تاریخ : Wed 01 Feb 2023 - 00:00
کد خبر : 77624
سرویس خبری : سیاست

عقب‌گرد  ستاد  براندازی

علاوه بر اعتراف نماینده دولت بایدن در امور ایران درباره اینکه پروژه تغییر در ایران شکست خورده، خبر مسیح علی‌نژاد از کاخ سفید و مکرون هم میخ آخر بر تابوت توهم براندازی بود

عقب‌گرد ستاد براندازی

اگر اخبار 3 ماهی که از ماجرای فوت مهسا امینی گذشت یعنی اواخر شهریور تا اواخر آذر را در سایت‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین مرور کنید با انبوهی از مطالبی مواجه می‌شوید که همگی در یک هماهنگی طراحی‌شده انواع پروژه‌های رسانه‌ای را به کار گرفتند تا بلکه به زعم خودشان در مسیر رویای براندازی حرکت کنند.

فرهیختگان: اگر اخبار 3 ماهی که از ماجرای فوت مهسا امینی گذشت یعنی اواخر شهریور تا اواخر آذر را در سایت‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین مرور کنید با انبوهی از مطالبی مواجه می‌شوید که همگی در یک هماهنگی طراحی‌شده انواع پروژه‌های رسانه‌ای را به کار گرفتند تا بلکه به زعم خودشان در مسیر رویای براندازی حرکت کنند. این رسانه‌ها تقریبا هر روز به صحبت‌های یک مقام رده‌بالا یا حتی دسته‌چندم غربی که آشوب‌های ایران را مورد حمایت قرار داده بود استناد می‌کردند تا بلکه یک عزم جهانی برای براندازی را به تصویر کشیده و به عوامل اجرایی خود در داخل ‌انگیزه‌ای برای آتش زدن سطل آشغال بدهند. در همین راستا بود که مسیح علی‌نژاد به کاخ الیزه راه یافت و در توییتر خود به نحوی از محتوای جلسه خبر داد که گویی دولت فرانسه اعتراضات خیابانی در شهرهای پاریس را رها کرده و قرار است لشکر خود را برای حمایت از براندازی به مرزهای ایران گسیل دارد. همزمان با مسیح سایر چهره‌های برانداز از جمله مریم رجوی نیز برای فعال کردن بخش‌های دیگر اروپا علیه ایران عازم ایتالیا و آلمان و انگلیس شدند. این تصویر توهمی اما خیلی زود بر باد رفت. بعد از آنکه آذرماه امسال مکرون با چهره‌ای خندان سالن کنفرانس بغداد را در کنار امیر عبداللهیان قدم‌زنان طی کرد و جوزف بورل نیز فرصت را برای چیدن مجدد میز مذاکره با تهران فراهم دید، اپوزیسیون نیز زبان به اعتراف گشوده و عدم حمایت از پروژه براندازی را علنی کردند. لادن برومند دیگر چهره حاضر در جلسه با رئیس‌جمهور فرانسه برخلاف روایت علی‌نژاد از عدم تمایل مکرون به تغییر نظام سیاسی گفت. حال با شکست پروژه براندازی مسیح علی‌نژاد نیز خود به عدم حمایت غربی‌ها اذعان داشته و در گفت‌وگو با فرداد فرهمند بازجوخبرنگار سعودی‌اینترنشال اعتراف می‌کند که کاخ سفید و کاخ الیزه هردو انقلاب پوشالی آنها را شکست‌خورده توصیف کرده‌اند. اروپایی‌ها پیش از این با بازگشت علنی به مذاکره و بایکوت کردن مصوبه تروریستی بودن سپاه نشان داده بودند که قصد ندارند تنشی را که ایجاد کرده‌اند بیش از این دامن بزنند اما طرف آمریکایی که به نسبت اروپایی‌ها محتاطانه‌تر در حمایت از آشوب موضع‌گیری کرده بود در کنار گذاشتن حمایت حداکثری از براندازی نیز محتاطانه عمل کرده و دیرتر دست‌های خود را بالاتر برد. درحالی‌که در چند ماه اخیر مقامات مختلف آمریکایی بارها از کنار گذاشته شدن موضوع مذاکره توسط واشنگتن صحبت کرده بودند به یک‌باره نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران اظهاراتی را مطرح کرده است که کاملا برخلاف ادعاهای گذشته واشنگتن است. رابرت مالی در گفت‌وگویی با شبکه جهانی بی‌بی‌سی که روز شنبه، ۳۰ ژانویه (۱۰ بهمن)، منتشر شد، در پاسخ به پرسشی با این مضمون که با توجه به اذعان جو بایدن به مرگ برجام، آیا او نیز مرگ مذاکرات برجام را اعلام می‌کند، یا نه؟ گفت: «کار من سوگنامه نوشتن نیست.» او گفت: «علنا گفته‌ایم که برای ادامه مذاکرات غیرمستقیم آماده‌ایم.» پیش از آنکه مالی در مورد باز بودن باب مذاکره با ایران صحبت کند امیر عبداللهیان وزیر خارجه کشورمان بارها گفته بود که آمریکایی‌ها همزمان با اظهارات رسانه‌ای مبنی‌بر تعطیل شدن مذاکره در اقدامی متناقض در حال ارسال پیام‌های دیپلماتیک هستند. اظهارات وزیر خارجه کشورمان زمانی رسما مهر تایید خورد که وزیر خارجه قطر نیز در سفر خود به تهران اعلام کرد حامل پیامی از جانب واشنگتن است که غیرمستقیم به مذاکرات مرتبط است. اعتراف به بسته نشدن پنجره دیپلماسی تنها اعترافی نیست که نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی مطرح کرده است. عدم توافق با اسرائیل بر سر شیوه مواجهه با ایران، عدم اعتقاد به تغییر رژیم ایران و شکست خوردن پروژه‌های تغییر رژیم در خاورمیانه بخش‌های دیگری از اعترافات رابرت مالی است که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت. 

  کاخ سفید هم سرکارشان گذاشته بود!
راب مالی، نماینده ویژه کاخ سفید در امور ایران، طی این مصاحبه پرنکته خود با بی‌بی‌سی که در دهم بهمن‌ماه منتشر شده تقریبا در هر زمینه‌ای که فکرش را بکنید آب پاکی را روی دست براندازان ریخته است. مصاحبه مالی از این جهت پرنکته است که ثابت می‌کند کاخ سفید از همان ابتدا هم چندان به توان خود برای براندازی جمهوری اسلامی ایران باور نداشته و خلاصه در این سه چهار ماه اپوزیسیون خارج‌نشین را رسما «سر کار» گذاشته است! 
شاید بتوان پیغام‌های واشنگتن در پشت صحنه با هدف به جریان انداختن دوباره مذاکرات هسته‌ای را یکی از نشانه‌های این مساله دانست که همین مورد هم بعد از رسانه‌ای شدنش خشم و البته سرخوردگی براندازان را به شکل گسترده‌ای به دنبال داشت، تا جایی که در بعضی موارد مواضع رابرت مالی درباره لزوم به‌کار‌گیری دیپلماسی در مواجهه با ایران را هم «کار خودشون» می‌دانستند و به این واسطه نماینده بایدن در امور تهران را در شبکه‌های اجتماعی‌ می‌نواختند. 
مالی در مصاحبه‌اش با بی‌بی‌سی در واکنش به این پرسش خبرنگار که «آیا اعتراف می‌کند که تلاش‌های دیپلماتیک با ایران برای بازگشت به برجام شکست خورده است» نه تلویحا بلکه به روشنی آنچه که خبرنگار بی‌بی‌سی آن را «شکست تلاش‌های دیپلماتیک» می‌خواند را رد می‌کند و می‌گوید: «دیپلماسی هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد!»
این اظهار امیدواری ضمنی مالی نسبت به احیای دوباره روند مذاکرات هسته‌ای با ایران را باید در کنار ویدئوی منتشرشده از بایدن در میانه آبان‌ماه مورد توجه قرار داد تا میزان ضربه عاطفی واردشده به براندازان را درک کرد. 
