تاریخ : Tue 20 Sep 2022 - 02:05
کد خبر : 74435
سرویس خبری : نقد روز

اتفاق تلخ سال 83 در شرف تکرار است

گزارشی از وضعیت دانش‌آموزان افغانستانی، 4 روز مانده به آغاز سال تحصیلی

اتفاق تلخ سال 83 در شرف تکرار است

مشکل ظرفیت مدارس اجازه نداد دانش‌آموزان افغانستانی هم‌چون سال گذشته در مدارس پذیرش شده و مشغول ادامه تحصیل شوند.

علی صولتی، خبرنگار گروه جامعه: در گزارش‌های قبلی به تفصیل از اوضاع اتباع افغانستانی ساکن ایران، خصوصا کودکان در سن تحصیل این مهاجران نوشتیم. گفتیم که ایران به‌عنوان کشوری که درطول دهه‌های اخیر تجربه چندانی در زمینه مهاجرپذیری نداشته، با افزایش شمار ورود مهاجران به خاک خود علی‌القاعده با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد، اما باید در نظر گرفت که این مهاجران به هر دلیل سیاسی، امنیتی و بین‌المللی دیگر امید یا امکان ادامه زندگی در وطنشان را مهیا ندیده و به ایران به‌عنوان یک کانون امنیت در منطقه و همسایه‌ای که از حیث تاریخی، فرهنگی و زبانی با وطنشان پیوند نزدیکی دارد، پناه آورده‌اند. فارغ از تمامی معضلات و سختی‌هایی که جامعه افغانستانی ساکن ایران مشغول دست‌و‌پنجه‌نرم‌کردن با آنها هستند، موانع بر سر راه پذیرش و ثبت‌نام کودکان افغانستانی در مدارس ایران یکی از مهم‌ترین وجوه و ملاک‌های برخورد ایران با مساله اتباع خارجی است. عدالت آموزشی حکم می‌کند که دسترسی به خدمات آموزش عمومی حق بدیهی همه انسان‌ها، فارغ از نژاد و ملیت آن‌هاست خصوصا برای کودکان مهاجران افغانستانی که نقشی در وضعیت کنونی‌شان نداشته‌اند. در گزارش قبلی در همین خصوص گفتیم که پس از بحران‌های سیاسی اخیر افغانستان و افزایش آمار مهاجران افغانستانی به ایران که بازتاب و نتیجه طبیعی این بحران بود، اداره اتباع خارجی وزارت کشور در سال گذشته با صدور بخشنامه‌ای درباره شروط تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی، علی‌رغم وجود دستور رهبری در سال 1394 که صراحتا گفته بودند: «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرانی که به‌صورت غیرقانونی و بی‌مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبت‌نام شوند.» محدودیت‌های جدیدی برای ثبت‌نام کودکان اتباع خارجی در مدارس وضع کرد، محدودیت‌هایی همچون، داشتن برگه حمایت تحصیلی، رسید شرکت در طرح سرشماری و ارائه کارنامه سال‌های قبلی. با این حال به‌لطف مجازی و آنلاین بودن آموزش عمومی در سال گذشته بیش از 520 هزار نفر از کودکان افغانستانی توانستند در مدارس سراسر کشور ثبت‌نام کرده و از خدمات نظام آموزشی استفاده کنند. اما امسال پیش از شروع سال تحصیلی جدید و حضوری‌شدن مدارس، مشکل ظرفیت مدارس جهت پذیرش دانش‌آموزان به این کودکان و فرزندان مهاجران جدید اجازه نداد هم‌چون سال گذشته در مدارس پذیرش شده و مشغول ادامه تحصیل شوند. اتفاق تلخی که نتایج اجتماعی بسیار تلخ‌تری را به دنبال خواهد داشت که قبل‌تر مفصلا به آن پرداخته‌ایم و با همراهی کارشناسان، راهکار‌ها، تصمیمات و اقداماتی که لازم است برای حل این مشکل اتخاذ شوند را نیز تبیین و احصا کردیم. با این وجود چندی پیش مهدی فیاضی، معاون وزیر آموزش‌وپرورش و رئیس مرکز امور بین‌الملل و مدارس خارج از کشور مجددا تصریح کرد که موانع قبلی بر سر راه پذیرش کودکان اتباع افغانستانی در مدارس ایران همچنان پابرجاست، برخی از مهاجران اطلاعات خود را در سامانه ثبت نکرده‌ و حتی برگه حمایت تحصیلی را هم نگرفته‌اند. حال با توجه به اینکه به گفته همین مقام مسئول40 درصد به جمعیت دانش‌آموزان افغانستانی در ایران اضافه شده و سه روز بیشتر نیز به آغاز سال تحصیلی جدید نمانده است، مجددا به سراغ همان کارشناسان رفتیم تا ضمن پیگیری این مشکل و کسب اطلاع از قدم‌های برداشته‌شده و اصلاح رویه‌های احتمالی، نسبت به آغاز سال تحصیلی جدید بدون حل معضل تحصیل کودکان اتباع افغانستانی، هشدار داده باشیم.

