تاریخ : Sat 07 Jan 2023 - 00:00
کد خبر : 76947
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

خداحافظی دیزنی با دوران طلایی

خداحافظی دیزنی با دوران طلایی

با نگاهی به این لیست با ضرری نزدیک به یک میلیارد و 800 میلیون دلار مواجه می‌شویم! جدا از این موضوع که تعدادی از این آثار، فیلم‌های زنده و غیرانیمیشنی بودند و تاثیرات کووید-19 بر فروش برخی از آنها، یک نکته مشترک را در میان دلایل این شکست‌ها می‌توان مشاهده کرد؛ «داستان و محتوا»!

با نگاهی به این لیست با ضرری نزدیک به یک میلیارد و 800 میلیون دلار مواجه می‌شویم! جدا از این موضوع که تعدادی از این آثار، فیلم‌های زنده و غیرانیمیشنی بودند و تاثیرات کووید-19 بر فروش برخی از آنها، یک نکته مشترک را در میان دلایل این شکست‌ها می‌توان مشاهده کرد؛ «داستان و محتوا»! حتی با وجود حضور ستاره‌های سینمای هالیوود و حتی کارگردان‌هایی با سابقه بسیار درخشان به‌خصوص در بخش انیمیشن، این ضعف و اشکال باز هم باعث شده این آثار با فاجعه مواجه شوند. این موضوع با توجه به مخاطبان عمومی آثار و تولیدات سینمایی استودیوی دیزنی یعنی خانواده‌ها و سابقه این استودیو، کمی غیرعادی به‌نظر می‌رسد. برای درک بیشتر این فاجعه در تولیدات دیزنی لازم نیست خیلی در تاریخ جست‌وجو کنیم. هشت‌اثر از 10 اثر پرفروش تاریخ سینمای انیمیشن جهان، از آثار دیزنی هستند: «یخ‌زده»، «داستان اسباب‌بازی»، «در جست‌وجوی دوری»، «شگفت‌انگیزان»، «زوتوپیا» و «شیرشاه» ولی سهم دیزنی در سال 2022 با فاصله در رده‌های بالاتر از 100 قرار دارد.
اما دلیل این شکست چیست؟ دیزنی یک استودیوی تولید آثار خانوادگی محسوب می‌شود و بخش عمده‌ای از این آثار در قالب انیمیشن در سراسر جهان شناخته‌ شده‌اند. شاید در نگاه اول انیمیشن‌ها برای مخاطبان کودک و خانواده تولید و اکران می‌شود و سال‌ها هم همین موضوع در دستور کار دیزنی قرار داشت ولی با تغییرات سیاست‌های هالیوود در تولیدات و همچنین اصلاح برخی قوانین نانوشته برای نامزدی جوایز اسکار، آنها هم سوار بر این موج شدند و حرکاتی را که شاید پیش‌ازاین به‌صورت کمرنگ و زیرپوستی اجرا می‌کردند، پررنگ‌تر کردند.
حضور شخصیت همجنسگرا یا رنگین‌پوست یا اقلیت مذهبی یا آسیایی یا معلول جسمی در آثار به یک باید نانوشته تبدیل شد و درنتیجه قداست و آرامش محیط خانواده دچار اختلال شد.
این موضوع که همجنسگرایی در تمام ایالت‌های آمریکا پذیرفته ‌شده، دلیلی بر پذیرفته‌شده بودن این موضوع در بطن جامعه و خانواده‌ها (ولو جامعه به‌ظاهر آزاد آمریکایی) نیست و حتی این اقلیت هنوز هم برای ورود به اجتماعات داخلی، تلاش و تقلا می‌کنند. بااین‌حال به‌شکل عجیبی هالیوود تلاش دارد به‌شکلی غیرعادی برای عادی‌سازی این موضوع تصویرسازی کند.
حضور قهرمانان رنگین‌پوست به‌خصوص سیاه‌پوست در انیمیشن‌های دیزنی درحالی‌که هنوز برخوردهای نژادپرستی در عمق وجود جامعه آمریکا رخنه و نهادینه‌شده، یکی از مضحک‌ترین اقدامات این استودیو بود که بیشتر به‌نظر تلاشی برای مشخص کردن جدایی رنگین‌پوستان از جامعه اصیل آمریکایی است.
