تاریخ : Sun 06 Nov 2022 - 00:15
کد خبر : 75426
سرویس خبری : سیاست

آمریکا هم به دنبال بازتولید اعتراض است هم مذاکره با ایران

امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد

آمریکا هم به دنبال بازتولید اعتراض است هم مذاکره با ایران

با هدف بررسی دلایل احتمالی اظهارات مداخله‌جویانه روز جمعه بایدن و اصلاحیه‌ای که کاخ سفید به فاصله چند ساعت بر این اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا زد با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید. 

با هدف بررسی دلایل احتمالی اظهارات مداخله‌جویانه روز جمعه بایدن و اصلاحیه‌ای که کاخ سفید به فاصله چند ساعت بر این اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا زد با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید. 

سخنان مداخله‌جویانه بایدن و سپس اصلاحیه‌ای که چند ساعت بعد سخنگوی کاخ سفید به آن سخنان افزود را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا این سخنان بایدن صرفا ناشی از لغزش زبانی‌های مکرر اوست یا می‌‌توان آن را به نحو دیگری تحلیل کرد؟
این سخنان بایدن را می‌توان از دو منظر مورد توجه قرار داد. هم می‌توان این منظور را برای سخنان او قائل شد که حرفش همان چیزی بوده که ابتدا بیان کرده است، هم می‌توان این‌طور برداشت کرد که او بلافاصله متوجه اشتباه خود شده و درصدد رفع‌ورجوع آن برآمده است. از زاویه دیگری هم می‌توان به آن نگاه کرد و آن اینکه سخنان او ناشی از لغزش زبانی بوده است. منظور گوینده این نبوده و تلاش هم کرده آن را رفع‌ورجوع کند. به‌خصوص آنکه سابقه‌ گوینده‌ این‌طور نشان داده که او به‌کرات دارد گاف می‌دهد، علاوه‌بر لغزش زبانی، یک‌سری خطاهای رفتاری هم دارد. او همین چند روز پیش تعداد ایالت‌های آمریکا را به اشتباه 54 تا اعلام کرد بعد گفت تورم به‌خاطر جنگ عراق بوده که مجبور شد به‌سرعت اصلاح کند و بگوید منظورش از عراق، اوکراین بوده است. از این دست گاف‌ها کم نداده است. درخصوص اظهاراتش درباره ایران هم می‌توان حدس زد لغزش کلامی بوده. جان کربی، سخنگوی کاخ سفید چند ساعت بعدش آمد و گفت صحبت بایدن فقط حمایت از معترضان است. اصل حرفش تلویحا آن است که ما قصد مداخله نداریم. این را می‌توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. واقعا خود بایدن باید این را توضیح دهد که جمله اولی حرف اصلی و نیت قلبی او بوده است یا یک لغزش و خطای زبانی بوده، من نمی‌دانم، نمی‌توان نیتش را فهمید. هردو احتمال متصور است. ما می‌توانیم از یک زاویه‌ای نگاه کنیم بگوییم حرف دلش را زده، یک‌مرتبه چیزی که نباید مقابل جمع بگوید را در جمع گفته است. ترامپ هم یک توییتی کرد و عکسی را منتشر کرد گفت آزمایش موشکی ایرانی‌ها با شکست مواجه شده است که بعدا به او گفتند این اطلاعات و عکس ماهواره‌ای محرمانه بوده است، چرا در توییتر آن را به‌عنوان یک دستاورد نشان دادی؟ 
مهم آن است که درحال‌حاضر چه بایدن بگوید، چه بایدن نگوید، چه فرض اول را بگیریم که حرف دلش بوده، چه فرض دوم را بگیریم که لغزش زبانی بوده است، آمریکایی‌ها تمام عِده و عُده و تمام امکانات و هرآنچه در توان‌شان هست به‌جز اقدام نظامی برای ایجاد اعتراض در ایران، کمک به اعتراضات یا موج‌سواری روی اعتراضات وسط میدان آورده‌اند. اگر بایدن حتی این حرف را هم نمی‌زد می‌شد از تحلیل رفتار و گفتار مقامات آمریکایی به این نتیجه رسید که آنان دارند از این جریانات حمایت می‌کنند. آنها از طریق جنگ اقتصادی، تحریم‌ها و استفاده از تمام امکانات رسانه‌ای‌شان اقداماتی انجام می‌دهند که منجر به تشدید نارضایتی‌ها در ایران شود. به همین دلیل نیز رسانه‌های جریانات اصلی، شبکه اجتماعی‌، سلبریتی‌ها و شخصیت‌های درجه دو و سه‌ای که برای افکار عمومی حائز اهمیت هستند برای ضریب دادن بیشتر به اعتراضات پای کار آورده‌اند تا صدای اعتراضات را با شدت بیشتری در جهان منعکس کرده و درنهایت برای آمریکا حاصلی به دست آورند. مثلا ایران در دو حوزه هسته‌ای و پهپادهای تغییر رفتار دهد. این چیزی‌ است که آمریکایی‌‌ها دارند انجام می‌دهند و اگر بایدن هم این حرف‌ را نمی‌زد باز فرقی نمی‌کرد. حالا اگر فرض را بر این بگذاریم که رئیس‌جمهور آمریکا واقعا حرف دلش را زده، نیز کشف جدیدی رخ نداده است. می‌شد حتی پیش از اتفاقی که برای مهسا امینی رخ داد پیش‌بینی کرد که روزی چنین اتفاقی رخ دهد و آمریکایی‌ها عمدا چنین بهره‌‌برداری ‌از این اتفاق داشته باشند. 

