وقتی با هلیکوپتر خود را به فرودگاه رساند تا عازم مصر شود هیچ وقت فکر نمیکرد که این سفر قرار است بلیت او به مقصد آخرت باشد. برای همین هم پای هواپیما در مصاحبهای گفت: «مدتی است احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمنا گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز میشود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک میکنم.» 26 دی 1357 محمدرضا پهلوی گمان میکرد میتواند با خروج از کشور و تغییر نمایشی نخستوزیر کمی التهابات را بخواباند و مجددا ماجرای 28 مرداد را تکرار کند. این بار اما به جای اینکه ساعت دقیقا روی 12 نیمهشب بایستد این قلب پهلوی دوم بود که میایستاد. برخلاف 28 مرداد اربابان انگلیسی و آمریکایی بلیت کودتا را برای محمدرضا خرج نکردند و در ماههای ابتدایی حتی از پذیرش شاه فراری نیز خودداری کردند تا محمدرضا گریزی جز سفر به سرزمین فوزیه، شاهزاده مصری و نخستین همسر خود نداشته باشد. تقدیر اینگونه نوشته شده بود که عقد و نماز میت محمدرضا پهلوی هر دو در قاهره خوانده شود. پهلوی دوم این بار به جای اینکه در گرمای مرداد به تخت شاهی بازگردد رخت مرگ قواره کرد و به مبدأ خاک بازگشت. مسجد رفاعی قاهره در پنجمین روز از پنجمین ماه سال 59 به قبرستانی برای دفن شاه فراری تبدیل شد. محمدرضا پهلوی کمتر از دو سال بعد از آن که در فرودگاه گفته بود برای استراحت به مصر میرود، حالا میتوانست برای همیشه به استراحت بپردازد. البته با حجم جنایاتی که انجام داده بود حتما نمیشود نام استراحت را به تجربه پس از مرگ او اطلاق کرد. حالا چند دهه بعد از مرگ محمدرضا پهلوی فرزند او بهخط شده است تا در قامت پهلوی سوم ایفای نقش نموده و بلیت کودتای جدیدی را از دولتهای غربی بخرد. حامیان غربی و عربی نیز که در یافتن آلترناتیوی درخور برای تقابل با جمهوری اسلامی خود را دچار چالش میبینند درنهایت گویا قانع شدهاند تن به وضعیت نامطلوب داده و رضا پهلوی را بهعنوان تنها گزینه موجود بپذیرند و سایر گروههای اپوزیسیون را نیز در حلقه حمایتی او جمع کنند. طراحان براندازی در این مسیر اما با دو چالش اساسی مواجهاند؛ اولا سایر چهرههای برانداز که هریک سعی دارند خود را بهعنوان آلترناتیو معرفی کنند به این گزینه تن نداده و علیه وی بارها موضعگیری کردهاند و ثانیا مردم ایران نیز که تجربه زیست زیر پرچم سلطنت را دارند حاضر نیستند هویتی را که یک بار طرد کردهاند مجددا بپذیرند بهویژه که این هویت با پرچمداری فردی چون ربع پهلوی به مراتب تقلیلیافتهتر از نسخههای ضعیف چند دهه پیش خود نیز محسوب میشود.
هم جمهوری اسلامی برف 1401 را دید، هم براندازان هنوز باهم درگیرند!
