تاریخ : Thu 13 Oct 2022 - 00:15
کد خبر : 74818
سرویس خبری : سیاست

استقبال از انتقاد نشانه شفافیت قوه قضائیه است

ابوالقاسم خدادی، پژوهشگر حقوق در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

استقبال از انتقاد نشانه شفافیت قوه قضائیه است

وه قضائیه علاوه‌براینکه حسن نیت دارد، سعی می‌کند فضای ملتهب کشور را به‌سمت گفت‌وگو با مردم سوق دهد.

نرگس چهرقانی، خبرنگار:این روزها علی‌رغم اینکه برخی افراد چون دبیر ستاد امر به معروف سعی می‌کنند فضای کشور را با سخنان نسنجیده خود ملتهب‌تر کنند، اما رئیس قوه قضائیه، غلامحسین محسنی‌اژه‌ای اعلام کرده که پذیرای هرگونه انتقاد یا اعتراض یا ابهام درباره ماجرای اعتراضات و اغتشاشات اخیر است. این موضع امیدوارکننده‌ اژه‌ای نشان از آن دارد که قوه قضائیه علاوه‌براینکه حسن نیت دارد، سعی می‌کند فضای ملتهب کشور را به‌سمت گفت‌وگو با مردم سوق دهد. در این‌باره نظر ابوالقاسم خدادی، هیات‌علمی حقوق را جویا شدم. در ادامه گفت‌وگوی او را با «فرهیختگان» می‌خوانید.

با توجه به اینکه رئیس قوه قضائیه اعلام کرد آماده‌ شنیدن ابهام، انتقاد و اعتراض گروه‌ها و جریان‌های سیاسی و افرادی از عموم مردم است، فکر می‌کنید این اقدام تا چه میزان می‌تواند در فروکش کردن التهابات فعلی جامعه موثر باشد؟
بیشتر سوالات و ابهاماتی که برای مردم وجود دارد، به‌خاطر چنددستگی روایات است. بخشی از این روایات مرتبط با رسانه‌های خارجی است که به‌دنبال بهانه‌ای در کشور هستند تا آن را به موضوعی امنیتی و چالش‌برانگیز تبدیل کنند. بخش دیگری از این روایت مرتبط با حاکمیت یا صداوسیماست، مثلا رسانه‌های خارج‌نشین سعی کردند قضیه مهسا امینی را گسترده کرده و افراد دیگری مانند نیکا شاکرمی یا سارینا اسماعیل‌زاده یا... را وارد این قضیه کنند. در این بین به‌نظر می‌رسد جای یک‌سری از گروه‌های نخبگی، سازمان‌های مردم‌نهاد، انجمن‌های علمی و تخصصی خالی است؛ انجمن‌هایی که از یک‌طرف با مردم در ارتباط هستند و از طرف دیگر با حاکمیت. این انجمن‌ها ویژگی‌هایی دارند ازجمله اینکه به‌صورت تخصصی تشکیل شده‌اند و مستقل هستند، یعنی وابسته به حاکمیت نیستند. این گروه‌ها به‌اقتضای تخصص‌شان مثلا اینکه اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌‌ها هستند یا رتبه علمی دارند، برای مردم اعتمادبخش هستند. چرا؟ چون هرکدام از این افراد علمی در اصناف مانند صنف پزشکان یا وکلا یا مهندسان یا... در زمان یادگیری علم تعهد داده‌اند که برخلاف پروتکل‌ها و تعهدات‌شان عمل نکنند. مثلا فرض کنید اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌ها، انجمن‌های مهندسی و انجمن‌های پزشکی و انجمن‌‌های وکلا، اینها گروه‌هایی هستند که اعتبارشان، برای مردم اعتمادبخش است؛ یعنی آنها نمی‌آید اعتبار سالیانه‌ای که طی هیات‌علمی یا استاد دانشگاه یا متخصص شدن، جمع کرده‌اند به‌خاطر موضوعی زیرسوال ببرند یا دروغ بگویند یا خلاف تعهدات خود عمل کنند. بر همین اساس، مردم اعتماد بیشتری به این جریان‌ها می‌کنند و جای این چهره‌ها در بسیاری از موضوعات کشور خالی است. 
در جمع‌بندی پاسخ سوال اول‌تان، اینکه رئیس قوه قضائیه برای شنیدن انتقادات و اعتراضات اعلام آمادگی کرده، خوب است، ولی واقعیت و چیزی که مهم‌تر از این اعلام آمادگی رئیس‌ قوه قضائیه است، تشکیل یا سازوکار این انجمن‌ها یا NGOها یا همان سازمان‌های مردم‌نهاد است که می‌تواند خلأ واسطه بین حاکمیت و مردم را پر کند.

