تاریخ : Mon 19 Sep 2022 - 03:22
کد خبر : 74407
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

معمای هیچکاک کره

نماینده اسکار کره‌جنوبی چه فیلمی است

معمای هیچکاک کره

کره‌ای‌ها در سطح جدی‌تر سینما جهان‌بینی رازآمیز و پیچیده‌ای داشتند که وقتی برای به بیان درآمدن، دنبال فرم خودش می‌گشت، جلوه‌های جدید و نامکرری خلق می‌کرد.

میلاد جلیل زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:برای نسل جدید علاقه‌مندان سینما در ایران و البته تمام جهان، پارک چان ووک یکی از نام‌های کنجکاوی‌برانگیز، جذاب و پرخاطره است. «پیرپسر» یکی از فیلم‌های سه‌گانه انتقام، تمام جهان را در شوک و حیرت فرو برد. بیرون از قالب‌های تجربه‌گرایی غربی در سینما که توسط پیروان‌شان در سراسر دنیا تقلید می‌شد، نوعی از ابتکار در روایت را عرضه کرد که تنها می‌توانست از یک ذهن خاص صادر شود. درحالی‌که گفته می‌شود قصه‌های دنیا تمام‌ شده‌اند و از همین رو بخشی از اهالی سینما و ادبیات به‌سمت رفتارهای تجربه‌گرایانه و ضدساختار رفته بودند، پارک چان ووک با این فیلم نشان داد که بخش ملال‌آور این تکرار روایت‌ها ربطی به ذات نظریه ژانرها ندارد. این ذهن خاص که توانسته بود بدون بیرون زدن از چهارچوب قصه‌گویی، چنین ابداع غول‌آسایی عرضه کند، بعدا بیشتر شناخته شد و فهمیدیم فقط ذهن یک فیلمساز کره‌ای نبود، ذهن سینمای کره بود. بعدها اسامی بیشتری به‌گوش خوردند که هرکدام به همین شکل مبدعانه و غافلگیرکننده ظاهر شدند. از مواردی مثل فیلم «انگل» تا سریال‌هایی از قبیل «بازی مرکب» و «جهنم»، درام کره‌ای فراتر از آثار عامه‌پسندش که به سبک تمام عامه‌پسندهای دیگر در ترکیه و هند و آمریکای سفید و دنیای لاتین ساخته می‌شد، نوع دیگری از درام‌پردازی را با ترکیب‌بندی مجدد همان عناصر تکراری قبل عرضه کرد. کره‌ای‌ها در سطح جدی‌تر سینما جهان‌بینی رازآمیز و پیچیده‌ای داشتند که وقتی برای به بیان درآمدن، دنبال فرم خودش می‌گشت، جلوه‌های جدید و نامکرری خلق می‌کرد. حالا اسامی درخشانی که البته برای مخاطبان غیرشرقی حتی تلفظ‌شان سخت است چه رسد به اینکه به‌خاطر سپرده شوند، یک کل منسجم و شناخته‌شده را در ذهن ما شکل داده‌اند که به‌عنوان ذهنیت سینمای کره می‌شناسیم و از این پس می‌توانیم به تفکیک اجزای این کل و شناسایی مولفه‌ها و ویژگی‌های هرکدام از کارگردانان موج نوی کره بپردازیم. پارک چان ووک در چنین شرایطی پس از چندسال دوباره روی صندلی کارگردانی نشسته و فیلم جدیدی ساخته و باز ناچاریم نوع مواجهه‌مان با آن را تنظیم کنیم. هرکس منتظر یک «پیرپسر» دیگر است، چیزی نصیبش نخواهد شد. همین‌طور همه کسانی که منتظر «انگل»، «خاطرات قتل»، «تعقیب‌کننده» یا «دنیای جدید» دیگری هستند. با یک فیلم کره‌ای طرفیم از پارک چان ووک؛ همین. فیلم همان‌قدر هیچکاکی است که کره‌ای از آب درآمده و همان‌قدر خشن است که رومنس شیرین اما وجدان‌آزار. علاقه‌مندی بین یک کارآگاه پلیس و زنی که متهم به قتل همسرش است، می‌تواند باشد. از طرفی فیلم همان‌قدر به پارک ووک شبیه است که با سایر آثارش تفاوت دارد. فیلم پاکی است، چون دریده شدن پرده نجابت، رابطه کند و آرام‌سوزی را که بین کارآگاه و متهمش پیش می‌رود از مزه خواهد انداخت. یک نوع عمق شرقی هم در این عشق ناممکن و نامتعارف وجود دارد که فرم بیرونی‌اش همان تصاویر زیبا و قاب‌های گرم و گاه رویاآلود است. بخشی از موضع افراد نسبت به این فیلم طبیعتا سلیقه‌ای خواهد بود و بخش دیگری هم به توقعات بیشینه‌شده از کارگردانش برمی‌گردد که ممکن است مواجهه با فیلم را معیوب کنند. اما بخشی از قضیه مربوط به فهمیدن فیلم است، اگر فیلم را نفهمیم، چه سلیقه‌مان با ریتم، رنگ و جهت آن همخوان باشد و چه نباشد و چه توقع ما از کارگردان آن عادی باشد و چه نه، باز هم ممکن است نتوانیم وارد دنیای آن شویم و از کار لذت ببریم. در ادامه نقد سه نفر از نویسندگان روزنامه «فرهیختگان» را درباره این فیلم که برنده جایزه کارگردانی فستیوال کن شد و نماینده امسال کره جنوبی در مراسم اسکار هم هست، می‌خوانید. شاید مجموعه این مطالب تا حدودی بتواند به فهم بیشتر فیلم کمک کند و دریچه‌ای برای ورود به دنیای آن باشد. به‌علاوه خود پارک ووک و فیلم تصمیم رفتن هم به‌طور خلاصه‌ معرفی شده‌اند.

