سیدمهدی طالبی، خبرنگار:افبیآی (اداره تحقیقات فدرال) از روز تاسیس خود در ۲۶ جولای ۱۹۰۸، طی ۱۱۴ سال فعالیتش تا اوایل هفته جاری به خانه هیچکدام از 21 رئیسجمهوری پیشینی که با آنها سروکار داشته، حمله نکرده بود.
با این حال این سنت برای بیستویکمین رئیسجمهور پیشین در دوران موجودیت افبیآی، نقض شد. روز دوشنبه دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در بیانیهای اعلام کرد محل سکونتش در عمارت مارالاگو در جنوب ایالت فلوریدا هدف حمله ماموران افبیآی قرار گرفته است.
هرچند تاکنون درباره دلیل حمله، بیانیه یا اظهارنظری از سوی نهادهای رسمی وجود ندارد اما رسانهها میگویند این اقدام در راستای یافتن اسناد و مدارک محرمانهای بوده است که ترامپ احتمالا آنها را با خودش حین خروج از کاخسفید در سال ۲۰۲۱ از دسترس دولت خارج کرده بود.
در همین راستا شبکه «اِنبیسینیوز» دقایقی بعد از بیانیه ترامپ به نقل از دو منبع آگاه اعلام کرده بود که هزاران سند از اقامتگاه ترامپ بهعنوان بخشی از تحقیقات و حکم دادگاه ضبط شده است. براساس قوانین آمریکا، روسایجمهور پس از ترک مسئولیتشان باید تمامی نامهها، اسناد و ایمیلهای دولتی را به «دفتر آرشیو ملی آمریکا» تحویل دهند. با این حال مسئولان این دفتر میگویند ترامپ بخشهای زیادی از چنین اسنادی را تاکنون به آنها تحویل نداده است.
درصورتیکه این اتهام با یافت شدن اسناد محرمانه در خانه ترامپ اثبات شود وی به دلیل ارتکاب جرم از حضور در انتخابات ریاستجمهوری محروم خواهد شد.
اهداف تحقیقات علیه ترامپ
هر رئیسجمهور یا حتی هر فردی اشتباهاتی در زندگیاش دارد که پیگیری آنها میتواند منجر به محکومیتش شود؛ موضوعی که ناشی از توسعه زیاد قوانین، عدم امکان تمکین به تمامی آنها و همچنین تفسیرپذیری قانون است. با این وجود تخطیهای صورتگرفته اغلب تا زمانی که دردسرساز نباشند پیگیری نمیشوند. اما این رویه یک دنباله دیگر نیز دارد، به این ترتیب که الزاما نباید اقدام انجام شده دردسرساز باشد تا فرد خاطی مورد پیگیرد قرار گیرد بلکه گاهی دردسرساز بودن فرد و نه اقدامش میتواند دلیلی برای پیگیرد او شود. درباره ترامپ به نظر میرسد هر دوی این مسائل مهم هستند. از یکسو چنین فرد ساختارگریزی ناگزیر دست به اقدامات غیرقانونیای زده که نادیده گرفتن آنها چندان امکانپذیر نیست و از سوی دیگر شخصیت وی نیز تبدیل به تهدیدی برای ثبات و آینده آمریکا شده است.
این مسائل موجب شده بسیاری از جریانات سیاسی حتی در داخل حزب جمهوریخواه بهشدت مخالف او باشند. با این حال امروز او جدیترین تهدید برای دموکراتهایی است که در راس قدرت کاخ سفید و کنگره قرار دارند نه جمهوریخواهانی که پراکنده هستند.
بر همین مبنا دموکراتها هم از انگیزه و هم از توان لازم برای سازماندهی نقشههایی برای مهار ترامپ برخوردارند که دیگران فاقد آنها هستند. از این رو به بررسی دلایلی پرداختهایم که احتمال دارد دموکراتها برمبنای آنها نسبت به فعالسازی پروندههای قضایی علیه ترامپ اقدام کردهاند. باید درنظر داشت این اهداف احتمالی الزاما با یکدیگر مرتبط نیستند و میتوانند دارای تضادهایی با یکدیگر باشند. اشاره به مواردی که در ذیل آمدهاند به این معنا نیست که تمام این اهداف به صورت یکپارچه در دورنمای ذهن طراحان وجود داشتهاند.
