تاریخ : Tue 06 Dec 2022 - 00:15
کد خبر : 76169
سرویس خبری : جهان شهر

روزهای پرتلاطم همسایه شرقی

تبدیل پاکستان به زمین بازی قدرت‌های بزرگ در کنار وضعیت بغرنج اقتصادی، سیاسی و امنیتی، شرایط دشواری را برای این کشور رقم زده است

روزهای پرتلاطم همسایه شرقی

روزها و شاید ماه‌های زیادی است که آرامش سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی از پاکستان رخت بر بسته و مردم این کشور روزهای پرتلاطمی را سپری می‌کنند. اگر چه برخی نقطه شروع این ناآرامی‌ها را به کنار گذاشتن عمران‌خان از قدرت توسط مجلس در ابتدای سال جاری مرتبط می‌دانند.

روزها و شاید ماه‌های زیادی است که آرامش سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی از پاکستان رخت بر بسته و مردم این کشور روزهای پرتلاطمی را سپری می‌کنند. اگر چه برخی نقطه شروع این ناآرامی‌ها را به کنار گذاشتن عمران‌خان از قدرت توسط مجلس در ابتدای سال جاری مرتبط می‌دانند، اما درحقیقت باید گفت که جرقه این آشفتگی‌ها از زمانی بسیار قبل‌تر از برکناری نخست‌وزیر پیشین زده شده بود. اوضاع نابسامان اقتصادی که پیش از شروع به کار عمران‌خان وجود داشت و با وقوع همه‌گیری کرونا تشدید شد، قرار گرفتن پاکستان در منگنه روابط دوجانبه با چین و آمریکا و پیامدهای آن که خود را در قالب قطع کمک‌های آمریکا، بانک جهانی و حضور پاکستان در لیست خاکستری «اف‌ای‌تی‌اف» نشان داد و سرانجام تضعیف امنیت کشور و گسترش دامنه تحرکات تروریستی که به نظر می‌رسید با تقویت قدرت طالبان در افغانستان ارتباط مستقیمی داشت؛ همگی بخش‌هایی از مشکلات و بحران‌هایی بودند که حتی پیش از کنار گذاشتن عمران‌خان وجود داشتند و صد البته که در این میان برکناری نخست‌وزیر سابق و حرکت‌های اعتراضی پس از آن هم به قول معروف «قوز بالای قوز» شده و گستره این آشفتگی‌ها را دوچندان کرده است.                          
اما در امتداد تمامی این تحولاتی که در ماه‌های گذشته در پاکستان رخ داده است وقوع چند رخداد مهم در روزهای اخیر بسیار مورد توجه واقع شده و به عقیده بسیاری از تحلیلگران سیاسی تبعات و پیامدهای عمیقی بر صحنه سیاسی این کشور، به‌ویژه در بلندمدت برجای خواهد گذاشت. اعلام پایان راهپیمایی‌ها و اعتراضات سیاسی از جانب نخست‌وزیر سابق عمران‌خان، انتصاب ژنرال عاصم منیر به‌عنوان رئیس جدید ستاد ارتش پاکستان و اعلام خاتمه یک‌جانبه آتش‌بس با دولت از جانب تحریک‌طالبان پاکستان(تی‌تی‌پی) در زمره همین تحولات مهمی است که در این جا سعی می‌شود به تفصیل به آنها اشاره شده و به پیامدهایشان بر آینده سیاسی این کشور پرداخته شود.                          

  اعلام پایان اعتراضات سیاسی توسط عمران‌خان
وقتی در ابتدای سال جاری فرآیند برکناری عمران توسط مجلس به‌رغم همه فرازونشیب‌ها و جنجال‌های پیرامونی آن به ثمر نشست و ائتلاف دو حزبی که خود سابقه رقابت و دشمنی دیرینه داشتند، زمام امور را در اختیار گرفتند؛ نخست‌وزیر سابق پاکستان برکناری‌اش را شبه‌کودتایی دانست که تنها در سایه مداخله ارتش و عوامل خارجی وابسته به آمریکا میسر شده بود. اما برکناری عمران‌خان از قدرت در شرایطی انجام گرفت که وی در طول دوران زمامداری‌اش نتوانست به بسیاری از وعده‌های داده‌شده به مردم، به‌خصوص در حوزه اقتصادی جامه عمل بپوشاند. تورم شدید و افسارگسیخته، سقوط 71 درصدی ارزش پول ملی، کاهش رشد اقتصادی از 5.8درصد در سال 2018 به منفی 0.9درصد در سال 2020 و کسری شدید حساب جاری دولت بخشی از عملکرد اقتصادی دولت وی به شمار می‌آمدند. 