اواخر آذرماه بود که براندازان ویدئویی را با تیتر «اذعان بایدن به مرگ برجام» منتشر و دست‌به‌دست می‌کردند که نشان می‌داد چند ایرانی مقیم آمریکا بعد از سخنرانی بایدن در کارزاری انتخاباتی در کالیفرنیا که با جمله معروف «ایران را آزاد می‌‌کنیم» جنجالی شد و جان کربی، هماهنگ‌کننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید را هم به توضیح واداشت که منظور پرزیدنت 80 ساله چیز دیگری بوده و «آنچه در پیام او بود، همبستگی آمریکا با معترضان در ایران بود» و «درنهایت، آینده ایران باید متعلق به مردم ایران باشد»، به سراغ بایدن رفته‌اند و از او می‌خواهند تا مرگ برجام را اعلام کند. بایدن اما در پاسخ می‌گوید نه! و در ادامه به براندازانی که از او می‌پرسند چرا نمی‌تواند آن را اعلام کند می‌گوید: «به دلایل زیادی!» البته به نظر می‌رسد بایدن برای اینکه خود را از زیر فشار اپوزیسیون خارج کند می‌گوید برجام مرده اما خبر آن را اعلام نمی‌کنیم! این گفت‌وگوی بایدن با براندازان و حاضر نشدنش به اعلام مرگ برجام درمقابل دوربین‌ها درحالی بود که التهابات خیابانی ایران تقریبا نقطه اوج خود را تجربه می‌کرد. این صحنه‌آرایی و مقاومت رئیس‌جمهور آمریکا درمقابل مطالبه براندازان خارج‌نشین برای اعلام عمومی پایان مذاکرات نشان از آن داشت که دولت آمریکا در اوج ناآرامی‌های خیابانی ایران هم چندان به موفقیت براندازان و رنگ واقعیت گرفتن تلاش‌های توییتری آنها برای چیزی تحت عنوان «انقلاب(!)» باور نداشته است. البته رابرت مالی در مصاحبه اخیر خود دوباره موضع ناامیدکننده بایدن برای اپوزیسیون را توضیح می‌دهد. او می‌گوید: «بایدن هیچ‌وقت نگفت که دیپلماسی مرده است. هرگز نگفت احتمال تفاهم با ایران مرده است. درواقع ما دقیقا عکس این را گفته‌ایم! ما می‌توانیم با کلمات بر سر اینکه چه چیز مرده یا نه بازی کنیم. این وظیفه من نیست. من توسط رئیس‌جمهور مأمور شده‌ام که در جست‌وجوی یک راهکار دیپلماتیک باشم و این کاری است که دارم انجام می‌دهم.» جملاتی که هرکدام در حکم خنجری بر جسم و جان براندازانی‌ است که تصور می‌کردند اگر مثلا سنندج، بوکان، مهاباد، جوانرود و اشنویه را در توییتر تسخیر کرده‌اند، پس در میدان واقعیت هم می‌توانند کاری از پیش ببرند! 
این رفتار بایدن و نماینده او در امور ایران سوپرپالسی برای آن دسته از ایران‌ستیزانی بود که هنوز درباره ارزیابی کاخ سفید نسبت به تحولات پاییز در ایران تردید داشتند و در رویاهای خود سقوط ایران به دره جنگ داخلی را قریب‌الوقوع می‌دانستند. آنها رفته‌رفته متوجه نیت واقعی آمریکا از لفاظی علیه ایران شدند. لفاظی‌ها و تهدیدهای جسته‌وگریخته‌ای که بعدا معلوم شد همه با هدف امتیازگیری از ایران پای میز مذاکره صورت گرفته، نه باور داشتن به نتیجه‌بخش بودن تحرکات توییتری و اینستاگرامی براندازان! به بیان ساده‌تر براندازان از یک مقطعی به بعد که اخبار ضد‌ونقیضی از پیغام و پسغام‌های آمریکا در پشت‌ صحنه با هدف راضی کردن ایران برای بازگشت به میز مذاکرات در رسانه‌ها دست‌به‌دست شد، کم‌کم متوجه شدند تا آن موقع سر کار بوده‌اند!