 موانع موجود بر سر راه تحصیل دانش‌آموزان افغانستانی همچنان پابرجاست
یک فعال فرهنگی و مدیر مدرسه‌ای که مشغول ارائه خدمات آموزشی به کودکان اتباع افغانستانی است، در رابطه با آخرین وضعیت مشکل ثبت‌نام این کودکان به «فرهیختگان» گفت: «متاسفانه در زمینه تحصیل اتباع افغان تغییری حاصل نشده است. از زمانی که ثبت‌نام را شروع کرده‌ایم کودکان زیادی برای ثبت‌نام می‌آیند اما فقط به پایه‌های ششم، هفتم و هشتم اجازه این کار داده شده، مشروط به اینکه در طرح سرشماری شرکت کرده باشند. اگرچه با آموزش‌وپرورش تهران در ارتباط هستیم و گفته‌اند کودکانی را که برگه حمایت تحصیلی ندارند و نتوانسته‌اند ثبت‌نام کنند، معرفی کنیم تا مشکل‌شان حل شود و ثبت‌نام کنند. لازم است بگویم به‌شخصه به چندین مورد برخوردم که مستقیما از آموزش‌وپرورش مساله را حل کردند. ارائه برگه طرح سرشماری و حمایت تحصیلی که قبلا لازم بود هنوز هم جزء ضروریات است. طبیعتا کسانی که در طرح سرشماری شرکت کرده‌اند حتما باید اجازه ثبت‌نام داشته باشند اما همانطور که گفتم درحال‌حاضر هنوز به پایه‌های بالاتر این اجازه داده نشده است و تغییری در وضعیت کسانی که سرشماری شده‌اند ایجاد نشده، ظاهرا فقط کلاس اولی‌ها را می‌خواهند ثبت‌نام کنند و برای پایه‌های بالاتر دستوری صادر نشده است. ممکن است نگرانی از بروز مشکل گنجایش این امر را سبب شده باشد که برگه تحصیلی به دانش‌آموزان ندهند، البته این تنها حدس و گمان است. مدرسه ما گنجایش کافی ندارد. الان فضای دیگری برای ایجاد کتابخانه و مرکز کامپیوتر گرفته‌ایم اما فعلا دست نگه داشتیم که اگر بچه‌ها زیاد شدند همه را به کلاس درس تبدیل کنیم و مرکز کامپیوتر نداشته باشیم. اگر آنها بیشتر باشند ناچاریم به‌جای دو شیفت، مدرسه را سه شیفته کنیم. با هر امکاناتی که داریم و نداریم سعی می‌کنیم بچه‌ها پشت در مدرسه نمانند. سه روز مانده به شروع سال تحصیلی و این سه روز برای مدرسه ما ایستگاه آخر است و اهمیت ویژه‌ای دارد. این بچه‌ها از همه‌جا که ناامید می‌شوند به مدرسه ما می‌آیند و اگر از اینجا بروند جای دیگری ندارند. پس وقتی پیش ما می‌آیند به هر ترتیبی باید ثبت‌نام کنیم. تا روز آخر خانواده‌ها امیدوارند به آنان برگه‌ای داده شود که از این مدرسه نروند. تا روز آخر امیدوارند سایت‌ها باز شوند یا راهی باز شود. کسانی هم که برگه حمایت تحصیلی گرفته‌اند دوندگی می‌کنند تا در مدارس دیگر ثبت‌نام کنند. ثبت‌نام‌های ما از امروز اوج می‌گیرد. مدارک لازم برای کسانی که در طرح سرشماری شرکت کرده‌اند، صادر نشده است. این مدارک فقط برای کلاس اولی‌ها صادر شده و برای مقاطع بالاتر هنوز اقدامی صورت نگرفته است. بچه‌ها اینجا پشت در مدرسه مانده‌اند و هیچ‌جایی ندارند. صبر می‌کنند و چاره‌ای جز صبر هم ندارند. مانند کسی که ته‌چاه است و به او می‌گوییم صبر کن تا طناب بیاورم. او چاره‌ای جز صبر کردن ندارد. این بچه‌ها اینچنین هستند، می‌گوییم صبر کنید تا 30-20 نفر شوند و بعد کلاس را شروع می‌کنیم.»