1- اشتباه محاسباتی مخالفان خان               
شاید همین شرایط اقتصادی باعث شده بود که مخالفان عمران‌خان نسبت به کنار گذاشته شدن راحت او و حزبش از صحنه قدرت سیاسی پاکستان دچار اشتباه محاسباتی شوند. با این حال عدم پذیرش کناره‌گیری از صحنه سیاسی و مقاومت شدید عمران‌خان در برابر مخالفان از یک‌سو و تداوم اقبال عمومی به نخست‌وزیر سابق و حزبش از سوی دیگر عرصه را بر دولت جدید تنگ کرد. در این میان پیروزی حزب تحریک انصاف در انتخابات پنجاب (پایگاه سنتی حزب شهباز شریف) زنگ خطر جدی را برای مخالفان به صدا در آورد. پیامد این موفقیت‌های خان طیفی از تحرکات بود که از فعالیت‌های سیاسی و قضایی در جهت محرومیت نخست‌وزیر پیشین از مشارکت در انتخابات، تا اقدام به حذف فیزیکی حامیان وی (قتل روزنامه‌نگار مشهور نزدیک به حزب تحریک انصاف و منتقد ارتش) را در بر می‌گرفت. در چنین شرایطی وقوع سوءقصد ناکام به جان عمران‌خان تضادها را به نقطه جوش خود رسانده و به تقابل علنی دولت و ارتش از یک‌سو و نخست‌وزیر سابق و حامیانش از سوی دیگر منجر شد. 

2- خان به اعتراض پایان می‌دهد
در چنین موقعیتی و درست در زمانی که راهپیمایی اعتراضی حامیان حزب تحریک انصاف به شهر راولپندی در نزدیکی اسلام‌آباد رسیده و همگی منتظر وقوع یک تشنج سیاسی بزرگ در کشور بودند، اعلام «خان» مبنی‌بر کناره‌گیری وی و حزبش از صحنه رقابت سیاسی کنونی و پایان دادن به تظاهرات اعتراضی، تا حدی موجبات بهت‌زدگی ناظران سیاسی را فراهم کرد. اگرچه استدلال خان در مورد خاتمه راهپیمایی‌ها به‌منظور جلوگیری از هرج‌ومرج و آسیب رساندن به کشور منطقی به نظر می‌رسید، اما این موضوع نیز در مواضع نخست‌وزیر سابق روشن بود که وی و حامیانش صرفا به شکلی موقت از عرصه سیاسی کنار کشیده و هنوز به دنبال مشارکت در انتخابات آتی و کسب مجدد قدرت هستند. 
    
3- دلایل خان برای پایان دادن به اعتراضات             
اما درمورد تصمیم جدید عمران‌خان و دلایل او برای خاتمه دادن به اعتراضات سیاسی علیه دولت شاید بتوان به یک عامل اساسی اشاره کرد؛ انتخاب ژنرال «عاصم منیر» به‌عنوان فرمانده جدید ارتش و توافقات و معاملات احتمالی وی با خان و اعضای حزب تحریک انصاف. در این راستا روزنامه هندی «ایندین اکسپرس» ضمن توضیح فرآیند انتخاب رئیس ستاد ارتش پاکستان و لزوم تایید انتصاب وی از سوی رئیس‌جمهور، از احتمال وقوع یک توافق میان حزب تحریک انصاف (حزبی که رئیس‌جمهور به آن وابسته است) و فرمانده جدید ارتش خبر می‌دهد، توافقی که بر مبنای آن ارتش می‌پذیرد که از این پس در صحنه رقابت سیاسی جانب توازن و انصاف را رعایت کرده و از دخالت در عرصه سیاسی و تقابل با عمران‌خان و حزبش بپرهیزد. اظهارات ژنرال باجوا در مراسم خداحافظ‌ اش از فرماندهی ارتش که بر عدم دخالت ارتش در سیاست در آینده تاکید داشت، این احتمال را تقویت می‌کند. اما اینکه آیا ارتش واقعا به مواضع خود پایبند خواهد ماند و از مداخله در امور سیاسی خودداری خواهد کرد، موضوعی است که در آینده روشن خواهد شد.        
در کنار این موضوع شاید بتوان به نگرانی‌ها نسبت به وقوع یک حادثه تروریستی یا سوءقصد دیگر به خان و حامیانش هم به‌عنوان دلیل انصراف اشاره کرد. سناریوی ترور بی‌نظیر بوتو و هشدار احتمال تکرار این سناریو برای عمران خان از سوی یکی از مقامات عالی رتبه ارتش، نوعی هشدار بود که عمران خان هم آن را کاملا جدی تلقی کرد. در این راستا خان در بیانیه انصراف از هشدارها نسبت به وقوع یک حمله تروریستی دیگر خبر داد.                          

