تاریخ : Tue 11 Oct 2022 - 00:15
کد خبر : 74751
سرویس خبری : ایده حکمرانی

علوم ‌شناختی غرب دربرابر انقلاب  اسلامی شکست خورده است

تحلیلی از حوادث اخیر

علوم ‌شناختی غرب دربرابر انقلاب اسلامی شکست خورده است

ما به یک نظام فکری احتیاج داریم که بتواند مساله توحید و شرک را که اصلی‌ترین مساله ما است و مساله خداپرستی و بت‌پرستی را وارد دامنه حیات اجتماعی کند.

آیت‌الله میرباقری، عضو مجلس خبرگان رهبری:این اختلافات به یک نوع نظام فکری و یک نوع بینش برمی‌گردد. ما باید درمقابل تمدن غرب چه موضعی بگیریم؟ آیا باید مطلقا آن را بپذیریم؟ یا باید برای خود حق تحفظ قائل شویم؟ یا نه باید با آن درگیر باشیم و به‌دنبال ایجاد تمدن اسلامی باشیم؟ یا برای ایجاد تمدنی جدید برخوردی همه‌جانبه کنیم؟! اینها به یک نظام فکری بازمی‌گردد.
امروز در کشور ما حوادث اجتماعی پیش آمده است و دیده‌اید که مواضعی گرفته‌اند و تحلیل کرده‌اند. سطح موضع‌گیری رهبر معظم‌ انقلاب را با سطح موضع‌گیری آدم‌های باسواد و خوش‌فکر و فاضل مقایسه کنید. حادثه‌ای پیش آمده است آیا ابعاد جهانی این حادثه را می‌بینید یا نمی‌بینید؟! آقا می‌گویند این حادثه کار دشمنان ما است.
ما می‌خواهیم درمقابل این حادثه موضع بگیریم. چگونه باید موضع بگیریم؟ آیا باید با سلبریتی‌ها دعوا کنیم؟ خیال کنیم اینها درحال انقلاب کردن هستند؟ سطح موضع‌گیری ما چگونه باید باشد؟
انقلاب اسلامی پاسخگوی مساله دوران خودش یعنی رنسانس و عصر عرفی‌سازی حیات‌بشر و حرکت تمدنی بزرگی است و طبیعتا همه قدرت‌های تمدنی دشمن آن هستند. آنها درگیر با ما هستند و آنها هستند که برای ما حادثه ایجاد می‌کنند. البته آنها در جنگ نرم از نیروهای خود ما هم استفاده می‌کنند. در دوره جنگ‌ شناختی شاید از نیروهای خود ما علیه خود ما استفاده کنند. باید این حادثه را تحلیل کنیم و بگوییم که ما با چه‌کسی مواجه هستیم و در این حادثه پیروز می‌شویم یا شکست می‌خوریم؟ در این مرحله جنگ ‌شناختی ما موفق شده‌ایم یا آنها؟ برای من واضح است که آنها در جنگ ‌شناختی شکست خورده‌اند. چون این آخرین مرحله جنگ آنها با ما است. جنگ نظامی کرده‌اند و شکست خورده‌اند و می‌دانند که نباید در این وادی با ما وارد شوند، ما هم قدرت دفاع داریم و هم قدرت پیش‌دستی داریم.
در جنگ اقتصادی که از مهم‌ترین ابزار برای مهار است درحال شکست هستند. تار و پودی که برای ما چیده‌اند، تار عنکبوتی است که درحال باز شدن است. در جنگ دیپلماتیک ما درحال عبور هستیم که یکی از مهم‌ترین ابزار مهار آنها است. آنها سازمان ملل و شورای امنیت را برای مهار دیپلماتیک ملت‌ها درست کرده‌اند. انقلاب اسلامی در این عرصه‌ها غرب را شکست داده است.
امروز دوره دوره جنگ شناختی است که از علوم‌ شناختی استفاده می‌کنند. از امپراطوری رسانه و از ابزار جدید استفاده می‌کنند برای اینکه دستگاه محاسباتی آدم‌ها را به‌هم بریزند و از طریق تصرف در محاسبه، آنها را به سرباز تبدیل کنند. در این جنگ شناختی اگر علوم‌شناختی‌ای که به‌کار می‌گیرند واقعا برای غلبه بر عمق شناخت جبهه مقابل کافی باشد، باید موفق شوند و محاسبات آنها جواب بدهد.