 سرنوشت تلخ کودکان افغانستانی که امسال از تحصیل بازمی‌مانند
این فعال فرهنگی همچنین از سرنوشت تلخ کودکانی گفت که در ماه آتی موفق به ثبت‌نام نمی‌شوند، از اینکه مدرسه آنها برای کودکان افغانستانی ایستگاه آخر بوده و امسال تعداد دانش‌آموزان‌شان به 1500 نفر خواهد رسید! او در همین رابطه به «فرهیختگان» توضیح می‌دهد: «تا امروز حدودا 260-250 نفر در مدرسه ما ثبت‌نام شده‌اند اما حدودا 850 نفر نیز پیش‌ثبت‌نام کرده‌اند، یعنی یک‌سری اسامی نوشته می‌شود و مدارک لازم را جهت ثبت‌نام می‌خواهیم اما بسیاری از اینها هنوز مراجعه نکرده‌اند. گنجایش برای ما معنا ندارد. ضرب‌المثل داریم که دل تنگ نباشد جا تنگ نیست. سال گذشته هم این کار را کردیم. 30-20 نفر ثبت‌نام می‌کردیم و استندبای نگه می‌داشتیم تا کلاس و معلم جور و تحصیل‌شان شروع شود. سعی کردیم جا برای آنها تهیه کنیم. دی‌ سال گذشته یک جای جدید گرفتیم، همانطور که تعداد بچه‌ها زیاد می‌شد به‌دنبال جا بودیم و اگر بچه‌ها بیشتر شوند حتی کتابخانه فعلی را هم باید کلاس‌بندی کنیم. اولویت اول ما این است که بچه‌ها پیش از کلاس زبان، کامپیوتر و کتابخانه ابتدا مدرسه بروند. اولویت مدرسه رفتن آنهاست و باقی مسائل در اولویت‌های بعدی هستند. بنابراین آماده‌ایم با حداکثر ظرفیت ثبت‌نام کنیم. متاسفانه افرادی که موفق به ثبت‌نام نشوند از تحصیل بازمی‌مانند. سال گذشته هم خیلی‌ها مانده بودند. تا سال بعد ببینیم چه تصمیمی می‌توان گرفت. خیلی‌ها ترک تحصیل می‌کنند و به سازمان‌های مردم‌نهاد می‌روند. بچه‌ای که مدرک ندارد به مراکز مربوط به کودکان کار می‌رود و خیلی‌ها از این اتفاق آسیب می‌بینند و صرفا به‌دلیل نداشتن مدرک به ناکجاآباد می‌روند. مثل این است که بیمارستان نباشد و شما به تیمارستان مراجعه کنید. من بسیار نگرانم که سرنوشت بچه‌ها چنین شود و جمعیت کثیری پشت درهای مدرسه بمانند. امیدوارم در این فرصت باقی‌مانده اجازه ثبت‌نام باقی بچه‌ها نیز صادر شود و اینها هم وارد مدارس شوند. فکر می‌کنم این اتفاق بیفتد. بچه‌های ما را تا 15 مهر هم در مدارس دولتی ثبت‌نام می‌کنند، چون می‌دانند این بچه‌ها مشکلات بسیاری دارند و طول می‌کشد تا برگه حمایت تحصیلی را بگیرند. کار اصلی مدرسه ما هم از این به بعد است، وقتی از همه‌جا ناامید شدند به مدرسه ما می‌آیند، بنابراین از اول مهر تا 15 مهر اوج ثبت‌نام‌های ماست. این ثبت‌نام‌ها کم‌کم تا آخر مهر کاهش می‌یابد. الان نمی‌توانیم درس‌ها را شروع کنیم، چون هنوز ثبت‌نام‌ها کامل نشده است. دیر شروع کرده‌ایم، چون فکر می‌کردیم برگه‌های حمایت تحصیلی به بچه‌ها داده می‌شود و نباید دوباره کاری کنیم. صبر کردیم تکلیف مشخص شود که متاسفانه هنوز برای بسیاری از آنان تعیین‌تکلیف نشده است. با این وضعیت پیش‌بینی می‌شود تعداد دانش‌آموزان مدرسه ما بین 1200 تا 1500 نفر خواهند شد. اما اینها دانش‌آموزانی هستند که به این منطقه و مدرسه دسترسی دارند، خیلی از مناطق هستند که به این مدرسه دسترسی ندارند و از درس بازمی‌مانند.