  انتخاب عاصم منیر به‌عنوان رئیس جدید ارتش 
اگر ساختار قدرت در پاکستان را به شکل هرمی تصور کنیم، ارتش در کنار دولت و احزاب سیاسی یکی از این اضلاع و درواقع مهم‌ترین و تاثیر گذارترین ضلع این هرم را شکل می‌دهد. در طی سه ربع قرنی که از استقلال پاکستان می‌گذرد، حداقل در نیمی از آن، قدرت به شکلی مستقیم در اختیار ارتش قرار داشته است. در بقیه زمان‌ها نیز اگر چه ظاهرا قدرت در کنترل احزاب سیاسی و دولت بوده، اما در عمل این ارتش و نظامیان بوده‌اند که در جابه‌جایی احزاب و دولت‌ها نقش تعیین‌کننده ایفا کرده‌اند. بر همین اساس حتی برخی ظهور عمران خان و حزب تحریک انصاف به‌عنوان ضلع سوم احزاب سیاسی را به کمک و حمایت ارتش مرتبط دانسته‌اند. علاوه‌بر این در تمامی این سال‌ها این ارتش بوده که در عرصه‌های مهمی چون سیاست خارجی تصمیم‌گیرنده اصلی تلقی شده است. 

1- سیاست خارجی نقطه تلاقی ارتش و خان             
 از نظر بسیاری از تحلیلگران امور پاکستان سیاست خارجی مبنای اصلی اختلافات میان عمران‌خان و ارتش را شکل داده و درنهایت به برداشته شدن حمایت نظامیان از نخست‌وزیر پیشین منتهی شده است. در این راستا تمایلات نزدیک خان به چین و به تبع آن دوری تدریجی پاکستان از واشنگتن و در کنار آن رویکرد وی در قبال افغانستان و طالبان را دو نقطه مهم تلاقی سیاست خارجی ارتش و نخست‌وزیر سابق برشمرده‌اند. دقیقا براساس چنین برداشت‌هایی بود که عمران‌خان برکناری‌اش از قدرت را به مداخلات خارجی و به‌ویژه مداخله آمریکا مرتبط می‌دانست. این دیدگاه نخست‌وزیر پیشین پاکستان چندان هم نامربوط نبود چراکه به نظر می‌رسد سفر وی به مسکو، آن هم در بحبوحه آغاز جنگ اوکراین، ارتش را متقاعد کرده بود که دیگر ادامه کار با این سیاستمدار تازه‌کار و حامیانش ممکن نیست. عمران‌خان به جای کنار آمدن با ارتش، نه‌تنها در مواضع خود پافشاری کرد، بلکه سعی کرد تا با دخالت در انتصابات ارتش توازن قوای درونی این نیروها را به نفع خود در هم بریزد. بحرانی که بر سر انتخاب رئیس جدید سازمان اطلاعات ارتش (آی‌اس‌آی)میان خان و ژنرال باجوا پیش آمد، درواقع پیش‌درآمدی برای برنامه‌ریزی نخست‌وزیر برای تدارک جانشینی ژنرال باجوایی بود که در آستانه بازنشستگی قرار داشت. از همان زمان که ژنرال باجوا پیروز این کشمکش قدرت شد، معلوم بود که کار خان هم تمام شده است. اگر چه جناح طرفدار نخست‌وزیر در ارتش عملا در موضع ضعف قرار گرفتند، اما این برای اطمینان خاطر ارتش و شخص باجوا کافی نبود. انتخاب رئیس آینده ارتش از سوی نخست‌وزیر، ژنرال باجوا و دیگر مخالفان عمران‌خان را متقاعد کرد که چاره‌ای جز برداشتن وی از سر راه وجود ندارد. 
                    
