احسان زیورعالم، خبرنگار: همهچیز از سال 1361 آغاز میشود. زمانیکه بهرام بیضایی برای روایت کردن واقعه کربلا دست به قلم میشود و در دوران شکوه فیلمها و سریالهای تاریخی، تصمیم به نگارش متنی میگیرد تا تاریخ را از منظر خویش بازنمایی کند. نتیجه کار فیلم نمیشود. همهچیز به یک نسخه کتاب منتشرشده در سال 1363 ختم میشود. امکانات تولید برای بیضایی مهیا نمیشود. تیر 1365، در شماره 38 مجله فیلم، ذیل بخشی با عنوان «معرفی و نقد کتاب»، ناصر زراعتی سراغ کتاب چاپشده میرود. پس از دو سال، این شاید مهمترین نوشتار ابتدایی درباره «روز واقعه» بوده باشد. زراعتی با یادآوری پیشینه هنری بیضایی تاکید میکند: «یکی از اقدامات متهورانه بیضایی، انتشار فیلمنامههایش است»؛ چیزی که چندان رایج نبود. بااینحال زراعتی از ابتدا ستایش نوشتار را آغاز نمیکند. او به عبارت «حق اقتباس متعلق به نویسنده است» اشاره میکند و ماجراهای بیضایی بر سر فیلمنامه «اتوبوس» و «کفشهای میرزا نوروز» را که بر سر نویسنده واقعی آنها جدالی بیپایان وجود دارد، یادآوری میکند. نتیجه این بحث آن میشود که «یعنی اینقدر دچار کمبود یا نبود سوژه شدهایم و آیا– خداینکرده- چشمه آفرینندگیمان خشک شده است که اینطور سوژههای تکراری را از دست همدیگر میقاپیم یا از اینجا و آنجا و از این و آن میگیریم و مینویسیم و به تصویب میرسانیم و چاپ میکنیم و میفروشیم و... ؟» مقدمه عجیبی است. اینکه چرا زراعتی از خواندن و نقد «روز واقعه» به سرقتهای هنری سوق مییابد.
باید کمی به عقبتر بازگردیم. به سال 1332 و رمانی با عنوان «عشق مقدس» نوشته نویسنده مشهور آن زمان، حسینقلی مستعان. ناصر زراعتی به استناد روایت و دیالوگهای فیلمنامه بیضایی، خلاصهای از رمان مستعان را ارائه میکند که «بندهخدا، ابوعلی، محمد بنبولس بازرگان بصری که به قصد زیارت حسین بنعلی(ع) آمده است، نصرانیزادهای است تازهمسلمان که دل در گرو عشق حمیرا، دختر زیباروی عرب دارد. قیس، پدر حمیرا، از مسلمانان منافق و مکنتدار و هوادار اشقیاست. حمیرا اما هوادار آل علی(ع) و مسلمانی پاکدل است.» ماجرا با اندک اختلافی همان روایت «روز واقعه» است. اما اختلاف از زمان گرفتن جواب مثبت خواستگاری است که حمیرا قرار است به کابین یزید درآید و محمد در رکاب امام حسین(ع) سفیر او میشود؛ اما از امام خویش دور میماند و حالا منزلبهمنزل در پی اوست. او همانند نصرانی بیضایی پس از واقعه به کربلا میرسد. زراعتی مینویسد: «نخستینبار که روز واقعه را خواندم، این مضمون زیبا سخت مرا تحتتاثیر قرار داد. بیضایی در روز واقعه این مضمون را دقیقا از عشق مقدس برگرفته است. البته ممکن است پژوهندگانی باشند که دریابند این مضمون در فلان اثر تاریخی یا ادبی قدیمی آمده است و مستعان و بیضایی، هر دو از آن برداشت کردهاند.» پاسخ بیضایی به این ادعا را نیافتم؛ اما زراعتی میان رمان مستعان و فیلمنامه بیضایی یک مرز روشن ترسیم میکند. اینکه اولی عینی و واقعیتگراست و دومی برمبنای ماوراءالطبیعه. «فیلمنامه مذهبی– تاریخی بیضایی غیرعینی و غیرواقعی و غلوشده است... شبلی... یک سامورایی بزنبهادر است که انگار از وسط یکی از فیلمهای کوروساوای ژاپنی بیرون پریده و چند قرن به عقب برگشته و از کربلا سردرآورده است.» شاید اشارهای باشد به علاقه وافر بیضایی به سنتهای نمایشی ژاپنی.
روایت رسیدن شهرام اسدی به «روز واقعه»
بااینحال دیگر خبری از «روز واقعه» نیست. تلاش برای ساختنش به درهای بسته میخورد تا سال 1374 و معرفی کارگردانی به نام شهرام اسدی. یکی از مهمترین مصاحبهها را درباره چرایی کارگردانی متن بیضایی توسط اسدی در شماره 171 مجله فیلم میتوان جست. امید روحانی در یک پرونده مفصل با عنوان «بازگشت به خویشتن و تولدی دیگر» با 16 کارگردان مطرح آن روز گفتوگو میکند و یکی از آن گفتوگوها متعلق به شهرام اسدی است. او شرح رسیدنش به «روز واقعه» را چنین روایت میکند: «من تابستان 67 به ایران برگشتم. با دوستان تماس گرفتم در تلویزیون و فارابی، و فیلمنامه خواستم که اگر طرحی میشناسند یا فیلمنامهای، در اختیار من بگذارند که بسازم. در همان هفته اول 18فیلمنامه به دستم رسید و راستش هیچکدام خوب نبود، جز دوتا: روز واقعه و دیگری قصه/فیلمنامه «آب را گل نکنیم» که هر دو شخصیتهای استخواندار و درشتی داشتند.» واقعیت آن است حسن جلایر، تهیهکننده سینما، فیلمنامه «روز واقعه» را از بیضایی خریده بود و برای گرفتن پروانه ساخت، آن را به ارشاد میدهد. ارشاد هم بعد از دو سال اجازه میدهد عبدالله اسفندیاری آن را به شهرام اسدی پیشنهاد بدهد که آن روزها تازه از خارج از کشور به ایران برگشته بود.»
