تاریخ : Sat 08 Oct 2022 - 22:02
کد خبر : 74700
سرویس خبری : جهان شهر

شاید آمریکا بازنده رقابت فناورانه با چین باشد

چگونه واشنگتن می‌تواند راهبرد فناورانه جدیدی ایجاد کند؟

شاید آمریکا بازنده رقابت فناورانه با چین باشد

تصور جهانی این است که در آینده سامانه‌های طراحی و ساخت مستقرشده در چین، بر بازارهای جهانی مسلط شوند و بر اثر آن حوزه نفوذ پکن افزایش یافته و از نظر نظامی بر ایالات متحده مزیت یابد. 

سجاد عطازاده، مترجم:وب‌سایت فارن‌افرز در مطلبی به بررسی سیر نزول فناورانه آمریکا و خیزش چین پرداخته است. این گزارش توسط اریک اشمیت رئیس اجرایی هیات‌مدیره شرکت فناوری آلفابت ایالات ‌متحده که در سوابق خود مدیریت اجرایی شرکت گوگل، عضویت در هیات‌مدیره شرکت اپل و عضویت در هیات‌امنای دانشگاه پرینستون را دارد و همچنین یل باجاراکتاری مسئول اجرایی سابق کمیسیون امنیت ملی در حوزه هوش مصنوعی ایالات‌متحده و مسئول سابق کارکنان حوزه مشاور امنیت ملی آمریکا نوشته شده است. مولفان معتقد هستند که شدت رقابت تا حدی بالا است که آمریکا هیچ فرصتی برای خطا ندارد. 

ایالات متحده در میانه رقابتی پرمخاطره با چین برای تسلط بر موج بعدی نوآوری‌های فناورانه قرار دارد. علی‌رغم موج فعالیت‌های انجام شده در سطح فدرال طی سه سال گذشته، واشنگتن در بیشتر موارد از چین عقب افتاده و به‌دنبال رسیدن به آن بوده است. 
در تابستان امسال، دولت ایالات متحده قانون «چیپ‌های الکترونیکی و علم» را به‌تصویب رساند و مطابق آن متعهد شد تا طی 5 سال آینده 50 میلیارد دلار در عرصه نیمه‌رسانا‌ها سرمایه‌گذاری نماید. اما مساله اینجا است که این اتفاق زمانی افتاد که زنجیره عرضه-تقاضا در آمریکا بر اثر پیامدهای همه‌گیری کرونا دچار اختلال شده و پنتاگون اعلام کرده بود که برای تامین 98 درصد چیپ‌های تجاری خود به کشورهای شرق آسیا وابسته شده است.  ایالات متحده در سال 2019 پویشی دیپلماتیک را برای خنثی کردن تلاش‌های چین برای تسلط بر بازار 5جی جهان آغاز کرد اما این اتفاق تنها پس از آن رخ‌داد که شرکت‌های چینی هوآوی و زد‌تی‌ای که به‌شدت به سوبسیدهای دولت چین وابسته هستند، موقعیت رقبای غربی خود را تضعیف نموده و جایگاه خود در شبکه‌های ارتباطی متحدان آمریکا را مستحکم کرده‌اند.  سال گذشته، کمیسیون امنیت ملی در حوزه هوش مصنوعی در گزارش نهایی خود خواستار اتخاذ رویکردی جامع برای حفظ رهبری ایالات متحده در حوزه‌های مربوط به آموزش، پژوهش و کاربست هوش مصنوعی شد؛ امری که مستلزم میلیون‌ها دلار سرمایه‌گذاری دولت‌ فدرال و تمرکز مداوم دولت در این حوزه است. اما مساله اینجا است که این گزارش زمانی منتشر شد که چهار سال از تدوین راهبرد ملی چین در حوزه هوش مصنوعی می‌گذشت، راهبردی که سبب شده است دولت چین میلیاردها دلار در این عرصه سرمایه‌گذاری کند و هوش مصنوعی به راهبرد مشترک حوزه نظامی و غیرنظامی چین تبدیل شود.  این رویکرد منفعلانه نمی‌تواند موجبات موفقیت در آینده را فراهم کند. ایالات متحده باید در این میدان‌های نبرد فناورانه پیروز شود و مطمئن گردد که دوباره غافلگیر نخواهد شد. حتی با درنظر گرفتن گام‌های مهمی که در سه سال اخیر در واشنگتن برداشته شده است، نمی‌توان با اطمینان از آمادگی یا سازماندهی بهتر آمریکا برای رقابت بلندمدت فناورانه صحبت کرد. واشنگتن نمی‌تواند کنار بنشیند و به پکن اجازه دهد تا در دور بعدی فناوری‌های نوظهور، که فراتر از حوزه دیجیتال گسترش خواهد یافت و شامل زیست‌فناوری، تولید هوشمند و روش‌های جدید برای تولید و ذخیره انرژی است، برتری پیدا کند.  فناوری در قلب رقابت ایالات متحده و چین برای ساختن جامعه‌ای شکوفا، اقتصادی در حال رشد و ابزارهای تیزتر قدرت قرار دارد. آینده آزادی سیاسی، بازارهای باز، حکومت دموکراتیک و نظم جهانی که ریشه در ارزش‌های دموکراتیک و همکاری دارد به‌جای اقتدارگرایی و زور، در خطر است. واشنگتن به یک طرح ملی نیاز دارد که بخش‌های تجاری، دانشگاهی و دولتی را برای اجرای یک استراتژی فنی-صنعتی گردهم آورد. دولت فدرال باید تعهدی جدی برای اصلاح ابزارهای دولت ایالات متحده، از جمله ارتش، برای مقابله با یک دوره طولانی خطر داشته باشد. 