2- سابقه اختلافات ژنرال منیر و خان              
اکنون با کنار رفتن خان شرایط برای انتخاب جانشین باجوا مهیا شده بود. همان‌طور که از ابتدا گمان می‌رفت ژنرال «عاصم منیر» از سوی شهباز شریف به‌عنوان جانشین باجوا معرفی شد، همان فردی که عمران‌خان در سال 2019 و در زمان ریاستش بر سازمان اطلاعات ارتش پاکستان، با وی دچار مشکل شده و به دوران هشت‌ماهه ریاستش بر این سازمان پایان داد. درمورد سرمنشأ اختلافات نخست‌وزیر سابق و «عاصم منیر» اطلاع دقیقی در دست نیست ولی با توجه به سمت ژنرال منیر، احتمال می‌رود که تفاوت دیدگاه بر سر مسائل افغانستان بخشی از این اختلافات را رقم زده باشد. در عین حال برخی منابع نقل می‌کنند که عمران‌خان ژنرال منیر را مهره نوازشریف (برادر نخست‌وزیر کنونی) و نامزد پیشنهادی وی برای تصدی ریاست آینده ارتش تلقی می‌کرده است؛ سوءظنی که گذشت زمان نشان داد که چندان هم بی‌مورد نبوده است.  
                
3- احتمال مصالحه ژنرال منیر و عمران‌خان
اکنون که عاصم منیر برای ریاست ستاد ارتش انتخاب شده به نظر می‌رسد در نخستین گام به فکر مصالحه با عمران‌خان افتاده است. دلایل متعددی برای اتخاذ چنین رویکردی از سوی ژنرال منیر وجود دارد. در وهله اول وی برای رسمیت یافتن حکمش نیاز به تایید رئیس‌جمهوری دارد که به حزب عمران‌خان یعنی تحریک انصاف تعلق دارد. در وهله دوم محبوبیت فزاینده عمران‌خان و حزبش در میان مردم ارتش را ناچار می‌کند تا برای متهم نشدن به تقابل ارتش با مردم، در برابر خان از خود خویشتنداری بیشتری نشان دهد. عملکرد بد ژنرال باجوا و به‌خصوص پرونده فساد خانوادگی وی که در روزهای اخیر منتشر شده، هم موجب تضعیف موقعیت ارتش شده است. در کنار همه اینها مسائل دیگری همچون افزایش چالش‌های امنیتی و تشدید فعالیت تحریک‌طالبان، تمرکز در برقراری توازن در روابط با واشنگتن و پکن و عقب نماندن از قافله رقابت با رقیب سنتی یعنی هند نیز شاید موجب شده باشد تا عاصم منیر به جای منازعه، فعلا به مصالحه با عمران‌خان فکر کند.     

  خاتمه یک‌طرفه آتش‌بس از سوی تحریک‌طالبان پاکستان

1- فرآیند رشد طالبانیسم در پاکستان              
«درواقع بازتاب قضیه افغانستان، پاکستان را به سوی طالبانیسم سوق داد.» این اظهارنظری است که حدود 20 سال قبل و در زمانی که هنوز طالبان پاکستانی به‌تازگی فعالیت‌های خود را در مرزهای میان افغانستان و پاکستان شروع کرده بودند، از سوی احمد رشید تحلیلگر برجسته پاکستانی بیان شده بود. در آن هنگام طالبان در افغانستان در اوج قدرت قرار داشتند و جمعیتی با نام «طالبان پاکستان» تلاش می‌کردند تا همان مقرراتی را که طالبان در افغانستان با عنوان اعمال شریعت به کار می‌بستند، در آن سوی خط دیورند و در داخل پاکستان به اجرا درآورند. با توجه به منشأ قومی و قبیله‌ای و برخی خصوصیات مذهبی و فرهنگی مشترک، این هماهنگی میان‌طالبان پاکستان و طالبان افغانستان چندان هم دور از ذهن نبود. با در نظر گرفتن خودمختاری این مناطق قبایلی در داخل پاکستان، این تحرکات در ابتدا با واکنش شدیدی از جانب دولت و ارتش مواجه نشد؛ هر چند که برخی تحلیلگران سیاسی مانند احمد رشید را به صدور هشدار در مورد فاصله گرفتن این مناطق و قوانین و مقررات آنها از سرزمین اصلی وادار کرد. با حمله آمریکا به افغانستان، قرار گرفتن پاکستان در زیر چتر برنامه مبارزه با تروریسم آمریکا و درنهایت سقوط نظام طالبان در افغانستان؛ در طی یک رخداد دوسویه، از یک‌سو طلبه‌های پاکستانی بزرگ‌ترین حامیان سیاسی خود یعنی دولت طالبان را از دست دادند و در سوی دیگر پذیرای هزاران پناهنده طالب افغانستان شدند که الحاق به آنها می‌توانست نیرو و توان مضاعفی در اختیار شان قرار دهد.      
   