 افزایش 40 درصدی جمعیت دانش‌آموزان افغانستانی مشکل تازه‌ای نیست
همان‌طور که اشاره کردیم معاون وزیر آموزش‌وپرورش و رئیس مرکز امور بین‌الملل و مدارس خارج از کشور درباره آخرین وضعیت پذیرش کودکان اتباع افغانستانی در مدارس ایران گفت: «مشکل ایجادشده به افزایش ۴۰ درصدی دانش‌آموزان افغانستان در یک مقطع زمانی چندماهه برمی‌گردد. سالانه معمولا حدود ۵۰۰ هزار دانش‌آموز افغان در مدارس داشتیم که به‌دلیل استقرار حاکمیت جدید در افغانستان، موج جدیدی از مهاجرت رخ داد و در مدت چندماه، ۴۰ درصد به تعداد دانش‌آموزان افغانستانی مهاجر در ایران اضافه شد که ما را غافلگیر کرد. درواقع جمعیت نیم‌میلیون نفری دانش‌آموزان افغانستانی به‌حدود ۸۰۰ هزار نفر رسیده است، همچنین برخی از آنها اطلاعات خود را در سامانه ثبت نکرده‌اند، بنابراین آمار دقیقی از آنها و تراکم جمعیتی در برخی مناطق نداریم.» حمید بوالی، فعال اجتماعی ایرانی که جویای وضعیت جامعه افغانستانی ساکن ایران است و مطالبات آنان را پیگیری می‌کند، بار دیگر در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره آخرین وضعیت پذیرش کودکان اتباع افغانستانی در مدارس ایران تصریح کرد: «اولین نکته این است که باید نسبت به این وضعیت ابراز تاسف کرد. با وجود تمام انتقادهایی که به دولت قبلی در زمینه حرکت بر مسیر آرمان‌های انقلاب و منویات رهبر معظم انقلاب وارد بود و ما هم از ناقدان مشی ایشان و دولت‌شان در زمینه‌های مختلف بودیم اما دستور رهبر انقلاب مبنی‌بر تحصیل کودکان افغانستانی در مدارس ایران روی زمین نماند. در 6 سال در دولت ایشان با بالا و پایین، کم و زیاد، با فشار رسانه‌ها و کمکی که از سوی فعالان اجتماعی انجام شد، می‌توان به‌صراحت گفت این دستور روی زمین نماند. امسال اما در اولین مواجهه دولت رئیسی -که چقدر امیدوار به بازگشت ریل اداره مملکت به مسیر آرمانی انقلاب بودیم- مشاهده می‌کنیم که دستور رهبری با بی‌اعتنایی مواجه شده است. همان‌طور که می‌دانید رهبری سال 94 دستور دادند کودکان افغانستانی فارغ از اینکه مدرک اقامتی داشته باشند یا نداشته باشند در مدارس ایرانی ثبت‌نام شوند و تحصیل کنند که یک دستور انسانی و اخلاقی بود. این کودکان نقشی در مهاجرت خود به ایران نداشته‌اند؛ اولا کودک هستند و اختیاری در انتخاب محل زندگی خود ندارند، ثانیا این دستور به‌شدت آرمانی و انقلابی بود و نشان می‌داد در این پیچ‌وخم‌های اداری آن آرمان حمایت از مستضعفان و تمدن نوین اسلامی، آن آرمان نگاه بدون مرز به آدم‌ها به‌خصوص آدم‌هایی که به آنها ظلم شده، 40 سال در معرض تهاجم مستقیم ابرقدرت‌های شرق و غرب بوده‌اند و به‌ناچار به ایران پناه آورده بودند، هنوز آن نگاه وجود دارد. تصور می‌کردیم اتفاقا در دوره رئیسی که خود به ایشان رای دادیم و تبلیغ‌شان را کردیم تسهیل شود، موانع اداری این دستور برطرف شود و خیلی از این کودکان بی‌پناه افغانستانی ملجأ پناهی برای حق طبیعی تحصیل خود پیدا کنند، ولی در کمال تاسف و حیرت درحالی‌که تقریبا چهار روز به شروع سال تحصیلی جدید مانده است، تعداد زیادی از کودکان افغانستانی برخلاف این توصیه و نظر صریح رهبری هم‌اکنون از تحصیل بازمانده‌اند. نه‌تنها کودکان بدون‌مدرک افغانستانی از تحصیل بازمانده‌اند، بلکه کودکانی که خود را معرفی کرده‌اند، سرشماری شده‌اند، عکسبرداری و اثر انگشت‌شان هم در سامانه وزارت کشور ثبت شده و برگه اقامت موقت گرفته‌اند، حتی آنها نیز از تحصیل بازمانده‌اند.»

