سرودن شعر در زمانهای که رسانههای تصویری و مالتیمدیا جهان را بهتصرف خود درآوردهاند کاری است بس دشوار، مخصوصا در زبان فارسی با آن عقبه حیرتانگیز از تجربیات و طبعآزماییهای شاعرانی که هرکدام خود ستارهای درخشان در آسمان ادبیات جهان محسوب میشوند. تجربیات متعدد این شاعران سبب شده امروز دیگر صحبت پیرامون هر مفهومی به سهولت قرنهای پیش نباشد اما از طرفی هم نمیتوان کتمان نمود که به قول شاعر: «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت / در بند این مباش که مضمون نمانده است.»
در این میانه، آنچه که میتواند نجاتبخش و فریادرس شعر امروز در زبان فارسی باشد، مقولهای است به نام اندیشه که موید ذهن و زبان شاعر و آفریننده هویت اوست. اندیشه جزء ویژگیهای پنجگانه شعر به بیان شفیعیکدکنی نیست اما حتما میتواند بازآفریننده روح خرد جمعی در وجود یک شاعر و عرصهای برای بروز و ظهور تواناییهای تازهای از او باشد. شعر فارسی امروز بیش از هر زمان دیگری به این عقلمداری و خردورزی نیاز دارد تا بتواند جلوههای تازهای از خود را به منصهظهور برساند و رهیافتهایی برای نسلهای پیشرو نیز ارائه دهد.
حسین عباسپور شاعری است که با مجموعه شعر «حداقل» توانسته قدم در این راه بگذارد و با ذهن و زبانی اندیشهورز به طبعآزمایی در فضاهای گوناگون بپردازد. مجموعه شعری که امروز از عباسپور پیش روی ماست، آمیزهای است از عواطف لطیف شاعر که در پرتو خیال و با بهرهگیری شایستهای از زبانآوری در تلاش است روحی از خرد را نیز رهاورد خود کند و آن را به مخاطب امروز شعر فارسی عرضه نماید. در این نوشتار پیرامون کتاب صحبت خواهیم کرد.
زبان و زبانآوری
شفیعیکدکنی در نوشتاری درخصوص زبان مینویسد: «هر زبانی دو نوع موجودیت دارد: یکی موجودیت تاریخی و مستمری که از آغاز پیدایش تا «اکنون» دارد و دیگری موجودیت «کنونی» آن که خود یک دستگاه کامل و منظومه مستقل صرفی و نحوی و واژگانی است؛ مثلا زبان فارسی دری، همین زبانی که شاعرانش از رودکی تا فروغ فرخزاد و نویسندگانش از بلعمی تا صادق هدایت، حوزه تاریخی 1200 سالهای را تشکیل میدهند. یک موجودیت صرفی و نحوی و واژگانی در آثار هدایت و فروغ دارد و یک موجودیت تاریخی (شامل انواع واژگانها، و ترکیبهای گرامری) که از رودکی و بلعمی تا هدایت و فروغ را شامل میشود.»
زبان شعر حسین عباسپور در مجموعه شعر «حداقل» در عین حال که از سنتهای ادبی و موجودیت اصیل زبان فارسی بهرهمندی چشمگیری دارد، از سویی دیگر نیمنگاهی نیز به تجربیات تازه زبان و زبان امروزی مردم کشورش دارد که از این نظر تلفیق این دو در شعرهای کتاب «حداقل» صحنههایی بدیع از زیباییها و ظرافتهای زبانی را آفریده است:
تازیانه خط به خط بر پیکرت مقتل نوشت
تازیانه زخمهایت را فراوان گریه کرد
و یک نمونه از بهرهمندیهای شاعر از زبان امروز:
و گهگدار سرک آن سر حصار کشیدم
سبکسرانه سر آسمان هوار کشیدم
شعر عباسپور در ساحت زبان، شعری ساده، همهفهم و سهلخوان است که این سهولت به معنای نازلبودن نیست. شاعر این رویه را در غزل اتخاذکرده که بتواند پیام ابیات خود را بهسادگی به گوش تمامی مخاطبان شعرش برساند و جایی را مبهم نگذارد. در این مسیر آنچه که بیش از همه او را یاری خواهد نمود، طبیعتا زبانی است که در ظرف آن قرار است مضامین به مخاطب منتقل شود و چه انتخاب خوبی است این زبان سهلوممتنع که شاعر مجموعه «حداقل» آن را برای سرودن مناسب میپندارد.
مضامین و تنوع آنها
ذهنیت و افکار شاعر جوان مجموعه شعر «حداقل» که متولد 1370 هم هست، آمیزهای است از مضامین متنوع و بدیع و شاعر ابایی ندارد که بخواهد در اتمسفرهای متنوع شعر فارسی به طبعآزمایی بپردازد و خود را محک بزند. از اینرو شعرهای کتاب او را در یک بررسی کلی میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
شعرهای غنایی: با مضامینی عاشقانه و زبانی لطیف
شعرهای شخصی: با رویکرد حدیث نفس
شعر آیینی: در مدح و رثای اهل بیت عصمت و طهارت(ع)
طبیعی است که مخاطب فضای آغازین کتاب (اشعار عاشقانه) را دور از فضای پایانی آن (اشعار آیینی) بپندارد و شاید حتی برایش تعجبآور هم باشد که شاعری با آن طبع نازک در تصویرسازیهای عاشقانه، چگونه مراثی حضرت امام موسی کاظم(ع) را بیان میکند؟ اما جهانبینی شاعر جوان ما بهگونهای است که اتفاقا در کانسپت غزل او میتوان تمام این فضاهای گوناگون را دید، بهرهبرد و بهراحتی هضمکرد.
اساسا عباسپور با همان نگاه شاعرانهای که به تصویرسازیهای خلاقانه با زبانی لطیف و سهل در شعرهای غنایی یا حدیث نفسش میپردازد، به استقبال مضامین آیینی و دینی نیز میرود و نگاه شاعرانه او در این دسته از شعرها – که برخاسته از اعتقادات و عقاید شاعر است – دستخوش تغییر چندانی نمیشود. این چیزی است که به یکدستی زبان و انسجام مضمونی و محتوایی دفتر شعر «حداقل» کمک شایان توجهی کرده است.
مساله دیگر بهرهمندی شاعر از عناصر مضمونساز و موضوعپرداز شعری است. شعر حسین عباسپور بیش از هر شاخصه ادبی دیگر به عاطفه بهعنوان یکی از بایدها و ضرورتهای ادبی نظردارد و از اینروست که در نگاه اول مخاطب عمومی شعر نیز بهخوبی با غزلهای این کتاب ارتباط میگیرد. بروز و ظهور عواطف انسانی در شعر عباسپور نظیر عشق، مرگ، نوع دوستی و... صحنهای را خلق میکند که چشمان هر بینندهای را به خود فرا میخواند.