فیلمسازی با روح شرقی

پارک چان‌ووک در سئول در یک خانواده کاتولیک مذهبی به دنیا آمد و بزرگ شد. البته بعدها گفت که به مسیحیت باور ندارد و فیلم «پیرپسر» هم این را نشان می‌دهد. اصولا موج نوی سینمای کره به مسیحیت که آن را دین استعمار می‌داند، بدبین است و خیلی از اوقات پشت ادیان و سنت‌های بومی کره سنگر می‌گیرد. پارک در دانشگاه سوگانگ در رشته فلسفه تحصیل کرد؛ جایی که به دلیل ناامیدی از جهت‌گیری تحلیلی دپارتمان و در نتیجه پیشنهادهای ناچیز در زیبایی‌شناسی، یک باشگاه سینمایی به نام «جامعه فیلم سوگانگ» راه‌اندازی کرد. 
فلسفه تحلیلی که بیشتر در انگلستان و آمریکا جریان دارد، نوعی از نگرش است که در مقابل فلسفه پیچیده‌تر قاره‌ای قرار می‌گیرد و فلسفه قاره‌ای در خود اروپا و خصوصا آلمان ریشه دارد. پارک هیچ‌وقت نگفت که به فلسفه قاره‌ای علاقه‌مند است اما ظاهرا این را با پیچیدگی‌های روح شرقی همسازتر دید. او تعدادی مقاله درمورد سینمای معاصر منتشر کرد و با اینکه در ابتدا قصد داشت یک منتقد هنری باشد، با دیدن «سرگیجه» از آلفرد هیچکاک تصمیم گرفت فیلمساز شود. پس از فارغ‌التحصیلی، مقالاتی درباره فیلم برای مجلات نوشت و به‌زودی دستیار کارگردان اولین فیلم‌سینمایی کره جنوبی با نام «نقاشی آبرنگ در یک روز بارانی» به کارگردانی کواک جائه یونگ شد. 
اولین فیلم بلند پارک «ماه است. . . رویای خورشید» (۱۹۹۲) بود. پس از پنج سال، او دومین فیلم خود را به نام «سه نفر» ساخت. فیلم‌های اولیه پارک در گیشه موفق نبودند و او به‌عنوان یک منتقد سینما برای زندگی امرار معاش کرد. سپس در سال ۲۰۰۰، پارک «منطقه امنیتی مشترک» را کارگردانی کرد که موفقیت بزرگی هم از نظر تجاری و هم از نظر انتقادی بود، حتی از «شیری» کانگ ج‌گیو به‌عنوان پربیننده‌ترین فیلمی که در آن زمان در کره جنوبی ساخته شده بود، پیشی گرفت. این موفقیت باعث شد تا پارک بتواند فیلم بعدی خود را مستقل‌تر بسازد. «همدردی با آقای انتقام» نتیجه همین آزادی خلاقانه است. 
