تاریخ : Wed 03 Aug 2022 - 02:30
کد خبر : 73412
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو

«با حسین(ع) حرف بزن» ایده جذابی برای یک برنامه مذهبی است

هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو

ما سوال‌هایی پرسیدیم که دلی باشد. درباره عشق و محبت امام‌ حسین(ع) صحبت می‌کنیم، درباره لطفی که ایشان به ما و به انسان‌ها دارد.

عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: نگاهش به روبه‌رو دوخته، هیچ‌چیزی جلویش قرار ندارد و انگار واگویه‌هایی با خود دارد و هر آنچه می‌خواهد را با حسین(ع) درمیان می‌گذارد. پسر پیراهن مشکی پوشیده و به نظر کمی استرس هم داشته باشد. با حرف‌های کارگردان و تهیه‌کننده، صورتش باز می‌شود و روی صندلی می‌نشیند.
اینجا لوکیشن برنامه «با حسین حرف بزن» است، برنامه‌ای که از سال 1394 شروع شده و همچنان هم ادامه دارد. حدود ساعت یک بعدازظهر به استودیو برنامه رسیدم و با راهنمایی یکی از بچه‌های پشت‌صحنه برای دیدن لوکیشن رفتیم. از اتاقی شروع کردیم که میهمانان در بدو ورود آنجا می‌آیند و با کارگردان و تهیه‌کننده صحبت می‌کنند. طراحی جذابی دارد و حسی را که به مخاطب منتقل می‌کند، «آرامش» است. لاله‌های قرمزی که شمع‌هایش را روشن کرده، در ورودی اتاق گذاشته‌اند و همین کار باعث شده حال هرکسی که وارد اتاق می‌شود با دیدن این صحنه بهتر شود.
از مدل دکور می‌پرسم و خانمی که همراهم است، می‌گوید: «همه‌چیز جوری طراحی شده که به میهمانان آرامش منتقل شود.»

   جای خالی مردم در برنامه‌های عزاداری تلویزیون
قرار اول این است؛ ابتدا سراغ اسدی، کارگردان برنامه برویم. ضبط اول را گرفته‌اند و بعد از هماهنگی‌ها صحبت‌مان را شروع می‌کنیم. از ایده برنامه «با حسین حرف بزن» می‌پرسم و می‌گوید: «ایده اولیه که آقای پرواس، تهیه‌کننده کار داشتند این بود که در این برنامه جاهای خالی که در تلویزیون وجود دارد و آن نقش مردم در عزاداری‌های محرم است، دیده شود. معمولا مردم را در عزاداری‌ها و برنامه‌های دیگر این‌طور می‌دیدیم که تماس می‌گرفتند و عده‌ای واگویه‌های احساسی داشتند و درددلی می‌کردند یا اینکه دوربین‌ها از بالا نشان می‌دادند مردم عزاداری می‌کنند. بیشتر نقش علما و کارشناس‌ها و مداحان عزیز پررنگ بود. سعی کردیم کاری بسازیم مردم هم درباره امام‌حسین(ع) حرف بزنند.»

   سعی کردیم همه جلوی دوربین خودشان باشند
به اینجا که می‌رسد، سراغ سوالی می‌روم که از ابتدا در ذهنم بود و اینکه چطور باید این حرف زدن با مردم طراحی شود که جذابیت داشته باشد؟ و کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «همیشه سعی کردیم هرکسی که جلوی دوربین با حسین می‌نشیند، خودش باشد یعنی سعی کردیم در فضاسازی در پشت‌صحنه که بدان اتاق میهمان یا اتاق VIP می‌گویند، یک فضا ایجاد کنیم که همه میهمانان، گرفتاری‌های خود را فراموش کنند، حتی برای 10دقیقه یا یک ساعت و به یک آرامش برسند. این اولین اتفاقی است که رقم می‌خورد.»

   دکور ساده
وقتی از دکور برنامه سوال می‌کنم که در ساده‌ترین حالت طراحی شده است، می‌گوید: «ما می‌خواستیم این قاعده را که هرچه دکور بزرگ‌تر، گران‌تر و شلوغ‌تر باشد بهتر است، بشکنیم. برنامه‌های مختلف را ببینید که سال‌به‌سال وسعت دکور و رنگ و لعاب آن بیشتر می‌شود ولی ما سعی کردیم دکور را مینیمال نگه داریم و خلوت باشد. زمانی که شما به آدم خلوتی ارائه می‌دهید و او در خلوت می‌نشیند از فضای اینکه «عارضم خدمت شما حضرت سیدالشهدا...» خارج می‌شود و می‌گوید «امام‌حسین من این است... .»