1- نبودن هماوردی برابر درمقابل ترامپ
چهره کاریزماتیک یک مزیت برای هر سیاستمداری است، حتی در میان احزاب چپگرایی که تمایل به مرکزگریزی و مدیریت غیرمتمرکز دارند. این مساله برای روسای جمهور که عالیترین قدرت سیاسی کشور را در دست داشته و باید نماد وحدت ملی باشند بیش از دیگران لازم است.
از این رو دموکراتهای حاضر در دولت بایدن، هرچند در برخی از اهدافشان نسبت به فعالسازی پروندههای قضایی علیه ترامپ منافع رئیسجمهور فعلی را نیز درنظر گرفتهاند اما همزمان میدانند اگر بایدن به دلیل کهولت سن تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری 2024 فوت کند یا به زوال عقلی شدید از وضعیت کنونیاش دچار شود، کمتر گزینه چه در حزب دموکرات و چه حتی در حزب جمهوریخواه وجود دارد که بتواند در برابر چهره کاریزماتیک ترامپ قد علم کند. رئیسجمهور اسبق آمریکا که دارای گرایشات راست افراطی است، بنابر تمایلاتش بهشدت خواهان تقویت کاریزمای خود و تمرکز قدرت در دستانش بوده و همین امر منجر به ساختن چهرهای قدرتمند از او در ذهن بخشیهایی از جامعه آمریکا شده است. هرچند اکثریت آمریکا طرفدار ترامپ نیستند و حتی میتوان گفت از وی متنفرند اما باید کسی وجود داشته باشد که بتواند آرای این افراد را به سوی خود هدایت کند. در میان شک و تردیدهای ناشی از وجود شخصی که دارای ظرفیت هماوردی با ترامپ باشد، یک راه مناسب از نظر دموکراتها نه یافتن یک شخصیت کاریزماتیک خوب بلکه حذف چهره کاریزماتیک خطرساز است.
2- احتمال تثبیت ترامپ بهعنوان یک رهبر فرقهای
ترامپی که در جریان انتخابات ریاستجمهوری 2016 فعال بود، شاید پرشورتر از ترامپ رئیسجمهور به نظر میرسید. احتمالا به این دلیل که فرآیندهای انتخاباتی در بستری از شور و هیجان صورت میگرفتند. همچنین ترامپ حاضر در انتخابات 2020 حتی پس از شکست، بسیار فعالتر از ترامپ امروزی است.
آنچه فضای مناسب برای ایجاد چالش در جامعه آمریکا را برای ترامپ مهیا میکند یک فضای رقابتی همانند فرآیندهای انتخاباتی است.
اگر ترامپ بتواند وارد رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری بعدی آمریکا شود، وی از طریق شور و حرارت افزایشیافته طرفدارانش، حتی اگر نامزدی بتواند بر وی پیروز شود احتمالا به سختی وارد کاخ سفید خواهد شد. این موجسواری میتواند ترامپ را چنان بهعنوان رهبر دهها میلیون آمریکایی تثبیت کند که احتمالا روسای جمهور بعدی آمریکا باید وی را بهعنوان رهبر فرقهای بزرگ درنظر بگیرند، همانگونه که رهبران سیاسی برای گشایش در وضعیت داخلی مجبورند از رهبران مذهبی درخواست حمایت داشته باشند.
3-تشدید دوقطبی در جریان رقابتهای انتخاباتی با حضور ترامپ
شعارهایی که مورد پسند ترامپ بوده و برای وی رایساز هستند، تقریبا بهطور کلی دارای زمینههایی در جهت تشدید دوقطبی هستند. شعارهای ترامپ در حوزه مخالفت با مهاجرت، دفاع از صاحبان اصلی سرزمین آمریکا(سفید پوستان) و همچنین تلاش برای مسلط شدن دیدگاههای محافظهکارانه در جامعه آمریکا(مخالفت با موضوع حساس سقط جنین) در فضای احساسی انتخابات میتواند به شدیدتر شدن دوقطبی موجود در این کشور منجر شود.
