شورای حقوقبشر سازمان ملل روز پنجشنبه قطعنامه ضدایرانی درباره آنچه «وضعیت حقوقبشر در ایران» خوانده شد را به تصویب رساند. تصویب این قطعنامه به معنای موافقت این شورا با ایجاد یک «هیات حقیقتیاب» درباره ادعاها درخصوص «نقض حقوقبشر توسط ایران» در اغتشاشات اخیر است. این اتهامات درحالی مطرح میشوند که کشورهای غربی خود به دلیل به راه انداختن جنگهای غیرقانونی در سایر کشورها، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی، تحریم ملتها با سوءاستفاده از سلطه خود بر نظامهای مالی دنیا، عدم اندیشیدن راهکاریهایی برای توزیع عادلانه ثروت، تجاوز به حاکمیت و استقلال کشورها، کودتا در سایر کشورها برای روی کار آوردن حاکمان مستبد و بسیاری موارد دیگر با انتقادهای جدی در زمینه حقوقبشر روبهرو هستند. اگرچه درنهایت این قطعنامه ضدایرانی در شورای حقوقبشر سازمان ملل به تصویب رسید اما اتفاقات پیرامونی تصویب قطعنامه نمایانگر چندین شکست برای جبهه غربی معاند ایران است.
شکست پروژه کشتهسازی
تصویب یک قطعنامه ادعایی حقوقبشری با هدف تشکیل یک کمیته حقیقتیاب نشان میدهد اتفاقات کف خیابان از روز اول با این هدف در جریان بوده است که بتواند با استفاده از سناریوی کشتهسازی دستآویزی برای ورود جانبدارانه نهادهای بینالمللی به امور داخلی ایران فراهم آورد. سناریویی که با هوشمندی نهادهای امنیتی و نظامی خنثی شد. مماشات نیروهای امنیتی در روزهای ابتدایی اغتشاشات اگرچه باعث شد صحنههای تلخی از شهادت مظلومانه نیروهای بسیجی و انتظامی را شاهد باشیم اما برای خنثیسازی ترفند تکراری ضدانقلاب برای دامن زدن به التهابات خیابانی، گریزی جز مماشات باقی نمانده بود. واقعیتی که تصویب قطعنامه حقوقبشری سازمان ملل آن را بهتر نشان داد. ضدانقلاب در سالهای گذشته با تکیه به این ترفند تلاش کرده است افکار عمومی ایران و جهان را تحتتاثیر قرار داده و بهرهبرداری خود را داشته باشد. نیکا شاکرمی، حدیث نجفی، سارینا اسماعیلزاده جدیدترین چهرههایی بودند که مرگشان در راستای پیشبرد این پروژه بهکار گرفته شد. این البته نخستین باری نیست که چنین دستورکار نخنماشدهای در اغتشاشات پیادهسازی میشود. سال 88 ضدانقلاب با یک سناریوی رسانهای پیچیده قتل مشکوک ندا آقاسلطان را متوجه نظام کرد و تلاش کرد با مظلومنمایی افکار عمومی را جریحهدار کند. سعیده پورآقایی هم پروژه دیگری بود که در سال 88 سوژه رسانههای ضدانقلاب شد. دختری که ضدانقلاب مدعی شد به قتل رسیده است و حتی سران فتنه در مراسم ترحیم او شرکت کردند. اما درنهایت پورآقایی طی مصاحبهای اعلام کرد که از خانه فرار کرده بود و به قتل نرسیده است.
ترانه موسوی هم روایت مشابهی در سال 88 داشت. فردی که ضدانقلاب مدعی شده بودند مورد تجاوز و قتل قرار گرفته است که بعدا مشخص شد سالها قبل مهاجرت کرده و در خارج از کشور زندگی میکرد. پروژه احمد باطبی در سال 78 نیز با تصویر مشهور او یکی دیگر از پروندههای این کلانپروژه ضدانقلاب برای نظام جمهوری اسلامی ایران است. احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبود، در راستای اجرای طرح کشتهسازی، با در دست گرفتن یک زیرپیراهن خونی (که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، زیرپیراهن را رنگی کرده بود) مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. او که با همین عکس به شهرت جهانی رسیده بود، مدتی بعد از ایران فرار کرد و در آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داد و عکس یادگاریاش با جورج بوش، چهره واقعی او را نشان داد.
پروژه کشتهسازی، پروژه نخنمایی است که بارها علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به بهرهبرداری رسیده و اکنون در سال 1401 همچنان دشمنان این ملت با تکیه بر این شیوه تلاش میکنند کلانپروژه خود را که همان براندازی است پیش ببرند.
