علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: بعد از جنگ روسیه و اوکراین آمریکا در تلاش است تا چین بال دیگر جبهه ضدقدرت هژمونیک خود را نیز درگیر یک جنگ داخلی کند. در همین زمینه اخباری از سفر احتمالی نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان به تایوان مطرح شد؛ سفری که عملا تلاشی برای رسمیتبخشیدن به جدایی تایوان از چین محسوب میشود. این اقدام واکنش مقامات چینی را نیز برانگیخت تا جاییکه تان کفی، سخنگوی وزارت دفاع چین زبان به تهدید گشود و گفت: «چنانچه آمریکا بر سفر نانسی پلوسی به تایوان پافشاری کند، ارتش چین بیکار نخواهد نشست و اقداماتی قوی برای خنثی کردن هرگونه مداخلهگری خارجی و تلاشهای جداییطلبانه انجام خواهد داد.» در گفتوگویی که با حامد وفایی، کارشناس مسائل چین داشتهایم ضمن بررسی ابعاد تنش ایجادشده میان چین و آمریکا، تاثیر این تنش بر روابط چین و ایران را موردبررسی قرار دادهایم. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
چین در سال 2021 و سال جاری دو رزمایش دریایی سهجانبه با حضور ایران و روسیه برگزار کرده است. این مساله برخلاف رویه پیشین پکن است که تلاش داشت با چراغهایی به کلی خاموش حرکت کند. از نگاه شما به چه علت چین چنین اقداماتی را آغاز کرده است؟
برای تحلیل اقدامات چین در سالهای اخیر ما باید نگاه کنیم به اولویتهایی که چینیها در روابط خودشان و برای مناسباتشان در حوزههای بینالمللی تعیین کردهاند. در دهههای گذشته بهخصوص بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان دوران جنگ سرد تغییری در استراتژیها و راهبردهای کلان کشور چین اتفاق افتاد که من آن را اینطور تعریف میکنم. برای سالهای متمادی اولویت اصلی چینیها اصل توسعه در عرصههای مختلف بود و اوج این تمرکز نیز روی توسعه اقتصادی بود اما در دو دهه اخیر که میتوانیم از آن به آغاز دوران فرود ایالاتمتحده از جایگاه ابرقدرتی خودش و صعود چین بهعنوان یکی از قدرتهای جهانی تعبیر کنیم، شاهدیم که چینیها درکنار اقتصاد، امنیت را نیز در اولویتهای توسعهای خود قرار دادهاند. براساس راهبرد امنیتیای که چینیها برای خودشان تعریف کردهاند طبعا نیازمند این هستند که بهدنبال شرکای امنیتی بگردند؛ امنیتی که چینیها بهعنوان راهبرد خودشان تعیین کردهاند دو وجه دارد: وجه نرم و وجه سخت. وجه سخت امنیت موردنظر چینیها همان مقولههای امنیتی مرسوم و سنتی است که عبارت است از روابط اطلاعاتی و مسائل نظامی اما امنیت نرم موضوعی فراتر از آن مباحث سنتی امنیت است و عبارت است از بحث امنیت در حوزه مراودات مالی، اقتصاد، تحریمها، آب، انرژی و بحث غذایی. اینها مسائلی است که امروزه در جهان بهعنوان یک چالش با آن مواجه هستیم. آمریکاییها نیز برای ضربهزدن به کشورهایی همچون ایران، چین و روسیه از این ابزارها خیلی استفاده و امنیت نرم این کشورها را تهدید میکنند. بنابراین در فضای کلان بینالملل اگر نگاه کنیم خواهیم دید که امنیت به یکی از کلیدواژههای اساسی در اقتصاد چین تبدیل شده است. این کلیدواژه در بحثهایی که رهبران چین در سالهای اخیر مطرح میکنند نیز مدام تکرار میشود. تازهترین مورد آن اشارهای است که شی جین پینگ در گفتوگو با رئیسی مطرح کرد و از انتظارات ملتهای جهان بهویژه انتظارات ایران و چین در دو حوزه توسعه و امنیت سخن گفتند. بنابراین ما اگر روال را بررسی کنیم، ورود ایران به