4-هزینه زیاد مقابله با افراطگرایان پس از حضور خیابانی
شورش 6 ژانویه قرار نیست الزاما همانگونه که برای نخستین بار رخ داد، روی دهد، اما همزمان نمیتوان از عدم تکرار مشابه آن مطمئن بود. خطر شورشی همانند 6 ژانویه همچنان وجود دارد اگر ترامپ پس از حضور در انتخابات بار دیگر مدعی شود در انتخابات تقلب شده و مشابه سال 2021 در روز تایید نتایج انتخابات در کنگره، طرفداران وی به این ساختمان حمله کنند.
«شورشهای 6 ژانویهای» که میتوانند ساختمانهای قانونگذاری فدرال و ایالتی را هدف قرار دهند، تنها زمینههای شورش در آمریکا با حضور ترامپ نیستند. اگر در این شورشها نیروهای امنیتی خشونتی بیش از اندازه به کار گیرند و همزمان احساسات در آمریکا به میزان غیرقابل کنترلی بر اثر انتخابات اوج گیرد، آنگاه گروههای شبهنظامی راستگرا یا نظامیان راستگرای حاضر در نیروهای مسلح میتوانند به خطری امنیتی تبدیل شوند.
اگر نهادهای آمریکا بتوانند قبل از آنکه شرایط به وضعیت غیرقابل بازگشت برسد، ترامپ را کنترل کنند، پیروزند وگرنه بازنده جریان خواهند بود. ترامپ همانند یک گلوله برفی در نوک قله است، اگر در بالای قله متوقف شود کوچک میماند، اگر به سمت دامنه کوه حرکت کند بزرگتر شده و به دامنه تخریبش افزوده میشوند.
5- رادیکالتر کردن ترامپ برای ایجاد موج «ترامپهراسی»
اگر دموکراتها بتوانند ترامپ را مجبور به حرکتهای رادیکال کنند، میتوانند با به راه انداختن موجی از ترامپهراسی، امیدوار باشند که با افراطیتر شدن طرفداران وی، از دایره آنها کاسته شود.
درصورتیکه ترامپ درمقابل فشارهای وارده به خود، واکنشی افراطی انجام دهد هرچند طرفدارانش از وی حمایت بیشتری به عمل خواهند آورد اما همزمان دیگران، ازجمله بخشهای خاکستری جامعه، از وی دچار هراس خواهند شد. دموکراتها با رادیکالتر کردن ترامپ میتواند آرای بیشتری در انتخابات پیشروی کنگره به دست آورند.
6- انحراف اذهان از ناکامیهای داخلی و خارجی
دولت بایدن در عرصه سیاست خارجی چند ضعف بزرگ دارد. تنها چند روز دیگر نخستین سالگرد سقوط کابل به دست طالبان است، روسیه همچنان در اوکراین به پیشرویهای خود ادامه میدهد و چین نیز در حال محاصره تایوان است. از سوی دیگر توافق هستهای با ایران که یکی از شعارهای انتخاباتی بایدن بوده نیز کماکان احیا نشده است.
بایدن در حوزه داخلی خود هم با تورمی که طی 4 اخیر در آمریکا بیسابقه بوده روبهرو است. در کنار آنها مشکلات جسمی و عقلی بایدن همانند فراموشیهای پیدرپی او تصویری سیاه از دولت وی ترسیم کرده است. این تصاویر سیاه صرفا با بازنمایی یک تصویر سیاه دیگر با کاهش مواجه خواهند شد. در چنین وضعیتی است که افکار عمومی از تمرکز بر مشکلات موجود در آمریکا غافل میشود.
وجه تمایز این هدف با هدف مورد قبلی در عمومیتر بودن آن است. اگر ایجاد موج «ترامپ هراسی» صرفا کارکردی انتخاباتی دارد، تلاش برای استفاده از رئیسجمهور سابق آمریکا برای انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی و خارجی میتواند به کاهش فشارها بر کاخ سفیدی بینجامد که در شرایط کنونی زیر چنین فشارهایی دچار کاهش فضای مانور شده است.