دوباره به بحث اصلی برگردیم. چرا خانواده‌ها استقبال چندانی از آثار دیزنی نکرده‌اند. همه ما با داستان و انیمیشن محبوب «رابین هود» آشنا هستیم و خاطره داریم. این موضوع فقط مختص یک کشور نیست و تقریبا در تمام جهان این موضوع صادق است. داستانی عاشقانه و حماسی و البته با دستمایه‌های طنز. قطعا هیچ پدر و مادری نگران این نیست که فرزندش پس از دیدن این اثر تلاش کند تا «پی جی» (پرنس جان) یا «داروغه ناتینگهام» را به‌عنوان الگوی رفتاری خود انتخاب کند یا مانند رابین هود تلاش کند تا تیر خود را به هدف بزند (جدا از خرابکاری‌های احتمالی در خانه!) اما آیا یک خانواده ‌دوست دارد که فرزندش (دختر یا پسر) با یک داستان که قهرمان اصلی آن یا شخصیت‌های اصلی و مثبت آن انحرافات جنسی دارند، خاطره‌سازی کند؟ برخی مخالفان این موضوع اعتقاد دارند که همجنسگرایی نوعی رفتار، گرایش و شاید بیماری روانی است که نمی‌توان آن را کتمان کرد ولی آیا این موضوع با آموزش و عادی نشان دادن این مفاهیم یکی است؟ آیا خانواده می‌تواند بپذیرد که این مفاهیم درکنار ارزش‌هایی مثل شجاعت، دوستی، جسارت، نوع‌دوستی و... قرار بگیرند و به کودکان آموخته شوند؟
این موضوع درست است که یک اثر انیمیشنی در وهله اول «برای» کودکان تولید می‌شود اما اینکه او بتواند آن اثر را ببیند، «انتخاب» خانواده و پدر و مادر است، پس در وهله دوم اثر باید برای موفقیت، استانداردهای لازم و جذابیت‌هایی برای بزرگسالان هم داشته باشد.
در انیمیشن «قرمز شدن» داستان درباره گروهی از دختران در آغاز دوران بلوغ و رشد فکری و عاطفی است که بالذات موضوع عجیبی نیست و کاملا پذیرفته‌شده است اما اینکه قهرمان داستان به‌شکلی آشکار یکی از دوستان خود را به‌عنوان یک همجنسگرا تشویق و حتی کمک کند، برای نمایش به کودکان قطعا نامناسب است. اولا نمایش این موضوع باعث می‌شود رده‌بندی سنی اثر بالا برود که سبب افت فروش در گیشه به‌دلیل عدم تمایل خانواده به دیدن آن با کودکان خود می‌کند و درثانی نمایش مفاهیم مربوط به سنین بلوغ در دختران نیاز به‌دقت و ظرافت بیشتری دارد که نمونه آن را در انیمیشن سینمایی «همین دیروز» (Only Yesterday) از آثار استودیو «جیبلی» می‌توان دید یا در انیمیشن «دنیای عجیب» نمایش قهرمان اصلی داستان که تلاش دارد گرایش‌های جنسی خود را به خانواده‌اش بقبولاند، برای کودکان اصلا مناسب نیست، بنابراین چرا باید یک خانواده با کودکان خود راهی سینما و تماشای اثری شوند که طی آن باید مدام موارد مختلف را به فرزندان‌شان توضیح بدهند؟
درکنار این موضوع، داستان و گیرایی آن یکی دیگر از عناصر مهم در بحث محتوا محسوب می‌شود. مخاطب براساس سلیقه، ذائقه و البته میزان درک خود از مسائل و مفاهیم، اقدام به انتخاب یک اثر می‌کند و نباید فراموش کنیم که سینما و انیمیشن از عناصر مهم صنعت «سرگرمی» محسوب می‌شوند؛ اما داستان‌های آثار جدید دیزنی به‌شدت ساده و تکراری شده‌اند که با گذشت زمان کوتاهی از داستان، حدس زدن ادامه و حتی انتهای آن برای مخاطب آسان است، بنابراین خیلی درگیر اتفاقات اثر نمی‌شود و درنتیجه اثر، جذابیت خود را از دست می‌دهد. شاید بتوانیم آثار معدودی را با داستانی کمی متفاوت نام ببریم که اتفاقا با استقبال مواجه شده‌اند؛ آثاری مانند «6 قهرمان بزرگ» یا «یخ‌زده» یا حتی «مینیون‌ها» (که البته اثر دیزنی نیست ولی به‌عنوان اثری موفق با داستانی جذاب و البته استفاده خوب از موفقیت‌های قبلی می‌توان از آن نام برد)؛ اما به‌عنوان‌مثال در انیمیشن «لایتیر»، شخصیت‌ها آنقدر از داستان اورجینال شخصیت اصلی دور شده‌اند که دیگر نه کودک امروز به‌عنوان مخاطب جدید آنها را به‌عنوان قهرمانان جدید خود جدی می‌گیرد و نه کودک قدیم! در خاطرات خود جایی درکنار داستان‌های اسباب‌بازی و اسباب‌بازی‌های دوست‌داشتنی آن، به این دار و دسته «باز لایتیر» و تیمش می‌دهد.
