سیدمهدی طالبی، خبرنگار: مهسا امینی دختری که توسط پلیس امنیت اخلاقی تهران دستگیر شده بود، همزمان با حضور در یکی از اماکن این نیرو بر اثر عوارض ناشی از عمل تومور مغزی در کودکی، دچار عارضه شده و درنهایت روز 25 شهریور ماه در بیمارستانی درگذشت.
این پیشآمد موجب شد تا به بهانه حمایت از وی، در کنار اعتراضات معمول، پروژه سنگین خارجی نیز تحت پوشش این اعتراضات به اجرا درآید.
طراحان «اتاق عملیات اغتشاشات ایران» براساس یک شیوه مرسوم که در جریان انقلاب 1357 (1979) موجب سقوط نظام پادشاهی ایران شد، به دنبال آن بودند تا همچون دوره گذشته از طریق برگزاری چهلم برای مهسا امینی و کشتهشدگان دیگری که در این اغتشاشات به معترضان منسوب میشدند، کشور را در التهابی طولانیمدت فرو برند.
نخستین چهلم که به مهسا امینی تعلق داشت، با فراخوانهایی برای تشدید اغتشاشات در روز چهارشنبه 4 آبان همراه شد. طراحان معتقد بودند فشرده شدن خشم ناشی از فوت یک دختر 20 ساله، که طی 40 روز اغتشاش و زیر تبلیغات گسترده دشمن تشدید شده بود، درصورت رها شدن ناگهانی در روز چهلم وی میتواند منجر به گشایش بزرگی برای جبهه غربی علیه ایران شود.
بر همین اساس روز 4 آبان یکی از ملتهبترین روزهای اغتشاشات بود. این مساله به تروریستها اجازه داد تا بتوانند پنج سال پس از آخرین عملیات تروریستی از این دست، ضربهای به ایران وارد سازند. آخرین حمله تروریستی پیش از این روز به حمله علیه رژه نیروهای مسلح در 31 شهریور 1397 در اهواز بازمیگشت که در آن 25 تن از حاضران به شهادت رسیده و 68 تن دیگر زخمی شده بودند.
پس از پنج سال وقفه در اقدامات مسلحانه تروریستی، در آخرین ساعات شب 4 آبان، تقریبا همزمان با برپایی نماز مغرب و عشا یک فرد مسلح وارد حرم شاهچراغ شیراز شده و حاضران در یک مکان را به گلوله بست. حضور یک نیروی امنیتی در حرم که پس از اتمام کار خود به این مکان وارد شده بود و همچنین حضور به موقع نیروهای امنیتی 1.5 دقیقه پس از آغاز عملیات، باعث شد این تروریست علیرغم داشتن چند خشاب 40 فشنگی نتواند به میزان فشنگهای خود به مردم آسیب برساند.
در این درگیری 13 تن به شهادت رسیده و 20 تن دیگر نیز زخمی شدند اما بسته شدن تعدادی از درهای حرم توسط مسئولان مربوطه پس از مشاهده ورود عامل حمله از طریق دوربینهای موجود مانع از گسترش تلفات شد.
برای ناظران امنیتی مشهود است حتی پیچیدهترین و بزرگترین گروههای تروریستی نیز قادر به انجام برخی عملیاتها نیستند زیرا اقدامات خاص نیازمند زنجیرهای از نیازمندی هاست که تامین و برنامهریزی آنها از یک ساختار قدرتمند با تواناییهایی در سطح دولت برمیآید. این موضوع از مکان و اهداف حمله نیز قابل تشخیص است.
در حملات به مرقد امام خمینی(ره) و مجلس شورای اسلامی که توسط گروه تروریستی داعش در آخرین روزهای بهار 1396 (2017) صورت گرفت، مکان، زمان و نقشه حمله نشاندهنده وجود دستهایی بلندتر از دستان یک گروه تروریستی در حال شکست بود.
در این حمله محل دفن موسس و معمار انقلاب اسلامی ایران و پارلمان این کشور بهعنوان خانه ملت مورد حمله تروریستها قرار گرفت. این حمله از نظر زمانی نیز فاصله قابل توجهی با اوج گسترش داعش داشت که از سال 2014 شدت گرفته بود.
حمله داعش در شرایطی روز 17 خرداد 1396 (7 ژوئن 20107) روی داد که موصل پایتخت این گروه تنها 28 روز بعد از این اقدام، تقریبا پس از یک سال جنگ توسط نیروهای مسلح عراق آزاد شد.