سازمان همکاری شانگهای، دعوت چین از جمهوری اسلامی برای سخنرانی ایران در اجلاس بریکس نشان میدهد چینیها بهدنبال فضاهای جدید در نظام بینالملل هستند و از این جهت هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه امنیتی همکاری با جمهوری اسلامی را بهعنوان یک ضرورت در دستورکار قرار دادهاند. نمود بیرونی این سیاست در فضای امنیتی سخت را میتوانیم در رزمایشهایی ببینیم که چین با جمهوری اسلامی و روسیه برگزار میکند. چینیها تاکید دارند نگاهشان به جمهوری اسلامی یک نگاه راهبردی و بلندمدت و جامع است و این خیلی مهم است. درطرف مقابل هم این اهمیت دارد که ایران بتواند متناسب با این نگاهی که چینیها دارند، هدفگذاری خودش را برای مناسبات بلندمدت و جامع با کشور چین تعریف کند که اگر اینگونه نباشد ما مجبور هستیم در پازلی که چینیها تعریف کردهاند، بازی کنیم. اگر خودمان به برنامهریزی برای روابط با چین مشغول شویم، قاعدتا میتوانیم بر دایره تامین منافع ملی کشور خودمان این روابط را تعریف کرده و مدیریت کنیم و اگر این خلأ وجود داشته باشد، طبعا باید در زمین چینیها بازی کنیم.
گزارشهای رسانههای غربی تخمین میزنند که چین درحال واردات 700هزار بشکه نفت از ایران یعنی میزانی بیشتر از سطح پیش از خروج آمریکا از برجام است. این درحالی است که مذاکرات برجام ماههاست دچار اختلال شده و پکن بهزعم تحریمهای غرب همچنان به واردات انرژی از ایران ادامه میدهد؛ موضوعی که نشان میدهد چینیها درحال برداشتن گامهای بزرگ در این حوزه برخلاف خواست آمریکا هستند. این وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
گزارش رسانههای غربی را نمیشود مبنا قرار داد و نیاز است به گزارشهای متقن و قابلاتکا استناد کرد. پیرامون برجام و نقش آن در رابطه میان ایران و چین ذکر چند نکته ضروری است: اولا چین هم یکی از اعضای برجام است که چهارچوب آن را پذیرفته و در این مدت نیز برای تداوم و احیای برجام تلاش زیادی کرده که این تلاشها به هیچ وجه قابلانکار نیست. چین حتی خودش را یکی از اعضای فعال برجام میداند. ثانیا در رابطه با تحریمهایی که بعد از خروج ترامپ از برجام آمریکا علیه ایران وضع کرد، چین نیز بههمراه روسیه مانند کشورهای اروپایی عضو برجام نسبت به تحریمهای وضعشده معترض بود اما در این میان برخلاف کشورهای اروپایی دولت چین عملگرایی خود را نیز به ایران نشان داد و از سیاستهای یکجانبهگرایی آمریکا پیروی نکرد و حتی دولت چین در موضعی صریح اظهار داشت، مناسبات تهران و پکن مناسباتی مستقل از رابطه چین با سایر کشورهاست و به ضرر هیچ کشور ثالثی نیست. این موضع را بگذارید مقابل واکنش کشورهای اروپایی که بهخاطر فشار امنیتی و وابستگی شدید به آمریکا در حوزههای مختلف، مجبور به تبعیت از آمریکا در مواجهه با ایران شدند. ثالثا حقیقت این است که تحریمها به روابط دوجانبه ایران و چین ضربه زد اما با وجود این دو کشور حوزههایی را پیدا کردند که با دستاویز قراردادن آنها توانستند مناسبات خود را در مسائل مرتبط با انرژی بهرغم تحریمها پیش ببرند. از جاییکه آمار روشن و دقیقی از مناسبات دو کشور در این رابطه وجود ندارد نمیشود خیلی دقیق پیرامون حجم مبادلات ایران و چین صحبت کرد، اما آن چیزی که واضح است چین خرید نفت از ایران را در این سالها حتی در اوج تحریمهای ترامپ قطع نکرد که خود این اتفاق پیام روشنی برای نظام بینالملل دارد. طبق