تازهترین نشست «شنبههای خانه هنر کاج» به نمایش و نقد و بررسی فیلم «یک اتفاق ساده» ساخته سهراب شهیدثالث اختصاص داشت. این برنامه شامگاه شنبه ۱۹ شهریور با حضور امید روحانی برگزار شد و این منتقد و بازیگر سینما توضیحاتی درباره چگونگی ساخت این فیلم و مناسبتهای روشنفکری آن دوره، مطرح کرد.
امید روحانی در این نشست گفت: «اوایل دهه ۵۰ که به واسطه آیدین آغداشلو با سهراب شهیدثالث آشنا شدم، هر دو بسیار مغرور بودیم و فکر میکردیم قرار است جهان را جابهجا کنیم. جوان بودیم و جاهل و تصور میکردیم نابغه هستیم و دیگران چیزی نمیدانند. ما نمیخواستیم فقط یک فیلم بسازیم بلکه میخواستیم تحولی در هنر ایجاد کنیم. من و سهراب هر دو عاشق چخوف بودیم. سهراب با ادبیات و سینما بهخوبی آشنا بود. او در دوران نوجوانی کافکا خوانده بود. ما خیلی زود شروع به کتاب خواندن و فیلم دیدن کرده بودیم و فکر میکردیم میتوانیم جهان را دگرگون کنیم.»
او با بیان خاطراتی از سالهای آغازین دوستی با سهراب شهیدثالث اضافه کرد: «سهراب در یک خانواده متزلزل بزرگ شده بود. پدرش در اوایل جوانی او را به آلمان فرستاده بود که در آنجا با خسرو سینایی آشنا شد که هر دو میخواستند، فیلم بسازند. او اوایل دهه ۵۰ به ایران بازگشت درحالی که تربیتی ایرانی نداشت و میخواست در ایران فیلم بسازد اما مناسبتهای سینمای ایران را نمیدانست. سهراب بعد از بازگشت به ایران به کانون پرورش فکری رفت. در آن دوره ابراهیم فروزش مدیریت بخش سینمای کانون را برعهده داشت. سهراب طرحی تکفریمی داشت به اسم سیاهوسفید که آن را پسندیدند و اولین فیلمی بود که مهرداد فخیمی فیلمبرداری کرد. در آن مقطع کانون پرورش فکری جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان را برگزار میکرد. جشنوارهای عجیب که سبب شد ما با غولهای سینمای انیمیشن دنیا آشنا شویم و در همان دوره بود که فیلمسازانی مانند کیارستمی و بیضایی اولین فیلمهای خود را ساختند. مدتی بعد وزارت فرهنگ و هنر نیز در رقابت با کانون تصمیم گرفت چند فیلم کوتاه و انیمیشن بسازد. سهراب شهیدثالث نیز از این وضعیت استفاده کرد و طرحی نوشت که وزیر فرهنگ و هنر وقت با آن موافقت کرد.»
او که در ساخت دو فیلم «یک اتفاق ساده» و «طبیعت بیجان» و در نگارش چندین طرح سینمایی با شهیدثالث همکاری داشته است، توضیحاتی درباره چگونگی ساخت فیلم «یک اتفاق ساده» ارائه کرد و افزود: «سهراب تازه از سفر ماهعسل به بندرشاه (بندرترکمن فعلی) بازگشته بود. بندری بیغوله که آخرین بندر دریای خزر است و گویی آخر دنیا است. او در آن بیغوله پرت، معلمی را دید و نطفه ساخت «یک اتفاق ساده» از همانجا شکل گرفت.»
روحانی که در نگارش فیلمنامه این فیلم با شهیدثالث همکاری داشته است، افزود: «فیلمنامه طی دوسهشب نوشته شد چون دیالوگی نداشت و همان دیالوگ محدود هم سرصحنه به بازیگران گفته میشد. ما مدام ایدهپردازی میکردیم و گاهی هم دعوا داشتیم تا اینکه در آخرین روز اسفند سال ۵۱، یک گروه ۸ نفره برای ساخت این فیلم به بندرترکمن رفتیم و کل فیلم در مدت دوهفته ساخته شد. فیلمی با رئالیسیمی خشن و بیرویا با ریتمی بسیار کند که تعمدی بود. ما هرگز این فیلم را برای سرگرمی نساختیم و از همان آغاز میدانستیم که تماشاگران در اعتراض به این فیلم، صندلیهای سینما را پاره میکنند.»
