تاریخ : Thu 22 Dec 2022 - 10:34
کد خبر : 76564
سرویس خبری : جهان شهر

فن چینی

زیان‌ها و فرصت‌های سیاست جدید چین در منطقه

فن چینی

سفر شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به عربستان در اواسط ماه جاری، بحث‌های مداومی درباره بررسی دلایل سفر، موضع‌گیری‌های جنجالی و همچنین ماهیت روابط پایه‌گذاری شده میان پکن و اعراب را برانگیخته است.

سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بین‌الملل: سفر شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به عربستان در اواسط ماه جاری، بحث‌های مداومی درباره بررسی دلایل سفر، موضع‌گیری‌های جنجالی و همچنین ماهیت روابط پایه‌گذاری شده میان پکن و اعراب را برانگیخته است.  رئیس‌جمهور چین در نشست‌هایی حضور یافت که چند ماه پیش از او، جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا حضور در چنین نشست‌هایی با حضور چندین کشور عربی را تجربه کرده بود.  سطح بالای میزبانی از شی جین پینگ، مشابه با بایدن و در کنار آن موضع‌گیری‌های عجیب وی علیه تمامیت ارضی ایران، که این اقدام نیز پاسخ مشابه چینی‌ها به پذیرایی بایدنی از شی بود، آشکار ساخت پکن «ورودی آمریکاگونه به منطقه» را در دستورکار خود قرار داده است.  روزنامه «فرهیختگان» پیش‌تر در گزارش‌هایی با نام «توهم چینی» در 21 آذر، «نخستین سیلی آمریکا به چین در کابل» در 22 آذر و «توبه چینی» در 23 آذر به بررسی ابعاد و تبعات ورود جدید چین به منطقه پرداخته است.  با این حال، به‌دلیل لزوم بازنگری در شاخص‌های نظام پیشین منطقه قبل از اقدام چین، آنها نیازمند تعاریف جدیدی هستند. تلاش‌ها برای تعریف جدید مسائل منطقه، در ماه‌های آتی به جدی‌ترین جدال‌ها دامن خواهد زد.  در این میان آنچه مهم است، تعیین اندازه حضور چین و تغییراتی است که این حضور می‌تواند ایجاد کند. این تغییرات ایجاد شده لزوما به معنای پیشرفت‌ها نیستند، بلکه باید در‌نظر داشت پکن می‌تواند زیان‌هایی را نیز متوجه شرکای خود سازد. بر همین اساس در ادامه تلاش شده به نکاتی درباره ورود جدید چین به منطقه، اشاره شود.

1. تفاوت روحیه چین و غرب
چین در تاریخ خود، به اندازه غرب دارای سابقه اشغالگری و روحیه سلطه نیست. امروزه تمدن غربی شامل اروپا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اقیانوسیه و آفریقای جنوبی می‌شود.
در تاریخ قاره سبز خاستگاه تمدن غربی است و تمام مناطق نام برده شده از طریق اشغال و مهاجرت جمعیت از اروپا، به اشغال تمدن غربی درآمده‌اند. این درحالی است که مرزقدرت‌ها و تمدن‌های پیشین جهان مانند چین، هند و ایران چنین کشورگشایی‌هایی را تجربه نکرده‌اند.
وسعت سرزمینی تمدن غربی هم‌اکنون 62 میلیون کیلومتر مربع است که تنها 10 میلیون کیلومتر مربع آن متعلق به اروپا و 52 میلیون کیلومتر مربع دیگر مربوط به مناطق اشغال شده است. چین هرچند همانند دیگر قدرت‌های مادی به‌دنبال توسعه است، اما از روحیه تهاجمی شدید غرب برخوردار نیست.

2. تفاوت توان چین و غرب
چین با وجود رشد قدرت نظامی‌اش، کماکان از توانایی‌های نظامی همتا با غرب برخوردار نیست. ارتش چین در سطح کمیت فاصله زیادی با توان تهاجمی ناتو دارد و در سوی دیگر کیفیت تسلیحات و آموزش‌های نظامی‌اش نیز در سطح ناتو نیست.
باید توجه داشت، آمریکا به‌دلیل مواجه نبودن با تهدید نظامی قابل توجه در مرزهای خود قادر به اعزام و استفاده از قابلیت‌های نظامی‌اش در دیگر مناطق جهان برای تهاجم است، اما چین به‌دلیل مواجهه با رقبای زیاد، ناچار به گرفتن آرایش دفاعی در مرزهایش است.