2- شکل‌گیری تحریک‌طالبان پاکستان             
مواضع اسلام‌آباد در حمایت از واشنگتن در سرکوب طالبان و به انضمام آن بمباران مناطق قبایلی از سوی دولت آمریکا، دو فرآیندی بود که درنهایت نواحی قبایلی پشتون را رو در روی دولت و ارتش پاکستان قرار داد. اعلام رسمی تشکیل تحریک‌طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی)در سال 2007 و عملیات‌های خونین آنها بر علیه نظامیان پاکستان، سرانجام باعث شد تا ارتش با انجام عملیات گسترده‌ای در منطقه سوات در سال 2009، این نیروها را به‌شدت سرکوب کند. با کشته شدن رهبر طالبان در این عملیات، تحریک‌طالبان پاکستان تضعیف و دچار انشعاب شده و بسیاری از اعضای آن به داعش پیوستند. این شرایط تقریبا تا سال 2017 که دوباره گروه‌های مختلف طالبان پاکستانی یک‌جا شده و تی‌تی‌پی را احیا کردند ادامه داشت. پس از آن همگام با تقویت طالبان در افغانستان، فعالیت تحریک‌طالبان پاکستان هم به‌شدت گسترش یافت. در این میان اعلان لغو خودمختاری مناطق قبایلی از سوی دولت پاکستان در سال 2018 هم نتوانست تاثیر چندانی بر شرایط منطقه بر جای بگذارد. درنهایت با خروج خفت‌بار آمریکا از افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت که البته آن هم با کمک دولت اسلام‌آباد تسهیل شد، جایگاه تحریک‌طالبان پاکستان هم به‌شدت تقویت شد. بر این اساس آنها به‌کرات اعلام کردند که دولت کنونی پاکستان را اسلامی ندانسته و خواهان تشکیل امارت اسلامی در مناطق قبایلی و در محدوده مرزهای پاکستان و افغانستان هستند. اکنون مقامات اسلام‌آباد یک‌بار دیگر در همان شرایط متناقضی قرار گرفته بودند که احمد رشید دو دهه قبل به آنها هشدار داده بود.   
                  
3- اسلام‌آباد دست به دامن طالبان افغانستان
در شرایط تشدید بحران امنیتی ناشی از اقدامات تحریک‌طالبان پاکستان، واسطه قرار دادن طالبان افغانستان بهترین و شاید تنها گزینه‌ای بود که سیاستمداران پاکستانی آن را مفید ارزیابی می‌کردند. آنها برای انتخاب این گزینه نیز دلایل خوبی داشتند، در وهله اول طالبان را وامدار دولت پاکستان تصور کرده و احتمال کمی می‌دادند که آنها به این درخواست پاکستان دست رد بزنند. در بعد دیگر قضیه آنها می‌دانستند که پس از پیروزی طالبان در افغانستان، اکثریت مطلق رهبران تی‌تی‌پی در افغانستان و زیر سایه نظام طالبان به سر می‌برند، دقیقا بر همین مبنا بود که مشاور امنیت ملی پاکستان به‌کارگیری لفظ میانجیگری را برای همکاری طالبان با دولت پاکستان بی‌مورد می‌داند. اما به‌رغم تمامی تلاش‌های دولتمردان پاکستان، گفت‌وگوها با تی‌تی‌پی در کابل بدون نتیجه ماند.  
          