  شکست ممکن است
همزمان با تعلل ایالات متحده، نظام متمرکز پکن برای پژوهش و توسعه فناوری‌های های‌تک می‌بالید و میلیون‌ها دلار صرف آموزش دانشجویان و ارائه سوبسید به شرکت‌های فناورانه می‌کرد. تصور جهانی این است که در آینده سامانه‌های طراحی و ساخت مستقرشده در چین، بر بازارهای جهانی مسلط شوند و بر اثر آن حوزه نفوذ پکن افزایش یافته و از نظر نظامی بر ایالات متحده مزیت یابد. 
براساس این سناریو کشورهایی که به فناوری ساخت چین متکی هستند، از جمله برخی از متحدان ایالات متحده، به‌مدار سیاسی پکن کشیده خواهند شد و پیشرفت بین‌المللی در حوزه‌هایی مانند تغییرات آب‌وهوایی، حقوق بشر، و مبارزه با فساد کند خواهد شد و نظم بین‌المللی مبتنی ‌بر قوانینی که تحت رهبری آمریکا قرار دارد دچار فرسایش خواهد شد. به‌علاوه با توجه به وضعیت نامطلوب روندهای جمعیتی چین، حزب کمونیست ممکن است بیم بسته شدن پنجره فرصت خود را داشته باشد و تصمیم بگیرد تا فناوری‌های نویافته خود را به اشکال خطرناکی استفاده کند. 
این پرسش که چرا ایالات متحده اجازه داد تا وضعیت اینقدر بد شود کاملا منصفانه است. درحقیقت پاسخ این سوال ریشه در یک پارادوکس دارد: اگرچه آمریکا یک ابرقدرت فناورانه است اما آسیب‌پذیری‌های فناورانه زیادی هم دارد. از یک‌طرف، به‌نظر می‌رسد که آمریکا در این حوزه همه‌چیز را دارد؛ شرکت‌های عظیم با پلتفرم‌های جهانی، برجسته‌ترین طراحان چیپ‌های الکترونیکی در دنیا، زیست‌بوم استارت‌آپی غنی، مراکز نوآوری متعدد و بهترین دانشگاه‌های جهان که هنوز هم مقصد استعدادهای جهانی در عرصه فناوری به‌شمار می‌روند، اما از طرف دیگر، شواهد بسیاری هم وجود دارد که نشان می‌دهند در این میان حلقه‌مفقوده‌ای هم وجود دارد. پایگاه تولید فناوری رو‌به‌زوال، ارتشی که برای انطباق سریع با نوآوری‌ها تلاش می‌کند و ناآگاهی عمومی درباره فناوری‌های جدیدی مانند هوش مصنوعی.  در بیشتر دوران پس از جنگ سرد، اکوسیستم فناوری‌های پیشرفته در ایالات متحده براساس منطق جهانی‌شدن و نه پاسخ به ملاحظات راهبردی، تکامل یافت. سرمایه‌گذاری‌های باحاشیه و زنجیره ارزش بالا و تلاش برای یافتن تولید‌کنندگان خارجی که چیپ‌های الکترونیکی را با قیمت ارزان تولید کنند، از نظر تجاری برای شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران آمریکایی منطقی بود اما چشم‌انداز فناورانه ایالات متحده را تخریب کرد. فقدان اولویت‌های تعیین شده توسط دولت فدرال در عرصه فناوری‌های ملی و کاهش نسبی در بودجه‌های تحقیق و توسعه دولتی باعث شد تا برنامه‌های حوزه فناوری براساس منافع تجاری شکل گرفته و نسبت به پیامدهای راهبردی بین‌المللی یا رقابت‌پذیری ایالات متحده بی‌تفاوت باشند. 
