تاریخ : Wed 09 Nov 2022 - 17:43
کد خبر : 75529
سرویس خبری : سیاست

زاهدان در غبار پنهان‌کاری/ دو طرف همه ماجرا را تعریف نمی‌کنند

به مناسبت چهلمین روز حوادث تلخ زاهدان؛

زاهدان در غبار پنهان‌کاری/ دو طرف همه ماجرا را تعریف نمی‌کنند

در سال‌های اخیر، به دلایل مختلف از جمله فضای سنتی و قومی مردم در سیستان و بلوچستان- با اعتراضات عمومی مثل اعتراض برای گران شدن بنزین در سال ۹۸ همراه نشدند.

شتاب ماشین‌ها در شهر زاهدان بیشتر از حد مجاز است. انگار کن یک سوخت‌کش در جاده‌ای دور در حال فرار باشد. شیشه‌ی ماشین‌ها هم دودی‌اند. انگار آدم‌ها همواره در حال پنهان کاری باشند. در این فرار و پنهان‌کاری و همچنین بی‌اعتمادی، سر در آوردن از اتفاقی تلخ مانند هشتم مهر زاهدان، واقعا سخت است. هر چند به نظر می‌رسد علت اصلی بیشتر اتفاقات در سیستان و بلوچستان همین‌ها باشند: پنهان‌کاری و بی‌اعتمادی...

در سال‌های اخیر، به دلایل مختلف از جمله فضای سنتی و قومی مردم در سیستان و بلوچستان- با اعتراضات عمومی مثل اعتراض برای گران شدن بنزین در سال ۹۸ همراه نشدند. در اعتراضات امسال هم پیش‌بینی می‌شد این اتفاق دوباره تکرار شود. ولی ماجرا عکس شد و بیشترین تلفات جانی اعتراضات اخیر در این نقطه از کشور گرفته شد. اعتراضاتی که برخلاف کل کشور برای غیرت و مسئله‌ای مذهبی شکل گرفت. اما اصل ماجرا چه بود؟ در مرداد ماه امسال قتلی در دهستان نگور بخش مرکزی شهرستان دشتیاری انجام شد. زنی باردار به قتل رسید. متهم پسر همسایه و قتل هم ناموسی بود. خواهر متهم دختری ۱۵ ساله بود که به عنوان آخرین نفر با مقتول در ارتباط بوده است. پلیس چابهار چند بار آنها را احضار می‌کند و پسر را به جرم قتل بازداشت می‌کند. اما در تاریخ ده شهریورماه اتفاقی تازه می‌افتد. فرمانده پلیس چابهار، [ا. ک] بدون حکم و غیرقانونی دختر و پدرش را به کلانتری فرا می‌خواند و در اقدام غیرقانونی بعدی از آن دختر- تنها و در اتاق خودش که دوربین مداربسته نداشته و بدون حضور پلیس زن، بازجویی می‌کند. شب دختر در خانه مدعی می‌شود که فرمانده پلیس به او تجاوز کرده است.

خانواده موضوع را فردا در دادسرای عمومی پیگیری می‌کند. با دستور شفاهی دادستان به پزشکی قانونی می‌روند. پزشکی قانونی آزمایش تخصصی مخصوص تجاوز را انجام ‌می‌دهد و نتیجه عدم تجاوز به عنف را بعد از چند روز اعلام می‌کند. به پیشنهاد دکتر، نزد دو متخصص دیگر هم می‌روند که آنها هم همین را می‌گویند برای اطمینان درباره تعرض، نمونه مو و ... برای یافت بقایای بیولوژیک فرد مهاجم از او گرفته می‌شود و برای آزمایش فرستاده می‌شود. پزشکی قانونی در ۱۱ مهر درباره تعرض هم پاسخ منفی می‌دهد. اما دختر و خانواده‌اش با تشریح جزییات تاکید دارند به او تعرض شده بنابراین پیگیری ماجرا از طریق دادگاه ادامه یافت. متهم از همان ابتدا به خاطر همان دو تخلف بازداشت موقت می‌شود اما خبری از عزل نبود. فرمانده متهم پلیس دو شاکی دیگر هم دارد. و با اعلام عدم تجاوز به عنف (نه تعرض) با قرار وثیقه به علت فوت پدرش آزاد می‌شود.

درواقعیت اما برخلاف پنهان‌کاری فرمانده انتظامی استان با توجه به گزارشات با دستور کمیسیون ناجا، فرمانده پلیس چابهار برکنار می‌شود. و همین تکذیب و پنهان‌کاری یکی از تلخ‌ترین اتفاقات استان را رقم می‌زند.