 اتفاق تلخ سال 83 در شرف تکرار است
این فعال اجتماعی معتقد است اتفاق تلخی که در سال 1383 و در دولت خاتمی رخ داد، امروز به طریقی دیگر درحال تکرار است و از دولت سیزدهم به‌عنوان یک دولت انقلابی توقع نمی‌رفت مواجهه‌ای این‌گونه با معضل تحصیل کودکان اتباع افغانستانی در مدارس کشور داشته باشد. وی در این خصوص توضیح داد: «ماجرا این است، امروز که با هم صحبت می‌کنیم تعداد زیادی از کودکان افغانستانی از تحصیل در مدارس ایرانی بازمانده‌اند به این ‌دلیل که مجوز تحصیل آنها صادر نشده است. تحصیل کودکان افغانستانی در ایران دو مرحله دارد که یکی دریافت مجوز تحصیل و بعد ارائه مجوز به مدارس و آموزش‌وپرورش، تعیین سطح و سنجش و ثبت‌نام است. بچه‌ها در مرحله اول گیر کرده‌اند، یعنی مجوز تحصیل برای آنان صادر نشده، حتی اگر می‌خواستند به مدرسه غیرانتفاعی بروند هم نمی‌توانستند، چون مجوز تحصیل صادر نشده است و در این مرحله گیر کرده‌ایم. در این مدت فعالان حوزه مهاجران و رسانه‌ها به‌خصوص رسانه‌های انقلابی با نگاه آرمانی کمک و این مطالبه را تا اندازه زیادی منتشر کرده‌اند. فکر نمی‌کنم این مطالبه به گوش مقامات دولتی نرسیده باشد، هرچند شاید به گوش آقای رئیسی نرسیده باشد اما حتما در مرحله اول هر اتفاقی که بیفتد باید این ابراز تاسف و حیرت خود را از اینکه این موضوع را به این شکل ندیده گرفته‌اند، ابراز کنیم و متاسفیم دولت با این نگاه -که در سیاست خارجی آن را به اجرا درآورد- و در سیاست داخلی این نگاه آرمان‌گرایی و انقلابی را تا حد زیادی جلو برد و در انتصابات و بخش‌های مختلف هم این نگاه‌های انقلابی را داشت، در این مورد جدیت ندارد. انگار برای این دولت مهم نیست سرنوشت این کودکان پناه‌آورده به ایران چطور می‌شود. خیلی از این بابت متاسف و ناراحت هستم و فکر می‌کنم این اتفاق در تاریخ حضور مهاجران افغانستانی ثبت شود. ما یک‌سال (در سال 83) این اتفاق خیلی تلخ را در دولت خاتمی تجربه کردیم که همه کودکان افغانستانی از تحصیل محروم شدند. آن سال در هیچ‌ مدرسه ایرانی هیچ کودک افغانستانی تحصیل نمی‌کرد، با وجود همه ادعاهای کرامت انسانی و نگاه به انسان‌ها فارغ از ملیت، مرز و... این اتفاق افتاد. این لکه سیاه را در دولت خاتمی داشتیم که بعدها باید به تاریخ جواب بدهند. همان سال بخشنامه به‌شدت تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه‌ای با امضای محمدرضا عارف به ادارات دولتی درباره تحصیل مهاجران افغانستانی ارسال می‌شود که به‌شدت سختگیرانه بوده و همراه با نگاه‌های پررنگ نژادی است. خیلی سخت و تاسف‌بار است که بگوییم امسال هم بعد از 6 سال حضور کودکان افغانستانی در مدارس ایرانی یکباره با توقف این مساله و محرومیت و ممنوعیت تحصیل آنها مواجه شده‌ایم.»

