تاریخ : Wed 28 Sep 2022 - 02:40
کد خبر : 74526
سرویس خبری : نقد روز

اغتشاش و کاهش قدرت ملی

آثار بین‌المللی وقایع اخیر چیست؟

اغتشاش و کاهش قدرت ملی

تجربه تاریخی بحران‌های داخلی ایران نشان می‌دهد که طرف غربی همواره یا خود عامل آشوب در ایران بوده یا با دامن زدن به اعتراضات سعی در به آشوب کشیدن فضای داخلی ایران داشته است تا بتواند با تحت فشار قرار دادن ایران منافع سیاسی خود را تامین کند.

 وقتی در آستانه سفر رئیس‌جمهور به نیویورک برای شرکت در اجلاس سازمان ملل، کشور یکباره به دلیل فوت مهسا امینی در بهت فرورفت و این خبر با سرعت فضای رسانه‌ای را به تصرف خود درآورد، طبعا موج‌سواری دولت‌های غربی روی جو رسانه‌ای ایجادشده برای تحت‌فشار قرار دادن ایران نیز اتفاق غیرقابل‌پیش‌بینی‌ای نبود. طرح سوالات حاشیه‌ای از رئیس‌جمهور در مورد مرگ مهسا امینی در گفت‌وگوهای خبری، خواندن بیانیه‌های ضدایرانی توسط کشورهای عضو و طرح این موضوع توسط رئیس‌جمهور فرانسه در دیدار با رئیسی، همگی اقداماتی است که درکنار هم پازل فشار به ایران را تشکیل می‌دهد. علاوه‌بر به حاشیه راندن سخنرانی رئیس‌جمهور کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل، امتیازگیری در میز مذاکرات هدف دیگری است که طرف غربی از طراحی سناریوی فشار علیه ایران آن را دنبال می‌کند. می‌توان آمریکا را طراح و پرچم‌دار جبهه ضدایرانی شکل‌گرفته دانست. وزارت خزانه‌داری آمریکا روز پنجشنبه اعلام کرد 6 شخصیت ایرانی ازجمله پلیس امنیت اخلاقی ایران را به اتهام آنچه آزار و خشونت علیه زنان و نقض حقوق معترضان صلح‌آمیز ایرانی نامید، تحریم کرده است. وزارت خزانه‌داری آمریکا همچنین تحریم‌هایی را علیه مدیران ارشد وزارت اطلاعات و امنیت ایران، نیروی مقاومت بسیج، نیروی زمینی ارتش و نیروی انتظامی وضع کرد. تکرار نام چندین نهاد دولتی ایران در لیست تحریم‌های واشنگتن اگرچه باعث می‌شود اقدام اخیر وزارت خزانه‌داری آمریکا نمادین جلوه کند اما این اقدام باعث شد سایر دول غربی همسو با واشنگتن نیز صریح‌تر علیه کشورمان موضع‌گیری کنند. درپی این اقدام آمریکا سخنگو وزارت خارجه آلمان اعلام کرد این وزارتخانه سفیر جمهوری ایران در این کشور را به دلیل اعتراضات اخیر ایران احضار کرده است. در فضای ضدایرانی ایجادشده اتحادیه اروپا هم از غافله عقب نماند. جوزف بورل، مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا در آستانه نشست شورای وزیران خارجه این اتحادیه اعلام کرد: «اتحادیه اروپا به بررسی همه گزینه‌های در اختیار خود برای پاسخ به مرگ مهسا امینی و همچنین نحوه واکنش نیروهای امنیتی ایران به اعتراضات پس از آن ادامه خواهد داد.» وی همچنین بدون اشاره به اقدامات خشن اغتشاشگران در کشتن نیروهای انتظامی ادعا کرد: «اتحادیه اروپا بر این باور است که استفاده نامتناسب از قوه قهریه توسط نیروهای امنیتی باعث تلفات در میان تظاهرات‌کنندگان شده است.» پیش از این نیز پیتر استانو، سخنگوی اتحادیه اروپا در پاسخ به سوال خبرنگاران