البته الان هم ما چنین اصناف یا احزابی داریم اما اینها با مردم ارتباط تنگاتنگی ندارند. نکته‌ای که فکر می‌کنم در صحبت‌های اخیر رئیس قوه قضائیه وجود داشت این بود که حق اعتراض یا انتقاد را به کرسی‌‌های آزاداندیشی که مختص نخبگان است، منحصر نکردند و گفتند حتی مردم عادی هم می‌توانند اعتراضات‌شان را به گوش رئیس قوه قضائیه برسانند. از این منظر فکر می‌کنید سازوکاری که باید برای این گفت‌وگوی قوه قضائیه با مردم صورت بگیرد، غیر از اصناف یا گروه‌ها چه می‌تواند باشد؟
همان‌طور که اشاره کردید باید سازوکاری برای صحبت مردم عادی با رئیس قوه قضائیه باشد اما مساله‌ای که وجود دارد این است که مردم ایران حدود 85 میلیون هستند، به‌نظر شما رئیس قوه قضائیه چقدر زمان دارد برای اینکه تک‌تک ابهامات افراد را بررسی کند و پاسخ دهد و نکته بعدی اینکه مگر شرح وظایف رئیس قوه قضائیه این است که بیاید تک‌تک ابهامات را پاسخ دهد؟ این شدنی نیست. اینکه ما فکر کنیم الان مشکل این است که من یک‌سری ابهام‌ دارم و کسی نیست جواب ابهامات مرا بدهد، درست نیست. الان مشکل اقناع شدن در روایت‌هاست، یعنی به‌دلیل فضای رسانه‌ای که ایجاد شده، تکثر داده‌ها و تکرار آنها زیاد است، از افراد حرف‌های مختلف وجود دارد و در این بین اقناع‌پذیری دچار اختلال می‌شود. آنچه هست، جنبه‌ اقناع‌پذیری است که آیا من را اقناع می‌کند یا خیر. به‌نظر می‌رسد خیلی از مردم براساس پیش‌فرض‌های خود، اخبار و روایت‌ها را می‌شنوند و تایید می‌کنند. مثلا فردی که از قبل در پیش‌فرض خود، موافق جریان حاکمیت و دولت است، طبق همین پیش‌فرض‌های خودش خیلی از روایت‌ها را قبول می‌کند و می‌‌پذیرد اما کسی که از قبل با خیلی از این موضوعات چالش دارد، هیچ‌یک از این روایت‌ها را مثلا گزارش سازمان پزشکی‌قانونی را نمی‌پذیرد یا وقتی مصاحبه پدر مهسا امینی پخش می‌شود، قبول نمی‌کند. چرا؟ چون آن پیش‌فرض‌های خودش را از جای دیگر دارد و هر خبری ولو فیک یا خیلی ضعیف را می‌پذیرد. درصورتی‌که اگر پیش‌فرض‌ها وجود نداشت، همین افراد روایت‌های ضعیف یا جعلی رسانه‌های خارجی را قبول نمی‌کردند.
البته این اقبال رئیس قوه قضائیه از انتقادات و اعتراضات، نشان‌دهنده‌ حسن‌نیت و شفافیت قوه قضائیه است، و نشان‌دهنده این است که ظاهرا پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای وجود دارد که رئیس‌ قوه قضائیه این اعلام آمادگی را کرده، اما درعین‌حال با دنیای امروز جنبه اقناع‌پذیری‌اش کم است، یعنی چاره‌ای نیست مگر اینکه رئیس قوه قضائیه بیاید و با انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های مرجع جلسه بگذارد تا از طریق آنها در جامعه این اقناع‌پذیری صورت بگیرد. به‌نظرم این وسط آن حلقه‌ واسط کمرنگ است یا وجود ندارد. 