می‌توان از اظهارات ضدونقیض مقامات آمریکایی و همچنین جوزپ‌بورل درباره ناآرامی‌های داخلی ایران و جدا دانستن آن از بحث مذاکرات وین نتیجه‌گیری کرد غربی‌ها همچنان نسبت به توافق احتمالی احساس نیاز می‌کنند؟
من هم مثل شما به اخبار آشکار دسترسی دارم و در جریان جزئیات پیام‌های ردوبدل‌شده نیستم. اگر نامه‌ای ردوبدل شده باشد محرمانه است و جزئیات آن در اختیار افکار عمومی قرار نمی‌گیرد. اما نکته قابل توجه در ای‍ن‌ باره آن‌که حتی اگر صحبت‌های امیرعبداللهیان را هم کنار بگذاریم، اینکه آمریکایی‌ها خودشان اعلام می‌کنند: «تمرکز ما از مذاکرات به اعتراضات منتقل شده» به این معناست که مذاکرات همچنان وجود دارد و ما هنوز با مرحله مرگ مذاکرات مواجه نیستیم. حالا ممکن است تمرکز یک کشوری کمتر یا بیشتر شود اما این تمرکز به صفر نمی‌رسد. ما یا آمریکایی‌ها ممکن است به صفر مایل ‌شویم اما اذعان خودشان درباره مذاکرات نشان‌‌دهنده آن است که گفت‌وگو‌ها همچنان ادامه دارد. مثلا اگر مذاکرات متوقف شده بود رابرت مالی، یا جان کربی یا مثلا سالیوان و بلینکن خبر آن را اعلام می‌کردند. اگر این ادبیات را به‌کار می‌بردند می‌شد مرگ مذاکرات وین را اعلام کرد. با این اوصاف، احتمال ارسال پیام همچنان وجود دارد. اگر مثلا قبل از ناآرامی‌های ایران هفته‌ای سه پیام ردوبدل می‌شد الان ممکن است مثلا ماهی دو پیام ردوبدل شود اما نکته اینجاست که این ردوبدل شدن پیام‌ها ادامه‌‌دار است و انجام می‌شود. بنابراین می‌توان از صحبت‌های خود آمریکایی‌ها هم متوجه شد که پیام‌ها ردوبدل می‌شود ولی فقط سرعت و تعداد آن است که نسبت به گذشته کمتر شده، صفر نشده است. حالا خود امیرعبداللهیان هم می‌گوید ما پیام‌هایی را دریافت کرده‌ایم، آمریکایی‌ها هم حرف امیرعبداللهیان را تکذیب نکردند. اگر این مساله واقعیت نداشت آمریکا اعلام می‌کرد هیچ پیامی ردوبدل نکرده است اما می‌گوید ما تمرکزمان کم شده، طبیعی هم هست. 
ممکن است یک اتفاق داخلی یا خارجی رخ دهد و باعث شود تمرکز بر مسائلی کم یا زیاد شود. همان‌طور که در ایران شاهد بودیم با تغییر دولت و در روزهای ابتدایی ریاست‌جمهوری رئیسی تمرکز ایرانی‌ها روی مذاکرات کمتر بود. طبیعی هم هست یعنی خیلی چیز عجیب‌وغریبی نیست. درخصوص اتفاقات اخیر هم همین‌طور است. افزایش تمرکز بر اعتراضات به این معنا نیست که پیامی ردوبدل نشده. جوزپ بورل هم همان‌طور که اشاره کردید گفته مساله اعتراضات از مساله مذاکرات جداست. بنابراین روایت ایران، روایت منطقی‌تری به‌نظر می‌رسد. 