 مشکل اصلی ظرفیت مدارس است؟
پیشتر به قدر کافی از راهکار‌ها و اقداماتی که می‌توانستند در زمینه حل این مشکل موثر واقع شوند نوشتیم اما با توجه به عملی نشدن هیچ یک از آنها لازم است با توجه به زمان اندکی که تا آغاز سال تحصیلی جدید باقی مانده، بار دیگر به این راه‌حل‌ها اشاره‌ای داشته باشیم. بوالی در ادامه صحبت‌هایش شماری از این راهکار‌ها را یادآور شده و توضیح می‌دهد: «دوستان به‌صورت رسمی هیچ پاسخ مشخصی به این مطالبه انسانی و آرمانی ندادند و بعضا صحبت‌هایی انجام شد مبنی‌بر اینکه مدارس جا ندارند، ظرفیت مدارس مشکل است و پررنگ‌ترین مساله‌ای که درباره عدم ثبت‌نام بچه‌های افغانستانی شنیدیم همین بحث عدم ظرفیت بود. در این ماه بارها فعالان حوزه تحصیل و مهاجران راه‌حل‌هایی اعلام کردند تا بدون اینکه در بحث ظرفیت دچار مشکل شویم، بچه‌های افغانستانی بتوانند تحصیل کنند. به برخی از این راه‌حل‌ها اشاره می‌کنم هرچند هیچ‌یک شنیده نشد ولی فکر می‌کنم کماکان وقت باقی است و اگر مشکل صرفا ظرفیت مدارس است، با این راه‌حل‌ها ماجرا را می‌توان حل کرد. اولین راه‌حلی که به ذهن می‌رسد چنین است؛ خیلی از کودکان افغانستانی اساسا می‌خواهند در مدارسی تحصیل کنند که دولتی نیستند بلکه غیرانتفاعی و خاص هستند و هزینه آن را نیز پرداخت می‌کنند. این بچه‌ها هم نتوانستند مجوز ثبت‌نام بگیرند و از تحصیل جا مانده‌اند. طبق مشاهدات میدانی و استقرایی ظرفیت مدارس در همه نقاط یکسان نیست یعنی تراکم ظرفیت مدارس در همه‌جا یکسان نیست و در برخی نقاط مدارس با ظرفیت 50-40 نفر هستند و در برخی مناطق هم مدارسی داریم که برخی از کلاس‌هایشان به دلیل کمبود ظرفیت تشکیل نمی‌شود. این نشان می‌دهد که مدارس ما پیک جمعیتی تحصیل دهه شصتی‌ها که در راس هرم جمعیتی ما هستند را تجربه کرده‌اند و توانسته‌اند آن را پوشش دهند. مجموع ظرفیت همه مدارس کشور جا برای این 150-100 هزار دانش‌آموز افغانستانی را دارد اما ممکن است در برخی مناطق این ظرفیت کم باشد و اتفاقا آن مناطقی باشند که دوستان افغانستانی هم در آن تراکم زیادی دارند مثل ورامین، شهرری، پاکدشت و بخش‌هایی از تهران که واقعا ظرفیت شان تکمیل است. اساسا انتظار اینکه کودکان افغانستانی در این مدارس پذیرش شوند وجود ندارد اما فرضا اگر 15 میلیون مجموع ظرفیت مدارس باشد، بین 13-12 میلیون اشغال است و مناطقی هستند که ظرفیت‌شان خالی است. به‌راحتی قابل فهمیدن است که کدام مدرسه الان پر شده و کدام مدرسه جا دارد. این را با سامانه الکترونیکی ثبت‌نام بچه‌ها در مدارس می‌توان فهمید. پیشنهاد این بود که این پایش انجام شود و مشخص شود در چه مناطقی از کشور مدارسی وجود دارند که ظرفیت پذیرش دارند تا به مهاجران اعلام شود که اگر می‌خواهید بچه‌ها را ثبت‌نام کنید باید محل زندگی خود را تغییر دهید یا بچه‌ها را به این مناطق شهری برسانید. به‌عنوان مثال منطقه‌ای در سمنان وجود دارد که مدارس دارای ظرفیت اضافه هستند، باید مهاجران افغانستانی را به سمت سکونت در این مناطق و پذیرفته شدن بچه‌های افغانستانی در همین مدارس هدایت کنیم.»