اگر این جنگ در حد سلبریتی‌ها بود، می‌گفتیم آنها خطا کرده‌اند ولی وقتی مجلس آمریکا به میدان می‌آید و وزرای فرانسه برای راهپیمایی می‌آیند، پیداست که اینها پشت صحنه هستند و کل دستگاه علمی آنها برای غلبه شناختی بر کشور ما و امت ما کار می‌کند. می‌گویند ایران باید غیرهسته‌ای و عرفی و غیردینی شود و باید به جامعه ‌جهانی ملحق شود و دست از درگیری فرهنگی و تمدنی با ما بردارد و عضوی از جامعه جهانی شود. اما نتیجه نمی‌گیرند. معنا این است که کل علوم‌شناختی آنها از انقلاب اسلامی شکست خورده است. دستگاه محاسبه آنها شکست خورده است.
30 سال قبل اتفاقی در فرانسه افتاد و به اسم دموکراسی با تصمیمات مردم الجزایر مبارزه کردند. مردم الجزایر رای دادند و آنها با این رای مبارزه کردند. گفتند این رای قابل قبول نیست چون دموکراسی است. استاد مرحوم علامه حسینی می‌گفت این به معنی شکست دستگاه ریاضی غرب است. اگر دستگاه ریاضی آنها قدرت داشت که برای اداره اختیارات فرمول بدهد هیچ‌وقت با دموکراسی مبارزه نمی‌کرد. وقتی روی دموکراسی که خودش درست کرده خط می‌کشد یعنی قدرت کنترل اراده‌ها را ندارد. انقلاب اسلامی حرکت و جوششی ایجاد کرده که دستگاه محاسباتی آنها نمی‌تواند آن را کنترل کند. 
امروز آنها در مرحله جنگ شناختی روی ناخودآگاه انسان‌ها کار می‌کنند. آنها می‌گویند انسان‌ها پیش از خودآگاه ناخودآگاه دارند و آنچه در خودآگاه آنها بروز می‌کند حاصل اتفاقاتی است که در ناخودآگاه انسان رخ می‌دهد. در علوم‌ شناختی به شکلی به ناخودآگاه انسان راه پیدا و آن را فعال کرده و رفتار را کنترل می‌کنند که آن را سرباز خود می‌کنند. این تیر و ترکش‌هایی که آنها در جنگ شناختی می‌زنند اگر به عمق ناخودآگاه ما و عمق ایمان اجتماعی ما و عمق معرفت جامعه ما نفوذ می‌کرد جامعه ما باید تحت کنترل درمی‌آمد. این علامت شکست آنها در جنگ شناختی است که به‌نظر من آخرین ابزار آنها است و بعد از این دیگر چیزی ندارند. ابزار علوم‌شناختی است به‌علاوه امپراتوری رسانه جدید. یک محیط نجوایی درست می‌کنند و آدم‌ها را تک‌به‌تک گیر می‌آورند و حوزه شناختی آنها را تحت تصرف قرار می‌دهند. عمق ایمانی که مکتب اهل‌بیت در جبهه مقاومت ایجاد کرده است با اینها نمی‌شکند. نمی‌شود آنها را فریب داد.
حادثه‌ای پیش آمده و می‌خواهیم این حادثه را تحلیل کنیم. کسی آمده و چیزی می‌گوید. سلبریتی‌ها آمده‌اند و تحریک کرده‌اند. می‌گوییم نه، این مساله نیست و مساله درگیری تمدنی است و این هم جزء شئون آن است. وقتی وارد فضای درگیری تمدنی می‌شوید باید در همان مقیاس آماده حوادث باشید. من می‌گویم این نوع موضع‌گیری‌ها و این تحلیل‌ها به نظام فکری بر‌می‌گردد. اگر نتوانیم به مخاطب خودمان یک نظام فکری بدهیم که بتواند این حوادث را در این مقیاس بفهمد و موضع بگیرد، دیگران در این مقیاس‌ها، مبتنی‌بر مبانی خودشان برای او موضع ایجاد می‌کنند. باید بتوانیم نسبت به مساله او را تفهیم کنیم و متوجه شود که مساله ما یک تمدن است. این تمدن غرب محصول نیست که بخشی از آن را سوا کنید، تمدن پیچیده‌ای از لایه‌های عمیق ایدئولوژیک تا لایه محصولات سبک زندگی است.