در سیستان و بلوچستان برخی جریانات تجزیه طلب ماجرا را دست می‌گیرند و روز هشت مهر یعنی سه روز بعد از ماجرای چابهار- زاهدان را برای اعتراضات پیشنهاد می‌دهد. هشت مهر هم مولوی عبدالحمید در نماز جمعه خواستار رسیدگی به موضوع می‌شود و تا آن زمان مردم را به آرامش دعوت می‌کند. ولی بعد از پایان نماز جمعه اتفاقی که نباید بیفتد می‌افتد.

درباره ماجرای تعرض به دختر چابهاری دادگاه هنوز ادامه دارد و نتیجه آن اعلام نشده است ولی دو اتهام اول یعنی فراخواندن غیرقانونی و بازجویی در شرایط غیرقانونی ثابت شده است. درباره آزار و اذیت دادگاه هنوز حکمی صادر نکرده است. ولی فرمانده پلیس از نیروی انتظامی اخراج و اما با وثیقه خارج از زندان است.

بعد از پایان نماز 8 مهر . ۲۰-۳۰ نفر خودشان را به کلانتری ۱۶ در نزدیکی عیدگاه ‌رساندند یعنی جایی در سی متری مصلی و شروع به پرتاب سنگ کردند. اکثرا با الله اکبر سنگ می‌انداختند. همین پرتاب‌ها باعث شد که مامورین پاسگاه شروع به تیراندازی هوایی کنند. فرمانده پاسگاه مرخصی بود. استاندار و امام جمعه شهر هم در استان نبودند. با تمام شدن نماز به جمعیت اضافه می‌شد و هر چیزی که به دستشان می‌رسید را به سمت آن پرتاب می‌کردند حدود ۲۰۰۰ نفر جلوی کلانتری بودند. بلوک‌های ساختمان‌های نیمه کاره کناری و سنگ‌های کنار آسفالت را خرد می‌کردند. ولی هنوز از تیراندازی به مردم خبری نبود.   هر لحظه به جمعیت اضافه می‌شد و شعارها هم تندتر می‌شدند یک نفر از باک موتورش بنزین کشیده بود. از بیرون نیروهای پاسگاه معلوم پیدا بودند. چند نفری لباس بلوچی داشتند. با افزایش جمعیت اما مردم به در پاسگاه حمله ‌کردند و از طریق دژبانی در کلانتری را باز کردند یکی از ماشین‌های داخل را هم آتش زدند. همین اتفاق باعث شد که نیروها برای جلوگیری از ورود معترضین به پاسگاهی که ۵۰۰ سلاح جنگی و ۶۰ نیروی انتظامی در آن بود به سمت کسانی که داخل می‌شوند تیراندازی کنند. در بین فیلم‌هایی که از حمله به پادگان دیدم یک نفر کلت داشت ولی حمله تروریستی به نظر نمی‌رسید. رفتار مردم بیشتر از خشم بود. هر چند براساس پروتکل‌ها نیروهای نظامی اگر کسی به مراکز نظامی حمله کند نیروها می‌توانند به متجاوزین شلیک کنند. ولی به غیر گلوله‌های جنگی می‌شد بیشتر از تیرهای پلاستیکی یا بمب صوتی استفاده کرد. متجاوزین با اتوبوسی که در همان نزدیکی بوده برجک نگهبانی را هم خراب کردند هر چند مرکز اطلاع‌رسانی مسجد مکی می‌گوید خود پلیس این کار را کرده است ولی در تصاویر چیز دیگری نشان می‌داد.

درباره کشته‌های عیدگاه عددهای مختلفی وجود دارد ولی ۱۵ نفر تکرار شده‌ترین نفرات است و نزدیک صد زخمی. چیزی که مشخص است کسانی که به پاسگاه رفتند معترضین آرام نبودند. هر چند مولوی عبدالحمید در بیانیه‌ای اعتراض آنها جلوی پاسگاه را آرام توصیف کرد ولی تصاویر نشان می‌دهد که خیلی آرام نبودند. همچنان نیروهای نظامی داخل پادگان هم دلیلی برای تیراندازی به داخل عیدگاه نداشتند و در کل می‌توانست از تجهیزات ضد شورش بیشتری استفاده کند. ولی بهرحال آتشی گر گرفت که از چابهار شروع شده بود. در بین معترضین از کودک تا پیرمرد حضور داشتند و مجروحین هم همین گونه بودند. ماجرای جلوی کلانتری از آن چیزهایی است که هنوز نظر واحدی درباره آن وجود ندارد و هر طرفی حق را به خودش می‌دهد و گناه خودش را نادیده می‌گیرد. ولی همین تاخیر در اعلام اینکه چه اتفاقی افتاده یا افتادن در روال دادگاه هم باعث شده که همه گمانه‌های مختلف بزند. این فرضیه‌ها مردم استان و از طرفی مردم کل ایران را نگران کرده بودند. بعد از این اتفاقا فیلم‌های جلوی کلانتری به سرعت به فضای مجازی رسید. این حجم خشونت تا آن روز دیده نشده بود. بسیاری از رسانه‌ها فکر می‌کردند این اعتراضات مربوط به اعتراضات مربوط به مرگ مهسا امینی است. ولی در واقعیت این ماجرا ربطی به آن موضوع نداشت ولی به آن موضوع پیوند داده شد.

