزلزل می‌کند. البته همچنان می‌توان اذعان کرد که این فیلم برخلاف عمده فیلم‌های جشنواره حداقل در روایت لکنت ندارد و می‌تواند مخاطب را حفظ کند. ریتم متناسبی دارد و التهاب موجود در ذات قصه، در اجرا هم کاملا پدیدار شده است. اما با وجود همه این موارد، به نظر می‌آید کت چرمی از حوزه منطق روایی آسیب جدی خورده است. کت چرمی روایت تلاش‌های یک کارمند بهزیستی به نام عیسی فرهمند(با بازی جواد عزتی) است که به دنبال کشف، پیگیری و دستگیری یک فاسد اقتصادی به نام رفیعی است. رفیعی مناسبات و ارتباطات قوی با ساختار قدرت دارد و به مدد پشتوانه‌ای که دارد توانسته در قالب یک موسسه خیریه هم از کودکان بی‌سرپرست سوءاستفاده‌هایی کند و هم از حیث اقتصادی منافعِ سوء کسب کند. کلیت فیلم روایت جدال یا به زبان بهتر دوئل عیسی با رفیعی است. اما منطق روایی فیلم از آنجایی ضربه می‌خورد که عیسی در قامت یک کارمند معمولی و دون‌پایه بهزیستی می‌تواند برای رسیدن به هدف خود انواع و اقسام خطاهای قانونی را مرتکب شود و نهاد حاکمیتی با علم به این خطاها با وی مماشات کنند. این مساله زمانی آشکارتر می‌شود که بدانید یکی از نهادهای امنیتی هم روی پرونده رفیعی در حال کار کردن است. این نهاد هم می‌خواهد رفیعی را دستگیر کند و پلن خاص خود را برای این امر دارد. اما پلن عیسی با پلن این نهاد مطابقت چندانی ندارد. چنانکه عیسی با کارهای غیرقابل پیش‌بینی و احساسی خود مدام در روند کار این نهاد اخلال ایجاد می‌کند. اما در طول فیلم تمام نهادها اعم از وزارت اطلاعات گرفته تا پلیس و قوه قضائیه با عیسی مماشات می‌کنند. عیسی جعل مجوز می‌کند، یک قاتل فراری را در خانه‌اش پنهان می‌کند و درنهایت حتی با ماشین، رفیعی را زیر می‌گیرد! اما نهاد‌های ناظر گویی یک نوع همدلی با عیسی دارند که آنچنان که باید‌ با وی برخورد نمی‌کنند. فیلمساز در فهم‌پذیر کردن این همدلی برای مخاطب ناتوان است. آیا این همدلی در طول زمان بنابر اعتمادی که این کاراکتر برای آنها ایحاد می‌کند، شکل می‌گیرد؟ یا اساسا عیسی(جواد عزتی) یک نوع مصونیت قضایی دارد؟ مورد دوم که از اساس رد می‌شود. چون فیلمساز هیچ دیتایی در این مورد ارائه نمی‌کند. علی‌الظاهر هدف فیلمساز مورد اول است! اما در پرداخت این امر کاملا ناموفق است. برای این امر حداقل ما به چند پی‌اُ‌وی از مامور امنیتی(صابر ابر) نیاز داریم که فرآیند شکل گرفتن اعتماد در این فرد را که نماینده نهاد امنیتی است، برای ما عینی و باورپذیر کند. اما در فیلم خبری از این ریزه‌کاری‌ها نیست. فیلمساز چندان به شخصیت صالحی(با بازی صابر ابر) نزدیک نشده و همین امر ضربه مهمی به منطق روایی فیلم زده است. آنچه که در فیلم دیده می‌شود تبعیت بی‌چون‌وچرای نهاد‌های حاکمیتی از شخصیت عیسی است. درحالی‌که همه ما می‌دانیم چنین امری در جهان واقعی، شوخی‌ای بیش نیست. عیسی مدام توسط پلیس تهدید می‌شود اما تهدید‌های پلیس چندان به وقوع نمی‌پیوندند. دادستان(سیامک احصایی) با مشاهده عیسی، در روشی علی‌الظاهر فراقانونی اجرای حکم را به تعویق می‌اندازد و صالحی(صابر ابر) به‌شدت منفعل و تماشاگر است. همگی یک همدلی نانوشته با عیسی دارند که منجر به چشم‌پوشی از خطاهای عیسی می‌شود. مشکل دیگر فیلم به پروراندن‌ انگیزه عیسی باز می‌گردد. عیسی به واسطه‌ انگیزه و رنجی شخصی به کمک ثریا(سارا حاتمی) می‌رود. این ‌انگیزه هم ظاهرا دختر متوفی یعنی آذین است. در طول فیلم چندین باز از آذین صحبت می‌شود. علی‌الظاهر عیسی بابت مرگ آذین خود را مقصر می‌داند و احساس گناه دارد! چرا؟ نمی‌دانیم! فیلمساز نتوانسته نسبت عیسی با آذین را چنانکه باید بپروراند و در قامت یک موتور محرک برای درام آن را به کار بیندازد. این ایده که سمپاتی عیسی با ثریا برآمده از احساس گناه وی نسبت به دختر از دست رفته‌اش باشد، دلیل محکمی برای کنش‌ها و واکنش‌های عیسی می‌تواند باشد، اما این دلیل در روایت چندان خوب مورد پردازش قرار نگرفته است! علت مرگ آذین چندان مشخص نیست. نسبت عیسی با این مرگ هم مبهم است. فیلمساز در عینی کردن این احساس گناه و ملموس ساختنش ناموفق بوده است. یکی از اشیایی که مدام در دست عیسی دیده می‌شود پیکسل‌هایی است که دخترش ‌ساخته است. ما مدام منتظریم به مدد این پیکسل‌ها رازی از گذشته عیسی با دخترش برملا شود اما تا پایان فیلم این پیکسل‌ها بدون کارکرد باقی می‌مانند. بنابراین براساس مجموع موارد گفته شده می‌توان چنین خلاصه کرد که فیلم کت چرمی حداقل از دو بخش آسیب جدی خورده است. منطق روایی و پرورش‌ انگیزه قهرمان! جدای از این موارد باید گفت فیلم ژست اعتراضی نسبت به مقوله‌هایی از قبیل فساد اقتصادی، بزهکاری و خلأهای قانونی دارد اما در تببین نقد خود به جای اتخاذ موضعی که وضعیت را محصول ساختارهای موجود بداند، آن را به عملکرد اشخاص تقلیل می‌دهد. چنانکه حتی هر از گاهی به نظر می‌آید فیلم علیه طبقه فرودست است. خانواده مصیب به راحتی توسط وکیل رفیعی خریده می‌شوند. پرداخت خود فیلمساز نسبت به شخصیت رفیعی هم بسیار محافظه‌کارانه است، نه شمایلی از آن دیده می‌شود و نه حمایت‌های سیستماتیکی که از نهادهای قدرت نسبت به او وجود دارد، به تصویر کشیده می‌شود! لذا حتی می‌توان چنین ادعا کرد که کت چرمی برخلاف ژستی که می‌گیرد عمیقا اثری محافظه‌کار است؛ چراکه در تبیین وضعیت موجود به‌جای نقد ساختاری به تحمیق و تخریب طبقه فرودست می‌پردازد و تصویر واقعی و درستی از سازوکار باندهای قدرت و عملکردشان پیش چشمان مخاطب نمی‌گذارد.