سیدمهدی طالبی، خبرنگار:سفر نماینده مقاممعظمرهبری به سیستانوبلوچستان یک شیوه مناسب برای مواجهه با التهابات است. محمدجواد حاجعلیاکبری، نماینده رهبر انقلاب بههمراه هیات همراهش از شنبهشب وارد زاهدان شدهاند.
در جریان آشوبهای اخیر در سیستانوبلوچستان، تعدادی از نیروهای امنیتی به شهادت رسیده و برخی از دو گروه دیگر شامل برخی معترضان و در سوی دیگر آشوبگران نیز کشته شدهاند. نماینده رهبری در جریان سفر خود ضمن دیدار با خانواده شهدای مردمی و نیروهای امنیتی و قول درباره مبارزه جدی با آشوبگران، بهطرز صحیحی میان آنها و دیگر افرادی که در این میان جانشان را از دست دادند، فاصلهگذاری کردند.
در التهابات این استان تعدادی از معترضان و افرادی که در محل حوادث حضور داشتند بر اثر تبادل آتش میان آشوبگران مسلح و نیروهای امنیتی کشته شدند. این افراد هرچند در محل حضور داشتند و شاید بهطور ناآگاهانه چتری برای اقدام آشوبگران مسلح بهوجود آوردند، اما هزینهای سنگین پرداخت کردند که متناسب با اشتباهشان نبود. این افراد اگر حضور ناآگاهانهشان چتری برای اقدامات آشوبگران شد، هزینهای سنگین را متحمل شدند. از این رو دلجویی و سرکشی به خانوادههای آنان اقدامی مهم است.
در دیگر نقاط کشور نیز این تقسیمبندیها وجود دارد. در میان کشتهشدگان حوادث اخیر برخی افراد در قالب گروههای تجزیهطلب، تروریست و یا گروههای اراذلواوباش حضور داشتند اما تعدادی دیگر از افراد نیز در اثر حضور در محل حوادث چه بهصورت اختیاری و چه بر اثر رفتوآمد معمول دچار آسیبهایی در میدان درگیری نیروهای امنیتی با گروههای آشوبگر شدند.
حساب این افراد باید جدا از دیگران بررسی شود، زیرا میان افرادی که بهصورت سازمانیافته یا انفرادی و با قصد و غرض اقدام به کشتار و رعب و وحشت کردند و دیگران که به حالت اعتراضی در محل حوادث حضور داشتند، تفاوت است. اگر این افراد بر اثر تبعات ناگزیر حضور در محل درگیری توسط هر طرفی دچار آسیب شدهاند، دلجویی و پرداخت خسارت به آنان از بیتالمال اقدامی لازم است؛ چه اینکه اگر اشتباه نیز مرتکب شدهاند، هزینهای که بر اثر این اشتباه پرداخت کردهاند بیشتر از سطح اقدامشان بوده است. احتمال دارد فردی بهقصد اعتراض وارد میدان وقوع حادثه شده یا در اثر رفتوآمد معمول در این محل گرفتار شده باشد و حتی در اثر اقدام آشوبگران جان خود را از دست بدهد اما در هر دو صورت حفاظت از جان او برعهده متولی امور است.
این افراد شاید بر اثر فشارهای موجود در جامعه، تحلیل غلط و غفلت وارد خیابان شده و بر اثر احساسات، اقدامی نیز انجام داده باشند، اما اگر حرکتشان همراه با فعالیتی غیرقابلبخشش یا سازمانیافته نبوده، ولی درمقابل آسیبی در سطح گروههای آشوبطلب و برانداز که بهصورت جدی و نظاممند وارد میدان شدهاند به آنها وارد آمده باشد؛ این موضوع عدم تقارن میان نیت و هزینه پرداختشده است.
هرچند باید در نظر داشت مراقبت از این افراد مانند مدیریت جامعه برای وارد نیامدن فشار سنگین بر آنها برعهده متولیان امر است و حتی در صورت اشتباه نیز مسئولیت حفاظت از این گروه از گردن نهادهای امنیتی ساقط نمیشود.
چرا تفکیکپذیری عملی لازم است؟
سیر تحولات در ایران مشابهتهای فراوانی با فرانسه دارد. فرانسه پس از انقلابش بهدلیل هراس کشورهای پادشاهی مجاور وارد جنگ شد، تحولات گسترده سیاسی را تجربه کرد و امروزه نیز دچار شورشهای دورهای و طولانیمدت است.
ایران هم تقریبا چنین مسیری را پیموده است؛ پس از انقلاب با تجمع و حمله نظامی مخالفان خارجی مواجه شده و تحولات سیاسی شامل تغییر نظام پارلمانی و برآمدن نظام ریاستی را تجربه کرده و با شورشهای دورهای نیز روبهرو شده است. باید در نظر داشت این شورشها در دورههای تاریخی و معاصر ایران فارغ از حکومتها همواره وجود داشتهاند، از این رو باید برای مدیریت شورشها که اساسا در هر کشوری روی میدهند و حتی آمریکا از آنها در امان نیست، چارهجویی کرد.
آنچه در اینجا مهم بهنظر میرسد تصحیح مدام برداشتهاست. درحقیقت جبهه غربی با سوءاستفاده از بسترهای معمول شورش در ایران ضمن تلاش برای تشدیدشان پروژههای سیاسی خود را بر آنها سوار میکند. درانداختن این پروژهها بر بسترهای طبیعی جامعه هرچند ماهیت و اهداف شورش را تغییر میدهد و مقابلهای جدید میطلبد، اما بهمعنای تغییر تمام بستر نیست. در اصل بخشهایی از بستر که پروژه با سوءاستفاده از آن اجرا شده بدون تغییر یا با تغییری اندک باقی میماند که نباید با آرایش مقابلهای با آن مواجه شد.