هر چند که برخلاف خیلی حرف‌ها ماجرای جلوی پاسگاه تروریستی نبود. اما کمی بعد. ماجرا عوض شد. خیلی‌ها به خانه رفتند و با سلاح برگشتند. اشرار هم آمدند. زاهدان یکی از مناطق مرزی است که سلاح در خانه برخی از مردم پیدا می‌شود. بعد از ماجرای مصلی دیگر ماجرای یک کلت و تفنگ شکاری نبود. بلکه چندین کلاشینکف در دست مردم دیده شده بود در مقابل نیروهای نظامی تیراندازی می‌کرد. درگیری اصلی دور مسجد مکی شکل گرفت ولی در ۱۵ نقطه دیگر هم درگیری بود یعنی هر کس هر جایی که بود شروع کرد به خرابکاری. دو ماشین را جلوی مسجد آتش زدند. به غیر از کلانتری جلوی مصلی به دو کلانتری دیگر، مقر سپاه و یک پایگاه بسیج با کامیون حمله شد. آتش تمام شهر را گرفته بود و از هر گوشه‌ای دود بلند شده بود. پلیس یک هلیکوپتر کبری بالای شهر بلند کرد که با توجه به خاطرات گذشته، مردم زاهدان فکر کردند قرار است به مسجد مکی حمله شود و شروع کردند به روشن کردن لاستیک برای کور کردن دید هلیکوپتر. دور مسجد معترضان به بانک‌ها و حتی فروشگاهی که منسوب به سپاه حمله کردند و اشرار هم فرصت را مناسب دیدند و برای دزدی به مغازه‌ها و چندین پاساژ حمله کردند. معترضان درمانگاه بعثت وابسته به سپاه را هم آتش زدند. سه نفر توی آن گیر افتاده بودند. آتش‌نشانی می‌ترسید که به نقاطی که آتش‌سوزی برود. ولی با فشار دو ماشینش را فرستاد. اولش مردم اجازه کار نمی دادند ولی بعد با صحبت مردم اجازه دادند. ولی همزمان از آن طرف نیروهای نظامی فکر کردند به ماشین‌های آتش نشانی حمله شده است. بنابراین به سمت آنها آوردند. دو نفر از افرادی که گیر کرده بودند آزاد شدند. معترضان در همین زمان یکی از ماشین‌های آتش نشانی را هم آتش زدند. آتش‌نشان‌ها از ترس جان فرار کردند و یک نفر در آتش سوخت.

در این میان صدای مولوی عبدالحمید و دامادش حافظ اسماعیل هم از بلندگوی مسجد به گوش می‌رسید که مردم را هر ده دقیقه به آرامش دعوت می‌کرد. از آنها می‌خواستند که اگر او را قبول دارند به خانه‌هایشان بروند. همین صحبت‌ها باعث شد که خیلی‌ها به خانه خود بروند ولی جوان‌ترها گوشش‌شان بدهکار نبود احساس می‌کردند این یک جنگ شهری است. در همین حین جلوی مسجد در خیابان خیام فرمانده اطلاعات سپاه استان که همراه تیمش در حال پاک سازی خیابان‌ها بود به شهادت رسید. براساس بیانیه مولوی عبدالحمید او سوار ماشین بوده و در خیابان نیروهایش در حال تیراندازی بودند. ولی چند شاهد میدانی می‌گویند که شهید پیاده در خیابان بوده و در کنار دیوار مسجد تیر خورده است. مسجد مکی معتقد است وی توسط فردی به نام یاسر شه‌بخش تیر خورده است که در یکی از ساختمان‌های نیمه کاره روبروی مسجد بوده و حتی در نماز هم شرکت نکرده بود. ولی برخی معتقدند فردی از داخل مسجد، ایشان را زده است. این ماجرا یکی از اختلافات دو طرف است.