میراحمدرضا مشرف، کارشناس مسائل بین الملل:درحالیکه بیش از یک ماه از کنارهگیری بوریس جانسون از قدرت و انتخاب «لیز تراس» بهعنوان نخستوزیر جدید انگلستان میگذرد، اوضاع سیاسی و اقتصادی انگلستان چنان بههمریخته شده که یکی از نمایندگان حزب حاکم محافظهکار شرایط را بسیار نگرانکننده و همهچیز را در آستانه فروپاشی کامل توصیف میکند. افزایش چشمگیر نرخ تورم، اعتراضات و اعتصابات مردمی که با تهدید آنها در مورد عدم پرداخت قبوض سنگین انرژی توام شده و در کنار اینها سقوط چشمگیر ارزش پوند انگلیس به پایینترین سطح خود دربرابر دلار همگی گواه کاملی بر این است که انگلستان سال جدید میلادی را با آشفتگی اقتصادی شدیدی آغاز خواهد کرد. در این میان سیاستها و برنامههای اقتصادی نخستوزیر جدید و تعلل و تزلزل او در اجرای این برنامهها نیز روند بیثباتی کنونی را دو چندان کرده است. بر این اساس «لیز تراس» در ابتدای بهدستگیری قدرت و برمبنای برنامههای اعلام شدهاش در زمان انتخاب، سرعت بخشیدن به رشد اقتصادی را در مرکز سیاستهای خود قرار داده و برنامه خود مبتنیبر کاهش مالیاتها را اعلام کرد. با توجه به اینکه سیاست کاهش مالیاتها از یکسو بهطور عمده در راستای منافع شرکتها و سرمایهداران بزرگ عمل میکرد و از سوی دیگر با کاهش درآمدهای دولت، میزان حمایت آن از طبقات و اقشار آسیبپذیر کاهش مییافت؛ این برنامه بهشدت از سوی همه جریانهای سیاسی و حتی همحزبیهای نخستوزیر مورد انتقاد قرار گرفت. در این راستا موسسه پژوهشی لگاتوم با انتشار آمار تکاندهندهای اعلام کرد درصورت اجرای برنامههای نخستوزیر جدید نرخ فقر نسبی در بریتانیا به بالاترین سطح خود در قرن حاضر رسیده و حدود 16 میلیون نفر که تقریبا یکچهارم جمعیت بریتانیا را در بر میگیرد، در تامین نیازهای اولیه زندگی دچار مشکل خواهند شد. اگر چه تمامی این مسائل باعث شد تا لیز تراس از برنامه کاهش مالیاتها عقبنشینی کند، اما در اصل بحران همچنان پابرجا باقی مانده و مردم بهشدت نگران آینده اقتصادی خود و فرزندانشان هستند.
«برگزیت» قوز بالای قوز
در میانه این آشوب سیاسی و اقتصادی بهنظر میرسد جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپایی یا همان برگزیت نیز به قول معروف قوز بالای قوز شده و بر خلاف امیدواریهای اولیه، معضلات اقتصادی انگلستان را پیچیدهتر از قبل کرده است. این همان نکتهای است که در تحلیل چندی قبل بنگاه سخن پراکنی «بیبیسی» نسبت به شرایط اقتصادی انگلستان مورد توجه قرار گرفت: «آنچه شرایط را بهطور خاص برای بریتانیا سختتر کرده است خروج این کشور از بازار واحد اروپاست که باعث شده شرکتهای بریتانیایی با موانع غیرتعرفهای جدیدی برای صادرات به بزرگترین بازارشان مواجه شوند.» البته «بیبیسی» این نکته را هم اضافه میکند که چهبسا با تداوم اختلاف دولت بریتانیا و اتحادیه بر سر اجرای بخشهایی از برگزیت (پروتکل ایرلند شمالی)، اوضاع وخیمتر شده و کار به یک جنگ تجاری میان دو طرف کشیده شود.
اما جدا از بحث مختصری که بیبیسی در زمینه تاثیر مضاعف برگزیت بر شرایط اقتصادی فعلی انگلستان ارائه میدهد، «جان هاریس» روزنامهنگار انگلیسی و مقالهنویس روزنامه گاردین هم در یکی از شمارههای اخیر این روزنامه به شکلی مفصلتر به این بحث میپردازد. ویژگی خاص تحلیل «جان هاریس» این است که وی در ابتدا به توصیف اوضاع اقتصادی و حتی روحی فعلی مردم انگلستان میپردازد و آن را با وعدههای دادهشده در فرآیند برگزیت مقایسه میکند؛ درنهایت نیز با ارائه چشمانداز مختصری از آینده دولت لیز تراس شرایط بحرانی کنونی انگلستان و خطر افراطگرایی را مورد یادآوری قرار میدهد.