  مقامات آمریکا اسرائیلی‌ها را هم گردن نگرفتند
خبرنگار بی‌بی‌سی که در این گفت‌وگو چندان بدش نمی‌آید از نمد اظهارات مالی، کلاهی هم برای رژیم‌صهیونیستی دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌وپا کند، از احتمال درگیری نظامی با تهران می‌پرسد و نظر نماینده آمریکا در امور ایران درباره حضور دوباره نتانیاهو در قدرت را جویا می‌شود که مالی این‌‌‌طور جواب می‌دهد: «اسرائیل منافع خودش و برداشت خودش را از ایران دارد. ما همیشه با یکدیگر بر سر تاکتیک‌ها توافق نداشته‌ایم، اگرچه در خصوص هدف هم‌نظریم.»
نشانه‌های این اظهار نظر صریح مالی درباره اختلاف تاکتیک تل‌آویو و واشنگتن بر سر چگونگی مواجهه با ایران را در میدان واقعیت هم می‌توان مشاهده کرد. نمونه جدید آن، تلاش مقامات آمریکایی طی چند روز اخیر برای اعلام برائت از اتفاق رخ داده در اصفهان است. حمله با چند ریزپرنده به یکی از مراکز وابسته به وزارت دفاع ایران که با شکست مواجه شد و رسانه‌ها در ساعات ابتدایی آن را با رژیم‌‌‌‌‌‌‌صهیونیستی مرتبط می‌دانستند. اتفاقی که به گفته رویترز، آمریکایی‌ها به سرعت هرگونه مشارکت در آن را تکذیب کردند و گفتند: «ظاهرا اسرائیل عامل آن بوده است.» همچنین ژنرال پاتریک رایدر، سخنگوی پنتاگون درباره ابعاد این حمله ناکام گفت: «هیچ نیروی نظامی آمریکایی در این حمله دست نداشته است.»
تلاش‌هایی برای اعلام برائت کردن از این اقدام خصمانه ناموفق، که نشان می‌دهد واشنگتن باوجود التهابات پاییز 1401 شهرهای ایران، هنوز چندان به میزان کارایی پلنB ادعایی‌اش علیه کشورمان باور ندارد و تنها راه باقی مانده خود برای مقابله با جمهوری اسلامی را میز مذاکره می‌داند!

  روایت مالی از «سلاح تحریم» برای مقابله با ایران
مالی در ادامه این گفت‌وگوی نسبتا مفصل خود با بی‌بی‌سی، در پاسخ به این ادعای خبرنگار انگلیسی که «هیچ روشی در تقابل با ایران کارساز نبوده»، این‌طور توضیح داد: «یک چیز در گذشته کارساز بوده؛ فشار به‌علاوه تلاش واقعی و چندجانبه دیپلماتیک. این را نفی نمی‌کنم که این روش ممکن است دوباره هم کارساز باشد.» پاسخی که البته به نظر می‌رسد استیفن ساکور، خبرنگار بی‌بی‌سی را راضی نمی‌کند و او را به این سمت می‌برد که تلاش آمریکا برای دخالت در امور ایران و آنچه که او «کمک به اعتراضات داخل ایران» می‌خواند را ناچیز عنوان کند تا مالی را مجبور به جواب دادن به این ادعا کند. نماینده کاخ‌سفید در امور ایران هم با اشاره به اقدامات آمریکا علیه ایران، این ادعای خبرنگار بی‌بی‌سی را رد می‌کند. یکی از شاخص‌ترین اقداماتی که مالی به آن اشاره می‌کند، ابزار تحریم‌ها است. البته او بعد از این جواب دوباره یادآوری می‌کند که «آمریکا به دنبال تغییر حکومت نیست!» 