در یک نمونه میتوان به بررسی واقعه ۸۸ پرداخت. در این سال التهابات سیاسی و اثرات آن در جامعه باعث به اوج رسیدن احساسات شد. در چنین شرایطی غلیان احساسات میان گروهکهای سیاسی مختلف، ناگزیر آنها را به اقداماتی رادیکال سوق داد و حتی بیان نظرات عادی میان طرفین را بهطور غیرمعمولی برجسته و دارای اثر کرد. از طرفی دیگر فرهنگ سیاسی انتخاباتی در کشور دارای زمینهای طولانیمدت نبود. بر همین اساس درگیریهایی بر اثر رقابتها میان گروههای سیاسی و طرفدارانشان ایجاد شد. در همین حال با شکلگیری بستر ناآرامی، جبهه خارجی با سوءاستفاده از آن پروژه خود را اجرا کرد.
این پروژه شامل هدفی برای ساقط کردن نظام سیاسی کشور بود، درحالیکه در میان طرفین منازعه افراد طرفدار یا مخالف آن حضور داشتند، بهگونهای که زمان نشان داد افراد و گروههایی در جناحی که بر اثر پروژه درمقابل نظام سیاسی قرار گرفته یا نمایانده شدند به نظام سیاسی موجود التزام داشتند، اما برخی افراد و جناحهایی که در طرف نظام سیاسی قرار گرفته یا نمایانده شدند، این التزام را نداشتند.
به همین دلیل در این واقعه تفکیک و تمایز میان جریانات امری لازم بود. در سال ۸۸ میان افراد احساساتیشده، چه در میان سیاستمداران و چه در میان طرفدارانشان تفاوت وجود داشت؛ برخی با پروژه خارجی همراه بودند یا شدند، بعضی صرفا بر اثر احساسات فعالیتهایشان را ترتیب میدادند و عدهای نیز بر اثر طراحی محفلی بهدنبال فشار برای کسب امتیازهای سیاسی دربرابر رقیب بودند.
بر همین اساس باید میان برخورد با این افراد تمایزهایی صورت میگرفت که در مواردی نیز اینگونه شد.برخی افراد احساساتی شاید در ابتدای مسیر بهدلیل روشن نبودن صحنه با برخوردهایی مواجه شدند که در اثر سیاست مقابله با پروژه خارجی یا اهداف محفلی چیده شده بود؛ هرچند در ادامه مسیر این نحوه برخورد دربرابر افراد غیردخیل اصلاح شد.
بازیابی بسترهای اجتماعی
در حوادث مهم که با اوجگیری درگیریها میان «هدف» و «هدف گیرنده»، دیگران به حاشیه رانده میشوند، اندازهگیری دقیق قاعده هدفگیرنده و تفکیک میان ابزارهای مورداستفاده او نکتهای مهم است.
هرچند در کوران حوادث به دلیل بروز وضعیت خطرناک این امکان بهطور کامل وجود ندارد اما اجرای آن میتواند به ایجاد تعادل منجر شود.
بهعنوان نمونه بستر اتفاقات اخیر موضوعات کلانی مانند وضعیت معیشت، مشکلات فرهنگی و عدم توانایی متناسب در اقناعسازی اقدامات دولت بود که حادثه فوت خانم مهسا امینی همانند جرقهای آن را به شورش مبدل کرد.
با سوار شدن پروژه خارجی بر این شورش و تبدیل آن به آشوب، آرایش مقابلهای جدید که باید بهطورجدی پیگیری میشد به مرحله اجرا درآمد. این آرایش مقابلهای باید در حوزههایی مختص به آن پیگیری شود ولی لازم است تا حد امکان بسترهای اتفاقات موجود جهت اقدامات متناسب، حفظ شوند.
همچنان نیاز است فوت خانم مهسا امینی در یکی از مراکز پلیس اخلاقی _هرچند او دارای بیماری زمینهای بود و درصورت نبودن وی در این مکان نیز باعث جان باختنش میشد_ فارغ از سوءاستفادهای که از آن شد، موردبررسی بسترمحورانه قرار گیرد و به برخورد پروژهانگارانه به آن اکتفا نشود.
این بررسی بسترشناسانه به ما نشان میدهد قبل از پلیس اخلاقی و یا حداقل همزمان با آن نیاز است مسیرهای نپیموده لازم نیز پیموده شوند. در زمینه ناهنجاریهای اخلاقی ضعف در مدارس و بهطورکلی نظام آموزشوپرورش، ضعف نسبی نهادهای فرهنگی و یا نقص در آرایش فرهنگی سازمانهای کشور و عدم تولید سریالها و فیلمهای داخلی فاخر متناسب با فرهنگ کشور از این جمله هستند.
بدون بازیابی این بستر و نگاه به ابعاد پروژهای آشوبهای اخیر تنها نهادهای امنیتی باید گستردهتر شوند بدون آنکه نهادهای فرهنگی در تیررس اصلاح و بهبود بهرهوری قرار گیرند.
الگوی سفر نماینده مقاممعظمرهبری به سیستانوبلوچستان آن هم در نزدیکترین زمان به آشوبها نشان میدهد بخشهایی از نظام سیاسی به دنبال حفظ بسترها هستند.