مهاجران بهطور کلی در جهان مسیرهای گوناگونی برای کسب درآمد دارند. آنها پس از مهاجرت استاد دانشگاه، معلم، کارگر ماهر، آرایشگر و حتی کارگر و پرستار کهنسالان میشوند. با اینوجود تعداد اندکی از جمعیت عظیم بیش از 10 میلیونی ایرانیان و ایرانیتباران مقیم خارج، راه دیگری برای کسب درآمد برگزیدهاند که به «وطنفروشی» مشهور است. آنها در این تجارت، وطن خود را به دشمنانش میفروشند. درمورد ایران این خریداران شامل طیف گستردهای از دولتهای قدرتمند، مرتجع و حتی رژیمها میشوند. مجموعه غرب، عربستان سعودی و رژیمصهیونیستی در ایندسته قرار دارند. با اینحال تمرکز شبکه وطنفروشهای ایرانی در آمریکاست؛ جاییکه بورس وطنفروشان ایرانی است و دیگر خریداران نیز در این کشور به خرید «وطنفروشان» میپردازند.
اغتشاشات اخیر ایران چهره بزرگتری از چنین شبکهای را بهنمایش گذاشت؛ گویی که مسابقهای برپا شده تا هر فروشندهای اوج هنرمندی خود را برای جلب خریداران بهنمایش بگذارد. این افراد در چند هفته گذشته از هرکاری برای محروم کردن مردم و کشور خود از هرآنچه که عادی تلقی میشود فروگذار نکردند. آنها بیتوجه به رنج تحریمهای ظالمانه برای مردم ایران بر طبل تحریمهای حقوق بشری علیه ایران کوبیده، جهت اجرای آن امضا جمعآوری کرده و به لابی پرداختند. عدهای حتی پا را فراتر گذاشته و به مقامات غربی مخالف تحریم ایران نیز حملهور شدند. فیلمهای منتشرشده از تجمعات شبکه وطنفروشان نشان میدهد آنها با تجمع درمقابل مسیر عبور یکی از نمایندگان مجلس کانادا که پیشتر مخالفت اندکی از خود در برابر تحریم ملت ایران نشان داده بود، به وی فحاشی کرده حتی او را در داخل کشورش به اقدامات فیزیکی تهدید کردند.
بسیاری از اعضای این شبکه مدعی هستند از ایران خارجشده و دیگر خواهان بازگشت به آن نیستند زیرا در بهشت موعودشان مستقر شدهاند اما تلاششان برای تحریم ملت ایران حکایتی دیگر دارد که بهراحتی نمیتوان آن را به چیزی مانند «عقده» فروکاست. در حقیقت پوچ درآمدن دیدگاههای این افراد درباره بهشت موعودشان در غرب موجب شده آنها برای گذران راحت زندگی از راه «وطنفروشی» طریق کاسبی بپیمایند. تلاش برای اخراج دیپلماتهای ایرانی از کشورهای غربی، تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ملت ایران و اقدام جهت محروم ساختن تیمهای ورزشی ایران از مسابقات بینالمللی ازجمله جامجهانی فوتبال مواردی شگرف از وطنفروشی هستند، بهگونهای که ابداعاتی نو در صنعت جهانی وطنفروشی بهشمار میروند. این ابتکارات موجب شده تا خریداران بسیاری نیز بهدنبال این شبکه باشند. مطابق آمار سایت سازمان مالیاتی آمریکا بنیاد fdd (بنیاد دفاع از دموکراسیها) که یکی از بنگاههایی است که به جذب مخالفان میپردازد تنها در سال 2019، 32 میلیون دلار درآمد داشته است.
در ادامه براساس دادههای اعلامی دولت فدرال آمریکا میزان مبالغی که این کشور از بودجه دولت آمریکا به شخصیتها و نهادهای ضدایرانی پرداخت کرده است را بررسی کردهایم.
ویکیلیکس: تغییر مسیر کمکهای آمریکا از احزاب سیاسی بهسمت جامعه مدنی ایران
آمریکا برای حمایت مالی از مخالفان ایران روشهای گوناگونی را مورد استفاده قرار میدهد. بخشی از این مسیرها قابل پیگیری هستند زیرا در اسناد رسمی ثبت شدهاند. با اینحال بهنظر میرسد واشنگتن به دلایل مختلفی وزن بزرگتری از کمکهای مالی خود را بهدوش مسیرهای مخفی انداخته است. بهزعم مقامات آمریکایی دور زدن مسیرهای انتقال کمک مالی به مخالفان باعث میشود تا دولت ایران قادر به برآوردی کامل از صفآرایی مقابل خود نباشد. این مساله ایران را مجبور میکند بخشی از توان خود را برای ارزیابی این کمکهای مالی اختصاص دهد. همچنین آمریکا هراس دارد با افشای کمکهای مالی گسترده خود به مخالفان ایران، مورد انتقاد تعدادی از نمایندگان کنگره، فعالان و گروههای سیاسی قرار گیرد.