جمله‌ای که خاطره تلخ لادن برومند و مسیح علی‌نژاد از دیدار خصوصی‌شان با مکرون را زنده می‌کند. دیداری که اواسط آبان‌ماه پشت درهای بسته کاخ الیزه صورت گرفت اما خبر جزئیات و واقعیت‌‌های آن به مرور رسانه‌ای شد. جلسه‌ای که مسیح علی‌نژاد در ابتدا با آب و تاب از دستاوردهای آن گزارش پر می‌کرد و با ذوقی وصف‌ناپذیر می‌گفت مکرون اتفاقات ایران را «انقلاب» دانسته و دیگر کار را تمام‌شده می‌دانست. البته بعدا معلوم شد وانمود می‌کرده جلسه دستاوردهای قابل ملاحظه‌ای داشته چون لادن برومند، مدیر بنیاد ضدایرانی برومند و دیگر میهمان ویژه جلسه مکرون چند روز بعد در مناظره‌ای که بی‌بی‌سی فارسی ترتیب داده بود، طی اعترافی ناخواسته خبر از این داد که مکرون خطاب به علی‌نژاد و او گفته: «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی ایران را تغییر دهیم.» اظهارات مهمی که نشان می‌داد رئیس‌جمهور فرانسه مثل مقامات آمریکایی چندان به اثرگذار بودن طوفان‌های توییتری و تلاش‌های براندازانه امثال علی‌نژاد و برومند برای تسلیم شدن ایران مقابل غرب باور ندارد. 
البته درباره میل دولت‌های غربی برای تضعیف جمهوری اسلامی می‌توان مروری بر تلاش‌های شبانه‌روزی آنها در ایام ناآرامی‌های بعد از انتخابات سال 88 در ایران داشت. ایامی که دولت دموکرات اوباما در تغییر لحنی آشکار، از موضع نامه‌نگاری با رهبر انقلاب برای آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای به موضع حمایت از آشوب‌های داخلی ایران و حمایت همه‌جانبه از گروه‌های مقابله‌کننده با جمهوری اسلامی رسیدند. 
درنهایت، این جنس کنشگری‌های دولت‌های غربی در مواجهه با ایران را می‌توان از این منظر مورد توجه قرار داد که تقریبا اطمینان دارند از رهگذر حمایت از گروهک‌های ضدایرانی و براندازان به موفقیت چشم‌گیری نخواهند رسید و تضعیف جمهوری اسلامی از این روش منتفی‌ست، به همین دلیل در اظهارنظرهای‌شان نسبت به موارد قبلی حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند تا اگر پروژه مثل حالا به‌طور کامل شکست خورد، حداقل پل‌های پشت سرشان برای بازگشت به میز مذاکره با ایران را خراب نکرده باشند.

  غرب از براندازی ناامید شده
ناامیدی غرب از براندازی در تک‌تک اظهارات این روزهای مسئولان آنها مشخص است. این را خودشان چندین‌بار اذعان کرده‌اند، از سخنان رابرت مالی گرفته تا پروژه‌بگیرهای برانداز غرب. برای نمونه مسیح علی‌نژاد یکی از کسانی که به اصطلاح از سوی غرب خبرنگار نامیده شده اما خبرنگار که نه، بلکه پروژه‌بگیری براندازان است، در گفت‌‌وگوی اخیر خود با اینترنشنال اعلام کرده «کاخ سفید و دفتر مکرون و رهبران کشوران غربی از من می‌پرسند، الان انقلاب شما تمام شده و کسی در خیابان نیست، پس چرا نباید به میز مذاکره برگردیم؟ این ته دل منو خالی می‌کنه، این نگران‌کننده ا‌ست.» این صحبت‌ها اگر درکنار صحبت‌ها و مواضع چندماه گذشته مسیح علی‌نژاد در دیدار با مکرون بگذاریم، به تناقضی آشکار برمی‌خوریم. او چندماه پیش درحالی‌که ایران درگیر ناآرامی شده بود با آب‌وتاب از این می‌گفت که مکرون خیزش مردم را انقلاب نامیده و کار رژیم دیگر تمام است. حتی بعد از اجلاس بغداد در اردن هم گفته بود دفتر مکرون به من اطمینان داده هیچ جلسه‌ای با امیرعبداللهیان وجود نداشته است. اما حالا که به‌اصطلاح نقشه‌هایشان نقش برآب شده، علی‌نژاد اسپانسرهای مالی خود را از دست داده و ناچار شده توجهات را برای کسب اسپانسرهای جدید به سوی خود جلب کند. نکته دیگری که در گفت‌وگوی علی‌نژاد با اینترنشنال وجود دارد این است که او درحالی از انسجام اپوزیسیون‌های ایران صحبت می‌کند که خود از مجاهدین خلق جدا شده و همین مساله نشان‌دهنده انسجام نمایشی و غیرواقعی اپوزیسیون در چندماه اخیر بوده است. نمایشی که بیشتر شعاری بود تا واقع‌گویی.

