علی مزروعی، خبرنگار:یکی از نکات قابلتوجه درباره براندازان که درمورد جبهه داخلی و خارجی آنها نیز مشترک است، تناقضات رفتاری و گفتاری آنهاست. میرحسین موسوی که در جریان وقایع امسال چندینبار همسو با براندازان موضعگیری کرده است در جدیدترین نمونه از اظهارات خود رسما طی بیانیهای از جمهوری اسلامی عبور کرده و پیشنهاد تغییر نظم موجود در چهارچوبی غیرخشونتآمیز را داده است. موسوی درحالی از خشونتپرهیزی سخن به میان آورده که پیش از این و در روزهای آغازین آشوبها خواستار قرار گرفتن نیروهای مسلح در کنار آشوبطلبان شده بود. حال که آشوبها بدون هیچگونه دستاوردی برای براندازان به پایان رسیده و کفگیر جبهه معاندان به ته دیگ خورده است، برخی مواضع چند ماه پیش خود را فراموش کرده و همان ایدههای براندازانه را در پوستین غیرخشونتآمیز تبلیغ میکنند تا آخرین گلولههای کمجان خود را نیز بهسمت کشور شلیک کرده باشند.
بیانیه عبور از جمهوری اسلامی
میرحسین موسوی در آخرین بیانیه خود که روز شنبه منتشر شده، گزارههایی را مورد اشاره قرار داده است که رسما عبور از جمهوری اسلامی را تداعی میکند. او در ابتدای بیانیه خود سراشیبی سقوطی را که ربعقرن است در پیش گرفته با سرعت بیشتری طی کرده است. موسوی در این بیانیه نسبت به آنچه در سال 88 به آن معتقد بود یک گام فراتر رفته و میگوید: «اجرای بدون تنازل قانون اساسی، بهعنوان شعاری که 13 سال پیش بدان امید میرفت، دیگر کارساز نیست و باید گامی فراتر از آن گذاشت.» موسوی در ادامه با غیرقابل دوام توصیف کردن نظام اساسی کشور، ایرانیان را مهیای تحولی بنیادین دانسته و جنبش «زن، زندگی، آزادی» را ترسیمکننده خطوط اصلی این تحول ارزیابی میکند. کاندیدای شکستخورده انتخابات ریاستجمهوری دهم در ادامه متن خود از قانون اساسی نیز عبور کرده و خواستار تدوین یک قانون اساسی جدید میشود.
پلن بی منافقین
براندازان که در چند وقت اخیر از هیچ اقدامی برای تحت فشار گذاشتن ایران فروگذار نکردند در روزهای ابتدایی با هدف شلوغ کردن خیابانهای شهرهای خارج از کشور پروژه براندازی را حمایت کرده و برلین را به فستیوال تجزیه ایران تبدیل کردند. نمایان شدن رویکرد تجزیهطلبانه باعث شد تکلیف براندازان با عموم ملت ایران مشخص شده و آنها اندک سرمایه اجتماعی کاذبی را که ایجاد کرده بودند نیز از دست بدهند. علاوهبر چهره تجزیهطلبانه اپوزیسیون نبود یک اجماع بین گروههای برانداز باعث شده بود قدرت این گروهها تا حد زیادی تحلیل رفته و صرف حمله به یکدیگر شود. جریان برانداز با درک این چالشها بهیکباره تغییر جهت داد تا بلکه بتواند هویت تجزیهطلبی را از خود زدوده و بدنه خود را در داخل احیا کند. اگرچه براندازان در فهم مساله خود درست عمل کرده بودند، اما پاسخ غلطی را برای این مساله انتخاب کردند. سلبریتیها و رسانههای حامی براندازی برای ایجاد یک اجماع، رضا پهلوی را برگزیدند و وی را بهعنوان یک دموکراسیخواه ضدتجزیهطلبی معرفی کردند. فردی که هم نماد سلطنت و ضدیت با دموکراسی است و هم میراثدار پدری است که خاطره تجزیه بحرین از ایران را برای همیشه در ذهن مردم منقش کرده است. گشاد بودن قبای دوختهشده برای رضا پهلوی در نهایت دستاوردی جز تمسخر وی برای اپوزیسیون نداشت. منافقین که در پروژه چهرهسازی از ربعپهلوی خود را بازنده احساس کرده و از طرفی وجهه سیاه تاریخیشان نیز مانع از چهرهسازی شده است، برای نباختن قافیه سعی دارند خود را پشت سایر چهرههای اپوزیسیون پنهان کرده و از ظرفیت آنها بهنفع خود بهره ببرند. حمایت منافقین از حامد اسماعیلیون که در گزارشی با عنوان «باند رجویون» در «فرهیختگان» به آن پرداخته شد نیز در راستای همین چهرهسازی تعریف میشود. عدمتوانایی حامد اسماعیلیون در ایجاد بدنه اجتماعی اما درنهایت باعث شده تا منافقین برای زنده نگه داشتن آشوبهای داخلی ایران به سراغ چهرههای اپوزیسیونی بروند که در داخل فعالیت میکنند. این مشی زمانی آشکارتر میشود که شبکه یورونیوز برای تفسیر بیانیه موسوی با اردشیر امیرارجمند، مشاور وی در انتخابات 88 گفتوگو میکند. مشاوری که همزمان در قامت سمپات منافقین نیز ایفای نقش میکند. حمایت همهجانبه منافقین از موسوی اگرچه شاید در ایجاد بدنه اجتماعی برای آشوب کارکردی نداشته باشد، اما حداقل میتواند نویسندگان بیانیه دیکتهشده موسوی را معرفی کرده و حمایت مالی غربیها از آلبانینشینان را تداوم بخشد.
