عاطفه جعفری، خبرنگار:در خاطرات خیلی از ما یک سومشخص پنهان است که بخش زیادی از نسبت امروزمان با محرم و عاشورا را مدیون او هستیم. سومشخصهای پنهان گاهی مادربزرگ، پدر و پدربزرگ هستند، گاهی استاد و غریبهای رهگذر. معمولا شخصیت پیچیده، فنبیان قوی یا توانایی منحصربهفردی ندارند، فقط ارادتی واقعی دارند و مهارت و شگردشان همین صداقتشان است. تنها ویژگی خارقالعاده آنها این است که سومشخص عاشقند. شاید در هیاهوی روزمرگی میزان دلبستگی و حرارتی که به ما منتقل کردهاند و عمق تاثیرشان در زندگیمان را فراموش کرده باشیم، ولی وقت نوشتن متنی درباره ارتباط خودمان با روضه و عزا خاطرات این اثرگذاران بیادعا برمیگردد و علاقه و نشانههایی که در ما جاگذاشتهاند، متن را پر میکند. شاید بهخاطر همین است که بیشتر روایتهای کتابی که در دست دارید ماجرای سرایت دلبستگی است و قصه دستبهدست شدن سرسپردگی. گفتن از امام حسین(ع) برای هرکسی به یکنحوی است، اما در کتابها این قضیه متفاوت میشود، نفیسه مرشدزاده، مدیر نشر اطراف کاری را در نشرش شروع کرده است که مطمئنا برای ماندگار کردن این راه چندین و چندساله قدم بزرگی برداشته است، کتابهای «زان تشنگان»، «رستخیز»، «کآشوب» و «رهیده» ازجمله کتابهایی است که در چندسال گذشته با همت نفیسه مرشدزاده و انتشارات اطراف منتشر شده است.
در ابتدای زان تشنگان - یکی از کتابهای این نشر با محوریت روضه- نوشته شده است: «این کتاب مشتمل بر روایتهایی از آدمهای امروزی است که از عاشقی و سرسپردگی به حسین(ع) میگویند. در این کتاب 24 نفر از اتفاقها و سومشخصهایی نوشتهاند که نسبت آنها را با رخداد سال ۶۱ هجری تغییر دادهاند. 24 نفر از تجربههایی نوشتهاند که در دل این سنت عزا و در همین کوچهها و تکیهها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده است. 24 نفر گزارشی صادقانه و عینی دادهاند از رویدادهایی که در همین روزها اتفاق افتاده، ولی روح آن حماسه و غم دیرین در آن جاری است.»
نشر اطراف قرار است فقط در حوزه روایت فعالیت کند، نفیسه مرشدزاده که مسئولیت این انتشارات را برعهده دارد، شهریور ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمده و فارغالتحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه شریف است. فعالیت ادبی را از سال ۶۸ و با همکاری در مجله سروش نوجوان آغاز کرده و از سال ۷۹ مدیر بخش داستان در سروش جوان و ضمیمه ادبی پرسه بوده. او بعد از تعطیلی سروش جوان درکنار تدریس در دبیرستانهای «روشنگر» و «منظومهی خرد»، دبیر بخش سبک زندگی همشهری جوان را برعهده گرفت. سال ۱۳۸۸ کارگاه ایدهپردازی برای فیلمنامه و کارگاه داستان پیرنگپردازان و کارگاه تولید داستان برای همه مجلات همشهری را برعهده داشت. از سال ۱۳۸۹ هم سردبیر مجله همشهری شد و شکل تازه این مجله را پیریزی کرد و از مرداد سال 1396 نشر اطراف را تاسیس کرد و تابهحال کتابهای زیادی در حوزه روایت و جستار منتشر کرده است.
