تاریخ : Wed 23 Nov 2022 - 00:15
کد خبر : 75872
سرویس خبری : نقد روز

«سرود» تفرقه از تریبون رسمی «غیرت» نیست

مسعود فروغی

«سرود» تفرقه از تریبون رسمی «غیرت» نیست

باید قبول کنیم جامعه متکثری داریم، سلایق مختلف سیاسی اجتماعی با ترجیحات فرهنگی گوناگون. برای شناخت و باور به اینکه همه افراد جامعه شبیه ما نیستند شاید نیاز نباشد از شهر محل زندگی خودمان بیرون برویم.

مسعود فروغی، سردبیر:حتما داستان آن دو زن که ادعا می‌کردند بچه‌ای فرزند آنهاست را شنیده‌اید و کشیدن بچه تا حدی که مادر اصلی از سر دلسوزی دست او را رها می‌کند. مثلی برای نشان دادن وجه عقل درونی انسان‌ها برای چیزی یا کسی که آن را دوست دارند. مثلی که در کودکی یاد می‌دادند. حالا در روزهای سخت ایران و در‌حالی‌که با شکاف‌های اجتماعی تحریک‌شده مواجه هستیم همین مثال ساده را نیاز داریم. چرا؟
۱- باید قبول کنیم جامعه متکثری داریم، سلایق مختلف سیاسی اجتماعی با ترجیحات فرهنگی گوناگون. برای شناخت و باور به اینکه همه افراد جامعه شبیه ما نیستند شاید نیاز نباشد از شهر محل زندگی خودمان بیرون برویم. گرایشات دینی اکثر جامعه به معنای یکدست بودن آن نیست که اتفاقا ترجیحات دینی افراد در شدت و ضعف و نحوه عمل به دین، خودش نمونه‌ای شفاف از تکثر اجتماعی ماست. در جامعه متکثری مثل ایران که حتی دیگر گروه‌های سیاسی مرجع کارآیی سابق خودشان را نیز ندارند هر‌نوع عمل رادیکال که بوی ندیدن بخش مهمی از جامعه را می‌دهد خطای مهلکی است. بعد از وقایع اخیر به فاصله بین نسلی و تاثیرات شگفت‌انگیز شبکه‌های اجتماعی در سبک زندگی افراد توجهات بیشتری شده است. فرم و محتوای کنونی جامعه ایران البته محل بحث جدی است و حکمی کلی که محصول یک جمع‌بندی دقیق علمی باشد ندارم. اما آنچه درباره ایران امروز به وضوح روشن است، تفاوت سلایق مختلف در جامعه با تکثری بی‌نظیر در تاریخ ایران است. کمرنگ کردن نقش گروه‌های سیاسی مرجع که قبل‌تر نقشی اساسی در ساماندهی کنش سیاسی جامعه داشتند، یکی از نتایج آن است. از این جهت در‌حالی‌که ایران در چالش سخت اقتصادی در یک دهه اخیر به حرکت ادامه می‌دهد، هیچ‌گاه مساله آزادی‌های اجتماعی به کناره نرفت. همان‌طور‌که با وجود مظاهری پررنگ از زندگی مدرن، دین همچنان در متن جامعه است. 
توجه به تکثر و تفاوت‌ها در شرایط کنونی ایران آنچنان که عقل می‌گوید کنش سیاسی- اجتماعی گروه‌ها و فعالان حاضر در صحنه کنونی کشور را متحول می‌کند. نتیجه روشن این تحول پذیرش این امر بدیهی است که نمی‌توانیم همه جامعه را شبیه خودمان بدانیم و توقع کنیم شبیه ما رفتار کنند. و اینکه هر ‌نظر و کنش دیگران را در چهارچوب ذهنی خودمان درک و تحلیل کنیم. سال 88 کسانی که خودشان به نفر دوم انتخابات رای داده بودند، فکر می‌کردند بقیه هم همین هستند. درحالی‌که 13 میلیون نفر کمتر از 25 میلیون نفر است! یا کسانی که فکر می‌کنند همه افرادی که به خدا و پیغمبر و آخرت اعتقاد دارند، باید از نظر ظاهری فرمی خاص داشته باشند. 