مبارزات(!) مستمر و توییتری براندازان طی سه چهارماه اخیر اتفاقات خندهدار زیادی را رقم زده اما شاید بتوان جالبترین قسمت این مبارزات توییتری را مربوط به حملات گاه و بیگاه و دامنهدار لیدرهای خودخوانده به یکدیگر دانست. البته حملاتی که نه از طریق خود این افراد، بلکه بهطور غیرمستقیم و بهواسطه اکانتها و صفحات نزدیکان آنان هدایت و راهبری میشد. فارغ از دعوا و درگیریهای علنی و پشتصحنه درباره فردای به پیروزی رسیدن انقلاب توییتریشان، رقابت این افراد با هم برای دیده شدن و بیشتر در چشم بودن، یکی دیگر از مواردی بود که در این چند وقت، مبارزات(!) براندازانه اپوزیسیون خارجنشین را وارد فاز کمدی کرده بود. مثلا مسیح علینژاد بعد از دیدار با مکرون، دیگر در پوست خود نمیگنجید و به هرکسی میرسید از لفظ «انقلابی» میگفت که مکرون در دیدار آنها بهزبان آورده! شادی و شعفی که چند روزی بیشتر دوام نداشت تا لادن برومند، دیگر برانداز حاضر در جلسه رئیسجمهور فرانسه در اعترافی ناخواسته در آنتن بیبیسی فارسی، به جزئیات گفتوگویشان با مکرون پرداخت و نقلقول معروف رئیسجمهور فرانسه که «ما نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!» را ناخواسته افشا کرد. البته علینژاد قبلتر از این دیدار نمایشی، گفتوگویی با نشریه نیویورکر کرده و در آن گفته بود «رهبر جنبش زنان ایران» است! مصاحبهای که بخش قابلتوجهی از براندازان را عصبانی کرده بود و حواشی زیادی به وجود آورد. درکنار علینژاد، این نازنین بنیادی بود که با حضور در نشست غیررسمی شورای امنیت بهعنوان نماینده ایران و همچنین دیدار با آنتونی بلینکن، وزیر خارجه و کاملا هریس، معاون رئیسجمهور آمریکا حسادت و خشم تعدادی دیگر از لیدرهای براندازی را برانگیخت. همزمان با اینها، تلاشهای مریم رجوی برای جدی گرفته شدن و حضور در محافل سیاسی خارجی بود که به سخنرانی او درمیان اعضای پارلمان ایتالیا منجر شد. رجوی در این جلسه، گعده کهنسالهای تروریست عضو سازمان تحت رهبریاش که به «شورای ملی مقاومت» موسوم است را آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی عنوان کرده که این مساله هم سلطنتطلبان دلداده رضا پهلوی را ناراحت کرده بود. البته رقابت براندازان به این سه مورد محدود نماند و موردی دیگر که آن هم خشم سلطنتطلبان را برانگیخت، دعوت و تشکر حامد اسماعیلیون از عبدالله مهتدی، دبیرکل کومله در یکی از تجمعهای براندازان بود. مسالهای که دوستداران شازده آن را دهنکجی اسماعیلیون به ربعپهلوی عنوان کرده بودند.
البته این چهرهها که برای در چشم بودن با هم رقابت میکردند، در ابتدای سال جدید میلادی در توییتهایی مشترک از آرزویشان برای به نتیجه رسیدن تلاشهایشان نوشتند و سعی کردند وانمود کنند اختلافات سابق را کنار گذاشته و به ائتلاف رسیدهاند اما حملات سلطنتطلبان به اسماعیلیون و اخباری که چند روز بعد از بیتوجهی اسماعیلیون نسبت به رضا پهلوی در یک محفل عمومی منتشر و دستبهدست شد نشانهای از تداوم اختلافات جدی براندازان با یکدیگر بود. علاوهبر این، مدعی شدن و سربرآوردن فانتزی نوادگان پادشاههای سلسله قاجاریه و افشاریان هم به جنبههای کمدی قصه براندازان اضافه کرد.
انتشار اخبار جدی شدن دوباره اختلافات براندازها و بالا گرفتن مجدد دعواهای سابقشان با یکدیگر، نشان داد رویاپردازیهایشان درباره ائتلاف کمتر از یک ماه عمر کرده. اختلافاتی که اظهارات اسماعیلیون در گفتوگوی تفصیلیاش با رسانه سعودی اینترنشنال هم آن را تایید کرد. اشاره او به این مساله که این علی کریمی بوده که ایده توییت مشترک را به او منتقل کرده نه رضا پهلوی یا نزدیکان شازده، بهطور غیرمستقیم خبر از ادامهدار بودن اختلافات این افراد داد.