   سوال‌های برنامه دلی است
اسدی به اینجای صحبت‌هایش که می‌رسد، دوباره به موضوع طراحی سوال‌ها برمی‌گردد و می‌گوید: «ما سوال‌هایی پرسیدیم که دلی باشد. یعنی درباره احکام شریعت حرف نمی‌زنیم، بلکه درباره عشق و محبت امام‌حسین(ع) صحبت می‌کنیم، درباره لطفی که ایشان به ما و به انسان‌ها دارد. مطلب بعدی این است که جاهایی آدم‌ها فکر می‌کنند امام‌حسین برای کسی است که ریش دارد، امام‌حسین برای چادری‌هاست، امام‌حسین برای حاج‌آقایی است که حوزه درس می‌خواند، ولی ما تمام تلاش خود را کردیم که هم به خود و هم به بقیه ثابت کنیم امام‌حسین برای همه است، یعنی کشتی نجاتی را که صحبت می‌کنند، سعی می‌کنیم به مردم بیشتر نشان دهیم.
ما در برنامه سعی کردیم سوالات را طوری طراحی کنیم که آدمی که به‌عنوان میهمان در استودیو حضور دارد و آدمی که در منزل و خانه این را می‌بیند، خود را قضاوت کند یا به‌اصطلاح کلاه خود را قاضی کند که من اگر بودم چطور رفتار می‌کردم.»

   کسی در «با حسین حرف بزن» نقش بازی نمی‌کند
وقتی از نتیجه این مدل نگاه می‌پرسم، می‌گوید: «به لطف خدا و امام‌حسین(ع) باعث شده برنامه نقابی در آن دیده نشود و تبدیل به این شده که کسی اینجا نقش بازی نمی‌کند. آدم‌ها با هم متفاوت هستند و کسی که سعی می‌کند از قبل به سوالات فکر کرده باشد، فضا طوری طراحی شده که این قالب را می‌شکند. میهمانی چند روز پیش داشتیم که می‌گفت با خود عهد کردم تحت هیچ شرایطی احساسی نشوم و گریه نکنم و چون برنامه شما را دیده بودم با خود چالشی تعریف کردم که روی مبل بنشین و گریه نکن! دقیقه‌های اول بغض او ترکیده بود و نمی‌توانستم سوالی بپرسم. ما اینجا کاری نمی‌کنیم که مردم را به گریه بیندازیم، ما همه تلاش خود را می‌کنیم مردم به واقعه عاشورا و ابعاد مختلف آن فکر کنند و از طرفی هم بدانند که می‌توانند با امام‌حسین(ع) حرف بزنند.»
مطمئنا یکی از کارهایی که زمان این مدل برنامه‌سازی انجام می‌شود، انتخاب مجری است اما این برنامه مجری ندارد و اسدی درمورد این موضوع می‌گوید: «اول این است که حضور مجری خلوتی فضا را می‌گرفت. شاید بودن مجری در قاب وقتی چهره باشد، یک‌سری مخاطب را جذب کند، اما ما این مزیت را کنار گذاشتیم و گفتیم سعی می‌کنیم به هم یادآوری کنیم که نیاز به این خلوت داریم. سعی کردیم حضور مجری حداقلی باشد یعنی سوال می‌پرسد و برخی جاها حال او خوب می‌شود و ری‌اکشنی نشان می‌دهد. این اتفاق مهم‌ترین ویژگی است و دومین نکته‌ای که وجود دارد این است که سعی کردیم برنامه به کسی منتسب نشود. برنامه، فقط به امام‌حسین ربط دارد و از آن مهم‌تر که تیتراژ ندارد. ما تنها برنامه‌ای در تلویزیون هستیم که تیتراژ پایانی ندارد. همه در یک سطح هستیم و برای امام‌حسین کاری می‌کنیم.»