انقلاب، انقلاب که میگفتند همین بود؟!
اینکه شورش یا جنبشی در ایران به انقلاب ختم شود، سالهاست به تصور و برساخت ذهنی کسانی که تبدیل شده است که استثمار ایران را میخواهند. ماجرای ناآرامیهای سهماه اخیر در ایران هم دور از این تصور همیشگی آنها نبوده و نیست. بعد از فوت مهسا امینی در شهریورماه 1401، حامیان همیشگی آشوبها مثل عربستانسعودی، انگلیس و آمریکا سعی کردهاند با حمایت مالی و رسانهای اعتراضات را به شورش و شورش را به انقلابی ناممکن بدل کنند اما در این فرآیند ناکام ماندهاند. توهم تغییر نظام بهقدری در ذهن سردمداران آمریکایی چیره شد که حتی اظهار پشیمانی کردند که چرا از شورشها یا جنبشهای گذشته حمایت بیشتری نشان ندادند. در این زمینه اظهارات اخیر باراک اوباما که در سالهای 1388 و 1389 رئیسجمهور آمریکا بود، قابلتوجه است. جمعه 22 مهر 1401 بخشهایی از پادکست «پاد سِیو آمریکا» منتشر شد که در آن اوباما به موضوع شورشها در ایران پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 پرداخت و عدمحمایت علنی دولتش از شورشها را «یک اشتباه» توصیف کرد. رئیسجمهور فعلی آمریکا، جو بایدن هم برای اینکه به پشیمانی اوباما دچار نشود، سعی کرد از شورشهای اخیر در ایران حمایت کند و حمایت علنی خودش را هم با این عبارت که «ایران را آزاد خواهیم کرد» اعلام کرد. با وجود صرف هزینههای گزاف رفتهرفته قدرت و مقبولیت شورشهای خیابانی رو به افول رفت تا درنتیجه طراحان اغتشاشات برگ بعدی خود را رو کنند و اقدامات تروریستی در گوشهوکنار کشور را در دستور کار قرار دهند. حال که آتش آشوبها رو به خاموشی گذاشته است آخرین تلاشها برای تحتفشار قرار دادن ایران نیز بهکار گرفته میشود. تصویب قطعنامه حقوق بشری آن هم با آرای کمی بیش از نصف حاضران در جلسه بهوضوح تصویری از شکست رویای براندازی ایران است؛ رویایی که در جهان دوقطبی امروز حتی در مجامع بهظاهر بیطرف بینالمللی نیز قدرت پیادهسازی ندارد.
آمریکا دیگر قدرتی برای اجماع بینالمللی ندارد
در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل که پنجشنبه گذشته برگزار شد، پس از سخنرانی نمایندگان کشورهای عضو حاضر در این جلسه، قطعنامهای علیه ایران تصویب شد. طبق این قطعنامه، کمیته حقیقتیاب بینالمللی ماموریت دارد موارد نقض حقوق بشر در ایران در ارتباط با اعتراضات جاری را که از 25 شهریورماه آغاز شده بهویژه درمورد زنان و کودکان تحتبررسی کامل و مستقل قرار دهد، حقایق و شرایط مربوط به نقض حقوقبشر و تخلفات ایران از قوانین بینالمللی را مشخص کند، شواهد مربوط به این تخلفات را گردآوری، تجمیع و تجزیهوتحلیل و این شواهد را برای هرگونه رسیدگی قانونی در آینده حفظ کند.
این قطعنامه به پیشنهاد آلمان و ایسلند در شورای حقوق بشر مطرح شده بود، 25 کشور عمدتا غربی به آن رای مثبت، 16 کشور رای ممتنع و 6 کشور رای مخالف دادند. نسبت 25 به 22 موافقان تصویب قطعنامه به مخالفان و ممتنعان نشان از این دارد که سازمانهای بینالمللی در راستای ارائه تصویری مخدوش از چهره ایران شاید بتوانند با لابی و اعمال فشار قطعنامهای تصویب کنند اما این قطعنامهها با اجماع بینالمللی همراه نبوده و معادلات جهان دوقطبیشده دیگر قرار نیست بهراحتی بهنفع ابرقدرتها حل شود.