همان‌طور که در سال 88 شاهد بودیم مقامات آمریکایی بعد از آنکه به‌تصور خودشان جمهوری اسلامی ایران را نزدیک به سرنگونی دیدند، با تمام قوا وارد میدان شدند، فکر می‌کنید چه عواملی باعث شد آمریکایی‌ها در ناآرامی‌های اخیر به همان اندازه که در سال 88 از اغتشاشات حمایت کرد این‌بار با احتیاط بیشتری قدم بردارد؟
نکته اول آنکه آمریکایی‌ها نمی‌توانند براندازی کنند، نه اینکه نمی‌خواهند رژیم چنج کنند. بیش از 40 سال مسیرهای متعددی را امتحان کرده‌اند و به‌هر دلیل چه جمهوری اسلامی را دوست داشته باشیم و چه جمهوری اسلامی را دوست نداشته باشیم، این یک واقعیت غیرقابل کتمان است که آمریکایی‌ها نتوانستند رژیم چنج کنند، نه اینکه داوطلبانه نخواهند رژیم ‌چنج کنند. نکته دوم آنکه به‌نظر می‌رسد در پس ذهن برخی از تصمیم‌گیرندگان و اثرگذاران بر فرآیند تصمیم‌گیری این است که تلاش برای رژیم‌چنج از نوع افغانستان یا از نوع عراق یا از نوع تلاش ناکام در سوریه، مخاطرات خیلی جدی‌ای را برای خاورمیانه آن هم در بحبوحه جنگ انرژی دارد و جنگ اوکراین و صف‌بندی‌ای که روس‌ها دارند انجام می‌دهند، درراستای منافع کلان ایالات متحده نیست. بنابراین تصمیم گرفتند به‌جای تمرکز روی این موارد یعنی تلاش برای رژیم‌چنجی که بارها شکست‌ خورده است و شانسی هم خیلی ندارد، تمرکزشان را روی تغییر رفتار ایران بگذارند. یعنی تهران به‌گونه‌ای تحت فشار قرار گیرد که در رفتارهایش تغییری ایجاد کند. نکته سوم آن است که آمریکایی‌ها با اینکه 40 سال است در ایران مستقیما سیستم‌های اطلاعاتی یا سفارت ندارند که بتوانند جمع‌آوری اطلاعات کنند اما از جامعه‌شناسی ایران یا فرهنگ سیاسی ایرانی‌ها آگاهند و می‌‌دانند که برچسب خوردن معترضان، مسببان، مخالفان و حتی براندازها به اینکه عامل آمریکا یا عامل خارجی هستند و از طرف آمریکایی‌ها دارند پول می‌گیرند و توسط آمریکایی‌ها حمایت می‌شوند و رئیس‌جمهور آمریکا پشت سرشان ایستاده است، یک برچسب است که در داخل ایران جدا از اقدامات امنیتی که صورت می‌گیرد و به‌عنوان برانداز طبقه‌بندی می‌شوند و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی با آنها برخورد شدیدتری می‌کنند و اقبال خوبی هم در داخل ایران ندارند. برای همین آمریکا ابا دارد خودش را آشکارا پشت این اعتراضات قرار دهد. این حرفی هم که اوباما همین چند وقت پیش مطرح کرد و گفت ما اشتباه کردیم سال 88 از جنبش سبز به‌صورت کامل حمایت نکردیم چون ترسیدیم اگر این کار را بکنیم این جنبش دچار مشکل شود، حاکی از همین مساله بود. دچار مشکل شدن آن جنبش، یک بحث است اما بحث دیگر آن است که مردم ایران چون سابقه مداخلات آمریکا را دارند، مثلا کودتای 28 مرداد در حافظه مردم ایران است یا حمایت آمریکا از حکومت پهلوی دوم را به خاطر دارند، به‌همین خاطر مردم ایران حتی اگر گاهی نسبت به جمهوری اسلامی هم انتقاد داشته باشند، دوست ندارند که یک نفر رسما بیاید بگوید من دارم از سوی آمریکا پول می‌گیرم یا دارم حمایت سیاسی و پشتیبانی می‌شوم و قصد دارم بیایم در ایران براندازی کنم. حتی برخی از گروه‌هایی که الان کمی تلاش می‌کنند پایگاهی در کشور داشته باشند چون مردم می‌دانند اینها وابسته به آمریکا هستند از آنها فاصله می‌گیرند. برای همین رئیس‌جمهور آمریکا می‌آید بلافاصله حرفش را اصلاح ‌می‌کند. می‌داند اگر بیاید اعلام کند ما می‌خواهیم ایران را آزاد کنیم، شانس آزاد کردن ایران پایین می‌آید چون اقبال عمومی از آن صورت نمی‌گیرد. بنابراین سعی می‌کنند در لفافه حمایت کنند، حرف‌های کلی بزنند، بگویند خود ایرانی‌ها هستند که سرنوشت‌شان را تعیین می‌کنند حتی اگر پول بدهند، اسلحه بدهند، استارلینک هم بدهند، هرچه که بدهند دوست ندارند به شکل آشکار پشت این اعتراضات قرار بگیرند. چون می‌دانند این در داخل کشور دافعه ایجاد می‌کند. از این جهت آمریکا احتیاط می‌کند. در زمان اوباما هم همین‌طور بود، احتمالا در دولت‌های بعدی آمریکا هم همین‌طور است. چون این نگاه منفی نسبت به مداخله‌گری ایالات متحده در ایران چیزی است که به‌ این زودی فروکش نمی‌کند و مردم ایران دوست ندارند مهر united state روی پیشانی‌شان بخورد و به‌عنوان نیرویی شناخته می‌شوند که دارند توسط خارجی‌ها حمایت می‌شوند.