   حب حسین(ع)؛ ویژگی مشترک همه میهمانان
حرف‌هایش تمام می‌شود و تا می‌خواهم سوال بعدی را بپرسم، یکی از عوامل می‌آید و درمورد ضبط بعدی سوال می‌پرسد و می‌گوید میهمانان جدید رسیده‌اند. سوال بعدی را درمورد انتخاب میهمانان می‌پرسم و می‌گوید: «ما این را قبول داریم که اگر میهمانی دعوت می‌کنیم، دعوت شده که اینجا در یک برنامه‌ای شرکت کند که به نام امام‌حسین است. به همین دلیل به هیچ‌یک از میهمان‌ها هدیه‌ای بابت حضورشان در برنامه داده نمی‌شود. طبیعتا پیش آمده رفقا و همکاران در دعوت از میهمانان به چند نفر زنگ زدند و بازیگر بوده، خواننده بوده یا شخصیتی داشته که به‌عنوان سلبریتی در جامعه شناخته می‌شده و خیلی راحت پرسیدند چقدر می‌دهید و ما هم گفتیم این برنامه امام‌حسین است و از نظر مالی آورده‌ای ندارد و هدیه همان هدیه‌ای است که به همه میهمان‌ها می‌دهیم و نمی‌گوییم چیست و باید به برنامه بیایید که بخشی از برنامه هم هدیه است و قبول نکردند و خداحافظی کردند. برخی عددهایی را می‌گویند که عجیب است. مثلا 50، 100 و حتی 200 میلیون تومان بود.
در انتخاب میهمان معمولا این‌طور است که در جمع خودمان تصمیم بر این است که 40-30درصد میهمانان را خودمان انتخاب کنیم یعنی در اطراف خود بگردیم و کسی را که می‌توان روی او برچسبی زد و آدم حسابی است، دعوت کنیم. این آدم حسابی می‌تواند کاسب منصفی باشد، می‌تواند یک روضه‌خوان باحال باشد، می‌تواند یک معلم دلسوز باشد، می‌تواند یک رفتگر زحمتکش باشد. آدمی که وقتی نگاه می‌کنیم یک چیزی دارد که شاید یک اپسیلون آن چیزی باشد که حضرت سیدالشهدا داشتند. یکی خیلی مهربان است، یکی خیلی باصفاست، سعی شده بنابر این باشد آدم‌هایی که دعوت می‌شوند کسانی باشند که ارتباطی با امام‌حسین(ع) داشته باشند و اینکه ما فیلتر نکنیم که این بیاید و آن نیاید.
تنها ویژگی‌ای که همه میهمانان دارند، این است که حب حسین داشته باشند. حتی حب حسینی که زبانم‌لال فراموش شده یا قدری دور شده هم قبول است. حقانیت امام‌حسین را باور داشته باشد، می‌تواند میهمان ما شود.»

   نزدیک شدن به فضای مستند و رئال
مطمئنا یکی از اتفاق‌های مهم در این برنامه که بدون مجری اجرا می‌شود، هدایت سوال‌هاست. درمورد سوال‌ها می‌پرسم و اینکه آیا سوال‌ها ثابت است و می‌گوید: «ما چیزی به اسم ثابت و مطلق در برنامه نداریم. اتفاقی که وجود دارد این است که یک مجموعه 25-20 سوال وجود دارد که به‌صورت ثابت اتفاق می‌افتد تا سیر تدوین کار مشخص شود ولی معمولا هر آدمی یک حالی دارد. یکی امام‌حسین(ع) را خیلی دوست دارد، یکی امام‌حسین را عاشقانه دوست دارد، برای همین همه سوالات روی همه افراد ممکن است کار نکند.»
می‌گویم: «می‌توان دو روش برای پرسیدن سوال در برنامه‌های این‌مدلی داشت. مثلا کسی که مصاحبه را انجام می‌دهد آنقدر سوال می‌پرسد تا حرفی را که می‌خواهد از زبان مصاحبه‌شونده بیرون بکشد، یک مدل دیگر این است که میکروفن را جلوی مصاحبه‌شونده می‌گذاریم و او هر چیزی که بگوید بدون اینکه مهندسی کنیم، حرف او را بشنویم. برنامه شما مبتنی‌بر کدام‌یک است؟» اسدی مکثی می‌کند و می‌گوید: «ما هیچ‌وقت میهمانان را اذیت نمی‌کنیم. من «با حسین حرف بزن» را برنامه‌ای می‌بینم که به فضای مستند و رئال خیلی نزدیک است چون اگر قرار باشد من آنقدر بپرسم که میهمان آن‌چیزی که می‌خواهم را بیان کند، به جای اینکه یک ماه ضبط کنم 5 روز ضبط می‌کنم و هنرمند آفیش می‌کنم که مطالبی که می‌خواهم، بیان کند. برای من و بقیه بچه‌های تیم این جذاب است که هر آدمی امام‌حسین خود را دارد. حس و حال اینکه می‌پرسیم امام‌حسین شما چه شکلی است، دنبال این نیستیم که سیمای ایشان را برای ما ترسیم کند. درباره یک انسان کاملی حرف می‌زنیم که هیچ‌گاه او را ندیده‌ایم و اینکه ایشان چه شکلی هستند سوالی است که به همدیگر تجربه‌های منحصربه‌فرد خود را منتقل می‌کنیم برای همین هیچ‌وقت در طراحی سوالات یا در برنامه سعی نکردیم مخاطب حرفی بزند که ما دوست داریم. ما سوالی را پرسیدیم که دوست داریم ببینیم مخاطب در دنیای خود، ذهن و زندگی خود چطور با این زندگی می‌کند؛ چراکه اتفاقا اگر این‌طور باشد مردم با میهمان همزادپنداری می‌کنند. من در خانه روی مبل دراز کشیدم و تلویزیون نگاه می‌کنم و می‌گویم این راننده کامیون چقدر مثل من فکر می‌کند. این است که باعث می‌شود «با حسین حرف بزن» سینه‌به‌سینه بچرخد و در سراسرکشور این برنامه را تماشا کنند.»