7- بزرگنمایی خطر ترامپ برای قابل ستایش ساختن بایدن در جامعه
بایدن فارغ از قصدش برای پیروزی در انتخاباتهای آتی، اگر بخواهد طرحهایش را به اجرا درآورد نیاز به محبوبیت در جامعه دارد. محبوبیت در جامعه باعث گشایشهای سیاسی بزرگی برای بایدن میشود زیرا در آن صورت است که جناحهای مختلف حزب دموکرات برای آنکه حمایت وی را در انتخاباتهای درون حزبی و ایالتی داشته باشند، مجبورند بیشتر از گذشته از او اطاعت کنند. همچنین جمهوریخواهان نیز از بیم منفور نشدن در جامعه کمتر با بایدن درگیر خواهند شد. از این رو بایدن باید به شخصی محبوب در جامعه آمریکا تبدیل شود که دو مسیر برای آن وجود دارد. مسیر نخست کسب موفقیتهای داخلی و خارجی است که به نظر نمیرسد امکانپذیر باشد. جنگ در اوکراین همچنان ادامه دارد و تبعات این جنگ روی قیمت انرژی و مواد غذایی نیز ادامهدار خواهد بود. از سوی دیگر بحران اوکراین، تایوان و پرونده هستهای ایران نیز دورنمای روشنی ندارد. از این رو دموکراتها مجبورند تنها به مسیر دوم فکر کنند. این مسیر شامل مطرح ساختن ترامپ بهعنوان یک خطر و تهدید برای جامعه آمریکاست تا در سایه آن چهرهای قابلستایش از بایدن در این جامعه ساخته شود. وجه تمایز این مورد با موارد 5 و 6 محدود بودنش به شخصیت بایدن است.
8- تقویت جناح بایدن در حزب دموکرات
کاهش اقبال به جو بایدن و همچنین کامالا هریس، معاون وی باعث شده دموکراتها به دنبال بازنگری اساسی در حمایتشان از آنها در انتخابات آتی ریاستجمهوری باشند. اگر بایدن بخواهد در دور بعدی نیز نامزد دموکراتها برای ریاستجمهوری باقی بماند باید بتواند با کسب پیروزی در انتخابات آتی کنگره، اعضای عالی حزب را برای ادامه حمایت از خود ترغیب کند. آغاز یک درگیری با ترامپ میتواند دموکراتها را در حمایت از بایدن متحد سازد.
وجه تمایز این مورد با موارد 5 تا 7، ارتباط آن با آینده سیاسی بایدن و نهفقط آینده سیاسی حزب دموکرات است.
9- تقویت تلاشها برای کنار گذاشتن ترامپ از نامزدی حزب جمهوریخواه
دموکراتها با اعمال فشار شدید روی ترامپ، به دنبال آن هستند که حزب جمهوریخواه را به این نتیجه برسانند که اگر آنها قصد حضوری کمدردسر در فضای سیاسی آمریکا، همانند گذشته را دارند، باید ترامپ را بهعنوان نامزد اصلی خود کنار بگذارند.
10- ایجاد شکاف سیاسی در حزب جمهوریخواه
همانگونه که در بخش پیشین گفته شد، دموکراتها قصد دارند جمهوریخواهان را به این نتیجه برسانند که باید ترامپ را از نامزدی اصلی این حزب کنار گذاشت. با این حال چنین اقدامی میتواند منجر به بروز شکاف سیاسی بزرگی در داخل حزب جمهوریخواه شده و شانس دموکراتها را برای پیروزی بر این حزب در انتخاباتهای آتی بهشدت افزایش دهد. اقدام بخشی از حزب جمهوریخواه برای عبور از ترامپ و مقاومت طرفداران وی زاینده چنین شکافی است.
آیا تلاشها برای مهار ترامپ موفق خواهد بود؟
برخی اقدامات گاهی نه به این دلیل که انجامشان میتواند به بهترشدن وضعیت خوب فعلی بینجامد، بلکه به جهت جلوگیری از وخامت اوضاع به شکلی اجباری انجام میشوند. شخصیت جنجالساز ترامپ، اگر مهار نشود قادر خواهد بود بحرانآفرین باشد. با وجود این ویژگیهایی که باعث شده مهار او به اولویت تبدیل شود، نشان میدهد انجام اقداماتی برای محدود ساختن وی نمیتواند به آسانی صورت گیرد و لاجرم شامل تهدیداتی نیز خواهد بود.