  آمریکا چرا عقب‌گرد می‌کند؟
اینکه طی چندسال گذشته آمریکا استراتژی خود در مذاکرات را به تاکتیک تقلیل داده، مساله‌ای است که طیف مختلفی از کارشناسان به آن اذعان داشته و دارند. البته در این تقلیل استراتژی بایدن نوسانات بسیاری نیز داشته است. نوساناتی که علل مختلفی را دربرداشته مثلا طی یک دوره‌ای دولت بایدن به خاطر آنکه در انتخابات میاندوره‌ای کنگره دموکرات‌ها بیشترین رای را بیاورند، خود را چندان مشتاق مذاکرات نشان نداد. یا یکی دیگر از عللی که در این نوسانات دیده شده، فشارهای رژیم‌صهیونیستی است، فشارهایی که طی آن آمریکا مواضع خود را در مذاکرات تغییر داد. برخی عوامل دیگر مانند موج‌سواری آمریکا روی جنگ اوکراین نیز ازجمله این علل است. جنگ روسیه و اوکراین بدون تغییر موضع روسیه دارد ادامه پیدا می‌کند و این یعنی پروژه تحریم در آسیا شکست خورده و در چنین شرایطی آمریکا برای برگرداندن التهابات علیه غرب به حالت توازن پیشین، گزینه دیگری جز بازگشت به مذاکره و کنار گذاشتن رسمی براندازان ایران ندارد تا بلکه بتواند مجددا اعتماد ایران را جلب کند. برهمین اساس شکست برنامه‌های بایدن موجب عقب‌گرد او در مواضعش در مذاکرات شده است. اکنون نیز که انتخابات کنگره به پایان رسیده، فارغ از نتیجه‌ای که این انتخابات داشته، کمی از فشار و هزینه سیاسی برای دولت بایدن کاهش یافته و او به‌صورت آشکارا تمایل خود به مذاکرات را اعلام می‌کند. در سخنانی که اخیرا رابرت مالی اظهارکرده نیز این مساله مشهود است. خصوصا جایی که او اعلام می‌کند دیپلماسی هرگز به پایان نمی‌رسد. باوجود اقدامات جداگانه‌ دولت جو بایدن علیه ایران مانند تحریم، فشار، مقابله با فعالیت‌های ایران در منطقه و بسیج کردن جامعه بین‌المللی علیه آن، مذاکرات و ارتباط‌های غیرمستقیم میان واشنگتن و تهران ادامه داشته است. 

  لاپوشانی شکست‌های پی‌در‌پی!
طرف آمریکایی علی‌رغم تلاش بسیارش در چندماه اخیر برای تغییر حکومت ایران، اعلام می‌کند همزمان درپی ادامه مذاکرات بوده است. رابرت مالی در مصاحبه خود با بی‌بی‌سی گفته است «ما در کار تغییر رژیم نیستیم و فکر می‌کنم ما به اندازه کافی تجربه غم‌انگیز در زمینه مهندسی کردن تغییر رژیم به‌ویژه در خاورمیانه داشته‌ایم. این وظیفه ما نیست. وظیفه ما ایستادن در کنار مردم ایران و انجام دادن کارهایی ازجمله تحریم‌، بسیج جامعه بین‌المللی، قرار دادن ایران در کانون توجه و اطمینان از شنیده شدن صدای ایرانی‌ها است.»