   هیچ‌وقت به تکرار نیفتادیم
یکی از نقاطی که می‌تواند چنین برنامه‌هایی را سرپا نگه دارد، بحث به تکرار نرفتنش است، وقتی درمورد تازگی و به تکرار نیفتادن سوال می‌کنم، اسدی می‌گوید: «آدمی را تصور کنید که 30ساله است، در این 30 سال هیچ فیلم و سریالی ندیده است، اصلا تلویزیون نگاه نمی‌کرد، مثلا در جنگل بوده است. این آدم را بیاورید و به او تمام اکانت‌های VODهای دنیا را بدهید یعنی این سال‌ها طول می‌کشد فیلم‌های برتر دنیا را ببیند، سال‌ها طول می‌کشد کشورهای مختلف را ببیند و تولید محتوا کنند. احساس من بر این است که اگر واقعا بخواهیم به زندگی حضرت سیدالشهدا نگاه کنیم لحظه‌به‌لحظه فصل فصل برنامه می‌شود. آنقدر وسیع است که تا الان 8 سال برنامه داشتیم تمام نشده است. من در این برنامه حرف تکراری نشنیدم. وقتی با میهمان می‌نشینم تکراری نمی‌شود و تازه است و هر سال داستان جدید می‌شنوم. برخی مواقع حرف‌هایی می‌شنوم که مقاتل و کتاب‌ها را می‌آورم و می‌گردم و پیدا می‌کنم چون نشنیده بودم. این‌که حال میهمانان متفاوت است جای خود دارد، یک‌سری اتفاقات خیلی خوب در این چند سال افتاده است. اتفاقات عجیبی هم رخ داده است. برخی مواقع شما کاری نمی‌کنید ولی به‌واسطه کاری که سال‌ها پیش کرده‌اید یک اتفاق می‌افتد و حال شما خوب می‌شود. یک‌بار متوجه شدم خانمی یا آقایی در خارج از کشور یکی از برنامه‌های ما را برداشته و زیرنویس انگلیسی زده و پخش کرده است. یک آدمی آن را دیده و خوشش آمده و برنامه را سرچ کرده و به ما پیام داده بود و خواست درباره این کاراکتر بداند. ما او را به کسی وصل کردیم که در امور بین‌الملل قوی بود. سال گذشته اربعین فهمیدیم این آدم برای پیاده‌روی اربعین رفته است. ربطی هم به امام‌حسین نداشت و این حال ما را خوب می‌کند.
باور من این است که امام‌حسین(ع) امام عالم است. مثلا شیعه‌های امیرالمومنین می‌گویند آدم‌های روی زمین زیر پرچم امام‌حسین هستند. یک‌سری ایشان را می‌فهمند و یک‌سری نمی‌فهمند. خانمی به نام مارتا کریستیانا اهل ایسلند بود و نمایشگاهی در لهستان چند سال پیش داشتیم و یک‌سری عکس تهیه کردیم و به یکی از رفقا دادیم و آنجا برد. این خانم داشت می‌رفت لب ساحل آفتاب بگیرد. این عکس‌ها را دیده و برای او جذاب شده بود. در کافه‌ای هم دوستان ما ایشان را دیدند و او را دعوت کردند. خیلی اتفاقی این عکس‌ها را دیده بود و خیلی متحول شد و روز آخر نمایشگاه ایشان پای کار جمع‌آوری نمایشگاه بود و با هر عکسی که از روی شاسی‌ها برمی‌داشت، گریه می‌کرد. اتفاق این است که امام‌حسین در قلب او هم بود و دین او فرق می‌کرد. یعنی امام‌حسین(ع) دست ایشان را هم می‌گیرد. یک آیتم پارسال داشتیم که آدم‌هایی که خارج از ایران هستند و امام‌حسین(ع) را می‌شناسند و اکثر غیرمسلمان هستند، یک گفت‌وگویی می‌کردیم و با ایشان هم گفت‌وگو کردیم. کسی که در امن‌ترین کشور جهان بود و سطح رفاه بالایی دارد، دو سال منتظر است کرونا بخوابد و برای اربعین به کربلا بیاید. برای او خیلی جذاب است. ایشان می‌تواند نماینده خوبی باشد تا امام‌حسین را به اطرافیان خود معرفی کند. امام‌حسین اولین شرط رفاقتی که دارد صداقت است. همه باید بپذیریم در قلب همه آدم‌ها این آپشن وجود دارد. این آپشن را ما تصمیم می‌گیریم فعال کنیم یا فعلا غیرفعال باشد. باور من این است کاراکتری همچون شمر هم اگر به این مرحله رسید جدای از همه حرف‌هایی که بیان می‌شود این است که با خود صادق نبود. باور کنند این امام‌حسین(ع) است که کار را راه می‌اندازد.»