1- احتمال زودتر فعالشدن گسلهای اجتماعی
ورود به حیاطخلوت ترامپ و نقض خطوطقرمزش که به رادیکال شدن وی میانجامد، میتواند گسلهای اجتماعی موجود را زودتر از آنچه تصور میشود، فعال سازد. چنین شکافهایی میتوانند به هر مناظره سیاسی میان مردم و سطوح خرد سیاسی دامن زده و جامعه آمریکا را در دوقطبیای که حتی میتواند میان خانوادهها نیز جدایی بیندازد، فرو برد.
2- ترغیب شبهنظامیان راستگرا به مسلحتر شدن
اگر افراطگرایان احساس کنند تحت ظلم و زور قرار گرفتهاند احتمال دارد به استفاده از زور برای حفاظت از خود اقدام کنند. هرچند به نظر میرسد اقدامات این گروهها در شرایط فعلی بیشتر تهدید دموکراتهاست اما با وجود این اگر تلاشها ضدمنافع چنین گروههایی ادامه یابد، احتمالا بخشی از آنها به سمت استفاده از زور برای خنثیسازی زور اعمالشده حرکت خواهند کرد.
3- تحریک رقبای سیاسی به استفاده بیپروایانهتر از قدرتشان
هنگامی که دومین استیضاح در دوران ریاستجمهوری ترامپ دامنگیر وی شد، برخی جمهوریخواهان تهدید کردند در صورت روی کارآمدن بایدن و مسلطشدنشان به کنگره او را به سرعت استیضاح خواهند کرد. هماکنون نیز جمهوریخواهان میگویند درصورت پیروزی در انتخابات کنگره از وزارت دادگستری تحقیق خواهند کرد. در همین راستا «کوین مککارتی» رهبر اقلیت جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا در پیامی توئیتری نوشته است: «زمانیکه جمهوریخواهان مجلس نمایندگان را پس بگیرند، این وزارتخانه (دادگستری) را مورد تحقیق فوری قرار خواهیم داد، تمام اسناد را دنبال خواهیم کرد و سنگی باقی نمیگذاریم که زیرش را نگشته باشیم.»
چنین تهدیداتی نشان میدهد استفاده دموکراتها از وزارت دادگستری برای انجام تحقیقات قضایی علیه ترامپ میتواند دیگران را نیز به استفاده بیشتر از قدرتشان جهت منافع سیاسی سوق دهد.
4- تضعیف اعتبار نهادهای دولتی
متهم شدن دموکراتها به سوءاستفاده از قدرت هرچند میتواند منجر به بیاعتباری این حزب سیاسی شود اما همزمان اعتماد عمومی به نهادهای قدرت آمریکا همانند افبیآی و وزارت دادگستری را نیز خدشهدار میسازد. اگر از اعتبار چنین نهادهایی در چشم بخشی از جامعه آمریکا کاسته شود، حاضران در چنین بخشهایی بهراحتی گذشته حاضر به اطاعت از نهادهای دولتی نخواهند شد. در نظر بگیرد در این وضعیت اگر فردی سیاسی از سوی نهادهای قانونی متهم شود، وی بلافاصله این نهادها را به سیاسیکاری متهم خواهد ساخت.
5- بیاعتباری نظام سیاسی آمریکا
ترامپ هرچند از طریق حزب جمهوریخواه به ریاستجمهوری رسید اما مدعی بود با طبقه مسلط پیشین در تضاد است. این تضاد شامل دموکراتها و همچنین جمهوریخواهان قدیمی میشد.
اگر بخشی از جامعه آمریکا احساس کند دموکراتها یا دولت عمیق در آمریکا با سکوت یا حتی همراهی عواملشان در حزب جمهوریخواه به دنبال اعمال قدرت علیه مخالفان هستند، اعتبار حکومت آمریکا بیش از پیش سقوط میکند.
این مساله میتواند باعث افزایش دیدگاههای مبتنیبر تئوری توطئه و رشد انفجارگونه جریانات عوامگرایانه (پوپولیستی) شود.