داعش که به دلیل عملیاتهای گسترده در عراق و سوریه در وضعیتی بغرنج قرار داشت و در اوج فعالیت خود نیز قادر به انجام عملیات علیه ایران نشده بود، به ناگاه در بحبوحه گرفتاریهایش تهران را نشانه گرفت.
علیرغم صحنهسازی صورتگرفته، واضح بود که این اقدام با هدایت و چراغسبز جبهه غربی-عربی صورت گرفته است. درحالیکه دولت داعش آخرین نفسهایش را میکشید و با تنزل در حال تبدیل شدن به یک گروه تروریستی آواره بود، محور مقاومت با جنگ علیه داعش بر قدرت خود افزود. درحقیقت عملیات تروریستی در تهران پاسخ تعدادی از دولتهای فرامنطقهای و منطقهای به پیشرویهای محور مقاومت در مسیر ایران-مدیترانه بود. این مساله به معنای تبرئه داعش از عملیات تروریستی سال 96 نیست بلکه نشاندهنده آن است که داعش در این عملیات تنها نبوده و صرفا روبنا و اجراکننده نهایی آن به شمار میرفت.
به شکلی تقریبا مشابه عملیات داعش در 4 آبان 1401 نیز در سطح یک گروه تروریستی آواره نبود و از سوی دیگر نحوه و زمان انجام آن نیز بر شک و تردیدها نسبت به دولتی بودن آن میافزود.
چه دولتهایی سفارشدهندگان تروریسم هستند؟
در جنگهای نیابتی، نایبان هرچند تحت نفوذ صاحبانشان قرار دارند اما همیشه اینگونه نیست. کشورهای غربی به شکل مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد گروههای تروریستی در عراق و سوریه نقش داشتند و این جبهه از مجرای این کمکها توانست تروریستها را در راستای طرحهای خود به حرکت درآورد. با این وجود در میزان فرمانپذیری این گروهها تفاوت وجود داشت.
روحانیون سلفی پرورشیافته با پولهای عربستان سعودی پس از نفوذ چندین ساله در سوریه با جذب تعدادی از مردم این کشور دست به شورش علیه دولت مرکزی زدند و با تسلیحات ارسالشده از طریق مرزهای ترکیه قدرت یافتند اما برای مدتی به القاعده پیوسته و پس از شکست در این ائتلاف، با تغییر نام بار دیگر بهطور کامل در آغوش موسسانشان قرار گرفتند.
عدمتوانایی جبهه غربی-عربی در هدایت کامل گروههای نیابتیای که ایجاد کرده به پاشنهآشیلی برای این جبهه تبدیل شده است بهگونهای که در برخی مواقع این گروهها همانند بومرنگ عمل کرده و آسیبهایشان را متوجه موسسانشان میسازند.
بااینحال زمینههای همکاری میان آنان حتی درصورت دشمنی بسیار، بهطور کامل قطع نمیشود. همکاری برای عملیات علیه دشمن مشترک در ازای امتیازاتی مانند پول یا آزادسازی زندانیان، یکی از این زمینههای همکاری است.
به نظر میرسد جبهه غربی-عربی با بازیابی داعش موفق شده زمینههای همکاری خود با این گروه را افزایش دهد. از یک سو این گروه پس از خارج شدنش از کنترل و آسیب رسیدن به آن از سوی محور مقاومت، برای آنکه قادر به مانور باشد به نقطهای دیگر منتقل شده است. جبهه غربی-عربی دست به انتقال عناصری از داعش به افغانستان و آسیای میانه زدهاند که حاضر به همکاری با غرب هستند. این گروهها در افغانستان و آسیای میانه علیه دولتهای این منطقه جنگیده و بدون آنکه آسیبی به منافع آمریکا وارد سازند صرفا آسیب هایشان را متوجه دشمنان این کشور میسازند درحالی که حضورشان در غرب آسیا میتوانست برای کشورهای عربی منطقه نیز خطرساز باشد.
از طرفی دیگر فضای فعالیت این گروه در غرب آسیا تا حد زیادی مسدود شده است اما در افغانستان به دلیل بیثباتی و در آسیای میانه به دلیل مبارزه شدید دولتهای این منطقه با دین، زمینههای افراطگرایی مذهبی کماکان وجود دارند. به همین دلیل غرب در تلاش است افغانستان و آسیای میانه را به پرورشگاه تروریسم و به نوعی منبع تغذیه آن و قفقاز را به یکی از منابع توزیع آن در منطقه مبدل کند.