تلویحا ایران را تهدید به تحریم کرده و گفته بود: «کمیسیون اروپا هنوز نمی‌داند که آیا تحریم‌های جدید این اتحادیه علیه ایران اعمال خواهد شد یا خیر.» مقامات اتحادیه اروپا درحالی علی‌رغم انتشار تصاویر دوربین‌های مدار بسته پلیس امنیت اخلاقی استفاده نامتناسب از قوه قهریه را دلیل مرگ مهسا امینی عنوان می‌کنند که پیش از این در مقابل تصاویر واضح از برخورد خشن پلیس فرانسه با معترضان موسوم به جلیقه‌زردها -که اتفاقا ارتباط بیشتری به اتحادیه اروپا دارد- موضعی نداشتند. اهداف مواجهه سیاسی و خصمانه در مورد اتفاقات داخلی ایران با مشاهده رویکرد مقامات غربی در تعمیم  مواضع ضد ایرانی به فضای مذاکرات وین بهتر روشن می‌شود. درحالی که واشنگتن از طریق واسطه قرار دادن امانوئل مکرون به‌دنبال ایجاد فضایی برای گفت‌وگوی مستقیم بین روسای‌جمهور ایران و آمریکا در حاشیه اجلاس سازمان ملل بود بعد از عدم برگزاری چنین دیداری یکباره بازی مقصرنمایی را از سر گرفت. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا عصر یکشنبه در گفت‌وگو با شبکه CBS آمریکا، مدعی شد: «پاسخ ایران به پیشنهاد اروپا برای احیای توافق هسته‌ای یک گام بزرگ رو به عقب بود.» او درحالی در این مصاحبه اعلام کرده است در کوتاه‌مدت هیچ انتظاری برای احیای توافق هسته‌ای با ایران ندارد که ایران پاسخ خود به پیشنهادهای آمریکا را مدت‌ها پیش اعلام کرده و حالا توپ در زمین واشنگتن بوده و این طرف آمریکایی است که باید پاسخ خود را اعلام کند. این اولین‌بار نیست که طرف‌های غربی با شکل‌گیری یک بحران داخلی در ایران یکباره مواضع ضدایرانی خود را تشدید کرده و سعی در بهره‌برداری سیاسی از اتفاقات دارند. سال 88 درحالی که اوباما باب مذاکره در مورد مسائل هسته‌ای ایران را گشود و درحال نامه‌نگاری مستقیم با رهبر انقلاب بود یکباره بعد از آشوب‌های 88 در اقدامی کاملا متناقض حمایت از آشوب‌طلبان را در دستور کار قرار داد تا مذاکرات آغازشده با بن‌بست مواجه شود. چندماه بعد از اعتراضات معیشتی سال  96 دونالد ترامپ نیز اشتباه بایدن را تکرار کرد و با خروج از برجام همه آنچه را از مسیر مذاکره به‌دست آمده بود، کنار گذاشت تا روابط تنش‌آمیز آمریکا با ایران مجددا به نقطه اوج بازگردد. در ادامه این تنش حداکثری نیز آمریکا به فاصله دوماه از اعتراضات بنزینی سال 98 در یک اقدام تروریستی سردار سلیمانی را به شهادت رساند و با مورد هدف قرار گرفتن پایگاه عین‌الاسد، بزرگ‌ترین پایگاه نظامی خود در عراق با پاسخ سخت تهران مواجه شد. حال بعد از سه‌سال از این ماجرا به نظر می‌رسد جو بایدن نیز درحال تکرار اشتباه اوباما و ترامپ است و کمی محتاطانه‌تر نسبت به آنها قصد دارد اتفاقات داخلی ایران را بستری برای امتیازگیری قرار دهد. در ادامه به بازخوانی رویکرد مشابه دولت آمریکا در سوءاستفاده از مناقشات داخلی ایران پرداخته‌ایم؛ رویکردی که مواجهه با آن نیز قبل از هرچیز نیازمند مدیریت فضای تنش‌آمیز داخلی برای خارج کردن اهرم فشار از دست طرف غربی است.

