حجتالاسلام مصطفی رستمی، رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها:مهرماه 1357 انقلاب خمینی کبیر و ملت استکبارناپذیر و استبدادستیز ایران درحال اوجگیری است که اتاق فکر ارتجاع به فکر یک ایده جدید میافتد، دور کردن جغرافیایی حضرت روحالله از ایران برای کُند شدن روند اخراج ژاندارم آمریکا از منطقه. امام مجبور به ترک عراق میشود و مقامات پاریس بدون هیچ مقاومتی اقامت امام در فرانسه را میپذیرند. نماد ارتجاع سیاه منطقه یعنی صدام هم با غربیها همکاری میکند، حضرت امام در ظاهر از عراق خارج و از منطقه دور میشود اما حضور در پاریس همان و شتاب گرفتن انقلاب هم همان.
شواهد بهوضوح نشان میدهد اشتباه محاسباتی بزرگی رخ داده است، سرکنگبین فرانسوی صفرا فزود. دهکده کوچک نوفللوشاتو میشود قلب تپنده جریان اسلام انقلابی. خمینی کبیر میشود شمع محفل انقلابیها، بازاریها، دانشجویان، روشنفکران و... در کمتر از چند ماه مهره مهم غرب در منطقه برای همیشه میسوزد.
یکی از سنتهای عالم پیشبردن امر الهی با طرح و کید دشمنان است. اشتباه محاسباتی قرار نیست همیشه به یک سیاق تکرار شود، گاهی با میزبانی و آغوش باز است و گاهی با هتاکی و حرمتشکنی. اما شباهتهای تاریخی دیدنی است. حامیان پهلوی و ارتجاع مبتذل و زرد جمع شدهاند، عقلشان را روی هم گذاشتهاند و به یک فکر بکر رسیدهاند! هتاکی به رهبر ایران!
تشابه در حماقت را میبینید؟ پشت صحنه همانها هستند، میدان عمل دوباره همان پاریس است، ارتجاع سیاه منطقهای هم پای کار آمده است، بنسلمان همان کار صدام را میکند البته با سعودی اینترنشنالش. با ایدهای که امتزاج حماقت و خباثت است. خاکپاشی به روی خورشید. پروژه صهیونیستی-سعودی شارلی ابدو به راه افتاده است، همانها که قبلا با محمد مصطفی(ص) درافتاده بودند و نتیجهاش شده بود اتحاد یک میلیارد مسلمان، به رذالت توهین به مرجعیت شیعه و ولایت امت رو آوردند.
اما چرا چنین طراحی احمقانهای میکنند؟ این اتفاق چه اثری دارد؟
1. هدف نخست متحد کردن ایرانستیزان غربنشین است. دستورکار روشن است: همافزایی و تجمیع فحاشان با هتاکی. وقتی جنبش زرد راه بیندازی نخ تسبیحش هم میشود هجو و فکاهی، آن هم با سه چهار کاریکاتوریست دیپورتی از ایران. برای خالی نبودن عریضه خب باید نمایشی هم راه بیفتد. سیرکی در قالب فراخوان و داوری و...
2. خودتان را جای طراحان پروژه آشوب بگذارید. چهار ماه تلاش کردهاید که بگویید کار تمام است، چند ساعت دیگر، چند روز دیگر، چند ماه دیگر و... وقتی هیچ اتفاقی نمیافتد و مخاطب زودباورتان عصبانی است چه کاری میکنید؟ برای آرام کردنش، برای تخلیه حس شکست بزرگ، توهین و هتاکی دمدستیترین اقدام است.
3. خودتان را جای مکرون بگذارید، شازده الیزهنشین با توهم ژنرال دوگل شدن دوقل زاییده است. از یک طرف اقتصادش زیر ضربات جنگ اوکراین است و دارد هزینههای رقابت نیابتی روسیه-آمریکا را میدهد. از سوی دیگر همه پروژههایش در غرب آسیا شکست خورده است. این آخری خیلی برایش گران تمام شده؛ لبنان که روزگاری حیاطخلوت فرانسویها بود، سوریه که زمانی بدون اجازه پاریسنشینان نفس نمیکشید، امروز هیچ تاثیری از فرانسه نمیپذیرند.
این زوال الگویی از کجا نشأت میگیرد؟ چه کسی نقشه آنها را در منطقه بههم زده؟ طراحیهای چه کسی منافع الیزه را مخدوش کرده است؟ هوشمندی کدام سیاستمدار دست خروسها را از عروس خاورمیانه دور کرده است؟ جواب روشن است. حال مکرون در مواجهه با او چه کار میتواند کند؟ آیا همه گزینهها روی میز است؟ خیر! واقعیت این است که او هیچ گزینهای جز هتاکی ندارد.
4. یک بار دیگر مجموعه شعبدهبازی مکرون را در ماجراهای اخیر مرور کنیم. اواسط تابستان با رئیسجمهور ایران صحبت میکند برای واسطه شدن رئیسی جهت گفتوگو با پوتین. در سازمان ملل به دیدار رئیسی میرود و از مذاکرات میگوید. در این بین ناگهان با طیفی از اپوزیسیون درجهدوی حکومت ایران دیدار میکند! و کاشف به عمل میآید که به همانها هم گفته است خیال نکنید براندازی در ایران مقدور است! پشتصحنه هم بهواسطه بورل پیام گفتوگو میفرستد! همزمان شارلی ابدو را سرخط میکند برای پروژه هتاکی!
منصفانه بنگریم؛ ابتذال کاریکاتوری این سیاست خارجی بیشتر است یا کارتونهای آن مجله مفتضح؟
واقعیت این است که پروژه شارلی هیچ اثر داخلی مثبتی برای آشوبطلبان ندارد. خروجی این هتاکی در داخل ایران تنها متحد کردن بیشتر مردم داخل کشور و ایراندوستان است. شبیه همان اثری که بلند کردن پرچم تجزیهطلبان در برلین داشت. در خارج از مرزهای ایران هم قطعا در طیف روشنفکران، دانشگاهیان و آزادیخواهان واقعی فرار از منطق و پناه بردن به هجو اثری مثبتی نخواهد داشت.
تنها کارکرد چنین اقدامی تنفس مصنوعی روحی-روانی به رادیکالهای خارجنشین است. یک آورده حداقلی و البته با هزینهای بالا برای دولت مکرون، که حتما هم در منطقه جنوبغرب آسیا و هم دورتر از آن، حسابش را خواهد پرداخت.