در این بین، علاوهبر رسانههایی مثل اینترنشنال، چهرههای ورزشی و هنری سابق هم گویی درگیر پروژه جادهصافکنی برای شازده پهلوی هستند. البته اینترنشنال اخیرا در حرکتی برنامهریزیشده، با دعوت از میهمانی بهنام «شاهین مقدم» که همسر و فرزندش را در حادثه هواپیمای اوکراینی از دست داده است، از زبان او به حامد اسماعیلیون حملات تندی میکند. این میهمان اینترنشنال درباره اقدامات اخیر حامد اسماعیلیون میگوید: «آیا انجمن طبق اساسنامه مجاز به فعالیت سیاسی، دادن فراخوان و هزینه کردن از منابعی که بابت پیگیری ماجرای هواپیما اختصاص داده شده دارد؟ اسماعیلیون چقدر وظیفه اصلیاش درباره ماجرای هواپیما را انجام داده؟» که البته مجری صحبتهای او را با این بهانه که وقت تمام شده قطع میکند. اقدامی که اینترنشنال با آن، هم بیتوجهی اسماعیلیون به رضا پهلوی را جبران میکند و هم با قطع سخنان میهمان خود، علاقهاش به حفظ بدنه اجتماعی اسماعیلیون در بین براندازان را نشان میدهد. مقدم، میهمان اینترنشنال بعد از این برنامه توییتی هم با این مضمون میزند که اینترنشنال ویدئوی اظهارات او علیه اسماعیلیون را از کانال خود هم حذف کرده و اینطور مینویسد: «مصاحبه زنده دیروز من(۱۵ دسامبر) با فرداد فرحزاد وسط مصاحبه به بهانه اتماموقت قطع شد و فایل آن هم از شبکه برداشته شده و از یوتیوب هم بعد از ۴ ساعت حذف شده. اگر شما یا دوستانتون، کسی موفق شده و سیو کرده بهمن اطلاع بده.»
البته مساله سوءاستفاده اسماعیلیون از تراژدی هواپیمای اوکراینی چیز جدیدی نیست. پیشتر هم همسر شهرزاد همتی و پدر مایا زیبایی،دو تن از قربانیان سقوط هواپیمای اوکراینی مطلبی با عنوان «داستان انجمن خانوادههای پرواز و بیراهههایی که رفت» نوشت و به انتقاد از سوءاستفادههای حامد اسماعیلیون پرداخته بود. از «تکروی و تمامیتخواهی و خودکامگی حامد اسماعیلیون» روایت کرده بود و گفته بود در این انجمن (انجمن جانباختگان) هیات گزینش طراحی شده بود و در آن اگر جانباختهای، گرایشات مذهبی داشته یا حتی با دولتیها تصویری داشته، از روند دادخواهی حذف میشده. او همچنین افشاگری پرسروصدایی هم تحت عنوان مساله «جمعآوری اعانه بهبهانه دادخواهی» داشت که درباره آن گفته بود انجمن با این روش در یک مدت کوتاه 200 هزار دلار اعانه جمع کرده بود.
شاید بتوان گفتوگوی مفصل فرداد فرحزاد، کارمند شناختهشده شبکه سعودی که شیوه کارش به بازجویی شبیهتر است تا خبرنگاری با اسماعیلیون را بخشی از این پازل جادهصافکنی اینترنشنال برای شازده پرخرج و بیخاصیت پهلوی دانست.
فرحزاد در این مصاحبه به مراسمی اشاره میکند که اسماعیلیون در آن با بیتوجهی به رضا پهلوی خبرساز شد و عملا وارد بازجویی از اسماعیلیون میشود. او میپرسد: «چطور رضا پهلوی را ندیدی؟»
اسماعیلیون هم که به نظر میرسد انتظار این سوال را نداشته تلاش میکند بیتوجهی خود را اینطور توجیه کند: «اطلاع نداشتم که ایشان تشریف میآورند. در موقع فیلم متوجه شدم و حس کردم الآن موقعیت مناسبی برای صحبت کردن به نظر نمیرسد.»
جوابی که فرحزاد را راضی نمیکند. او سوال خود را دوباره اینطور میپرسد: «این که میگویی همدیگر را ندیدیم، برای خود من عجیب است. چون دیدم در ردیف اول نشستهاید. طبیعتا چشمتان به هم افتاده و شبکههای اجتماعی را دنبال میکنی و میدانی چقدر راجع به شما صحبت میشود. برای من عجیب است که چطور همدیگر را ندیدهاید؟»
اسماعیلیون اینبار پای انجمن را وسط میکشد و میگوید: «حقیقتش موقعیتی که برای من غیرمترقبه باشد، قبلش نتوانم برنامهریزی کنم و دربارهاش با دوستان دیگر در انجمن درباره آن حرف نزنم ترجیح میدهم آن لحظه کاری را انجام دهم که کمترین تنش را در انجمن ایجاد کند. انجمن چیزی است که من با آن زندگی میکنم. خانوادههایی که در انجمن هستند جزء نزدیکترین آدمها به من هستند و فکر میکنم متقابلا هم همین باشد. من خیلی خودم را مدیون آنها میدانم. من نظرات همهشان برایم مهم است. تکتکشان و خیلی هم همه محترمانه نظراتشان را ابراز میکنند و من نمیخواهم کاری کنم که کسی را ناراحت کنم.»