4- دلایل ناکامی گفت‌وگوها با تحریک‌طالبان پاکستان            
می‌توان دلایل متعددی برای این ناکامی عنوان کرد. در نخستین و شاید مهم‌ترین مورد باید به اشتباه پاکستان در باز کردن حساب ویژه روی کمک و همراهی طالبان افغانستان اشاره کرد. به نظر می‌رسید که با توجه به حضور رهبران تحریک‌طالبان در افغانستان، اسلام‌آباد از طالبان توقع داشت تا از همه اهرم‌های فشار خود علیه این گروه استفاده کرده و آنها را به توافق با اسلام‌آباد وادار سازند. اما ظاهرا آنچه در عمل رخ داد فاصله زیادی با توقعات پاکستان داشته و صرفا به برخی توصیه‌های لفظی طالبان به «میهمانان»  منتهی شده است. در اینجا حتی قابل‌یادآوری است که به‌کارگیری لفظ «میهمان» برای رهبران تحریک‌طالبان پاکستان در داخل افغانستان شاید چندان مناسب نباشد؛ چراکه نه آنها و نه طالبان افغانستان چنین احساسی در قبال یکدیگر ندارند. طالبان همانند دیگر دولت‌های افغانستان هیچ‌گاه خط دیورند را به‌عنوان مرز رسمی دو کشور به رسمیت نشناخته و نخواهند شناخت. بنابراین از نظر آنان پشتون‌های آن‌سوی دیورند همچنان افغان و واجد شرایط داشتن تابعیت و پاسپورت افغانستان به شمار می‌آیند.                          
اما دلیل دومی ناکامی پاکستان در گفت‌وگو یا حتی سرکوب تی‌تی‌پی را باید به اشتباهات دولت عمران‌خان و ارتش پاکستان در زمان تشکیل نظام جدید طالبان در افغانستان مرتبط دانست. در آن هنگام مداخله مستقیم ژنرال فیض حمید رئیس سازمان اطلاعات ارتش پاکستان در شکل‌گیری ساختار نظام سیاسی طالبان موجب شد تا شبکه حقانی که از طالبان شرق افغانستان محسوب می‌شوند، به جایگاه ویژه‌ای در درون حکومت طالبان دست یافته و موقعیت طالبان جنوب افغانستان که به طالبان قندهاری مشهور هستند تضعیف شود. با توجه به رابطه بسیار نزدیک شبکه حقانی با تحریک‌طالبان پاکستان، این امر موجب شد تا تی‌تی‌پی به‌راحتی و به بهترین شکل ممکن جای پای خود را در افغانستان مستحکم کند. بر همین اساس مذاکرات دولت اسلام با تی‌تی‌پی که با میانجیگری شبکه حقانی انجام گرفت با نتیجه چندانی توام نشد؛ چراکه شبکه حقانی تمایل به اعمال فشار بیشتر به رفقای خود نداشت.  

5- سفر حنا ربانی به کابل                 
بدین ترتیب وقتی اسلام‌آباد گفت‌وگوهای صلح با تی‌تی‌پی را بی‌نتیجه ارزیابی کرد، با تدارک سفر حنا ربانی معاون وزیر خارجه به کابل، به نوعی کوشید تا به طالبان برای جلب همکاری هشدار دهد. از سوی دیگر و همزمان با این سفر، مقامات واشنگتن نیز تحریک‌طالبان پاکستان را یک گروه تروریستی جهانی اعلام کرد و برخی رهبران آن را در زمره افراد تحت تعقیب قرار داد. این اقدام آمریکایی‌ها نوعی اعمال فشار بر طالبان برای اجرای معاهده دوحه بود که براساس آن تعهد طالبان به ممانعت از فعالیت‌های تروریستی از داخل خاک افغانستان را یادآوری می‌کرد.                           
 تحریک‌طالبان پاکستان با اعلام خروج از گفت‌وگوها و آغاز حمله سراسری به نظامیان واکنشی بسیار تند به این سفر نشان داد. این واکنش تند به این دلیل انجام گرفت که آنها نسبت به تبعات مذاکرات مقامات پاکستان با برخی جناح‌های درون دولت طالبان به‌شدت نگران هستند. درواقع تحریک‌طالبان پاکستان می‌داند که برخی جناح‌ها از جمله جناح قندهاری طالبان مخالف برخی تندروی‌ها و تیرگی روابط با پاکستان هستند. در این شرایط ممکن است آنها به برخی همکاری‌های مخفیانه، از جمله همکاری اطلاعاتی با اسلام‌آباد تن دهند. در این راستا به نظر می‌رسد که سطحی از این همکاری‌های مخفیانه پیش از این هم شکل گرفته، چنانکه ترورهای اخیر رهبران ارشد تی‌تی‌پی در داخل افغانستان، به‌طور قطع بدون این همکاری‌ها امکان‌پذیر نمی‌شد.