 فتنه 88 و تغییرجهت اوباما
رویکرد اوباما قبل و بعد از فتنه 88 تفاوت آشکاری با یکدیگر داشت. اوباما رویکردش نسبت به ایران پیش از اتفاقات سال 88 را در کتاب خاطراتش به نام «سرزمین موعود» این‌گونه توضیح می‌دهد: «در سخنرانی مراسم تحلیف‌ گفته بودم مایلیم دست‌مان را سوی کسانی دراز کنیم که علاقه دارند مشت‌هایشان را باز کنند.» منظور او از «کسانی»، ایران بود. اوباما به‌سرعت وارد عمل شد و چند هفته بعد از آغاز به ‌کارش، نامه‌ای محرمانه از طریق کانالی که آمریکا با دیپلمات‌های ایرانی در سازمان ملل متحد داشت، خطاب به رهبر انقلاب ارسال می‌کند و پیشنهاد آغاز گفت‌وگوی میان دو کشور درمورد موضوعات مختلف ازجمله برنامه هسته‌ای ایران را می‌دهد. وقوع فتنه 88 اما این فضای ذهنی دولت اوباما را به‌سرعت تغییر داد و او را متقاعد کرد که می‌تواند از فضای جدید برای تشدید تنگناهای اقتصادی ایران استفاده کند. زمانی که فتنه 88 در کشور شکل‌گرفته بسیاری از اندیشکده‌ها و مسئولان آمریکایی به این نتیجه رسیدند که با زنده نگاه داشتن آتش اغتشاشات می‌توان فشارها بر ایران را تشدید کرد. اوباما نیز با چنین نگاهی تصمیم گرفت شدیدترین تحریم‌ها را علیه ایران اعمال کند. او در کتاب خاطرات خود با عنوان «سرزمین موعود» در تشریح اعتراضات صورت‌گرفته به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 88 نوشته است: «در شرایطی که این کشور (ایران) وارد چرخه هرج‌‌ومرج و سرکوبگری بیشتر می‌شد، ما راهبردمان را به‌سمت دومین گام راهبرد منع اشاعه‌ای خودمان تغییر دادیم، یعنی بسیج کردن جامعه بین‌المللی برای اعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که می‌تواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند.» مواجهه سخت آمریکا با ایران درنهایت بدون اینکه دستاوردی برای واشنگتن داشته باشد، مسیر مذاکرات را به بن‌بست کشاند. به نظر می‌رسد جو بایدن، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا که در زمان فتنه 88 معاون اوباما بود نیز با همین فضای ذهنی به اغتشاشات فعلی نگریسته و همچون اوباما با اشتباه در محاسبات درصدد است که این اغتشاشات را به یک اهرم فشار برای پایین آوردن دست ایران در مذاکرات رفع تحریم‌های وین تبدیل کند.

 شلوغی‌های دی‌‌ماه و خروج آمریکا از برجام
یکی دیگر از مقاطعی که می‌توان پس‌لرزه اغتشاشات خیابانی و ناآرامی‌‌ شهرهای کشور را در آن مقطع و خارج از مرزهای ایران یافت، اتفاقات دی‌ماه 96 بود. اتفاقاتی که می‌توان گفت مکمل محاسباتی شد تا درنتیجه آن، دولت وقت آمریکا به ریاست دونالد ترامپ تصمیم قطعی آمریکا برای خروج غیرقانونی و یکطرفه از برجام را در فاصله کمتر از چهار ماه از آن اتفاقات یعنی اردیبهشت‌ماه 97 به‌صورت رسمی اعلام کند. 