البته این موضوع تنها دلیل برای عدم استقبال خانواده‌ها نیست. نیاز به فانتزی در آثار انیمیشن یک ضرورت و باید است اما وقتی این فانتزی از یک حد بیشتر می‌شود دیگر جذابیت ندارد، مثل نمک یا شکر که تا وقتی به‌اندازه باشند طعم خوبی احساس می‌کنیم ولی اگر زیاد از حد استفاده شوند قطعا آزاردهنده خواهند بود.
مثلا در دنیای عجیب تقریبا تا پایان داستان، بیننده با فضای ملموسی مواجه نمی‌شود تا فانتزی دنیای خیال‌انگیز آن حس شود و این موضوع یکی از نکاتی است که تقریبا اکثر منتقدان (حتی طرفداران محتوای این اثر) به آن اذعان داشته‌اند.
دیزنی از دنیای دل‌انگیز و داستان‌های جذاب دوران طلایی خود دور شده و فاصله گرفته است. داستان‌ها کاملا قابل پیش‌بینی و تکراری شده‌اند و ورود این تولیدات به دنیای نوجوانان و بزرگسالان، شاید یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات مدیران این استودیو بوده،چون با این حرکت مخاطبان سنتی خود یعنی کودکان و خانواده‌ها را از دست می‌دهند و این موضوع رو بازار و چرخه مالی آنها نیز به‌شدت تاثیرگذار بوده است.
خانواده‌های امروز دیگر مانند خانواده‌های قدیمی، ساده‌انگار نیستند. آنها هم همراه با پیشرفت جامعه، پیشرفت کرده‌اند و در موضع تربیت صحیح با اصولی نوین حرکت می‌کنند و نوع سختگیری‌هایشان نیز متفاوت شده است. قطعا مانند گذشته با دیدن تصاویر جذاب و پررنگ‌ولعاب، نمی‌توان آنها را راضی کرد و به‌اصطلاح «گول زد». در دنیای پر از رسانه و شبکه‌های اجتماعی امروز، نکات و اتفاقات و محتواهای مختلف به‌سرعت نقد و تحلیل و منتشر می‌شوند و دسترسی به آنها خیلی سریع و راحت است، بنابراین خانواده‌ها دقت و ریزبینی بیشتری روی این موضوع و تاثیرات محتوایی که در اختیار فرزندانشان قرار می‌گیرد دارند. سال جدید صدمین سال تاسیس این استودیوی مشهور و بزرگ است اما گویا «باب ایگر» و هیات‌مدیره دیزنی خیلی تاکید و تلاش برای حفظ میراث «والت دیزنی» فقید ندارند و تصمیم گرفته‌اند تا آثار انیمیشن استودیو را وارد دنیای آثار نوجوانان و بزرگسالان کرده و به خانواده‌ها و کودکان کم‌توجهی کنند. جایی که نه‌تنها خارج از قلمرو و سیطره آنها است که مدعی مصمم و موفقی به نام «انیمه ژاپنی» در آن حضور دارد که با تمام زوایای پنهان و آشکار این قلمرو نیز آشناست. شاید بهترین توصیه به دیزنی این باشد که این دنیای جدید را به حرفه‌ای‌های آن بسپارند و بیشتر از این از همراهان همیشگی و حالا جدی خود، فاصله نگیرند، چون خانواده‌ها دربرابر محتوای دور از خانواده، کوتاه نمی‌آیند.