از سویی دیگر واشنگتن قصد ندارد تمام افراد و گروههای مورد حمایت خود را در افکار عمومی ایران ترور شخصیت کرده و به طیف مقابل آنها بهانهای برای تخریب شخصیتهای وابسته بهخود بدهد. در این میان باید به مخالفانی نیز اشاره کرد که حاضر به همکاری با آمریکا نیستند اما بهدلیل انطباق فعالیتهایشان با اهداف این کشور، واشنگتن از مسیرهای غیرمستقیم به آنها کمک میکند. این موضوع به کاخ سفید اجازه میدهد تا اندازه ممکن به گسترش بیش از پیش صفآرایی خود درمقابل تهران بپردازد.
همچنین باید توجه داشت کاخ سفید نمیخواهد به ایران بهانهای برای تبلیغات بدهد. درصورت آشکاربودن حجم کمکهای مالی آمریکا به مخالفان، تهران میتواند با اتکا به این مبالغ کلان، واشنگتن را به تلاش برای براندازی خود متهم سازد. مشخص شدن هزینههای گسترده آمریکا در حمایت از مخالفان مانند تجزیهطلبان، گروههای مرتجع مانند سلطنتطلبان و همچنین گروههای تروریستی وابسته به آنها میتواند به کاهش قدرت نرم این کشور منجر شود.
واشنگتن براساس همین دیدگاه در دوران اوباما راهبرد خود در حمایت از مخالفان را بازطراحی کرد. براساس اسنادی که سایت افشاگر ویکیلیکس منتشر کرده است، گزارشهای محرمانه دولت آمریکا در سال 2009 نشان میدهد واشنگتن در این سال راهبرد خود را از کمک به احزاب سیاسی و کاندیداهای اپوزیسیون انتخابات در ایران به سیاست حمایت از نهادهای مردمنهاد تغییرداده تا بتواند فضای سیاسی ایران را مدیریت کند.
سند محرمانه منتشرشده توسط ویکیلیکس که در تاریخ 4 نوامبر 2009 (13 آبان 1388) از هیات نمایندگی آمریکا در اتحادیه اروپا به وزارت خارجه این کشور ارسال شده، چنین تغییری را روایت میکند. این سند گزارشی از جلسهای است که در 27 اکتبر سال 2009 (6 آبان 1388) بین دو مقام آمریکایی به نامهای «دانیکا والترز» از اداره خاورنزدیک وزارت خارجه آمریکا و «ریکی گلد»، مسئول بخش خاورمیانه «اداره توسعه بینالمللی آمریکا» و مقامات اتحادیه اروپا برگزار شده است. در این جلسه دو مقام آمریکایی به مقامات اروپایی تاکید میکنند از این پس تلاشهایش دولتشان بهجای حمایت از احزاب یا کاندیداهای مخالف در ایران بر ظرفیتسازی برای جامعههای مدنی و سازمانهای مردمنهاد، حاکمیت قانون، آزادی اطلاعات و باز نگاهداشتن فضای سیاسی تمرکز دارد.
حمایت آمریکا از احزاب و جریانات سیاسی ایران بهویژه از اواخر دهه 1370 تا اواخر دهه 1380 باعث شده بود دستکم طی سه نوبت در سالهای 1378، 1382 و 1388 این جریانات با تحریک طیفهای مورد نفوذ واقعشده خود بهسمت حرکتهای تندروانه حرکت کرده و در مسیر براندازی نظام سیاسی مستقر در کشور قرار گیرند. این اقدامات تندروانه هرچند آسیبهایی جدی برای کشور درپی داشتند اما بهدلیل اشتباهات آشکار گروههای رادیکال و رویگردانی مردم و نخبگان از آنها، به نتیجه نهایی که ساقطکردن نظام سیاسی بود منجر نشد.
پس از آن بود که آمریکا با مشاهده استحکام جامعه و ملت ایران و سطح بالای تشخیص سیاسی مردم، تلاش کرد بهطور مستقیمتری آنها را تحتتاثیر قرار دهد. ورود آمریکا به جامعه مدنی ایران میتوانست فرصت بزرگی برای این کشور برای ایجاد تغییر در ادراکات و برداشتهای جامعه ایرانی باشد.