فرحزاد هم در پاسخی که بوی کنایه میدهد میگوید: «سیاست همین است دیگر. هیچوقت نمیتوانی همه را راضی کنی.»
فارغ از اینکه اظهارات اسماعیلیون درباره فعالیتهای چند مدت اخیرش چه پیامی برای دیگر فعالان بدنام برانداز دارد، درنهایت همه میدانیم اسماعیلیونی برای آنها مطلوب است که بهلحاظ جغرافیایی، در دورترین نقطه از آنها باشد تا جادهصافکنهای شازده بدون مزاحمت مشغول به کار شوند! نه اسماعیلیونی که علاوهبر سمپات رجوی بودن، چندان بدش نمیآید لیدری جریانات براندازانه را هم به مدت طولانیتری تجربه کند.
ایمیلهای ضدپهلوی بنیادیها
درد جدیدترین نمونه از اعلام برائت براندازان از رضا پهلوی میتوان به ایمیلهای هک شده نازنین بنیادی مراجعه کرد. نازنین بنیادی بازیگر ایرانیتبار هالیوود است که اکنون در کنار چهرههایی چون گلشیفته فراهانی، لادن برومند، مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون به بخشی از تیم براندازان تبدیل شده است. گروه هکری عدل علی که پیش ازاین اسناد مرتبط با مسیح علینژاد و شبکه براندازی وی را افشا کرده بود در جدیدترین سوژه خود به سراغ نازنین بنیادی رفته است. این گروه بهعنوان یکی از نکات خندهدار درمورد بنیادی به ایمیلی اشاره کرده است که او در روز 26 ژوئن برای پدرش مهران ارسال کرده است. کانال عدل علی در این باره مینویسد: «توئیتی درباره نازنین منتشر شده که 700 لایک و 26 کامنت منفی دریافت کرده و نازنین از این ماجرا ناراحت است؛ چراکه غالب این کامنتها از سوی اکانتهای اصلی حامیان پهلوی است، نه جمهوری اسلامی. مهران، پدر نازنین برای دلداری به او میگوید: من با این افراد کار کردهام و میدانم که از حزباللهیها بدتر هستند و بهترین رفتار، نادیده گرفتنشان است.» آنچه مهران بنیادی درمورد نادیده گرفتن جریان سلطنتطلب توصیه میکند درواقع همان رفتاری است که حامد اسماعیلیون انجام داده و در گفتوگو با مجری شبکه اینترنشنال میگوید خبر نداشته در برنامهای که در واشنگتندیسی برگزار میکرده رضا پهلوی نیز حضور داشته است. این اظهارنظر درحالی است که هردوی آنها در این برنامه در صف اول نشسته بودند و اسماعیلیون بهجای اینکه بگوید خبر از حضور ربع پهلوی نداشته بهتر است بگوید ترجیح داده وی را نادیده بگیرد تا مبادا در راستای تصدی عنوان پیشروترین برانداز رقیبی پیدا کند. کانال تلگرامی گروه هکری عدل علی همچنین در توضیحی پیرامون محتوای ایمیلهای بنیادی مینویسد: «عدل علی با هک ایمیل نازنین بنیادی به بیش از 58 هزار ایمیل او از سال 2001 دسترسی پیدا کرده است. بخش حائز اهمیت این ایمیلها در بازه 2019 تا 2021 بوده که حاکی از اوج گرفتن فعالیتهای وی در حوزه حقوقبشر بهویژه حقوق زنان ایران و روابط او با وزارت خارجه بریتانیا و مقامات آمریکایی است. طی بررسیهای صورت گرفته، بهطور میانگین، بنیادی سالانه 2500 ایمیل را رد و بدل کرده، اما بهیکباره در بازه 2019 تا 2021 این عدد به 5000 ایمیل در سال افزایش یافته و درکل از 58 هزار ایمیل، 10 هزار ایمیل فقط مربوط به این بازه است که نشاندهنده بازیچه شدن بنیادی و جذب او توسط سرویسهای اطلاعاتی غرب در راستای برنامه براندازی حکومت ایران است. ازجمله مواردی که نازنین تمرکز زیادی بر آن دارد، زندانیان و بهویژه زندانیان زن در ایران و سیاهنمایی درباره شرایط نامساعد آنها و یا شرکت در کمپینهایی مانند # اعدام_نکنید است که از طرف علی عرب، استاد دپارتمان آمار و ریاضیات دانشگاه جورج تاون به همراه میز ایران سازمان عفو بینالملل (Amnesty International) برای آزادی علی یونسی و امیرحسین مرادی راهاندازی شد.»