او درباه چگونگی ساخت موسیقی این فیلم و نیز صدابرداری آن ادامه داد: «در وزارت فرهنگ و هنر پیانویی بود که سهراب موقع عصبانیت به دکمههای آن میکوبید. ما همین صدا را ضبط کردیم که تبدیل به موسیقی فیلم شد. تمام بازیگران فیلم محلی هستند و این فیلم جزء معدود آثار آن دوره بود که صدابرداری سرصحنه داشت، چون ما با دوبله مخالف بودیم. در اولین روز فیلمبرداری، صدابردار ما قهر کرد و اسحاق خانزادی که دستیار او بود، جور فیلم را بهدوش کشید. هرگونه عنصر سینمایی در این فیلم باید حذف میشد؛ گریم، نورپردازی، طراحی و بازیگری و حتی دراماتیزاسیون، چون میخواستیم فیلمی کاملا خشک و سبع، حتی در اجرا و پرداخت بسازیم. فیلمی کاملا مینیمال. درحالی که آن زمان اصلا بحث سینمای مینیمال نبود. هدف این بود که چقدر میشود فاصله زمانی بین سینما و واقعیت را ازبین برد.»
او همچنین با بیان خاطراتی از ساخت فیلم «طبیعت بیجان» دیگر فیلمی که با همکاری سهراب شهیدثالث و روحانی ساخته شده است، یادآوری کرد: «سال ۵۴ فیلمسازان موسوم به موجنو، تعاونی فیلمسازی را تشکیل دادند که اولین محصول آن «طبیعت بیجان» بود اما تعاونی خیلی زود شکست خورد.»
این بازیگر سینما با اشاره به موفقیتهای بینالمللی فیلم «یک اتفاق ساده» ادامه داد: «سینماهای ما، بعد از ۳ روز ناچار شدند فیلم را بردارند چون صندلی سالمی در سینما باقی نمانده بود. اما بعد از اکران فیلم در سینماتک پاریس بود که قدر آن دانسته شد.»
روحانی ادامه داد: «همه روشنفکران آن سالها ضدحکومت بودند، بحث چپ مطرح نبود. بلکه ضدیت با وضعیت موجود مهم بود. ما آمده بودیم تا جهان هنر را متحول کنیم. هدفمان این بود که در قبال این دنیای تقلبی و ریاکارانه این واقعیت خشک را به تلخترین شکل اجرا کنیم.»
او درباره همکاری نافرجام کیارستمی و سهراب شهیدثالث توضیح داد: «کیارستمی فیلمنامهای داشت درباره یک مربععشقی در برلین و بازیگر ایرانی مسلط به زبان آلمانی میخواست. از من خواست تا شهیدثالث در آن فیلم بازی کند و من از او خواستم تا این فکر را از ذهنش بیرون بیاورد، چون آنها اصلا نمیتوانستند با یکدیگر همکاری کنند.»
روحانی در پایان و در پاسخ به این پرسش که چرا خودش ساخت فیلم را ادامه نداده است، توضیح داد: «جزء کسانی بودم که سعی کردم با یکدست چند هندوانه بردارم. یکی از مواردی که در آن موفق نشدم احتمالا بازی در بعضی فیلمهای سینمای ایران است. بعد از انقلاب فیلمسازی شرایط متفاوتی پیدا کرد و بهتر دیدم دنبال رشته خودم پزشکی بروم که در آن زمینه به موفقیت نزدیک شده بودم. از اینکه فیلم نساختهام، پشیمان نیستم. همان دو فیلمی که با سهراب شهیدثالث ساختیم،کافی است. بنابراین به منتقد و تماشاگر سینما تبدیل شدم.»