   نامه‌هایی از جانب حسین(ع)
صحبت‌هایم با کارگردان تمام می‌شود و قرار می‌شود به اتاقی بروم که ضبط برنامه در آنجا انجام می‌شود. یک سالن بزرگ که روی صحنه‌اش پر از نامه است، انگار می‌خواهد پیغامی را برساند، از دکور می‌پرسم و می‌گویند: «این ایده به ذهن کارگردان رسیده است تا بخواهد از طرف امام‌حسین(ع) پیغام‌ها را به میهمانان برساند.»
در حال صحبت با میهمان هستند و می‌گویند که راحت باشد و فقط به دوربین نگاه کند. اما جالب اینجاست که حتی دوربین‌ها هم آنقدر مشخص نیستند و وقتی علت را می‌پرسم می‌گویند، این کار را انجام داده‌ایم تا انگار میهمان با خودش حرف می‌زند و راحتی را داشته باشد.
ضبط بعدی هم انجام می‌شود و همه گروه در سکوت قرار می‌گیرند. تهیه‌کننده که این بار در مقام مجری قرار گرفته است، سوال‌ها را از میهمان می‌پرسد و او هم به‌آرامی پاسخ می‌دهد و به‌یکباره گریه‌اش می‌گیرد و بعد از چند دقیقه ضبط قطع می‌شود. برای اینکه کمی میهمان حالش بهتر شود، قرار می‌شود که با پرواس، تهیه‌کننده صحبت کنم و بعد ادامه ضبط را انجام بدهند.

   می‌خواستیم سلایق مختلف را نشان دهیم
از اهداف شکل‌گیری این برنامه می‌پرسم و پرواس می‌گوید: «سال 94 با محمدجواد شکوری‌مقدم، مدیرعامل صباایده، همکار و رفیق بودیم. سه روز قبل از ایام محرم تماس گرفت که دوست دارم کاری برای محرم انجام دهیم. وقت دارید؟ گفتم بله، دوست دارم. گفتم نگاه شما چیست؟ گفت اولویت ما طراحی برنامه‌ای است که با مخاطب عام ارتباط بگیرد. همیشه این سوال برای من بود که چرا مخاطب برنامه‌های محرمی که از تلویزیون پخش می‌شود عموم مردم نیستند و به‌اصطلاح ویژه بچه‌مذهبی‌هاست. کار را با دو تا سه اتاق فکر شروع کردیم تا به فرم اولیه کار رسیدیم. این فرم دو ویژگی داشت؛ یکی اینکه با تعداد آدم‌های متعددی که در حوزه‌های مختلف مشغول هستند باید ارتباط می‌گرفتیم و آنها هم احساسات خودشان را در ارتباط با امام‌حسین(ع) و آدمی که می‌شناسند بیان می‌کردند، هدف این بود آدم‌های مختلف را نشان دهیم.»