اهرمهای براندازان قدرت اثرگذاری در داخل را از دست داده است
در روزهای آغازین آشوبها شاهد بودیم که هریک از گروههای برانداز سعی داشتند خود را بهعنوان چهره اصلی آشوب معرفی کرده و با کنار زدن سایر رقبا منافع حداکثری برای خود کسب کنند. حضور مریم رجوی، مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون در دیدار با مقامات غربی نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. حال که پروژه آشوب با شکست مواجه شده است مدعیان نمایندگی مردم ایران برای اثرگذاری بر جامعه هر اهرم کوچکی را نیز فعال میکنند. مسیح علینژاد که مدعی بود جامعه زنان ایران را نمایندگی میکند اکنون که دریافته حداقل قدرت اثرگذاری را نیز ندارد، وارد فضای مظلومنمایی شده و با داستانسرایی درمورد نداشتن امنیت جانی و جابهجایی با هلیکوپتر نهادهای امنیتی آمریکا برای خود ترحم میخرد. سلطنتطلبان و رجویون نیز که هریک مدعی رهبری جنبش براندازی بودند اکنون که با دیوار واقعیت جامعه ایران مواجه شدهاند به سراغ حمایت از چهرههای اپوزیسیون حاضر در ایران رفتهاند تا بلکه ظرفیت آنها را بهنفع خود استفاده کنند. تلویزیون اینترنشنال که در راستای دستورات روسای سعودی خود هرگونه اقدامات ضدایرانی را حمایت کرده و در ابتدای آشوبها به تریبون رهبران گروهکهای تجزیهطلب تبدیل شده بود، بهیکباره تغییر ماهیت داده و با گرفتن چهرهای ضدتجزیهطلبی، حامی سلطنتطلبان میشود. با مضحکه شدن ربعپهلوی سعودی اینترنشنال نیز به تنظیمات کارخانه بازگشته و با حمایت از بیانیه موسوی در قامت بازوی رسانهای منافقین ایفای نقش میکند. محدود شدن فراخوانهای براندازانه به خارج از ایران باعث شده است تا جبهه مستاصل براندازی رو به چهرهای بیاورد که سالهاست کارکرد سیاسی خود را از دست داده و همچون توهم پیروزی در انتخابات 88 درمورد اثر اجتماعی فعلی خود نیز دچار توهم است.
اصلاحطلبان از هواپیمای سقوطکرده موسوی پیاده شوند
توهم اصلاحطلبان درمورد نتیجه انتخابات 88 و سپردن فرمان سیاستورزی به بازندهای قهرکرده باعث شد تا چهرههای تندرو با سرعت به دیوار واقعیت برخورد کرده و برای همیشه اثر سیاسیاجتماعی خود را از دست بدهند. در این میان برخی چهرههای اصلاحطلبان نیز سعی داشتند با شدت کمتری همان مسیر ترسیمشده موسوی را طی کنند غافل از اینکه عاقبت این مسیر آنها را نیز به همان درهای سوق خواهد داد که پیش از این موسوی با سرعت خود را به داخل آن پرتاب کرده بود. انتظار میرود چهرههای اصلاحطلبی که خود را پیر سیاستورزی میدانند با آگاهی از این مسیر نابودکننده، راه خود را کج کرده و نسبت به نویسنده بیانیه و بیانیهای که اکنون رسما امضای منافقین پای آن است اعلام برائت کنند. فردی همچون سیدمحمد خاتمی که با لحنی کنایهآمیز بیانیه موسوی را سیاههای بلند از پیشنهادهای اصلاحی خوانده و سعی در مرزبندی خود با وی دارد باید بداند افکار عمومی که حمایت تمامقد خاتمی از موسوی را به خاطر میآورند، صرفا با یک جمله کنایهای بین او و بازنده 88 تفکیک قائل نمیشوند. رئیس دولت اصلاحات اگر واقعا عزمی برای جدا کردن خود از موسوی دارد بهتر است رودربایستی را با همجناحیهای رادیکال خود کنار گذاشته و صریحا نسبت به موسوی و بیانیه وی اعلام موضع کند. درغیراینصورت مردم به جای بیانیه انفعالی ترجیح میدهند حمایت علنی پیج منتسب به خاتمی از آشوبطلبان در روزهای آغازین التهابات را باور کنند.