۲-  گروه‌های سیاسی مختلف و کارشناسان گوناگون بر یک نکته اجماع دارند که چالش اصلی ایران اقتصادی است. معنای روشن این نظر انباشت مطالبات جامعه از نظر معیشتی به خاطر ناکارآمدی دولت‌ها در دو دهه اخیر است. تحریم اقتصادی دشمن خارجی و کم‌کاری مسئولان داخلی و تصمیمات غلط راهبردی در حوزه اقتصاد سیاسی و... حال و روز اقتصاد ایران را به اینجا کشانده است. موفقیت‌های به‌دست‌آمده زیر سایه ناکارآمدی‌ها کم دیده شده. یعنی کسی منکر دستاوردها نیست. به‌هرحال وقتی مشکل اقتصادی همه‌گیر آنگونه که آمارهای کلان به ما می‌گوید رخ داده، فضای اعتراض نسبت به مجموعه ارکان حکومت تقویت می‌شود. البته درباره ریشه این وضع نظرهای متفاوتی وجود دارد. از اینکه باید در سیاست خارجی کوتاه بیاییم تا اینکه همه تخم‌مرغ‌ها را نباید در سبد سیاست خارجی می‌گذاشتیم، نظرات متفاوت وجود دارد. ولی مهم اصل پذیرش این ناکارآمدی است. وقتی فضای اعتراضی حاصل از این نارضایتی اقتصادی شکل می‌گیرد، زمینه برای کنش رادیکال ضدساختار سیاسی کشور آماده می‌شود. شاید آنچه به‌عنوان تفاوت میان اعتراض و اغتشاش در این سال‌ها مطرح شده است، ریشه در این وضعیت دارد. یعنی بخش بزرگی از جامعه نگران آینده معیشتی خودشان هستند و از نظر دخل و خرج تحت فشار. در این فضا دست خارجی امکان عمل پیدا می‌کند. چون موضوع این یادداشت مساله دیگری است وارد جزئیات این مناقشه نمی‌شوم اما به‌طور اجمالی باید گفت چون مطالبات اجتماعی با مرکزیت آزادی در جامعه ایران زنده است، شکاف اقتصادی و اجتماعی در کنار شکاف سیاسی هر‌کدام مستعد فعال شدن هستند که اخیرا دیدیم. بگذریم.
۳- ایران با وجود شرایطی که توصیفی کلی درباره آن شد، با جبهه‌ای از دشمنان روبه‌رو است. شبکه‌های تلویزیونی رنگارنگ فقط ویترین آن است. در پشت‌صحنه اتاق جنگ روانی بین‌المللی وجود دارد که کتمان آن، دروغ به تاریخ است. تحریم ابزار سیاسی دشمن است. نفوذ و خرابکاری ابزار امنیتی و رسانه ابزار جنگ نرم آن. 
۴- در این شرایط امر عاقلانه چیست؟ جمع کردن همه قوت ایران درمقابل دو چالش خارجی و ناکارآمدی داخلی. نمی‌توان به وجود دشمن خارجی و معضلات داخلی باور داشت ولی با تبر به جان جامعه افتاد و آن را تکه‌تکه کرد. این حرف‌ها به ظاهر بدیهی و ساده است. اما در همین بازی‌های جام‌جهانی دیدیم کنش‌های رادیکال که جامعه را مقابل هم قرار می‌دهد چگونه پشت تیم ملی که نمادی از یک ملت است را خالی می‌کند. طراحی دشمن نقش نداشته است؟ حتما داشته. ولی کار دشمن، دشمنی است. تیغی که دوست می‌زند خون‌ریزی عمیق‌تری ایجاد می‌کند. وقتی در میان معرکه یک میدان جهانی دل‌مان برای این هویت ملی نسوزد، پشیمانی به بار می‌آید. فرض کنید بچه‌های این مملکت که حالا مسافر قطر هستند در نخواندن سرود اشتباه کنند، ولی همین بچه‌ها سال‌هاست در لباس ملی درخشیده‌اند و پرچم آن را بالا برده‌اند. آیا عقلانی است در میان جنگ اشتباه سرباز در احترام نظامی را به سرش بکوبیم؟ بعضی‌ها خودشان را تریبون کل نظام می‌دانند و آنچنان با جامعه سخن می‌گویند که گویا ناظم مدرسه هستند. نه بزرگواران! اشتباه نکنید. بی‌غیرت خواندن بازیکن ملی کار تماشاگر بی‌حوصله ورزشگاه است، زمانی که تیمش عقب افتاده و از فرط عصبانیت هوار می‌زند، نه رسانه منتسب به حاکمیت! تریبون رسمی نمی‌تواند در کارزار جهانی انگشت اتهام بی‌غیرتی به بازیکن ملی دراز کند؛ هرچند آن جوانان ملی‌پوش اشتباه کرده باشند. آن یکی کل جامعه هنری و ورزشی را اهالی فتنه می‌کند و در آستانه رقابت با رقیب خارجی، جنگ را داخلی می‌کند. مثل همان بزرگواری که برخی زنان را با توصیفی زننده خطاب قرار داد. تکمیل‌کننده پازل اینترنشنال و بی‌بی‌سی نباشید. تا بعد!