تاریخ : Sat 15 Oct 2022 - 23:21
کد خبر : 74875
سرویس خبری : ایده حکمرانی

تولید گفتار بیهوده

دلیل بی‌اهمیتی برخی چهره‌های هنری و ورزشی

تولید گفتار بیهوده

انتخاب یک عمر برای تولید گفتار معنادار یا یک لحظه برای تولید گفتار بیهوده.

جعفر علیان نژادی، دانش آموخته علوم سیاسی:اگر بخواهیم از منظر نشانه‌شناختی به عنوان مادر دانش زبان‌شناسی، موضع‌گیری برخی چهره‌های هنری و ورزشی در حوادث اخیر را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، می‌توان به معیاری مناسب در تشخیص بیهودگی برخی مواضع این چهره‌ها رسید. فارغ از کارکرد ظاهری تولید گفتار بیهوده برای یک چهره متکلم در جلب توجه بیشتر و احیانا افزایش میزان دنبال‌کنندگان مجازی، معیار مورد نظر نشان خواهد داد، چرا مواضع این افراد در میان مخاطبان به معنی واقعی کلمه مسموع نیست. نکته دیگر آن است که چرا یک چهره به تولید گفتار بیهوده یا موضع‌گیری‌های تحریک‌کننده می‌پردازد. پاسخ به این سوال نیز، دلیل دیگری است که گفتار تولیدشده توسط برخی چهره‌های هنری و ورزشی برای مخاطبان را بی‌اهمیت و بیهوده جلوه می‌دهد.
شاید همین چند ماه پیش بود که یکی از عناصر تندرو غیرانقلابی و به‌تبع آن یک جریان سیاسی نزدیک به ضدانقلاب، دربرابر شجاعت دولت سیزدهم در اعتماد به مردم و آغاز طرح اصلاحات اقتصادی، قدم در مسیری گذاشته بود که اگر بخواهیم آن را در یک جمله خلاصه کنیم، این‌طور است: «ترس بکارید تا محبوبیت درو کنید.» البته آن عنصر تندرو، به‌صورتی پیش‌دستانه از ماه‌ها قبل نشان داده بود منتظر یک لحظه یا حادثه‌ای است که بتواند از آب گل‌آلودشده، ماهی محبوبیت خود را صید کند. به‌هرحال فشار کاهش محبوبیت و سرمایه اجتماعی، این جریان را به صرافت انداخته بود که شاید یکی از راه‌های جلب هوادار، سوار شدن بر توسن رخدادها و حوادث غیرمنتظره باشد و به‌هر‌حال لازم است از قبل روی این موضوع فکر کرد. هرچند این جریان سیاسی در این حادثه نیز از زین اسب آتش نعل حادثه به زیر افتاد، اما در عین حال ادبیات و گفتار تولیدشده‌اش را برخی چهره‌های هنری و ورزشی، رها نساختند.
گفتار تولیدشده و ادبیات ایجادشده، این فهم را در ذهن برخی از چهره‌ها ایجاد کرده بود که گویا رابطه‌ای بین ایجاد ترس و محبوبیت برقرار است. شاید بتوان با زبان هراس، مردمان بیشتری را به سمت خود کشید، یا بتوان چرخه‌ای از بازتولید هراس ایجاد کرد و واقعیت اجتماعی را تحت‌تاثیر قرار داد. به بیان دیگر، بتوان یک واقعیت میدانی یا حادثه خیابانی ایجاد کرد و نقش خود را در تحریک و تشجیع جماعت‌های آشوب‌طلب، بازی کرد و امیدوار بود با القای این حس که نقش موثری در ایجاد این واقعیت میدانی دارد، جماعت‌های بیشتری را با خود همراه کند. اما یک استثنای بزرگ در برابر این درک غلط، خودنمایی می‌کرد. درک غلطی که در نشانه‌شناسی، با عنوان رمزگان زبانی از آن یاد شده است. آن درک غلط این بود: «رمزگان هراس یا ترس، نمی‌تواند در جامعه ایرانی تبدیل به رمزگانی اجتماعی شود» و همین مساله موضع‌گیری‌های مخالف‌گونه آنان را برای مردم بی‌اهمیت می‌کرد. این چهره‌ها از یاد برده بودند که یک گفتمان عاریتی و وارداتی که متاعی برای جریان ورشکسته سیاسی نیز نداشت، نمی‌تواند به رمزگان جامعه ایرانی قالب شود. این خطای تحلیلی ناشی از فهم سطحی و ساده‌لوحانه این عده بود که نتوانستند از سطح رویین حوادث عبور کنند و متوجه شوند که رمزگان ناامنی خصم رمزگان امنیت و آرامش جمعی است. آن چهره نفهمیده بود که ورود به این چرخه عصبانیت و ناامنی، به‌تدریج میزان نفرت را به تناسب بالا رفتن ظاهری میزان دنبال‌کنندگان مجازی، به شکل تصاعدی در میان مردم بالا می‌برد. 
دیگر رمزگان معتبر و پرمعنا در جامعه امروزی، رمزگان ایران قوی است که در تضاد با گفتار تحریک‌کننده به آشوب و هرج‌ومرج برخی چهره‌ها قرار داشت، مسلما مردم معنایی که از این گفتار بیهوده درک می‌کردند، معنای اقتدار و استقلال نبود. در بهترین حالت، اگر نگوییم به تولید نفرت عمومی می‌انجامید، درک این زبان هرج‌ومرج‌طلب، برای مردم سخت بود. رمزگان ایران قوی در میان مردم به معنای یک ایران محکم و متکی به توان داخل بود، نه یک ایران هراسان از وضعیت داخلی. ایرانی که از مسیر اعتماد به مردم، دارای اعتمادبه‌نفس تقابل با جریانات زورگو سلطه‌گر می‌شد. اما این زبان چهره‌ها، زبان مردم ایران نبود.
در عین حال تولید گفتار بیهوده یا بی‌اهمیت توسط برخی چهره‌های هنری و ورزشی، یک حقیقت تلخ را درباره این دسته روشن می‌کرد. اینکه دوری از زبان اجتماعی یا رمزگان مردم، آن چهره را در خطر انزوا و نفرت قرار می‌دهد و وی را مستعد هم‌زبانی با ضدانقلاب می‌سازد. راهکار اما، بازگشت به زبان مردم بود. این بازگشت که می‌توانست اعتراف به تشخیص و درک غلط باشد، هرچند منجر به ریزش مخاطبان مجازی می‌شد، اما متاعی غیرقابل ارزش‌گذاری، یعنی هم‌زبانی با مردم را به آنان ارزانی می‌کرد. آن چهره باید بین تولید گفتار بیهوده، یا تولید گفتار معنادار برای عموم مردم انتخاب می‌کرد. آیا آن چهره می‌خواست، زبان مردم باشد یا خیر. انتخاب هر عقل سلیمی، رفتن به سمت مردم بود تا عده‌ای آشوب‌طلب. انتخاب یک عمر برای تولید گفتار معنادار یا یک لحظه برای تولید گفتار بیهوده. درنهایت انتخاب بین زبان‌داری یا بی‌زبانی.