ترامپ که از پیش از زمان روی کار آمدن در آبان‌ماه 95 بارها اعلام کرده بود به محض رئیس‌جمهور شدن، از توافق هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 خارج خواهد شد، تا اردیبهشت‌ماه سال 97 برای این کار دست نگه داشت. یکی از دلایلی که دولت آمریکا را تا ابتدای سال 97 از اعلام خروج یکطرفه این کشور از برجام دور نگه داشت، نتیجه‌گیری تصمیم‌سازان دولت ترامپ از وضعیت اقتصادی ایران در آن مقطع بود. مقطعی که دولت مستقر به ریاست حسن روحانی، تمام برنامه‌های خود را براساس به نتیجه رسیدن توافقات صورت‌گرفته ذیل برجام تدوین کرده بود و به گواه اعضای دولت‌های یازدهم و دوازدهم، شخص رئیس‌جمهور و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت فکر نمی‌کردند آمریکا به این سادگی‌‌ها بتواند به‌صورت یکطرفه هم از انجام تعهداتش سر باز زند و هم روزی تصمیم بگیرد از برجام خارج شود. اما درباره ارتباط این تصمیم ترامپ با وضعیت داخلی ایران باید این‌طور به روایت ماجرا پرداخت که جامعه ایرانی، شرایطی را تجربه می‌کرد که کشور علاوه‌بر بحران معیشتی که عمدتا طبقات محروم را تحت فشار قرار می‌داد، شاهد شکل‌گیری تجمع‌هایی خیابانی بود که اتفاقا شروع آن در روز 7 دی در شهر مشهد مقدس و از سوی دلسوزان انقلاب بود. تجمعی قابل توجه که متدینین شهر مشهد با شعار محوری مرگ بر گرانی و با هدف مطالبه‌گری از دولت حسن روحانی برای بهبود وضعیت معیشت مردم تدارک دیده بودند و با همان فرم و محتوا صورت گرفت. اما ماجرا از زمانی جدی‌تر شد که برخی دیگر از شهرها نیز شاهد شکل‌گیری تجمعاتی اعتراضی نسبت به وضعیت معیشتی بودند که این‌بار شعارها از محوریت مرگ بر گرانی به شعارهایی ساختارشکنانه و ضد نظام تبدیل شد. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد شبکه‌های فارسی‌زبان ضدانقلاب جزو نخستین رسانه‌هایی بودند که موج‌سواری بر مطالبات مردم را ماموریت خود قرار دادند و به رادیکال شدن اعتراضات و تغییر جنس شعارها دامن زدند. تند شدن فضای اعتراضات و خارج شدن آن از چهارچوب‌ باعث شد دشمنان وجودی ایران میدان‌دار اعتراضات شده و آن را در نقاط مختلف کشور به اغتشاش و آشوب‌های خیابانی تبدیل کنند. این وضعیت تا جایی ادامه پیدا کرد که بنا به اعلام غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، سخنگوی وقت قوه قضائیه درنتیجه آن 25 نفر جان خود را از دست دادند. تعداد قابل توجهی که با میدان‌داری ضدانقلاب و با دنبال کردن پروژه کشته‌سازی از سوی آنها جان خود را از دست دادند و در این‌ میان خون