اخباری که دولتمردان اعلام میکنند، خرید نفت ایران توسط چین همچنان ادامه دارد و حتی در برخی حوزهها افزایش نیز داشته است. این موضوع نشان میدهد روابطی که چین با ایران تعریف کرده روابطی مشارکتی، جامع و بلندمدت است، زیرا چین برای رسیدن به اهدافش نمیتواند موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران را نادیده بگیرد. البته لازم به ذکر است چین بهمراتب بیشتر از ایران از کشورهایی چون عربستان و سایر کشورهایی که درگیر با تحریم نیستند، نفت میخرد. ولی تداوم تامین انرژی چین از طریق سبدی که ایران در اختیارش قرار میدهد آن هم در شرایط تحریمی نشان میدهد این کشور برای رفع نیاز بخشی از بازار خود روی واردات انرژی از ایران حساب باز کرده و این واردات را در آینده نیز ادامه خواهد داد. در این میان نوع نگاه راهبردی که ما به چین میتوانیم داشته باشیم مهم است، به نظرم ایران باید نگاه بلندمدت و عملگرا داشته باشد به برنامه 25 سالهای که برای تعامل با چینیها بهعنوان نقشه راه طراحی شده است تا بتواند بهواسطه این برنامه از مزایای رابطه با چین استفاده کند.
در نظم نوین جهانی و سازوکارهای همکاری بین کشورها مزیت نسبی ایران چه چیزی است؟ آیا این مزیت میتواند چین را قانع کند که در بلندمدت همکاری با ایران بهعنوان یک کشور تحریمشده را ادامه دهد ولو به قیمت تشدید کدورت با آمریکا؟
جایگاه جغرافیایی ایران و نیز ظرفیتهای اقتصادی و جمعیتی کشور مزایای ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیکی محسوب میشوند که وقتی با استقلال ایران در سیاست خارجی بهعنوان یک در نایاب در نظام بینالملل جمع میشود ایران را به یک کشور با مزیتهای زیاد تبدیل میکند. چین میداند هرچقدر هم که با عربستان مراودات نفتی داشته باشد ممکن است یک روزی شیر نفت ریاض را روی خود بسته ببیند. هرچند چینیها تلاش فراوانی کردند برای ایجاد تنوع در منابع انرژیشان اما بههرحال منابع انرژی که در نظام بینالملل استقلال داشته باشند در نظام بینالملل خیلی زیاد نیستند و این امر درکنار همه ویژگیهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک یک مزیت نسبی را نیز به ایران اضافه کرده است و باعث میشود چین در معادلاتی که برای آینده نظام بینالملل بین قدرتهای جهانی و قدرتهای منطقهای تعریف میکند، ناگزیر شود نقش مهمی را نیز برای ایران در نظر بگیرد. چین با توجه به چهارچوبی که برای روابطش با ایران تحتعنوان مشارکت جامع راهبردی تعیین کرده و نیز با توجه به برنامه بلندمدتی که برای همکاری با ایران تعریف کرده نشان داده نگاهش به روابط با ایران راهبردی است و اتفاقا این هم موضوعی است که شی جین پینگ در گفتوگوی اخیرش با رئیسی به آن اشاره کرد. بنابراین این نشان میدهد حداقل با چین ما میتوانیم بهطور بلندمدت کار کنیم. برنامهریزی بلندمدت برای همکاری با کشوری مثل چین ظرفیتهای فراوانی را برای رشد و توسعه کشور ایجاد میکند. اما این نکته را باید موردتوجه قرار داد که رابطه با چین باید درکنار رابطه با دیگر اعضای جامعه بینالملل تعریف شود. اگر ما در مناسبات بینالمللی خودمان دو اصل تعادل و توازن را رعایت نکنیم حتما بهنفع منافع ملی خود عمل نکردهایم. چیزی که در نظام اسلامی بهمعنی نگاه به شرق مطرح شده به معنای کرنش در برابر چین نیست. درمورد کدورت احتمالی بین چین و آمریکا نیز باید گفت همین الان هم روابط این دو کشور به