وقتی با این مواجه می‌شویم باید تماما بپذیریم؟ یا برای ایجاد تمدنی جدید درگیر شویم؟ درگیری ما از جنس داعشی و درگیری کور باشد یا اینکه کاملا آگاهانه و عقلانی باشد؟ من تفاوت رهبر انقلاب را با بقیه آقایان هم در حوزه و هم در بیرون حوزه در نظام فکری ایشان می‌دانم. ایشان نظام فکری عمیق و مسلطی دارند و می‌توانند مسائل را در این مقیاس بفهمند. وقتی انقلاب اسلامی را تحلیل می‌کنند می‌گویند عصر جدید ایجاد شده است. وقتی به تحلیل حوادث اجتماعی می‌رسند حادثه را در عمق درگیری جهانی تحلیل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند حادثه به سطح جریان‌های داخلی تنزل پیدا کند. مقصود ما از نظام فکری این است. مجموعه اندیشه‌ای که بتواند نسبت بین اعتقادات ما و موضع‌گیری دربرابر حوادث اجتماعی اعم از حوادث خرد یا حوادثی در مقیاس جامعه جهانی را پیدا کند و به ما امکان موضع‌گیری روشن بدهد.
نوع فهم ما از تحولات و تکامل تاریخ، نوع فهم ما از تحولات اجتماعی و نوع فهم ما از میدان‌های درگیری در جامعه جهانی بر اساس آن شکل می‌گیرد. آیا درگیری‌ها بین طبقات اقتصادی است؟ بین طبقه کارگر و سرمایه‌دار است؟ موضوع درگیری واقعا آزادی‌هایی است که در مکتب لیبرالیسم تعریف می‌شود و واقعا دعوا بر سر این است و یا نه دعوا بر سر این نیست؟ دعوا از اینها گسترده‌تر است. موضوع دعوا سر پرستش است. «لکم دینکم ولی الدین» دعوا بر سر این است. «لااعبد ماتعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد» این منتهی به درگیری می‌شود که درگیری بی‌پایان است. «فقاتلوا ائمه الکفر و انهم لا ایمان لهم» درگیری همه‌جانبه از جهاد اکبر تا جهاد اصغر پیدا می‌شود.
رهبر انقلاب منظومه فکری‌ای دارند که براساس آن منظومه فکری مفاهیم بالادستی را نیز تعریف می‌کنند. طرح کلی اندیشه ایشان با تعریفی که از عدالت و پیشرفت و... می‌دهند یک منظومه فکری است. این منظومه فکری امکان این موضع‌گیری را ایجاد می‌کند. حال اینها کافی نیست و فقط اندیشه نیست. رتبه ایمان و منزلت ایمان و استقامت؛ مقدم بر اندیشه هستند. ولی در حوزه اندیشه نظام فکری می‌خواهیم که دین را درست بفهمیم و رابطه اعتقادات را با حیات اجتماعی درست بفهمیم.
ما به یک نظام فکری احتیاج داریم که بتواند مساله توحید و شرک را که اصلی‌ترین مساله ما است و مساله خداپرستی و بت‌پرستی را وارد دامنه حیات اجتماعی کند. در بحث نظری نماند که دعوایش توحید و کفر است. فقط در فضای نظری بحث نکنیم که خدا یکی است یا دوتا است. در قرآن هم به همین صورت است وقتی کفر و توحید را توضیح می‌دهد به شجره طیبه و خبیثه و نور و ظلمات و عرصه درگیری فراعنه و انبیا تبدیل می‌شود. یعنی توحید امری نظری صرف نیست و خداپرستی و بت‌پرستی به حیات اجتماعی تبدیل می‌شود. آن امام دارد و این هم امام دارد. آن توحید تجسد پیدا می‌کند. در آن طرف بت‌پرستی هم تجسدی دارد. این نظام فکری باید بتواند رابطه بین اعتقادات و درک از حوادث تاریخی و اجتماعی را در مقیاس اعم از موضوعات خرد و کلان و حتی تکامل اجتماعی بفهمد. باید بتواند نسبت اعتقادات را با این حوادث معین کند و به ما امکان موضع‌گیری صحیح و فهم صحیح و تحلیل صحیح بدهد. بعد ذیل این نظام فکری، نظام اندیشه و نظام دانش شکل می‌گیرد که بحث‌های پردامنه‌ای است که آن نظام فکری به مفهومی کارآمد تبدیل می‌شود. این نظام فکری تکلیف ما را با حکومت روشن می‌کند که ماموریت حکومت دینی چیست و چه باید بکند و اداره دینی جامعه یعنی چه؟!