   آداب خلوت کردن با حسین


سوال بعدی را در مورد فرم برنامه می‌پرسم و اینکه چقدر این فرم از سال 94 تا الان تغییر کرده است؟ پرواس بعد از کمی فکر می‌گوید: «سال‌های اول همه‌چیز ساده بود، پرتابل بودیم و می‌رفتیم و میهمان‌های مختلف داشتیم و پرده سیاه و یک چهارپایه. آرام‌آرام این اتفاق پخته‌تر و دکوردارتر شد.»
این یافته من است که امام‌حسین(ع) لزوما حرم و کربلا نیست، لزوما روز عاشورا و محرم نیست. این رفیقی است که حتما باید در کافه ببیند؟ این رفیق را همه‌جا و هر زمانی می‌توانید ببینید. یکی می‌گفت من رفیقی دارم که به او زنگ می‌زنم و با هم حرف نمی‌زنیم فقط می‌دانم او پشت‌خط است. ‌زمانی حرف زدن هم کار نمی‌کند. در ذهنم این بود که این فرمی که از امام‌حسین(ع) در ذهن‌مان ایجاد کرده‌ایم که حتما باید در روضه بروم و منبری حرف بزند و سینه بزنم و گریه کنم. اینها خوب است، اما ما یک‌چیز جدیدی به اسم خلوت کردن را جلو آوردیم که اگر کسی را دوست دارید می‌توانید با او خلوت کنید. این خلوت کردن به خلوت خدا و پیامبر(ص) برمی‌گردد که وقتی می‌خواهید بخوابید یکی، دو دقیقه فکر کنید که چند چند هستید. ما کاری که دوست داریم و تلاش می‌کنیم انجام دهیم این است که برای همه آدم‌ها، فکر کردن در خلوت اتفاق بیفتد.»
او در ادامه حرف‌هایش به این اشاره می‌کند که هدف تلاش همه بر حفظ خلوتی برنامه است و می‌گوید: «دکورمان در این چندسال را ببینید، همه زور خود را می‌زند که بگوید آرام باشید و در این مسیر خیلی تلاش کردیم. یک‌سالی مثل امسال وسط یک‌سری نامه می‌نشیند و یک‌سال وسط آب است، یک‌سال فرش است و هرکدام ‌یک‌چیزی دارد. فرش حرم امام‌حسین(ع) است که حضور را شاید بهتر احساس کنید. آب عامل آرامش است، کلی فکر در آن می‌آید. یک‌سال اتاق ساده مشکی‌رنگ است. اصل داستان تغییری نکرده است برای رسیدن به آن سعی کردیم خلوت باشیم. آدمی که روی صندلی می‌نشیند کسی غیر از دکور و هاله‌ای صورت مرا نمی‌بیند. دوربین را نمی‌بیند. این نکته است. پنج، 6 نفر پشت دوربین هستیم و بچه‌ها را نمی‌بیند، چون تلاش کردیم خلوت باشد.»

   دغدغه‌مان پول نبود
یاد صحبت‌های کارگردان افتادم که او هم به این مساله دکور و سادگی‌اش اشاره کرد و سوال بعدی را با این مضمون می‌پرسم که بودجه برای ساخت برنامه کم بوده است، که برنامه مجری ندارد و از طرف دیگر دکور ساده است؟ یا اینکه خودتان به این موضوع اصرار داشتید؟ سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «من به پول فکر نکردم. امسال سال اولی است که بودجه این برنامه توسط مجموعه‌ای کامل پرداخت می‌شود. سال گذشته، 40درصد توسط سازمان داده شد و الباقی را خودم فراهم کردم و سال‌های قبل هم تامین همه بودجه با خودم بود. اصلا مساله پول نبوده است. تنها چیزی بدان فکر نکردیم پول بود. شاید امسال و پارسال به‌واسطه حجم گرانی‌ها مساله پول برای ما وسط آمده است. تعامل اوج با ما دوست‌داشتنی بود و آنها می‌دانند برنامه سروشکلی دارد و می‌دانند دنبال این نیستیم کار اقتصادی کنیم، درنتیجه همراهی کردند. مساله واقعا مالی نبوده است. نگاه من این بود که مجری اضافه است. بهترین مجری ایران هرکسی باشد این برنامه لازم ندارد. نه صدا و نه تصویر مجری نباید تمرکز میهمان را بگیرد. این فقط باید یک سوالی را بشنود و درست بشنود.»