مرشد زاده در مورد چرایی انتخاب روایت برای نشر اطراف میگوید: «این مساله برای من از همشهری داستان برجسته شد؛ چراکه داستاننویسی ما به خلأ بزرگ تجربهزیسته دچار شده است و همه داستانهای ما محدود و بسته و خالیاند؛ به دو دلیل؛ یکی کمبود تجربه زیسته نویسندگان و دیگری بسته بودن مضمونهایی که نویسندگان به آنها میپردازند. باید این خلأها را برطرف کرد تا پایهای برای رشد داستاننویسی کشور باشد. یک دلیل این توجه برای من این بود که ثبت تجربه زیسته افراد به هرکسی که کار دراماتیک انجام میدهد، کمک میکند هم از نظر مضمون و هم از این نظر که تجربه دیگران، تجربه او هم میشود. یک دلیل دیگر هم که تجربه مستند باید اتفاق میافتاد، این بود که با وجود اینکه ما در دنیای اطلاعات جدید به سر میبریم، از هم بیخبریم ولی به فضای زندگی هم نوک میزنیم و سرک میکشیم ولی طیفهای مختلف جامعه تصویر درستی از فضای زندگی یکدیگر نداریم. روایتهای مستند موجب میشود افراد جامعه از فضای فکری و زندگی هم درک درستی داشته باشند و در فضای سیاست و اجتماع بین آدمهای جامعه تعامل ایجاد شود. امروزه ما در قالبهای ادبی دو نوع «فیکشن و نانفیکشن» یا «داستانی و غیرداستانی» را داریم که قالبهای غیرداستانی هم وقتی به بالاترین سطح خود برسد، کاملا ادبیات محسوب میشود. ادبیات غیرداستانی مموآر، جستارروایی، زندگینامه و اتوبیوگرفی همه قالبهای ادبی محسوب میشوند و لزوما پیشزمینه داستان نیستند و خودشان میتوانند بهطور مستقل اثر ادبی محسوب شوند منتها معیارهای خودشان را دارند.
فرم روایت غیرداستانی بهاندازه فرم داستان ریشهدار است و میتواند دوام بیاورد و ماندگار باشد، منتها دقیقا مانند همه انواع ادبیات و فرمهای داستانی در ادبیات، آنهایی ماندگار میشوند که ارزشهای خاصی داشته باشند و بقیه ریزش میکنند. بهنظر من باید این قالب هم مسیر خود را برود. ممکن است آنهایی که بهصورت موج همراهش شدهاند و ارزشهای ماندگاری ندارند یا صرفا علاقهمندی سطحی داشته باشند، ریزش کنند ولی میتوان امید داشت که نویسندگانی در این ژانر تربیت شوند که آثار باارزش و ماندگار خلق کنند.
ما اول به این فکر میکنیم که روایتها چطور از زاویههای مختلف باشند. چه کنیم که نگاهها از یکگوشه نباشد و از انواع طیفها و سبکهای مختلف زندگی و زاویه دیدهای متفاوت فکری در مجموعه، روایت داشته باشیم، بعد سفارش میدهیم. در درجه اول قلم نویسنده برایمان اولویت نیست، بلکه اولویت ما این است که آن طیف تشکیل شود و تکثر نسبت آدمهای مختلف جامعه با این اتفاق در کتاب نمایش داده شود.»
او در مورد کتابهای روایت این نشر با موضوع روضه و عاشورا و پیادهروی اربعین میگوید: «رستخیز کمی بالغتر و پختهتر از کآشوب شده است. کآشوب کار اول ما بود و وقتی ما آن را به دوستان نویسنده سفارش دادیم، نشر هنوز شکل نگرفته بود و هنوز مجوز هم نداشتیم و نمیدانستیم این کتاب قرار است کجا منتشر شود. دوستانی هم که به ما اعتماد کردند و مطلب دادند، درحقیقت لطف کردند، ولی امسال فضا شکل گرفتهتر بود و فرصت اینکه روی روایتها کار کنیم بیشتر بود و به همین دلیل شاید روایتها پختهتر باشد. تنوع روایتها هم در این کتاب بیشتر از کتاب اول است.»
روایتهای اطراف دسته اول است و همین دسته اول بودن است که کمک میکند مخاطب جذب شود و بخواهد روایت نویسنده را تا پایان ادامه دهد. تنوع کسانی که در کتابهای نشر اطراف مینویسند هم زیاد است و به یک طیف و جریان بسنده نشده است و همین میشود نقطه متمایز این نشر برای چاپ روایتهای روضه.