دلیل ارتباط چین با ایران دچار کدورت است و این را آمریکاییها علنا اعلام کردهاند و چین و ایران هم درمقابل اظهار بیاهمیتی نسبت به ناراحتی آمریکا کردهاند. اگر جمهوری اسلامی بتواند معادلات چندجانبهای شبیه به برجام را با ضمانت جهانی به اجرا بگذارد، قطعا چین نیز به تعریف معادلاتی جدیدتر با جمهوری اسلامی اقدام خواهد کرد. اگر ایران از این چهارچوبها خارج شود چین نیز در روابطش با ایران تجدیدنظر خواهد کرد کمااینکه در زمان احمدینژاد چین به قطعنامه شورای امنیت علیه ایران رای مثبت داد. بنابراین ایران باید تعریف دقیقی از چهارچوبهای بینالمللی و فضایی که برای مناسبات خود با کشورهای بزرگ دارد ارائه دهد و این برمیگردد به زیرکی و هوشمندی دستگاه دیپلماسی ما که بتواند در چهارچوب سه اصل عزت، حکمت و مصلحت به تعریف معادلاتی با کشورهایی مثل چین بپردازد تا چین در آن چهارچوب حاضر باشد به تداوم روابطش با ایران ولو به قیمت افزایش کدورتش با آمریکا ادامه دهد.
پیشتر تحت تحریمهای سازمان ملل حضور ایران در طرح کمربند جاده ممکن نبود. پس از آن نیز خروج آمریکا از برجام و تهدیدات شدید ترامپ این مساله را غیرممکن کرده بود. در شرایط کنونی که آمریکا همچنان درحال اجرای تحریمها علیه ایران است وضعیت ایران در ابتکار یک کمربندی_یک جاده چگونه است؟
پیش از این تحریمهای آمریکا بر تعاملات چین و ایران موانع ایجاد میکرد اما در رابطه با عدمنقشآفرینی ایران در طرح یک پهنه یک راه انفعال و بیعملی دستگاه دیپلماسی وقت بیش از تحریمهای آمریکا موثر بوده است، در دورهای که پروژه یک پهنه یک راه توسط چینیها مطرح شد، ارتباط با این کشور جزء اولویتهای دستگاه دیپلماسی دولت روحانی نبود، عدمتوازن و تعادل در دیپلماسی ایران در دوران ریاستجمهوری روحانی باعث شد ایران به سهمی که متناسب با پتانسیل و ظرفیتهای کشور است از این ابتکار چینیها نرسد، هرچند اواخر دولت روحانی تلاش شد این کمکاری صورتگرفته جبران شود و ظریف و لاریجانی با رفتوآمد و تلاشی که داشتند درنهایت باعث شدند در همان دولت دوازدهم قرارداد 25 ساله میان ایران و چین به امضا برسد. امروز هم شرایط بهنحوی است که ما میتوانیم با چینیها به تعریفی مشترک در چهارچوب موردنظر کشور برسیم، باز هم تاکید میکنم تحریمها روابط میان دو کشور را محدود میکند اما قطعا ظرفیت روابط دوکشور خیلی بیش از سطح کنونی است، بسیاری از شرکتهای خصوصی دو کشور میتوانند با هم همکاری داشته باشند یا راهکارهای مبادلات مالی جدیدی وجود دارد که ایران میتواند با چین در آن چهارچوب کار کند. در همین رابطه حوزههای فراوانی وجود دارد که شامل تحریمها نیست، مانند صادرات میوه که ما ظرفیت بالایی در این رابطه داریم، علاوهبر این در خیلی از حوزهها دو کشور از تحریمهای آمریکا تبعیت نمیکنند، مانند حوزه صادرات انرژی که مفصل به آن پرداختیم. چینیها نیز مانند ایران طعم تحریمهای آمریکا را چشیدهاند، به این خاطر تحریم را بهعنوان یک راهکار بینالمللی قبول ندارند. ضمنا اینکه تحریمهای ایران از نظر شورای امنیت و سایر سازمانهای بینالمللی موجه نیست و ماحصل رفتار یکجانبهگرایانه آمریکاست. در چنین شرایطی لازم است ما با ابتکار عمل وارد مذاکره با چین شویم. ما میتوانیم روابط با چین را بهمراتب بیش از چیزی که الان هست افزایش دهیم؛ مسالهای که رهبر چین نیز در گفتوگوی تلفنی روز جمعه خود با رئیسی بر آن تاکید داشت.
