اعلام همبستگی آمریکا و آلمان با معترضان چینی که به محدودیتهای سختگیرانه علیه کرونا اعتراض دارند، سطح تازهای از افزایش بیانتهای تقابل دو طرف را به نمایش گذاشته است. در یک هفته گذشته رسانههای غربی بهصورت گسترده اخبار اعتراضات در چین را پوشش داده و چین را متهم به صدور «دستور سرکوب» اعتراضات کردهاند. در پی مرگ 10 نفر بر اثر آتشسوزی در یک ساختمان مسکونی که گفته میشود در آن به دلیل محدودیتهای کرونایی قفل بوده است، مردم در برخی شهرهای چین به نشانه اعتراض به خیابانها آمدند. حمایت آمریکا از معترضان چینی، بیش از آنکه به معنای حمایت از اعتراضات مسالمتآمیز باشد، در قالب رقابت چند سال اخیر دو کشور قابل توجیه است. حالا تقابل چین و آمریکا که پیش از این در دریای چین جنوبی و تایوان و هنگکنگ معنا میشد، به داخل چین رسیده است.
«شی لو» پژوهشگر چینی در مقالهای با عنوان «رقابت بین قدرتهای بزرگ و مسابقه تسلیحاتی استراتژیک در آسیا-اقیانوسیه» به بازخوانی روابط چین و آمریکا و تشدید رقابتها بین دو کشور پرداخته است. آنطورکه او نوشته بیش از 10 سال پیش بود که روابط آمریکا و چین به مهمترین رابطه دوجانبه در جهان تبدیل شد. در دولت اوباما، ایالات متحده شروع به تعدیل سیاست خود دربرابر چین کرد، اما همچنان بر همکاری و تعامل تاکید داشت. پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ در سال 2017، ایالات متحده سرعت تعدیل سیاست خود دربرابر چین را تسریع و بدگمانی خود را نسبت به ظهور چین عمیقتر کرد. یک «اجماع واشنگتن» جدید ظاهر شد مبنیبر اینکه سیاست سنتی چین شکست خورده و ایالات متحده باید موضع خود را دربرابر چین سختتر کند. در استراتژی دفاع ملی 2018 و بررسی وضعیت هستهای و همچنین اسناد راهبردی مرتبط منتشرشده توسط دولت ترامپ، چین بهعنوان اولین تهدید برای امنیت ملی ایالات متحده پیش از روسیه، کره شمالی، ایران و... و داعش تبدیل شد. این اسناد نشان میدهد که تمرکز امنیتی ایالات متحده از مبارزه با تروریسم پس از حمله 11 سپتامبر 2001 به رقابت قدرتهای بزرگ به دلیل ظهور چین معطوف خواهد شد. وخامت روابط چین و آمریکا به دلیل رقابت قدرتهای بزرگ و بیاعتمادی و سوءتفاهم مربوطه، در بسیاری از مسائل مانند رقابت اقتصادی و تجاری، اختلافات بر سر حقوق مالکیت معنوی، جدایی فناوری، مساله هنگکنگ، مساله تایوان و دریای چین جنوبی تجلی یافته است. از نظر اقتصادی، دولت ترامپ چندین درگیری تجاری را آغاز و اتهامات علیه چین را به اقدامات تجاری ناعادلانه تشدید کرد. درمورد موضوع تایوان، ترامپ زمانی که ایده افزایش تماسهای رسمی با تایوان را در اوایل دوره ریاستجمهوری خود مطرح کرد و سپس چندین دستور رئیسجمهور مرتبط با روابط با تایوان را منتشر کرد، جنجال برانگیخت. در دریای چین جنوبی، ایالات متحده آزادی عملیات ناوبری خود را تقویت کرد و روابط نظامی خود را با متحدان منطقهای خود افزایش داد. در حوزه فناوری پیشرفته، به دلیل ترس از نقش شرکتهای چینی در ارتقای زیرساختهای آمریکا، واشنگتن تحریمهایی را علیه شرکتهای چینی با فناوری پیشرفته اعمال کرد. این اختلافات تنشهایی را تشدید کرد که قبلا در دوران دولت اوباما پدید آمده بود، که بهمنظور تقویت اتحادهای ایالات متحده در آسیا و انتقال داراییهای نظامی بیشتر به منطقه آسیا-اقیانوسیه بهعنوان بخشی از استراتژی «تعادل مجدد در آسیا» حرکت کرده بود. چین نیز به نوبه خود نگرانیهای ایالات متحده درمورد ساخت جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی را رد کرده است، انتقاد خود را از رهبری امنیتی ایالات متحده در آسیا مضاعف کرده و ادعاهای خود را درمورد مناطق مورد مناقشه دریایی تشدید کرده است.