 پیشنهادهایی که شنیده نشد
حمید بوالی در پایان صحبت‌هایش راهکار‌های بیشتری برای حل این معضل ارائه می‌دهد، البته اگر مشکل اصلی واقعا ظرفیت باشد. وی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» توضیح می‌دهد: «پیشنهاد قبلی راه‌حلی معقول و مطمئنی بود. آموزش‌و‌پرورش لیستی به وزارت کشور اعلام می‌کرد و می‌گفت در این مناطق و در این مدارس ظرفیت وجود دارد و برای این مناطق و مدارس برگه مجوز تحصیلی به بچه‌ها بدهید. البته اگر تمایل دارند، با شناختی که از جامعه مهاجر دارم اکثرا به‌شدت به تحصیل بچه‌ها اهمیت می‌دهند و می‌پذیرفتند اما دوستان این کار را انجام ندادند و ظن ما را به اینکه مساله اصلی ظرفیت نیست بیشتر کردند. علاوه‌بر آن سامانه شاد را داریم که 10 میلیون دانش‌آموز را پوشش داده و چنین ظرفیت وسیعی دارد. با از بین رفتن کرونا و شروع حضوری مدارس این سامانه هم بدون کارکرد رها می‌شود، اگر مدارس ظرفیت ندارند چرا کودکان افغانستانی از این سامانه استفاده نکنند؟ یا اینکه گفتیم تعداد زیادی از مدارس یک‌شیفته هستند. و می‌توانید آنها را دو‌شیفته کنید. نیاز به حضور نیروی انسانی و معلم هم نیست، تعداد زیادی از معلمان ایرانی و فعالان حوزه تحصیل ایرانی داوطلبانه حاضر هستند این کار را انجام دهند. یعنی بدون دریافت وجه و حقوقی از دولت، فقط مکان دراختیار بچه‌ها قرار گیرد. هزینه استهلاک مکان اعم از آب، گاز و برق هم از بچه‌ها گرفته شود، این نیروی انسانی با ساماندهی سریع توسط گروه‌های جهادی و مردمی می‌تواند تعداد زیادی از این بچه‌ها را پوشش دهد. از این گذر کردیم و گفتیم حتی نمی‌خواهیم مکانی از طرف دولت به این امر اختصاص یابد و صرفا اینکه گروه‌های مردمی جهادی اجازه داشته باشند با بچه‌ها در زمینه تحصیلی کار کنند و مشکلی برای آنها ایجاد نشود، کافی است. اگر این مجوز صادر شود معتقدم مردم ایران که در همه این سال‌ها پذیرای کودکان افغانستانی بودند، الان هم می‌توانستند مساله را حل کنند. یک پرانتز بزرگ باز می‌کنم و می‌گویم آقایان دولتی و مسئول کل کار را دست مردم می‌سپردید و اگر چنین می‌کردید و فقط بستر مجوز را فراهم می‌کردید حداقل نیمی از مساله حل می‌شد. گروه‌های مردمی، جهادی و فعالان اجتماعی، حوزه تحصیل و حوزه‌های حقوق مهاجران می‌آمدند و این مساله را حل می‌کردند اما آنقدر وارد این مسیر شدند و مجوزی دریافت نکردند به مشکل خوردند و منصرف شدند. گفتیم که تعداد زیادی از معلمان و اساتید دانشگاه افغانستانی که در آخرین موج مهاجرت وارد ایران شدند، اینها می‌توانستند این ظرفیت را به‌صورت رایگان در اختیار دولت قرار دهند، باری از روی دوش دولت بردارند و خود تحصیل کودکان افغانستانی را برعهده بگیرند. خودشان به بچه‌ها درس دهند، در مکان‌های مشخص، با ضوابط مشخص و با قراردادهای مشخص دولت و سیستم کار می‌کردند که متاسفانه به این پیشنهاد هم توجهی نشد.