ارزیابیتان از مناقشات بهوجودآمده بین چین و آمریکا درمورد تایوان چیست؟ این مناقشات چقدر به درگیری فیزیکی نزدیک است؟ این دعوا چقدر میتواند روی روابط ایران و چین موثر باشد؟
نکتهای که در این خصوص وجود دارد آن است که نهتنها جمهوری اسلامی، بلکه هر کشوری با چین وارد روابط دیپلماتیک میشود، ابتدا باید یکسری اصول را بپذیرد. یکی از آن اصول، بحث چین واحد است. این مساله را هم جمهوری اسلامی پذیرفته و هم آمریکا. درغیر این صورت چین وارد مذاکره با کشوری نمیشود. این، موردی است که میان چین و آمریکا به امضا رسیده است. البته بالای 190 کشور جهان چین واحد را به رسمیت شناختهاند. بهرسمیت شناختن چین واحد هم یک معنا دارد و آن اینکه تایوان یکی از استانها و بخشی از چین است. رویکردها و استانداردهای دوگانه ایالاتمتحده است که باعث میشود دولت این کشور شیطنتهایی را در زمینه تایوان انجام دهد. نکته جالب آن است که آمریکا این نکته را بهرسمیت شناخته و مباحثی هم که در این خصوص مطرح میشود هیچکدام خلاف این امر نیست. مطلبی کلی درباره روابط چین و آمریکا وجود دارد و آن این است که شخصا معتقدم آمریکاییها در آسیای جنوبشرقی و شرق آسیا تلههای فراوانی را با هدف درانداختن چینیها با آن طراحی کردهاند. نکته این تلهها هم آن است که عمدتا در فضاهایی طراحی شده که ابتکارعمل در آن فضاها دراختیار آمریکاییهاست. پایگاههای نظامیای که آمریکاییها در ژاپن و کره دارند، ناوگانهای آمریکایی که بارها از مناطق حساس در دریای چین جنوبی عبور کرده و میکنند، بحث تایوان، بحث هنگکنگ و مسائل دیگر همه دامهایی است که آمریکاییها طراحی کردهاند تا چینیها با آن دربیفتند؛ چیزی شبیه اتفاقی که در اوکراین برای روسیه طراحی و منجر به درگیری شد. نکته قابلتوجه در این رابطه آن است که چینیها دارند بسیار هوشمندانه با مساله تایوان برخورد میکنند. بعید است به دام آمریکاییها بیفتند. قطعا هر اقدامی که آمریکاییها در آن حوزه انجام دهند، با واکنش متناسب چینیها روبهرو خواهد شد. سیاستی که چینیها برای مواجهه با آمریکا درخصوص این مساله تعریف کردهاند، سیاست پینگپنگی است. رفتوبرگشتی است. به این معنا که مثلا اگر شما ناوی عبور دهی، من هم از این سمت ناوی عبور خواهم داد. یا اگر تحریمی صورت بگیرد، از این طرف چینیها هم همین کار را خواهند کرد و مواردی مشابه این. درمجموع میتوان گفت درگیری و جنگ خیلی از این فضاها دور است. ضمن اینکه چینیها عملا ابتکارعمل را در آن حوزه در دست دارند و میتوان گفت تایوان بهلحاظ اقتصادی به چین وابسته است. بهلحاظ جمعیتی، جغرافیایی و نسبتی که میان تایوان و چین برقرار است هم