بین چین و واشنگتن تغییر از مشارکت به رقابت، سریع و غیرمنتظره بود و اثرات آن با همهگیری کرونا تشدید شده است. از اوایل سال 2020، روابط چین و ایالات متحده با سرعت بیشتری بدتر شده است. روابط رسمی بین دو کشور تقریبا یخ زده است و ضدیت متقابل بین دو ملت بیسابقه است. روابط چین و آمریکا شدیدترین تنزل را از زمان عادیسازی روابط دیپلماتیک در اوایل دهه 1970 تجربه کرده است. پیشبینی اینکه چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد دشوار است اما میتوان گفت که این رقابت بیش از هر چیز بیانگر تغییر قدرت و بدتر شدن رقابت استراتژیک است.
از زمان پایان جنگ سرد، منطقه آسیا-اقیانوسیه دستخوش دو تغییر قدرت شده است. اولین مورد از تعادل جنگ سرد دو ابرقدرت بزرگ تا تسلط ایالات متحده بود. دومین تغییر، از سلطه کوتاهمدت مطلق ایالات متحده تا یک سیستم سه قدرتی که چین را نیز در بر میگیرد، است. این رابطه استراتژیک مثلثی که با ظهور اقتصادی و نظامی چین و ظهور مجدد روسیه مشخص میشود، تاثیر عظیمی بر صلح جهانی و امنیت منطقه خواهد داشت. اولین جلوه نگرانکننده سهقطبی جدید بدتر شدن روابط روسیه و ایالات متحده در پی بحران اوکراین بود. ادامه بدتر شدن روابط آمریکا و روسیه امنیت منطقه آسیا و اقیانوسیه را تضعیف کرده است. روند برجسته دیگر، وخامت روابط چین و ایالات متحده است که ریشه در تغییر قدرت دارد و در نظریهگذار واقع گرایانه به آن پرداخته میشود. به گفته گراهام آلیسون یکی از صاحبنظران، دانشمند علوم سیاسی و استاد دانشگاه هاروارد، گذار از نظم تحت سلطه یک قدرت بزرگ که سپس توسط قدرت قابل توجه دیگری به چالش کشیده میشود، مملو از خطر است و باعث افزایش خطر درگیریها و حتی جنگ میشود.
در قالب این رقابت است که میتوان تمرکز غرب بر توانمندیهای هستهای چین را درک کرد. در حال حاضر ایالات متحده و روسیه بیش از 90 درصد تسلیحات هستهای جهان را در اختیار دارند و به نوسازی زرادخانههای هستهای خود سرعت بخشیدهاند اما با این حال رسانهها و مقامات غربی از خطر چین با تسلیحات هستهای میگویند. در چنین فضایی، قدرتهای بزرگ با درک نظم بینالمللی پس از جنگ سرد که از رقابت جهانی دوقطبی به رقابت استراتژیک فزاینده بین سه قدرت بزرگ تبدیل شده است، متوجه شدند که باید قابلیتهای بازدارندگی استراتژیک خود را افزایش دهند. افزایش تعداد بازیگران منطقهای با زرادخانههای هستهای یا آرمانهای هستهای ممکن است باعث تهدیدات هستهای بیشتر و رقابتهای تسلیحات هستهای محلی شده و در عین حال بنبست هستهای سهقطبی پیچیدهتر شود.