سه‌گانه انتقام پارک با عنوان غیررسمی شامل همدردی برای آقای انتقام (2002)، پیرپسر Oldboy (2003) و بانوی انتقام (۲۰۰۵) است. این در ابتدا قرار نبود یک سه‌گانه باشد اما چنین شد و پارک برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۰۴ برای فیلم Oldboy شد. کوئنتین تارانتینو کارگردان آمریکایی که یکی از طرفداران مشهور پارک است و حتی «منطقه امنیتی مشترک» پارک را یکی از بیست فیلم برتر ساخته‌شده از سال ۱۹۹۲ می‌داند، به‌عنوان داور اصلی جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۰۴، شخصاً برای دریافت نخل طلای اولدبوی پارک تلاش فراوانی کرد. این افتخار درنهایت به فیلم فارنهایت 9.11 مایکل مور رسید که جایزه‌ای به‌وضوح سیاسی بود، اما اولدبوی هم جایزه بزرگ هیات داوران، دومین افتخار برتر کن را به دست آورد. 
این فیلم‌ها به بیهودگی مطلق انتقام و چگونگی ویران شدن زندگی افراد درگیر می‌پردازد. بانوی انتقام Lady Vengeance توسط تارتان فیلم برای اکران در سینماهای ایالات متحده در آوریل ۲۰۰۶ توزیع شد. 
پارک در مصاحبه‌ای با هالیوود ریپورتر در ماه مه ۲۰۰۴، سوفوکل، شکسپیر، کافکا، داستایوفسکی، بالزاک و کرت وونگات را به‌عنوان تاثیرات بر حرفه او برشمرده است. 
از سال ۲۰۰۴، پارک مالک شرکت فیلمسازی موهو فیلم است که در تولید فیلم‌های شکافنده برف‌ها (۲۰۱۳) و کنیز (۲۰۱۶) شرکت کرده است. 
پارک در سال ۲۰۰۶ عضو هیات داوران بخش رسمی شصت‌وسومین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز بود و در فوریه ۲۰۰۷ برنده جایزه آلفرد بائر در پنجاه‌وهفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین شد. این جایزه که به نام بنیان‌گذار جشنواره است، در ستایش آثاری اهدا می‌شود که دیدگاه‌های جدیدی را معرفی می‌کنند. 
او تا به حال غیر از سه سریال تلویزیونی ۱۲ فیلم بلند ساخته بود که «تصمیم به رفتن» مورد سیزدهم است. سرانجام پس از چند تصمیم گوناگون، پارک ووک تصمیم گرفت «تصمیم رفتن» را بسازد. داستان از این قرار است که Hae-Jon، یک افسر پلیس، مرگ مردی را در کوه بررسی می‌کند و با همسر مرموز مرد متوفی، به نام Seo-Rae، ملاقات می‌کند که عاشق او می‌شود. او از مرگ شوهرش غافلگیر و متاثر به نظر نمی‌رسد. سو ره چینی‌الاصل است و به‌عنوان مراقب سالمندان کار می‌کند و از همسرش بسیار کوچک‌تر است. همسر متوفای او برای خدمات مهاجرت کار می‌کرد و آشکارا به دلیل دریافت رشوه، مورد باج‌گیری قرار می‌گرفت. آیا او خودکشی کرده؟ او همچنین یک شوهر بدسرپرست بود. . .