سرنوشت قطعنامهها را اتفاقات سیاسی تعیین میکند
این نخستین بار نیست که در مجامع بینالمللی علیه ایران قطعنامه تصویب میشود. پیش از این بارها به بهانههای ادعایی در مورد برنامه هستهای صلحآمیز ایران شاهد تصویب قطعنامههایی علیه تهران بودهایم. قطعنامههایی که توافق برجام اثبات کرد راه کنار گذاشتن آن، مسیر سیاسی مذاکره با ابرقدرتها است نه تن دادن به مطالبات بهانهجویانه نهادهای بینالمللی. برجام باعث شد تا قطعنامه 2231 در شورای امنیت سازمان ملل بهتصویب رسیده و 6 قطعنامه پیشینی این شورا علیه برنامه هستهای ایران ملغی شود.
برای پیدا کردن شیوه مواجهه با اقدام اخیر شورای حقوق بشر سازمان ملل استفاده از تجربه تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسیار کمککننده خواهد بود. تجربه همکاری با آژانس نشان میدهد که میزان طرح مطالبات ضدایرانی این نهاد رابطه مستقیمی با میزان تنش ایران با دولتهای غربی دارد. هر زمان که ادبیات طرفین برجام نسبت به یکدیگر تنشآمیز بوده است آژانس به عنوان بازوی کمککننده طرف غربی وارد عمل شده تا همان مطالبات زیادهخواهانه را با زبانی مثلا بیطرفانه مطرح کرده و ایران را وادار به امتیاز دادن کند. حال که این سناریو به شکست انجامیده طرف غربی آخرین اهرم فشار دیپلماتیک خود یعنی سازمان ملل را نیز فعال کرده است. بعد از آنکه ایران از مطالبات به حق در میز مذاکرات برجام عقب ننشست، طرف غربی که هنوز باب مذاکره را نبسته است پلنB خود را آغاز کرده و ضمن دامنزدن به آشوبهای داخلی ایران مسیر سازمانهای بینالمللی را درپیش گرفت تا با ترساندن ایران از تصویب قطعنامه احتمالی در شورای امنیت و فعالسازی مکانیسم ماشه تهران را وادار به عقبنشینی از حقوق خود کند. طرفهای غربی درحالی ایران را از مکانیسم ماشه و نابودی برجام میترسانند که این توافق مدتهاست با خروج آمریکا و عدم اجرای تعهدات اروپا نابود شده است. غربیها مسیر سازمانهای بینالمللی را در پیش گرفتهاند تا بلکه بتوانند در ادامه با فعالسازی مکانیسم ماشه آبروی آمریکای ناقض برجام را بازگردانده و خروج نامشروع این کشور از یک توافق بینالمللی را مشروع جلوه دهند. میزان قباحت رفتار آمریکا در فضای بینالمللی اما به اندازهای است که باعث میشود هر اقدام ضدبرجامی قبل از بازگشت واشنگتن به این توافق به لحاظ سیاسی به ضرر خود غربیها تمام شود. بهنظر میرسد غربیها نیز با درک این امر سازمانهای بینالمللی را فعال کردهاند تا بتوانند صرفا اهرم فشاری در مذاکرات در دست بگیرند والا اگر بهدنبال چیز بیشتری بودند نیازی نبود همزمان با بلندکردن مترسکی به نام مکانیسم ماشه، در پشت صحنه با ایران بر سر احیای توافق هستهای تبادل پیام داشته باشند.
ایران چطور میتوانست در نشست سازمان ملل بهتر عمل کند؟
یکی از مهمترین مواردی که شاید میتوانست نتیجه نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل را تغییر دهد، شخصی بود که بهنمایندگی از ایران در این نشست شرکت کرد. خدیجه کریمی، مدیر کل امور بینالملل معاونت زنان و خانواده ایران فردی بود که از جانب ایران در این نشست شرکت کرد. او حین صحبت در این نشست ورقهایی که پیش از این جلسه برای سخنرانی آماده کرده بود را گم کرد و چندثانیهای بهدنبال کاغذهای مفقوده گشت و پس از مکثی، به صحبتهای خود ادامه داد که البته وایرال و بسیار حاشیهساز شد. تصویب قطعنامه با آرای حداقلی این احتمال را بهوجود میآورد که اگر بهجای مدیرکل امور بین الملل معاونت زنان و خانواده، یک دیپلمات باتجربه به این نشست اعزام میشد ضمن سخنرانی با تسلط بیشتر با استفاده از تعاملی که با دیپلماتهای دیگر کشورها دارد میتوانست مانع از تصویب قطعنامه ضدایرانی شده و طراحی جبهه غربی را به یک شکست مفتضحانه منتهی کند.