اعتراف به بیهودگی سروصداهای بیرون گودی
یکی از سوالاتی که خطاب به جریان برانداز خارجنشین مطرح میشود این است که چرا در خارج از کشور نشسته و با نسخهپیچی درمورد داخل ایران کسب درآمد میکنند. این انتقاد به ویژه خطاب به حامد اسماعیلیون نیز مطرح میشود و او در گفتوگو با فرداد فرحزاد مجری شبهبازجوی اینترنشنال میگوید: «من اکثر نقاط ایران را خیلی خوب میشناسم و میدانم حس مردم ایران نسبت به فعالان خارج از کشور چطور است. همیشه اینطور بوده است که فکر میکردند کسی نباید از خارج از کشور دستور بدهد که در ایران این کار را بکنید. این را اصلا نمیپذیرند مردم.» اسماعیلیون ضمن پذیرش این انتقاد سعی در توجیه چرایی رویکرد منفعتطلبانه خود دارد و این سوال را که چرا به ایران نمیرود اینگونه پاسخ میدهد: «من یک کلیک با رفتن به ایران فاصله داشتم و بلیت نخریدم و گفتم فردا انجامش میدهم. فردا به من اطلاع دادند که پرونده در راه دادگاه لاحه است و فکر میکنم که تا یک ماه دیگر اعلام میشود و فکر کردم که باید حضور داشته باشم و بعد اتفاقاتی افتاد که تردیدم را بیشتر کرد.» او در ادامه با اشاره به اینکه احتمال دارد پس از ورود به ایران دستگیر شود، میگوید: «من چیزی برای از دست دادن ندارم منتها احمق هم نیستم و درمورد سناریوهای مختلف فکر میکنم.» این اظهارات نهتنها نمیتواند عافیتطلبی براندازان را توجیه کند بلکه این واقعیت را بیشتر عیان میکند که آنها ترجیح میدهند بهعنوان یک ناظر از بیرون گود فضای داخلی ایران را متنشنج کنند تا اگر چاه براندازی به آب رسید به عنوان متصدی آن ظاهر شوند و اگر هم نرسید لااقل از تنور براندازی و نانی که به قیمت خون هموطنانشان توسط سعودیها و غربیها پخته میشود چند صباحی متنعم شوند.
پهلوی، عقیم در واقعیت!
چندهفتهای است که در فضای مجازی باب سهمخواهی نوادگان پهلوی و قاجار از ایران باز شده است. نواده قاجار عکسی از خود در میدان آزادی منتشر کرده و ادعا میکند میخواهد آلترناتیو جمهوری اسلامی را به وجود بیاورد. واکنش ایرانیان به این ادعای او بسیار شنیدنی و خواندنی است. بیشتر واکنشها به این ادعای او حالت تمسخرآمیز داشته و هیچکس او را در قدوقواره حکومت کردن بر ایران نمیداند. او که از لحاظ ایدئولوژی در حکمرانی مانند خاندان خود درکی از ملت یا چگونگی تشکیل دولت و خدمترسانی آن به مردم ندارد، اکنون مدعی حکومت و سهمخواهی از ایران شده است. به غیر از چهره خود شاهزادهپندار قاجاری، ربع پهلوی نیز این روزها زیاد ادعای بازگشت به ایران و تشکیل حکومت کردهاست. واکنشها به این ادعای پهلوی نیز همانند قاجار تمسخرآمیز است. پهلوی در اعتراضات و ناآرامیهای اخیر حتی نتوانست رهبری گروهی اندک را برعهده بگیرد، نه در داخل ایران نه در خارج از آن. برای مثال در تجمعی که اخیرا در برلین علیه ایران برگزار شد، پهلوی هیچ نقشی نداشت. این مساله دو علت عمده دارد؛ یکی آنکه پهلوی قدرت رهبری و متجمع کردن اپوزیسیونهای علیه ایران را ندارد، دوم آنکه حتی اپوزیسیونها هم خود به ناتوانی پهلوی واقفند. مردم ایران هم میدانند و یادشان نرفته که خاندان پهلوی زمان فرار از ایران، بسیاری از اموال