میتوان گفت نسبتشان مانند نسبت تنبکوچک و کل اقلیم جمهوری اسلامی ایران است. درنتیجه میتوان باتوجه به اهداف و منافعی که چینیها برای خودشان در این حوزهها تعریف کردهاند، احتمال وقوع درگیری در این منطقه را خیلی کم دانست. این مساله که چالشهای چین و آمریکا چقدر میتواند بر روابط ایران و چین اثرگذار باشد بحثی پیچیده و مفصل است که باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت اما باید توجه داشت که دعواهای موجود میان چین و آمریکا در دریاست اما جاییکه جمهوری اسلامی میتواند با چین کار بیشتری انجام دهد و معادلات جدیتری را تعریف کند خشکی است؛ خشکی بهمعنای آسیای مرکزی و منطقه غرب آسیا بهطور عام. ما باتوجه به کمرنگتر شدن حضور آمریکاییها نسبت به سابق در این منطقه، میتوانیم ابتکارات زیادی برای تعامل با چینیها داشته باشیم. بنابراین باتوجه به بعد مسافتی که منطقه جنوبشرق آسیا با جمهوری اسلامی دارد و باتوجه به ظرفیتهایی که ناوگانهای نظامی ما دارند، بهنظر میرسد هرچند در حوزه سیاسی شاید جمهوری اسلامی بتواند برای حمایت از چین اقداماتی را انجام دهد و در پی مابهازای آن در مناسبات سیاسی خود با چین باشد اما باید توجه داشت بهلحاظ سخت و نظامی جایگاه ما بیشتر در خشکی است تا در دریا.
گفته میشود مبادلات اقتصادی ایران و چین شاهد رشد بوده است. آیا پکن برای تسهیل این امر اقدامی انجام داده است؟ جنگ اوکراین چقدر در این امر موثر بوده است؟
ما باید پارامترهای مختلفی را در این رابطه در نظر بگیریم. پارامتر اول شرایط کلی نظام بینالملل است. به هرحال جنگی که بین روسیه و اوکراین در جریان است خیلی مسائل را هم در ژئوپلیتیک منطقه و هم در مناسبات کشورهای مختلف تغییر داده است. از طرف دیگر زمانی که هدفگذاریهای چینیها برای آینده نظام بینالملل را که در چهارچوب چندجانبهگرایی، نظام چندقطبی و فضای پساجنگسردی تعیین شدهاند، بررسی میکنیم و آنها را در کنار ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران قرار میدهیم به این نتیجه خواهیم رسید که روابط ایران و چین رشد داشته است.
ضمن اینکه بهبود شرایط کرونا را نیز باید در نظر داشته باشیم، چون یکی از پارامترهایی که تاثیر منفی چشمگیری روی مناسبات اقتصادی و تجاری جهان داشت بحث کرونا بود. درحال حاضر با کنترل شرایط کرونا بهصورت نسبی هم در چین و هم در کشورهای دیگر فضاها مقداری نسبت به قبل بازتر شده است. درمجموع باید گفت با ظرفیتهایی که ایران دارد و با علاقهای که چین دارد و نیز با برنامهای که دو کشور برای همکاریهای بلندمدت تهیه کردهاند قاعدتا در شرایط کنونی روابط دو کشور باید رشد داشته باشد.