در میان مردمی وحشتزده
«جان هاریس» مقاله خود در روزنامه گاردین را با توصیف شرححال مردمی که در مسیر یک سفر یا بازدید با آنها روبهرو شده بود آغاز میکند. وی میگوید من در شهر «وستر» بودم تا شواهد بیشتری را جمعآوری کنم که نشان دهد مشکلات کنونی بریتانیا چقدر بر مکانهای متوسط یا ثروتمندی تاثیر میگذارد که زمانی تاب گذر از هر توفان اقتصادی برای آنها امکانپذیر بود. اما جای تعجب نیست که مردم میگفتند که ترسیده و نگران هستند. برخی از آنها درباره بچههای بالغشان صحبت میکردند که ناگهان از خارج شدن وام مسکن از دسترسشان وحشتزده شدهاند. شماری دیگر از عادت جدید و ناراحتکننده کاهش مصرف برق و گاز سخن میگفتند. در حال و هوای مزخرف پاییزی، صحبت در مورد کنسل شدن بازارهای محلی کریسمس یا احتمال قطعی برق سه ساعته تقریبا شکلدهنده تمامی مکالمههایی بود که با مردم داشتم. هرگونه اشاره به سیاست در واقع واکنشهای بسیار جالبی را به دنبال داشت. جولی که در یک فروشگاه در مرکز شهر کار میکرد میگفت: «دلم برای جانسون تنگ شده است.» وی به من میگفت مدتهاست به گفتوگو با مشتریانش درمورد عدم تناسب دخل و خرج زندگی عادت کرده است.
سایه سنگین بوریس جانسون بر سیاست انگلستان
«جان هاریس» معتقد است که بسیاری از مردم انگلستان هنوز هم جانسون را در نقش یک منجی میبینند. وی میگوید هنوز جولی و برخی دیگر از مردم تصور میکنند که جانسون با موفقیت برنامه واکسیناسیون کووید را مدیریت کرد و البته مقداری هم انرژی و طنز برای دنیای ملالآور سیاست به ارمغان آورد. از نظر هاریس، جولی مطلبی را بیان کرده بود که او اخیرا چندین بار دیگر هم آن را شنیده بود: «این باور که جانسون آخرین امید برگزیت محسوب میشود، مسیری که انگلستان را به سوی شادی و شکوفایی بیشتر هدایت میکرد و اکنون با ترک داونینگ استریت توسط وی این رویا نیز از بین رفته است.» واضح است که این دیدگاهی بسیار بزرگوارانه نسبت به مردی است که به همان نسبت درباره دیگر چیزها دروغ میگفت؛در رابطه با خروج از اتحادیه اروپایی هم دروغهای خودخواهانهای تحویل مردم میداد. در اینجا تحلیلگر گاردین وقتی میخواهد دلیل علاقه پایدار مردم به بوریس را توجیه کند، آن را تا حدی به امتناع بسیاری از مردم به پذیرش این باور و اعتراف که چقدر فریب خوردهاند، مرتبط میداند.
سراب برگزیت
از نظر نویسنده گاردین تقسیمبندی زندگی به قبل و بعد از جانسون خود میتواند گویای یک درک مهم باشد؛ درکی که ظاهرا اکنون همه به استثنای سرسختترین حامیان برگزیت، به آن رسیدهاند. این درک تدریجی و شکنجهآمیز که تمامی آن چشماندازهای خوشبینانه از زندگی در خارج از اتحادیه اروپا تحقق نخواهد یافت، حتی در شرایطی که بحرانهای آغازشده توسط ولادیمیر پوتین درنهایت فروکش کند. مردم هر کسی را بهخاطر مخمصه کنونیمان مورد سرزنش قرار دهند، کاملا قابل درک است. آیندهای که 17 میلیون رایدهنده 6 سال قبل آن را خریدند، اکنون دقیقا به نقطه مقابل خود سقوط کرده است. اجازه دهید فراموش نکنیم که در تابستان 2016 «بوریس جانسون»، «مایکل گاو» و «گیزلا استوارت» نماینده سابق حزب کارگر، همگی امضاهایشان را پای یک مقاله در نشریه سان قرار دادند که در آن تاکید شده بود وقتی برگزیت رخ دهد برنامه سرویس سلامت همگانی (ان اچ اس) قویتر، فاصله طبقاتی کمتر و مالیاتها کمتر خواهد شد. علاوهبر این از نظر آنان مردم پول بیشتری برای هزینه کرد مایحتاج اولیه داشته، دستمزدها بالاتر رفته و قبوض سوخت پایینتر خواهد آمد. در کنار اینها یک سال بعد، «جیکاب ریس-ماگ» _ کسی که هنوز از تلاشهایش برای شناسایی ظرفیتهای کشفنشده برگزیت دست برنداشته است _ اطمینان میداد که خروج از اتحادیه اروپایی راه را برای دسترسی به مواد غذایی بسیار ارزانتر باز میکند و بنابراین درآمد خالص مردم را هم افزایش میدهد.
درواقع اکنون مساله اساسی این نیست که برگزیت غیرممکن بودن این رویاها را آشکار کرده است، مساله مهم دیگر این است که دادن چنین وعدههایی احمقانه و خطرناک بودند و این ما هستیم که در حال حاضر با عواقب آن زندگی میکنیم.
