تاریخ : Wed 28 Sep 2022 - 02:55
کد خبر : 74527
سرویس خبری : نقد روز

غرب اغتشاشات را فرصت تغییر معادله مذاکرات می‌داند

ابوالفضل ظهره‌وند، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

غرب اغتشاشات را فرصت تغییر معادله مذاکرات می‌داند

غربی ها قطعا به این اغتشاشات، به‌عنوان یک ظرفیت و فرصت نگاه می‌کنند و هر کاری از دست‌شان برمی‌ آید می‌کنند تا در بحبوحه این اغتشاشات، فشار را روی ایران حفظ و تشدید کنند.

نرگس چهرقانی، خبرنگار: قبل از شروع اعتراضات در هفته گذشته که به اغتشاشات منجر شد، مذاکرات احیای برجام به مقطعی رسیده بود که ایران خواستار رفع ابهامات موجود در پاسخ آمریکا به متن پیشنهادی مذاکرات بود و برخی از مقامات غربی هم اذعان داشتند که آمریکا باید ابهامات موجود در پاسخ خود را رفع کند. در چنین شرایطی که توپ در زمین آمریکا بود، ادامه روند فعلی مذاکرات نوید عقب‌نشینی آمریکا از مواضع فرابرجامی و زیاده‌‌خواهی‌ها را می‌داد. اما بعد از شروع اغتشاشات در ایران معادله‌ مذاکرات تا جایی پیش رفت که مقامات آمریکا برای فرار از پاسخگویی به ابهامات، فرصت تضعیف درونی ایران را غنیمت شمرده و با حمایت از اغتشاشات، سعی کردند توپ احیای برجام را در زمین ایران بیندازند. در ادامه همین مبحث در گفت‌وگویی که با ابوالفضل ظهره‌وند، کارشناس مسائل بین‌الملل داشتیم، به بررسی فرصت‌طلبی آمریکا از هر اختلاف درونی در ایران پرداختیم. 

فکر می‌کنید طرف مذاکره‌کننده غربی و آمریکایی برای تغییر معادله‌ مذاکرات و انداختن توپ در زمین ایران چه اقداماتی انجام داده؟ موضع‌گیری و تاثیرگذاری در روند اغتشاشات می‌تواند یکی از این اقدامات باشد؟ چون عملا با اعتراضی که رخ داد و بعدش به اغتشاش منجر شد، تحریم‌ها و فشار علیه ایران افزایش پیدا کرد، به‌طوری‌که در بحبوحه‌ اغتشاشات، مقامات آمریکا ‌گفتند ایران امتیازاتی داده است. 
اگر ما مساله‌ اغتشاشی که در ایران به وقوع پیوسته، با دید خوش‌بینانه نگاه بکنیم و مساله را درونی ببینیم، قطعا این اغتشاش یک فرصت برای طرف‌های غربی و در رأس آنها آمریکا است و آنها تصور می‌کنند زمانی که ایران از درون تضعیف می‌شود، می‌توانند موضع ایران و مطالبه‌گری‌اش را در مذاکرات احیای برجام تضعیف کنند. بنابراین قطعا به این اغتشاشات، به‌عنوان یک ظرفیت و فرصت نگاه می‌کنند و هر کاری از دست‌شان برمی‌‌آید می‌کنند تا در بحبوحه این اغتشاشات، فشار را روی ایران حفظ و تشدید کنند؛ چراکه پروژه برجام آن‌طور که آنها می‌‌خواهند جز با فروپاشی از درون و تضعیف سرمایه اجتماعی کشور به دست نمی‌آید. اگر اغتشاش و بحرانی در درون ایران به‌وجود بیاید، قطعا در راستای این هدف راهبردی است و حتی اگر در ایران بلایای طبیعی مانند زلزله یا سیل هم رخ بدهد، آنها این را به‌عنوان فرصت می‌بینند و اصلا برایشان فرقی نمی‌کند اعتراض باشد یا یک پدیده طبیعی، یعنی هر اتفاق درونی که رخ بدهد، آنها این را به‌عنوان فرصت می‌بینند، چون نگاه‌شان به ایران به‌عنوان تهدیدی معتبر است. بنابراین هر محدودیتی برای تهدید به‌وجود بیاید، به‌نفع آنهاست. 