مثلا زمانی حتی به ذهنم می‌رسید که ای ‌کاش خیلی از این بازیگران و سلبریتی‌ها که ابهام دارند، به ‌غیر از آنها که از ابتدا تکلیف خود را روشن کردند، جلسه‌ای با قوه قضائیه می‌داشتند و قوه قضائیه این افراد را مستقیما با افراد دستگیرشده مواجه می‌کرد. مثلا 10 یا 20 نفر از سلبریتی‌ها را به‌عنوان نماینده این قشر با دستگیرشدگان مواجه کنند. به‌عنوان مثال، قوه قضائیه می‌گوید برخی افرادی که در اغتشاشات دستگیر کرده عضو گروه داعش بودند و با سلاح گرم دستگیر کردیم یا همین داعشی‌ها سر یک مامور را بریدند. قوه قضائیه در اینجا می‌تواند بدون آنکه روایتی از این افراد در صداوسیما داشته باشد، گروه‌هایی که ابهام دارند را با این افراد روبه‌رو کند تا بدانند واقعا چنین افرادی بین اعتراض‌کنندگان بوده‌اند. نه‌تنها سلبریتی‌ها، بلکه ای ‌کاش جمعی از اساتید دانشگاه‌ها یا جمعی از آدم‌هایی که در جامعه اقبالی دارند، با این افراد اغتشاشگر رودررو شوند. چون این روش که صداوسیما بیاید و یک روایت رسمی از این اغتشاشگران بدهد و خود این دستگیرشدگان بگویند بله ما سلاح گرم داشتیم، دیگر جوابگو نیست؛ چراکه رسانه‌های خارجی پیش‌فرض مردم را به‌مرور تغییر دادند و ما هم باید به‌مرور روی این پیش‌فرض‌ها کار کنیم. این کار کردن صرفا محدود به مردم نیست، من فکر می‌کنم باید گروه‌های متعدد در جامعه که مردم به آنها اقبال دارند، از آدم‌های سیاسی و علمی گرفته تا هنری و سلبریتی را با دستگیرشدگان روبه‌رو کنند تا بعدها نگویند این افرادی که در تلویزیون ملی آوردید، ما از کجا بدانیم راست می‌گویند.
اگر این رویه که گفتم شکل بگیرد، خودبه‌خود در جامعه جریان جدیدی به‌وجود می‌آید. این رویه که گفتم برای بعد از آشوب است.

اما به نظر شما نمی‌شود چنین رویه‌ای یعنی گفت‌وگوی گروه‌های مختلف با قوه قضائیه یا دیگر قوه‌ها یا نهادها را قبل از آشوب داشت؟ چون بسیاری از مسائل اگر مورد گفت‌وگو قرار بگیرند و حل شوند، دیگر به آشوب کشیده نمی‌شود.
قبل از آشوب باید رویه دیگری در جامعه رخ دهد. آن یک گفت‌وگوی مفصل دیگری است که چه فضایی برای برطرف کردن ابهامات و سوالات و چالش‌هایی که در کشور وجود دارد، باید ایجاد شود. من بحثم پس از آشوب است. الان هم تقریبا در چنین مرحله‌ای قرار داریم. به‌نظرم اینکه صداوسیما افراد مجرم را نشان بدهد، هیچ تاثیر قابل‌توجهی در کاهش آشوب‌ها و التهابات جامعه ندارد، ولی اگر همان‌طور که قبلا اشاره کردم، گروه‌های واسط با قوه قضائیه وارد گفت‌وگو شوند، خودبه‌خود یک جریان جهان‌سومی ایجاد می‌شود.