   خط قرمز در تلویزیون داریم
با توجه به اینکه چندسال است برنامه از تلویزیون پخش می‌شود، سوال بعدی را از خط قرمزهای احتمالی تلویزیون می‌پرسم و می‌گوید: «درباره خط قرمز یک نکته‌ای وجود دارد، برنامه سابقه‌ای دارد و قبلا برای سازمان نبوده است، یعنی سفارش از سوی سازمان نشده. تولیدی انجام شد و در فضای مجازی پخش شده و سال 95 خواستند که برنامه از تلویزیون هم پخش شود، آن زمان شرط من این بود که به برنامه نباید هیچ دستی بزنند، گفتم من تولید می‌کنم و شما پخش کنید و قبول کردند. یک‌سری نکات را به‌عنوان خط قرمز عنوان کردند اما در کل نکته‌ای نداشتند اما از سال 99 یعنی اولین سالی که قرار شد سازمان وارد بحث مالی شود داستان‌ها شروع شد اما باز هم چون تاثیر فرم شکل‌گرفته را دیده‌اند، آنقدر که در برنامه‌های دیگر اذیت می‌کنند اینجا اذیت نمی‌کنند.»
 
   سوال جنجالی برنامه
می‌پرسم چه چیزهایی برایتان مهم بود که در برنامه و تفسیر از آن وجود داشته باشد و می‌گوید: «ما باید قبول کنیم امام‌حسینی که من می‌فهمم امام‌حسینی است که در این جامعه زندگی می‌کند یا زندگی ما را در این جامعه می‌بیند. یک قسمتی از داستان امام‌حسین(ع) داستان روضه است و یک قسمتی محبت و قسمت دیگر زیست ما در این جامعه است. اگر من حرف از محبت یک فرد می‌زنم، اگر شبیه آن نباشم راه درستی نرفتم. یک سوالی که جدی می‌پرسیم اینکه امام‌حسین(ع) را دوست دارید، شبیه او می‌شوید، یعنی وقتی رابطه شما با کسی زیاد می‌شود به او نزدیک می‌شوید و شبیه او می‌شوید. کجای ما شبیه امام‌حسین است؟ هیچ‌چیز ما شبیه امام‌حسین نیست و اگر بود زندگی ما این نبود. درباره این حرف می‌زنیم، این حرف اجتماعی و تلخی است و به مذاق برخی خوش نمی‌آید. یک سوالی که سال 99 داشتیم و برخی از آدم‌ها اذیت شدند، حتی برخی از میهمانان این بود که در زندگی خود نقش کدام‌یک از آدم‌های سپاه روبه‌روی امام‌حسین(ع) را بازی می‌کنید؟ ما به اینها فکر نمی‌کنیم. سعی من در این برنامه این است که اول از همه این من هستم و تیم ما و میهمان است. این ترکیب باید به حرفی که می‌زند عمل کند یعنی ما اگر آن چیزی که بیان می‌کنیم قبول نداشته باشیم و در این مدت دقت در کار خود نکنیم برای فضایی‌ها برنامه می‌سازیم.»

   حرف دل بر دل می‌نشیند
از بازخوردی می‌پرسم که در این سال‌ها از مخاطبان گرفته‌اند و می‌گوید: «فکر می‌کنم، حرفی که از دل بیاید لاجرم بر دل می‌نشیند. این واقعیت داستان است و مردم این را می‌فهمند. کمااینکه من به‌عنوان مردم وقتی برنامه را می‌بینم این را می‌فهمم. چیزی که بخواهم جمع کنم و یک‌جا بیان کنم این است که مخاطبان، چه کسانی که در فضای مجازی دنبال می‌کنند و چه در تلویزیون دنبال می‌کنند، انتظار این حجم از مستقل بودن را ندارند، یعنی باور نمی‌کنند یک تیمی کار می‌کند و سیاسی نیست، یک تیمی کار می‌کند و دنبال پول نیست، یک تیمی کار می‌کند و دنبال این نیست پس‌فردا کسی را برجسته کند. وقتی مخاطب این را می‌بیند و بعد 6 ماه این را متوجه می‌شوند که پست گذاشتیم و هیچ تبلیغی این وسط نمی‌شود و اسم هیچ‌کسی در برنامه نیست، باور می‌کند.»