این فرصت‌طلبی فقط به برجام محدود نمی‌شود، اگر خاطرتان باشد در سال 98 هم بعد از اعتراضاتی که در آبان‌ماه رخ داد، آمریکا از فرصت تضعیف سرمایه اجتماعی ایران استفاده کرد و به خودش جرات داد تا دی‌ماه همان سال سردار سلیمانی را ترور بکند. 
من اگر بخواهم به این مساله از زاویه دیگری بپردازم، امروز غرب هیچ‌وقت در تاریخ چند دهه گذشته خودش تا این حد در لبه فروپاشی از درون نبوده است. حداقل در این چهار دهه گذشته که انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوسته، هرگز غرب تا این حد گرفتار درون نبوده و آنقدر به خودش اعتماد داشته که می‌توانسته یک پروژه مصنوعی مانند 11 سپتامبر را کلید بزند و به سمت نظام بین‌الملل جهش کند. 11 سپتامبر اوج بازیگری آمریکایی‌ها بود که توانستند از درون دو برج را فرو بریزند، بیش از سه هزار نفر را بکشند و شهروندان خودشان را سکوی پرشی برای حضور در غرب آسیا و شمال آفریقا کنند و این مصیبت را برای افغانستان و لیبی و عراق به‌وجود بیاورند و کل منطقه را درگیر کنند و جنگ‌های نیابتی به راه بیندازند، لذا بازتاب آن وضعیت را امروز در گرفتاری غرب می‌بینیم. هیچ‌وقت غرب مانند امروز گرفتار نبوده، هم از جنبه اقتصادی هم سیاسی و هویتی. بنابراین در این شرایط به آنچه باید توجه کنیم این است که این اغتشاشات می‌تواند بخشی از پروژه‌ای باشد که غرب برای لاپوشانی بحران داخلی خود از آن بهره برده است. حداقل از سال 96 به بعد ما این تلاش غرب را می‌بینیم. من بارها در مصاحبه‌هایم گفته‌ام امروز ایران کلید پیروزی برای غرب است و اگر غرب نتواند این کلید را به دست بیاورد، قطعا ما با یک غرب جدید مواجه خواهیم شد. این غرب با غرب بعد از جنگ جهانی دوم، متفاوت خواهد بود. لذا آمریکایی‌ها یک بازی صفر و یک را کلید زده‌اند و این را باید هم حکومت و ملت ایران متوجه باشند که آمریکا نتیجه 40 سال مقاومت ایران را امروز می‌خواهد بهره‌برداری کند، برای نجات از وضعیت درونی آمریکا. 