آنان نیز به دستاویزی برای شبکه‌های ایران‌ستیز تبدیل شد. که البته بعدها و در آبان‌ماه سال 98 ثابت شد جان و خون قربانیان اغتشاشات، برای این شبکه‌های ضدایرانی مواجب‌بگیر از عربستان سعودی و انگلستان، کمترین ارزشی ندارد. درباره اعتراضات سال 96 که در فاصله کوتاهی به اغتشاش و آشوب داخلی تبدیل شد، می‌توان گفت نخستین آشوب پیش‌آمده بعد از اتفاقات تلخ رخ‌داده در جریان فتنه 88 محسوب می‌شد. با این تفاوت که نه رهبر مشخصی داشت و نه مطالبه مشخصی. دو مساله‌ای که به تشدید هرچه بیشتر تندروی‌های کف خیابان دامن می‌زد. علاوه‌بر اتفاقات دی‌ماه سال 96، آشوب پیش‌آمده در اواخر بهمن‌ماه در قلب تهران بود که پالس دیگری به دولت جدید آمریکا محسوب می‌شد. آشوب‌ها و اتفاقاتی که درنتیجه آن، یک جوان بسیجی به نام محمدحسین حدادیان و سه مامور نیروی انتظامی با نام‌های محمدعلی بایرامی، رضا مرادی علمداری و رضا امامی با خشونت بالا به‌دست دراویش گنابادی به شهادت رسیدند. شروع درگیری از روزهای پایانی بهمن‌ماه و انتشار شایعه احتمال دستگیری نورعلی تابنده، رهبر فرقه دراویش گنابادی بود که در ادامه، دراویش گنابادی با تجمع مقابل خانه تابنده در محله پاسداران تهران و برخی اقدامات ازجمله همکاری با رسانه‌های ضدایرانی، به افزایش تنش‌ها دامن زده بودند. این تنش‌آفرینی‌ها تا جایی ادامه پیدا کرد که بعد از بازداشت یکی از دراویش در محل سرقت یک خودرو، دراویش دیگر برای اعتراض به این اقدام پلیس مقابل کلانتری پاسداران تجمع کردند و به تهدید نیروی انتظامی پرداختند. درنهایت، با ادامه‌دار شدن تنش‌ها، غائله منجر به ایجاد درگیری میان دراویش گنابادی و نیروی انتظامی شد که درنتیجه آن 4 نفر به‌دست دراویش گنابادی به‌شهادت رسیدند. با این‌حال، بعد از بازداشت عوامل این درگیری بود که دولت آمریکا طی بیانیه‌ای ضمن حمایت از دراویش گنابادی و بدون اشاره به افراد به‌قتل‌رسیده توسط آنها، مقابله پلیس ایران با مسببان غائله خیابان گلستان هفتم را بزرگ‌ترین سرکوب اقلیت‌های مذهبی در نظام جمهوری اسلامی دانست. با توجه به این اتفاقات و آشوب‌های خیابانی و همچنین ارزیابی دولت آمریکا از وضعیت اقتصادی وابسته به برجام دولت دوازدهم بود که سرانجام دونالد ترامپ، در جایگاه رئیس دولت آمریکا، در تاریخ 18 اردیبهشت 97 تصمیم گرفت به‌صورت یکطرفه و غیرقانونی از برجام خارج شود. توافقی که در 23 تیرماه 94 امضا شد و در عمر کمتر از سه‌ساله خود هم آنقدری الزام‌آور نبود که آمریکا را به‌عنوان یکی از طرف‌های امضاکننده بابت بدعهدی‌هایش مجازات کند. 