بر همین اساس برنامهریزی آمریکا بر شناسایی، حمایت و هدایت فعالان مدنی نزدیک به غرب، وبلاگنویسان، روزنامهنگاران، اساتید دانشگاه و دیگر متخصصان مرتبط متمرکز شد. تعدادی از این افراد با خروج از ایران آموزشهایی را در زمینه کاری خود دریافت کرده و پس از آن خود نیز وارد فرآیند شناسایی و جذب فعالان ایرانی شده و در داخل یا خارج از کشور به آموزش آنها میپرداختند. شبکه عظیم ایجادشده توسط این گروهها موفق شد در مقاطع مختلفی به جنگ ادراکی در فضای افکار عمومی ایران دست بزند. در حوزه اتفاقات میتوان به فضاسازی این شبکه در انتخابات ریاستجمهوری 1392، انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی سال 1394، انتخابات ریاستجمهوری 1396، اغتشاشات سال 1396، اغتشاشات 1398، انتخابات ریاستجمهوری 1400 و اغتشاشات سال 1401 اشاره کرد. تمرکز بر بزرگنمایی فساد در ایران، افشای اسناد مختلف برای بیاعتمادسازی مردم به نهادهای رسمی، بزرگنمایی سیاست فشار حداکثری، موفقیتنمایی از اقدامات دولتهای منطقه برای ایجاد احساس محرومیت نسبی در مردم ایران، تمرکز بر هرگونه اتفاق ناگوار حتی در مسائلی مانند بلایای طبیعی، اثرگذاری بر روند مدیریت بحران همهگیری کرونا و مواردی از ایندست، دیگر حوزه فعالیت شبکه ایجادشده توسط آمریکا بود. اقداماتی که واشنگتن با سیاست پیشین خود یعنی حمایت غالب از احزاب و جریانات سیاسی مخالف قادر به انجام آنها نبود.
بهطور خاصتر تمرکز بر انتشار اخبار ناگوار باعث شد رسانهها، فعالان فضای مجازی و ذائقه مردم به این سمت گرایش یابد. در شرایطی که سراسر کشور شاهد توسعه بود و اتفاقات مثبت بسیاری در آنها رخ میداد اما تنها خبرهایی که از این مناطق وارد فضای مجازی میشد و بهسرعت گسترش مییافت، تصادف دو خودرو و کشته شدن تعدادی از سرنشینان، واژگونی مینیبوس در یک منطقه روستایی یا قطع آب 10 باب خانه بر اثر ترکیدگی لوله آب در محلهای کوچک بود. در سایه این اخبار جامعه ایران بهسمت افسردگی حرکت کرده و ساختارهای دولتی نیز با سطح بالایی از انتظار مواجه شدند.
استناد مخالفان به بلایای طبیعی گسترده مانند بروز سیل در دهها استان کشور و کشته شدن دهها تن که در چنین اتفاقات عظیمی ناگزیر است با وجود مدیریت مناسب و خدماترسانی گسترده نهادهای رسمی و گروههای مردمی، توسط این شبکه به یکی از استدلالهای اغتشاشگران و براندازان تبدیل شده است.
چند نمونه فیش حقوقی
فرح وزوائی
مالک مجموعهای است که تحتعنوان دارالترجمه فعالیت دارد. این مرکز از سال 2017 تاکنون از طریق تدوین گزارشهای حقوق بشری ضدایرانی 32.451 دلار مستقیما از بودجه آمریکا دستمزد دریافت کرده است.
مسیح علینژاد
چهرههای رسانهای ضدایرانی غالبا دستمزدهای مالی خود را با واسطه و از طریق نهادهای تبلیغاتی و خیریه دریافت میکنند. در این بین اما مسیح علینژاد به چهرهای بدل شده است که دولت آمریکا ابایی از حمایت مالی علنی از وی ندارد. وی از سال 2015 تاکنون رقمی حدود 630 هزار دلار مستقیما از بودجه آمریکا دریافتی داشته است.
بنیاد عبدالرحمن برومند
این بنیاد که مدعی است از افراد خیر و سازمانهای خیریه ارتزاق میکند در سال 2020 طی یک قرار داد رسمی مبلغ 78 هزار دلار از دولت آمریکا دریافت کرده است. این بودجه فارغ از سایر مبالغی است که در پوشش حمایت نهادهای خیریهای به این نهاد پرداخت شده است.
بنیاد توانا
بنیاد توانا توسط مریم معمارصادقی و همسرش اکبر عطری اداره میشود این موسسه از طریق آموزشهایی موسوم به آموزشهای مدنی تلاش کرده در جامعه ایران دست به شبکهسازی بزند. آموزشهای این مجموعه در حوزه براندازی و انقلابهای مخملی قرار میگیرند. بنابر اعلام رسمی دولت آمریکا این نهاد از سال 2012 تاکنون 5.3میلیون دلار از این بودجه این کشور دریافت کرده است.