سیدسجاد قوامی، خبرنگار:برویم یا بمانیم؛ سوالی که شهروندان مختلف در ادوار متفاوت زندگی در یک کشور با آن مواجه میشوند. مدتی است مبحث مهاجرت و خروج نخبگان از کشور به موضوعی همگانی تبدیل شده است و خیلی از اندیشمندان و متخصصان بهدنبال دلایل خروج و مهاجرت هستند. فکر میکنم مطالعه چندباره کتاب پیشرو به همه افراد درگیر موضوع چشمانداز مناسبی ارائه کند. آلبرت هیرشمن را بهواسطه مطالعه آثار مترجم توانمند محمدرضا فرهادیپور شناختم. آثار آلبرت هیرشمن بسیار متنوع هستند؛ از مفاهیم توسعه و بازار تا دموکراسی را مورد واکاوی قرار داده است.
مشهورترین کتاب هیرشمن «خروج؛ اعتراض و دولت» در سال 1970 نوشته شده است. او خروج را در چهارچوب علم اقتصاد و اعتراض را در چهارچوب سیاست میدید. خروج در بازار رخ میدهد و اعتراض در عالم سیاست. اما گاهی شهروندان نیز خروج را در دستورکار خویش قرار میدهند و از کشورشان مهاجرت میکنند، آنگاه به این میرسند که اعتراض به جایی نمیرسد یا هزینهاش بسیار زیاد است. در این شرایط سه نوع رفتار را از مردم شاهد خواهیم بود: اول بعضی شهروندان ناراضی از دولت و سیاستهای آن، مهاجرت به خارج یا همان خروج را در دستورکار قرار میدهند، برخی اعتراض به دولت را درپیش میگیرند و گروهی وفاداری به دولت را ترجیح میدهند. رفتار دولت ممکن است هریک از سه بدیل فوق را بسته به موضع و وضعیت شهروندان پیشروی آنان بگذارد. کتاب خروج؛ اعتراض و دولت نوشته آلبرت هیرشمن و ترجمه محمدرضا فرهادیپور در 129 صفحه متشکل از 5بخش چاپ شده است. این کتاب را باید مجموعهای از مقالات درنظر بگیرید تا مطالعه آن برای شما لذتبخش باشد.
پنج بخش اصلی کتاب شامل:
1. عقاید متعصب و دموکراسی
2. خطابه ارتجاع
3. خروج، اعتراض و دولت
4. اخلاق و علوم اجتماعی: یک تنش دیرپا
5. تضادهای اجتماعی: که در حکم ارکان جامعه دموکراتیک بازار است و در هر قسمت میتوان نظارت متفاوت و خاص هیرشمن را مطالعه کرد.
ثروت منقول
در قسمتی از کتاب به مساله خروج در سدههای مختلف پرداخته میشود و نوعی از ثروت را معرفی میکند. این نوع ثروت «ثروت منقول» نامیده میشود که در تقابل با ثروت غیرمنقول(زمین و ساختمان) که بهصورت سنتی نگهداری میشد، قرار گرفت. منتسکیو آن را بهصورت «پول، اسکناسها، برات، سهام شرکتها، کشتیها، تمام کالاها و محصولات» توصیف میکند. وی اشاره کرده است که این نوع ثروت را میتوان از کشوری به کشور دیگر منتقل کرد.
در ابتدا در زمینه درک این نوع ثروت و خاصه در حوزه درک اهمیت سیاسی محتمل آن تاخیری وجود داشت. اما بهمرور زمان هرینگتون و مرکانتیلیستیها شروع به تبیین کردند و به قدرت برتر «پول» در زمینه فرار اشاره میکنند.
یک سده بعد مباحثه داغی در امتداد چنین خطوطی صورت گرفت. اما این مباحثه کامل نبود، آنهایی که به این پدیده جدید با چشم امید یا هشدار نگاه میکردند معمولا با انواع مختلفی از داراییهای منقول سروکار داشتند. مثلا دیوم هیوم همینطور که بر بدهی عمومی تمرکز کرده بود، یکی از مستحکمترین عیبجوییها درمورد حالت جدید ثروت را ارائه کرد.
خروج در حکم تهدید!
اخیرا آثار سیاسی و اقتصادی مهاجرت خارجی روی دولتهای ارسالکننده (به جای دریافتکننده) بار دیگر توجهات را بهسوی خود جلب کرده که در درجه اول به مساله فرار مغزها مرتبط است، پدیدهای که به فرار سرمایه بیشتر شباهت دارد تا مهاجرت دستهجمعی. آنچه یک جامعه برای جلوگیری از مهاجرت گسترده و فرار مغزهای فلجکننده نیاز دارد، این است که به اعضای خود «جاذبههایی» ارائه کند که بیمیلی طبیعی آنها برای ترک کشور خود را تقویت کند. سرمایهداران برای نفوذ در افکار عمومی و سیاستهای عمومی تلاشهای استادانهای انجام خواهند داد تا یک ایدئولوژی در دفاع از سرمایهداری به وجود آید. باید بدانیم رابطه خروج و اعتراض شهروندان و دولت همیشه یکسویه نیست و استراتژی اتخاذشده از جانب شهروندان نیز متقابلا سیاستهای دولت را بهصورت سلبی و ایجابی تحتتاثیر قرار میدهد. هیرشمن را میتوان فردی متفاوت و متمایز دانست، استادی که نگاه نقادانه و بیپرده اما با موشکافی خاص در بررسی مولفهها و مسائل دارد و در نتیجهگیری شما را متحیر میکند. مطالعه این کتاب کمحجم ولی پرمحتوا را در وهله اول به دانشجویان رشته اقتصاد و در مراحل بعدی به کلیه علاقهمندان در حوزه اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنم. سیاستمداران و نمایندگان محترم مجلس هم یکی دیگر از گروههایی هستند که خواندن این کتاب برای آنها مفید خواهد بود.