همان‌طور که می‌دانید آمریکا قبلا هم تجربه‌ محاسبات غلط درباره ایران را داشته، مثلا سال 88، اوباما قبل از انتخابات نامه‌ای به ایران با مضمون پیشنهاد آغاز گفت‌وگو میان دو کشور درمورد برنامه هسته‌ای ایران را ارسال می‌کندکه ایران پاسخ نامه اول او را می‌دهد اما بعد از انتخابات سال 88، آمریکا تغییر رویکرد می‌دهد و فکر می‌کند با حمایت از اغتشاشات درون ایران می‌تواند زودتر به خواسته خودش برسد، اما نتیجه برعکس شد. الان بایدن هم کلیت همان استراتژی اوباما را تکرار می‌کند و فکر می‌کند با حمایت از اغتشاشات زودتر می‌تواند به منافعش برسد. فکر نمی‌کنید این استراتژی آمریکا دیگر تضعیف شده است؟
ببینید در مباحث حکمرانی، آن هم در مقیاسی مانند جامعه‌ جهانی و روابط بین‌الملل که آمریکایی‌ها دارند فعالیت می‌کنند، بحث عبرت‌گیری یا تجربه برای تغییر و اصلاح سیاست‌ها و تاکتیک‌ها و حتی راهبردهاست، نه اینکه آنها از استراتژی خود درقبال ایران دست بردارند. این اغتشاشات درونی برای آمریکا یک ابزار است. آمریکا وقتی ایران را یک تهدید می‌داند، برای مقابله با این تهدید از همه‌ امکانات خود استفاده می‌کند، ولو اینکه آن امکانات یا آن اقدام را قبلا انجام داده باشد. یکی از این اقدامات و اهرم‌ها که آمریکا هیچ‌وقت آن را کنار نمی‌گذارد و تنها تاکتیک آن اهرم را تغییر می‌دهد، اهرم مداخله داخلی است. چرا این اهرم را کنار نمی‌گذارد؟ چون اهرم‌ها شکست‌پذیر نیستند، یعنی آنها چندبار یک پتک را کوبیدند و دسته‌اش شکسته، خب سری بعد دسته جدید برای آن پتک می‌گذارند. به‌هرحال این پتک ضربه می‌زند. تازمانی که چیزی به نام ایالات متحده با رویکرد هژمونیک وجود دارد، باید بدانیم یکی از مسیرهای ضربه‌زدن به ایران، محیط داخلی‌اش است. بنابراین آمریکا فقط از جنگ سخت استفاده نمی‌کند، امکان دارد یک جنگ سایبری راه بندازد و شکست بخورد، دلیل نمی‌شود که آن استراتژی را کنار بگذارد. لذا آنچه مهم است این است که آمریکایی‌ها در دشمنی‌شان با ما پایدارند، دوم اینکه در هر حوزه‌ای که به ایران فشار می‌آورند و تهدید می‌کنند، سعی می‌کنند آن استراتژی یا تاکتیک را ارتقا بدهند. یعنی آمریکایی‌ها بررسی کردند مثلا سال 88 چه شد که به آن نتیجه مطلوب نرسیدند، بالاخره به ایران فشار آوردند، اما ایران آن را به یک فرصت تبدیل کرد. یا در اغتشاشات سال 96 یا سال 98 که بحث بنزین و بحران وجود داشت، آنها آمدند و شیوه خود را تغییر دادند. امروز روی دهه هشتادی‌ها متمرکز شدند، یعنی سال 88 شورش از شمال شهر به جنوب شهر بود، اما الان شرایط فرق کرده و دارند تکنیک دیگری استفاده می‌کنند. اینجا کانون‌های سیاسی-امنیتی ما هستند که باید مانند آمریکایی‌ها این تکنیک‌ها را تحلیل و ریشه‌یابی بکنند و سناریویی که آنها می‌خواهند برای چند وقت آینده رویش برنامه‌ریزی کنند، خنثی کنند. ما هم باید متقابلا متوجه شرایط داخلی آنها باشیم. انگلیسی‌ها رسما حاکمیت ما را موردهدف قرار دادند، بی‌بی‌سی یک رسانه وابسته به کاخ باکینگهام است، بنابراین صرف اینکه ما سفیرشان را بخواهیم یا یک یادداشت اعتراضی به این رویکرد خصمانه غرب و آمریکا بنویسیم، کفایت نمی‌کند. ما هم باید تکنیک معکوس داشته باشیم چون آمریکا تا زمانی که ایران را یک تهدید می‌بیند، همواره به‌دنبال فرصتی است تا روی موج مخالفت‌های داخلی ایران سوار شود و اهداف خودش را پیش ببرد. سوار شدن روی موج مخالفت‌های داخلی ایران برای آمریکا خیلی کم‌هزینه‌تر از دیگر استراتژی‌هاست.