 اتفاقات آبان 98 و تصمیم ترامپ برای ترور حاج‌قاسم
روزهای پایانی آبان‌ماه 98، از دیگر مقاطعی بود که شلوغی‌های خیابانی در ایران در فاصله کمی به اغتشاش تبدیل شد و فراگیر شدن این اغتشاش در شهرهای حاشیه‌ای مراکز استان‌های کشور، در مواردی به قدری جدی شد که در نتیجه آن، علاوه‌بر تحمیل خسارت ده‌ها میلیاردی به اموال عمومی، جان‌های زیادی هم از دست رفت. شروع این اعتراضات که به‌سرعت با افزایش دامنه خشونت و حملاتی مشکوک به اموال عمومی به اغتشاشاتی غیرقابل‌قبول تبدیل شد، از تصمیم ناگهانی و یک‌شبه دولت دوازدهم برای افزایش قیمت سوخت نشأت می‌گرفت. تصمیمی که دولت نه‌‌تنها پیش از آن اقدامی برای اقناع مردم انجام نداد، بلکه بعد از بحرانی شدن وضعیت کشور هم حاضر نشد مسئولیت آن اتفاقات را به‌ عهده بگیرد و بعد از چند روز التهاب در کشور که درنتیجه آن طبق آمارهای رسمی اعلام‌شده از سوی مسئولان مرتبط بیش از 200 نفر جان خود را از دست دادند، حسن روحانی، رئیس‌جمهور وقت در سخنانی خود را از این تصمیم بی‌خبر اعلام کرد. البته نوع سخنرانی روحانی هم از عواملی بود که به افزایش خشم عمومی دامن زد. روحانی 6 آذر، چند روز بعد از خشونت‌ها و درگیری‌های خیابانی حاشیه شهرها گفت: «شبی که سهمیه‌بندی بنزین اجرا شد، من خودم هم اطلاع نداشتم و نمی‌دانستم که اجرای این طرح این هفته است یا هفته آینده؛ چراکه به شورای امنیت کشور گفته بودم زمان آن را به من هم حتی نگویید؛ چراکه به آنها گفته بودم در صداوسیما کارهای تبلیغاتی اجرای این طرح را انجام دهید و هر شبی که مناسب بود آن را اجرایی کنید!»
روحانی گفت: «من هم مثل همه مردم ایران مطلع شدم که صبح جمعه قیمت بنزین تغییر کرده است؛ چراکه من هم این طرح را به شورای امنیت واگذار کرده بودم و به آنها گفته بودم زمانش را به من نگویید؛ چراکه این مصوبه در جلسه سران قوا مصوب شده است.»
فارغ از عملکرد مسئولان دولت وقت در اطلاع‌رسانی و کنترل اعتراضات و جلوگیری از تبدیل آن به اغتشاش، نکته قابل توجه دیگر در آن مقطع، همزمانی تقریبی ناآرامی‌های خیابانی در ایران و عراق بود. ناآرامی‌هایی که اتفاقا در عراق هم به کشته و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از شهروندان عراقی توسط افراد ناشناس و گروه‌های آشوب‌طلب منجر شده بود. می‌توان گفت در نتیجه این ناآرامی‌ها در ایران و عراق و ارسال پالس‌هایی مبنی‌بر وجود خلل‌های امنیتی در تهران و بغداد بود که دولت وقت آمریکا تصمیم گرفت در اقدامی گستاخانه دست به ترور موثرترین فرمانده نظامی جهان در نابودی داعش، شهید حاج‌قاسم سلیمانی بزند. اتفاقی که درجریان سفر قانونی سردار سلیمانی به عراق که به ‌دعوت مقامات بغداد صورت می‌گرفت، رخ داد. 

 به آتش غربی‌ها دامن نزنیم
تجربه تاریخی بحران‌های داخلی ایران نشان می‌دهد که طرف غربی همواره یا خود عامل آشوب در ایران بوده یا با دامن زدن به اعتراضات سعی در به آشوب کشیدن فضای داخلی ایران داشته است تا بتواند با تحت فشار قرار دادن ایران منافع سیاسی خود را تامین کند. بهره‌برداری طرف‌های غربی از اغتشاشات فعلی که با کلیدواژه مهسا امینی در ایران درحال پیگیری است، شائبه دخیل بودن جبهه غربی در ایجاد و تشدید فضای ملتهب فعلی را نیز پررنگ‌تر می‌کند. در چنین فضایی دمیدن نیروهای داخلی در دوقطبی ایجادشده نه‌تنها کمکی به حل مساله نکرده، بلکه با دامن زدن به التهابات، اهرم فشار طرف غربی علیه ایران را تقویت کرده و فرصت بهتری را برای زیاده‌خواهی آنها در مذاکرات وین فراهم می‌آورد.