   تغییر در محتوا
پرواس درحال صحبت است که یکی از عوامل از آمدن یکی از میهمانان برنامه می‌گوید و او برای خوشامدگویی به صحنه می‌رود و برمی‌گردد. سوال بعدی را از محتوا می‌پرسم و می‌گوید: «محتوا چیزی است که برایش تلاش می‌کنیم. هرسال که می‌خواهیم برنامه را روی آنتن ببریم روی محتوا بسیار فکر می‌کنیم. در دو تا سه‌سال اخیر سعی کرده‌ایم تغییرات جذابی داشته باشیم. امسال هم به این رسیدیم که ارتباط فقط دوست داشتن نیست و شاید نقطه وسط دوست داشتن است. ما یک پنج‌ضلعی ارتباط داریم که در این پنج‌ضلعی ارتباط کامل شکل می‌گیرد. در این ارتباط می‌توانید عصبانی شوید، خشمگین شوید، غمگین شوید، می‌توانید دوست داشته باشید ولی این پنج‌مورد رابطه را کامل می‌کند. ما به این رسیدیم که رابطه ما با امام‌حسین(ع) اگر حرف می‌زنیم واقعا یک رابطه است. یک‌قدری بازتر کردیم، درباره شرم، ترس و... در این رابطه حرف می‌زنیم. فکر می‌کنم نگاه خاصی به فضاست که آدم‌ها را از آن حسی که فقط فکر می‌کنند دوست داشتن است خارج می‌کند. این برای من جدید است. در گفت‌وگو خیلی شفاف این پنج‌ضلع را با یک‌سوال می‌پرسیم و آدم‌ها با مدل‌های خود جواب می‌دهند. رابطه با امام‌حسین(ع) واقعا یک رابطه می‌بینیم و می‌گوییم در این رابطه ترس کجاست، غم کجاست، شادی کجاست، شرم کجاست و این را باز می‌کنیم. این اصل داستان محتوایی امسال است و داستان نامه‌ها که در دکور اضافه شد دکور را به محتوا وصل کرد و در محتوا درباره حرف زدن صحبت می‌کنیم و یکی از ارکان ارتباط نوشتن است و این نامه‌ها کمک کرده تا این ارتباط را بهتر حفظ کنیم.‌»
از ادامه‌دار بودن برنامه می‌پرسم و اینکه تا چه جایی ادامه خواهد داشت؟ پرواس می‌گوید: «به نظرم باید حرف جدید داشته باشیم تا برنامه را ادامه دهیم. من دوست دارم زندگی‌ام همیشه با امام‌حسین باشد ولی اگر برنامه چیز جدیدی نداشته باشد به چه علت ادامه دهیم؟ در فضای رسانه این‌چنین است. شما یک‌چیز 30 ثانیه‌ای در گوشی خود پلی می‌کنید، اگر چیزی به شما اضافه نکند سریع رد می‌کنید. اگر نیازی از شما را برطرف نکند، برای شما فایده‌ای ندارد، ما دنبال این هستیم که نیاز ذهن خودمان و مخاطب را بفهمیم.»

   سوال را به میهمانان برنامه نمی‌دهیم
از سوال‌ها می‌پرسم و اینکه چقدر سوالات فی‌البداهه با توجه به میهمان در سوال‌ها وجود دارد و می‌گوید: «بله، فی‌البداهه آنجا زیاد است. خیلی از میهمانان می‌گویند سوالات را ببینیم. می‌گویم سوالی وجود ندارد. در صورتی که سوال وجود دارد. سوالات که آماده می‌شود قبل از اینکه برنامه شروع شود، مشهد می‌روم و نشان امام رضا(ع) می‌دهم و می‌گویم عقل ما تا اینجا رسیده و پدر ما هم درآمده است. بیکار هم ننشستیم و واقعا برای اتاق فکر برنامه خیلی وقت می‌گذاریم. آنقدر که برای اتاق فکر وقت می‌گذاریم برای دکور وقت نمی‌گذاریم. چند جلسه 6، هفت صبح نشستیم و حرف زدیم و درنهایت به امام رضا(ع) نشان می‌دهم که این شد. خوش‌خط می‌نویسم. از امام رضا می‌خواهم اگر اشتباهی هست درست کند.»

 زیر پرچم حسین(ع)
صحبت‌هایمان تمام می‌شود و او دوباره برای ضبط می‌رود. پشت‌صحنه همه در جنب‌وجوش هستند و انگار خبری رسیده است و علت را می‌پرسم و می‌گویند: «پرچم حرم امام‌حسین قرار است امشب اینجا بیاید.» این را که می‌گویند، یکی از میهمانان که در پشت‌صحنه نشسته است سرش را بالا می‌آورد و اشک در چشمانش حلقه می‌زند و می‌گوید: «تابه‌حال کربلا نرفته‌ام و حالا آمدنم به اینجا همه‌چیز را انگار برای رفتنم فراهم کرده است.»
صحبت‌هایش را که می‌شنوم یاد خودم می‌افتم و کربلا نرفتن و در دلم با حسین(ع) حرف می‌زنم... .

در این باره بیشتر بخوانیم:

مِحرم حریم حرف‌های حسینی(ع) (لینک)