این اظهارات مالی خصوصا جایی که درباره تجربه غم‌انگیز آمریکا در زمینه مهندسی کردن تغییر رژیم در خاورمیانه می‌گوید معنای بسیاری دارد، ازجمله اینکه مالی می‌خواهد ابعاد شکست آمریکا را از آنچه که هست کوچک‌تر جلوه دهد. با این حال ابعاد این شکست در غرب آسیا به اندازه‌ای بزرگ بوده و هست که نتوان آن را پوشاند. شکست تلاش‌های آمریکا برای مهندسی حکومت عراق، سوریه، لبنان، یمن و ایران آنقدر واضح است که نمی‌توان با چند جمله یا چند مصاحبه آن را از اذهان عمومی پاک کرد. در بین این کشورها البته حضور آمریکا در ایران بیشترین شکست را درپی داشته است. شکست این کشور در جلوگیری از سقوط شاه ایران، کودتاها، حمله نظامی عراق به ایران، حمایت آمریکا و وابستگانش از منافقین و سلطنت‌طلبان و تجزیه‌طلبان، نقش آمریکا و غرب در شلوغی‌های ۱۳۷۸، ۱۳۸۲، ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و... مواردی از این شکست‌ها درباره ایران هستند. تلاش اخیر این کشور در پاییز 1401 نیز با وجود میزان هماهنگی بالا شکست سختی خورد و مالی تلاش کرده ابعاد این شکست را نیز بکاهد. در عراق نیز شکست‌های متعددی نصیب آمریکا شد، ازجمله شکست حکومت نظامی در عراق که آن زمان جی گارنر حاکم نظامی عراق بود و سپس پل برمر این مسئولیت را عهده‌دار شد. شکست در قدرت‌یابی شیعیان و شکست اخیر آنها پس از تلاش‌هایی که از سال ۲۰۱۹ جریان داشتند و نهایتا با روی کار آمدن محمد شیاع السودانی برباد رفتند. ذکر این نکته نیز مهم است که السودانی را حتی اگر برخی نزدیک به مقاومت ندانند، دست‌کم دولتی ملی تلقی می‌کنند که تحت نفوذ آمریکا نیست. 
در سوریه نیز این تلاش‌ها از سال ۲۰۱۱ تاکنون به شکست انجامیده است. در لبنان هم روی کار آمدن میشل عون و افزایش حضور مقاومت در پارلمان و دولت از جمله‌ این شکست‌ها است. 
در یمن هم از سال ۲۰۱۵ صنعا در اختیار نیروهای مقاومت بوده و دولت وابسته به آمریکا از هتل‌های ریاض به شکل تقریبا «دولتی در تبعید» فعالیت داشته و دارد. بنابراین با این شکست‌ها عجیب نیست که رابرت مالی اظهار کند ما در کار تغییر رژیم نیستیم و فکر می‌کنم ما به اندازه کافی تجربه غم‌انگیز در زمینه مهندسی کردن تغییر رژیم به‌ویژه در خاورمیانه داشته‌ایم، این وظیفه ما نیست. 
بخش دیگری از صحبت‌های رابرت مالی که قابل‌توجه است، نوع توجیه این شکست است. او برای آنکه شکست آمریکا را توجیه کند، می‌گوید وظیفه‌اش تغییر رژیم نیست و وظیفه‌اش ایستادن در کنار مردم ایران و انجام دادن کارهایی از جمله تحریم‌، بسیج جامعه بین‌المللی، قرار دادن ایران در کانون توجه و اطمینان از شنیده شدن صدای ایرانی‌ها است. این صحبت و توجیهی که مالی از آن استفاده کرده، از جهات بسیاری متناقض است؛ چراکه تحریم و بسیج جامعه‌ بین‌المللی بیش از آنکه به حکومت‌ها ضربه وارد کند، مردم آن کشور را له می‌کند. له کردن مردم زیر بار فشار تحریم‌ها اساسا همخوانی با ایستادن آمریکا کنار مردم ایران ندارد؛ چراکه این کشور اگر قصد ایستادن کنار مردم ایران را داشت دست از تحریم‌هایی که سال‌ها مردم ایران از آن زجر می‌کشند برمی‌داشت زیرا به گفته خود توان تغییر حکومت‌ها را ندارد پس این همه فشار به مردم را چطور می‌تواند توجیه کند؟ گذشته از این مساله، شنیده شدن صدای مردم ایران آن هم در مجامع بین‌المللی چرا سانسور می‌شود؟ مردم ایران این روزها بیش از آنکه از حکومت ناراضی باشند از تحریم‌هایی که معیشت آنها را گروگان گرفته ناراضی‌اند اما این نارضایتی در کدام مجمع بین‌المللی بازتاب داده شده است؟ اینها همه سوالاتی است که از صحبت‌های متناقض مالی برمی‌آید و این تناقضات نیات اصلی مالی را آشکار می‌کند.