3. اعراب با غرب به امنیت دست نیافتند با چین بیشتر
اعراب از طریق ائتلاف با غرب که دارای اراده و توان تهاجمی بالایی است و این موضوع را در اقدامات چنددهه‌ای خود به‌ویژه اشغال افغانستان و عراق نشان داده‌اند، نتوانستند امنیت خود را تامین کنند. اگر آنها با مجموعه‌ای توانمندتر و با‌انگیزه از چنین موضوعی بازماندند، با کشوری کم‌توان‌تر درمانده‌تر خواهند شد.
4. اعراب با غرب صنعتی نشدند با چین بیشتر
چین دومین اقتصاد جهان است اما در میان هشت کشور صنعتی جهان که روسیه نیز جزئی از آنان بود، حضور نداشت. پکن یک وارد‌کننده و کپی‌کار در حوزه فناوری است که می‌توانند فناوری‌های غربی را پس از تجاری‌سازی‌شان کپی کند.  اگر اعراب به کمک غرب که هفت کشور برتر صنعتی جهان را شامل می‌شود، به توانایی‌های علمی و صنعتی دست نیافت، با چین نیز کاری از پیش نمی‌برد. اگر آنها قادر به استفاده از ظرفیت‌های علمی و تکنولوژیک غرب می‌شدند، می‌توانستند از ظرفیت‌های تکنولوژیک چین که بر پایه کپی بنا شده، استفاده کنند؛ اما وقتی از چنین کاری بازماندند، در رابطه با پکن نیز برای صنعتی‌سازی به موفقیت نخواهند رسید.

5. روابط اعراب با غرب دچار گسست می‌شود
رابطه با غرب دیگر پاسخگوی نیازهای اعراب نیست. به همین دلیل آنها نمی‌توانند روابط خود را به درخواست غرب، منحصر به رابطه با این جبهه سازند. از سوی دیگر منحصر ساختن رابطه با غرب، همزمان با ظهور قطب‌های فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای که در رقابت با این جبهه قرار دارند، می‌توانند ترکش‌های این درگیری را نصیب اعراب سازد.  از این رو آنها ناچار از گشودن درهای خود به‌سمت روسیه و چین شده‌اند، اما غرب که دیگر از تامین نیازهای اعراب ناتوان است، در حوزه تضعیف آنها همچنان ابزارهای کارایی در اختیار دارد. به‌نظر می‌رسد غرب به‌دلیل گام برداشتن اعراب به‌سمت روسیه و چین، دست به انتقام‌جویی از برخی کشورها بزند.  برکناری عمران خان، نخست‌وزیر سابق پاکستان در سال‌جاری به‌دلیل نزدیکی رابطه با روسیه، نمونه برجسته‌ای از برکناری دولت‌هایی است که در مسیر واگرایی روابط با غرب حرکت می‌کنند.  در شرایطی که چین قادر به تامین نیازهای اعراب نباشد، جذب دشمنی غرب می‌تواند برای آنها گران تمام شود. دشمنی غرب با اعراب تنها در‌صورتی برای آنها قابل تحمل خواهد بود که چین، روسیه و دیگر کشورها در سطح مناسبی اقدامات این جبهه را خنثی سازند.

6. چین قدرت تامین زنجیره دفاعی برای اعراب ندارد
غرب زنجیره‌ای از توانایی‌های برای تامین امنیت در اختیار اعراب قرار می‌دهد. این زنجیره‌ها با ضرب در یکدیگر توانایی بالایی می‌آفرینند. در حوزه نظامی، غرب تسلیحات، چرخه نگهداری و به‌روزرسانی، آموزش، داده‌های اطلاعاتی و اقدام مشترک را در اختیار متحدانش قرار می‌دهد. زنجیره نظامی غرب به‌دلیل تجارب عملیاتی این جبهه کارایی بالایی دارند.  از سوی دیگر ارتش‌های عربی از طریق داده‌های اطلاعاتی، حمایت‌های سیاسی و حضور غرب پشتیبانی می‌شدند و همزمان از فضاسازی‌های سیاسی و رسانه‌ای این جبهه نیز برخوردار بودند. چین برخی از این موارد را به شکل ضعیف‌تر ارائه داده و درباره برخی دیگر از مسائل مانند توانایی حمایت سیاسی و رسانه‌ای فاقد قدرت لازم است. چین حتی به‌طور کامل توانایی تولید موتورهای نظامی برای جنگنده‌ها را ندارد.

7. چین به شکنندگی دولت‌های عربی واقف است
چین با توجه به احتمال مداخله موثر آمریکا در کشورهای عربی از یک سو و شکنندگی دولت‌های جهان عرب در‌برابر گروه‌های قدرتمند مردمی قادر به تقویت عمیق روابط با آنها نیست.
همچنین باید توجه داشت پکن همچنان نسبت به کشورهای عربی اعتماد لازم را ندارد تا با آنها وارد روابط عمیق‌تری شود.

امنیتی‌سازی حضور چین، به‌نفع پکن نیست
حضور چین در منطقه اگر وارد فاز تقویت اعراب شود، در کنار واکنش غرب، واکنش ایران، ترکیه و رژیم‌صهیونیستی را نیز برمی‌انگیزد. این واکنش در سطوح ناشناسی در‌جهت اخلال در روابط صورت خواهند گرفت.
چین اگر برای اطمینان یافتن از جریان انتقال انرژی نوع جدیدی از ورود به منطقه را در دستورکار دارد، امنیتی‌سازی و مساله‌سازی این حضور، تامین‌کننده منافع پکن نیست.