مردم را بهعنوان اموال و دارایی خود از کشور خارج کردند و هنوز که هنوز است از آن ارتزاق میکنند. درحالیکه بسیاری از مردم در ایران با مشکلات معیشتی دستوپنجه نرم میکنند، پهلوی بهآسودگی در خارج از ایران زندگی میکند و کیلومترها آنطرفتر درمورد سهم خود از کشور نطق میکند. اینترنشنال در صدر رسانههایی است که تریبون خود را به پهلوی اختصاص داده تا بلکه با بزرگنمایی وی بتواند برایش پایگاه اجتماعی در ایران فراهم کند، درصورتیکه حتی معترضان در ایران هم به پایگاه اجتماعی آنها نپیوسته و همواره مرزبندی خود با آنها را مشخص کردهاند. البته غرب که بهدنبال آلترناتیو حکومت برای ایران است، اینها را بهخوبی میداند، همانطور که یکی از خبرنگاران ایراناینترنشنال نیز نوادگان سلسلههای پیشین حاکم بر ایران را بیعرضه خوانده است. با این حال، این رفتار متناقض از رسانههای غربی و سعودی نشان از آن دارد که آنها ضمن واقف بودن به اینکه آلترناتیو خارجی برای ایران وجود ندارد همواره ناچارند با تراشیدن و بزک کردن چهرههای مختلف پایگاه اجتماعی اپوزیسیون را امیدوار نگه داشته و اسپانسرهای مالی را برای خرج کردن بیشتر قانع کنند.
اصلاح درونی بهترین آلترناتیو است!
آنچه این روزها جامعهشناسان و کارشناسان مسائل سیاسی در تحلیل شرایط ایران میگویند این است که اگر نقطهضعفها و کژکارکردیها در داخل ایران به حداقل برسد، دیگر اپوزیسیون غربنشین مجالی برای معرفی آلترناتیو حکومت فعلی و ایجاد پروپاگاندا پیدا نمیکند. مصداق این نقطهضعفها هم امروزه بارز است. حقوق هنگفت دختر دههدهشتادی عضو شورای شهر تهران و مالهکشی رئیس شورای شهر تهران، مهدی چمران و بسیاری دیگر از اعضای این شورا یکی از مواردی است که این روزها نمک بر زخم مردم پاشیده. مردمی که با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم میکنند و انتظار دارند مسئولان هم مانند آنها این مشکلات را لمس و رفع کنند. با این حال، مسئولان حتی یک عذرخواهی ساده هم از مردم نکردند و برای توجیه حقوق 33 میلیونی دختر عضو شورای شهر تهران، از معوقه و حق و حقوق سخن گفتند! البته تنها این مورد نیست بلکه تعطیلیهای بیضابطه این روزها بر سر کمبود گاز، تهدیدهای وقت و بیوقت نمایندگان مجلس در مجازات عدم رعایت حدود حجاب، تفرقهافکنی بین مردم و ایجاد دوقطبی و فیلترینگ ناگهانی و بدون اطلاع به مردم باعث شده تا بدخواهان ایران به فکر آلترناتیو برای به دست گرفتن ایران بیفتند. درواقع میتوان گفت این نقاط ضعف داخلی است که مسیر مانور دادن اپوزیسیون خارجنشین و غرب را هموار کرده و اگر مشکلات در ایران در حداقلیترین حالت خود باشد، اپوزیسیون هر چقدر هم حنجره بدرد، کسی با آن همراهی نمیکند. از این رو شاید بشود گفت تنها آلترناتیو برای حل مشکلات فعلی ایران، اصلاح از درون است و مردم امید دارند مسئولان شروعکننده این اصلاح باشند، نه عقیمکننده آن. چهرههایی همچون مهدی چمران و حسین جلالی و... به جای آنکه با اظهارات تنشزا موج افکار عمومی را به سمت تریبونهای خارجی سوق دهند بهتر است ضمن پذیرش اشتباهات، ایدههای اصلاحی ارائه داده و به آلترناتیو داخلی مخرب تبدیل نشوند.