ورود شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر یک ضلع جدید را به مثلث نوآوری، متشکل از دولت، صنعت و دانشگاه اضافه کرد. اگرچه این شرکت‌ها چشم‌انداز نوآوری را کاملا متحول نمودند اما تا حد زیادی از «فناوری عمیق» (فناوری که به تحقیقات علمی وسیع، نوآوری مهندسی و سرمایه قابل توجه نیاز دارد) و از تلاش برای تجاری‌سازی تحقیق و توسعه اولیه، که هردو نیاز به صبر و شکیبایی بسیار زیاد و نوید کمتری داشتند، دور ماندند. بازده قابل توجه قدرت نسبی دولت برای شکل‌دهی و هدایت نوآوری ضعیف شد و واشنگتن تمرکز خود را بر اولویت‌های فناوری ملی ازدست داد. 
برای خروج از این وضعیت، واشنگتن به یک راهبرد رقابتی ملی نیاز دارد که متمرکز بر فناوری بوده و از هندسه جدید اکوسیستم نوآوری معاصر استفاده کند. برای تحقق این امر، آمریکا به راهبردی (به رهبری کاخ سفید) نیاز دارد تا این اطمینان را کسب کند تا دوباره «5-جی شده» نمی‌شود [اتفاقات مشابه مورد فایوجی رخ‌نمی‌دهد]. این ایده فراتر از شناسایی و فهرست‌کردن فناوری‌های اولویت‌دار است. در عوض، یک‌برنامه اقدام ملی برای سرمایه‌گذاری، ایجاد‌انگیزه و تسریع نوآوری در بیوتکنولوژی، محاسبات کوانتومی، اشکال جدید تولید و ذخیره انرژی، پارادایم‌های جدید تولید، امنیت و مقابله با سیستم‌های مستقل پراکنش اطلاعات نادرست، است. 
ایالات متحده همچنین باید به توانایی‌های درحال افول خود در حوزه تولید فناوری‌های حیاتی و همچنین اتکا بر زنجیره‌های تامینی که از سوی رقیب [چین] ایجاد شده یا به آن نزدیک هستند، توجه کند. دولت فدرال باید اطمینان حاصل کند که سرمایه‌گذاری در حوزه زیرساخت‌های دیجیتال، که با فایوجی و شبکه‌های فیبرنوری شروع می‌شود، با کارآمدی و سرعت شروع ‌شوند. دولت همچنین باید از پژوهش‌های مبنایی و همچنین طرح‌های پایلوت برای اپلیکیشن‌های نسل آینده استفاده کند. دولت همچنین باید در حوزه صنایع حیاتی مانند هوش مصنوعی، زیست‌فناوری و نیمه‌رسانه‌ها نیروی کارآگاه نسبت به فناوری تربیت کند (از جمله استعدادهای خارجی). ایالات متحده باید ظرفیت تولید باتری‌های پیشرفته، آهن‌رباهای دائمی و تجهیزات میکروالکترونیک را با مشارکت با بخش خصوصی و استفاده از ابزارهایی مانند کمک‌های بلاعوض، وام‌های مورد حمایت دولت و تعهدات خرید برای به حداقل‌رساندن ریسک ناشی از سرمایه‌گذاری در بخش‌های سرمایه‌گذاری پیشرفته افزایش دهد.