محافظهکاران در منجلاب
برای لیز تراس و دولتش سیاست پس از برگزیت کمکم به غیرممکن تبدیل شده است. آنها میخواهند زندگی خارج از اتحادیه اروپایی و در قالب یک اقتصاد «داروینی» یعنی کاهش هزینههای عمومی و یک دولت رفاه کوچکتر ایجاد کنند، چیزی که میلیونها حامی برگزیت فکر نمیکردند به چنین چیزی رای میدهند. این حتی چیزی نبود که محافظهکاران در دو دوره انتخابات پس از برگزیت ارائه دادند. در عین حال تلاش برای بیرون خزیدن از محدودیتهای بیپایان برگزیت که در حال رشد هستند، خطر روبهرو شدن با گرههای کور را نیز برای دولت به همراه دارد. «سوئلا براورمن» وزیر کشوری که تمام کینهتوزی و درونگرایی محافظهکاری مدرن را مجسم میکند، میگوید که قصد دارد مهاجرت را به دهها هزار نفر کاهش دهد. درمقابل داونینگ استریت نشان داد که میخواهد سیستم مهاجرتی بریتانیا را آزاد کند؛ حرکتی که قطعا بخش خاصی از رایدهندگان برگزیت را دچار خشم و طغیان میکند.
درنهایت جان هاریس معتقد است همهچیز برای محافظهکاران درهمریخته است؛ چراکه منطق موضع تراس و متحدانش نمیتواند پایدار باشد؛همانطور که انقلاب برگزیت سیاست محافظهکاران را وارونه کرد و آنها را به قدرت رساند، همین عاملِ موفقیتشان میتواند بلای جانشان شده و تضمینکننده شکستشان باشد.
حزب کارگر گرفتار در تناقضات
در اینجا نویسنده گاردین نیمنگاهی نیز به مواضع حزب کارگر درباره برگزیت میاندازد. حزب کارگر به رهبری «کر استارمر» با توجه به امتناع طولانیاش از زیر سوال بردن خروج از اتحادیه اروپایی، با برخی تناقضات مشابه با محافظهکاران دستوپنجه نرم میکند. با این حال به نظر میرسد به شکلی آزمایشی بهدنبال تلاش برای خروج از این تناقضات است. یکی از جذابترین لحظات این تلاش در سخنرانی دو هفته قبل استارمر در لیوپول اتفاق افتاد؛ زمانی که وی به شکلی آزمایشی درمورد مصیبتهای برگزیت برای مردم صحبت کرد. او در این سخنرانی گفت بسیاری از افراد به این دلیل به برگزیت رای دادند که از کنترل دموکراتیک روی زندگیشان، فرصتهایی برای نسل بعدی، جوامعی که به آن افتخار کنند و درنهایت از خدمات عمومی که برایشان قابل اعتماد باشد، برخوردار شوند. اگرچه این خوانش وی تا حدی فضاسازی گل و بلبل از وقایع بود، اما تقریبا درست به نظر میرسد. بعد از این است که «استارمر» نکته مهم را بیان میکند: «صرفنظر از اینکه رای به ترک یا ماندن در اتحادیه داده باشید، شما ناامید شدهاید.» اگرچه تحلیلگر نشریه گاردین نسبت به ادعای رهبر حزب کارگر درمورد عملی کردن برگزیت به هر شکل ممکن عمیقا ابراز تردید میکند، اما معتقد است این سخنان وی یک نقطه شروع است، آن هم از جهت تصدیق دروغها و بدبینیهایی که انگلستان را به این مرحله رسانده است.
افراطگرایی در کمین انگلستان
مقالهنویس گاردین بخش پایانی بحث خود را به یک هشدار اختصاص میدهد. در اینجا وی این دیدگاه را که افزایش ناامیدی و رنجش مردم به یک معادله پایدار انتقال مردم از حزب محافظهکار به کارگر یا برعکس منتهی خواهد شد، زیر سوال میبرد. از نظر «هاریس» حقایق نادرستی که تونی بلر درمورد جنگ عراق به مردم گفت درنهایت نقش و سهم خود را در بحران عظیم اعتماد عمومی ایفا کرد و به برگزیت و جریان سیاسی بیپایان پس از آن انجامید. اکنون دغلها و فریبهای 2016 در محیط سیاسی بسیار زهرآگینتر از قبل آشکار شدهاند؛ آن هم با تئوریهای مملو از توطئه و قطبیسازی. هر کسی که تصور میکند روحیات بدبینی، ترس و امیدهای ازدسترفته میتواند سیاست را به پیش ببرد، احتمالا باید در رویدادهای اخیر ایتالیا، سوئد و فرانسه تامل کند. البته نزدیکتر از اینها و در خانه هم نباید نوستالژی رهبری بیملاحظه و اقتدارگرایانهای را که جانسون با جنبههای نمایشی خود ترکیب کرد، مورد غفلت قرار دهیم. کلام پایانی اینکه در زمانی که لیز تراس از مسیر اصلی خارج شود، ممکن است پارادوکس نهایی برگزیت بهوقوع بپیوندد؛ پیشبرد وحشتناک نوعی از سیاست که ناکامیاش حتی میتواند سنگ را هم خرد کند.