شهرام اسدی سال 1367 از آمریکا و پس از یک دوره تجربهاندوزی در کالیفرنیا، به ایران بازمیگردد، اما برخلاف مسیری که میگوید اولین فیلم اکرانشده از او «اوینار» محصول 1370، با موضوع بمباران شیمیایی و به نویسندگی انسیه شاهحسینی است. بههرحال او میگوید: «روز واقعه را همان سال 67 شروع کردم. مراحل مقدماتی تولید طولانی شد. فروردین 68 فیلمبرداری را شروع کردیم. مقدمات و مراحل تدارکات آن فیلم خیلی درست بود. هر روز با بازیگران از 9 صبح تا 5 بعدازظهر جلسات تمرین، خواندن و فنبیان مرتب داشتیم. همه بازیگران اصولی و صحیح بودند.»
جایی از مصاحبه امید روحانی از اسدی میپرسد چه چیزی باعث میشود «روز واقعه» را انتخاب کند و پاسخ این است که «من هم دوست دارم یک جهانبینی و فکر و پیام را تعقیب کنم. از فکر و مایه شرح مظلومیت بهعنوان یک شاخصه مضمونی خوشم میآید و آن را تعقیب میکنم. این درونمایه را دوست دارم.» او نقبی به «اوینار» هم میزند و میگوید در آن فیلم هم از این شاخصهها تبعیت کرده است. پس ادامه میدهد: «بهجرات میگویم و بارها گفتهام که [روز واقعه] از معدود فیلمنامههایی است که در ایران نوشته شده و نقص ندارد. کامل است. روابط محکم، شخصیتهای کامل و بینقص و بسیار استوار و متین و قائم به ذات... من به خود آقای بیضایی هم که صحبت کردم، گفتند که شرح صحنه ندارد و بیشتر دیالوگها بود.»
بااینحساب فیلمی که تهیهکنندگی آن برعهده «بنیاد تعاون سپاه» بود، تنها با 14 دقیقه ضبط متوقف میشود. درباره طولانیشدن پروسه فیلم و انقطاع در تولیدش اسدی به روحانی میگوید: «دلایل زیادی داشت. مقداری شاید به علت پافشاری من روی اجرای دقیق و صحیح آن چیزی بود که میخواستم. صدای سر صحنه بود و مشکلات زیاد. استودیو آمادگی صدای سر صحنه نداشت. محل نزدیک خیابان بود و سقف پر از کبوتر و صدای اتومبیلها وارد استودیو میشد. هر روز صبح همهچیز آماده نبود؛ یکعده سیاهیلشکر امروز میآمدند و بعد فردا چهرههای دیگری میآمدند و هیچچیز مرتب نبود... . این مسائل، پافشاری من و مسائل معمولی تولید در ایران و غیرحرفهای بودن عامل تولیدی و عادات مخصوص کار سینما در ایران، کار را به توقف کشاند.» در نسخه 14دقیقه نخست سعید نیکپور و سیامک اطلسی ایفای نقش میکردند. جایی در مصاحبه روحانی میپرسد آن 14دقیقه را دور میریزد و پاسخ «بله» است.
تولید فیلم پنج سال بعد دوباره کلید میخورد. «روز واقعه» اما بیش از آنکه به نام شهرام اسدی شهره شده باشد، بر تارک خویش نام بیضایی را میبیند. اسدی درباره بیضایی میگوید درباره شکل اجرایی اساسا با او صحبتی نکرده است؛ بلکه «من طی برداشت خودم از فیلمنامه دنبال اینها رفتم. وقتی فیلمنامه را دست گرفتم، حتی معنای خیلی از واژهها را نمیدانستم که مثلا حراره چیست؛ اما رفتم به بوشهر و خوزستان و لابهلای کتابها تحقیق کردم.» در اینجاست که یک جدال تاریخی نیز مطرح میشود. مهرماه 1394، محمد رحمانیان تصمیم میگیرد فیلمنامه «روز واقعه» را نمایشنامهخوانی کند؛ اما بیان یک حرف، فضا را جدلی میکند. او میگوید: «در این فیلم صحنههایی حذف شده بود، ضمن اینکه نیمی از اسامی شخصیتها نیز تغییر یافته بود.» این صحبتهای رحمانیان با پاسخ اسدی همراه است؛ اما در همان مصاحبه نیز اسدی گفته بود در متن بیضایی دست برده است. او به روحانی از سختیهای ادای واژگان بیضایی میگوید که برای بازیگران بیانش سخت است، پس «کار اوایل به همین علت خیلی مشکل بود؛ ولی بعد دریافتند که من اصرار دارم مطابق متن باشد. این آگاهی باعث حل خیلی از مشکلات شد. اصالت متن را حفظ کردم؛ اما چیزهایی بود که عنوان کردند از نظر شرعی اشکال دارد. عمدهترینش این بود که گفتند ندای یاریطلبانه به یک آدم عادی نمیرسد و چنین چیزی در احادیث نیست؛ مگر آنکه جزء اولیا و انبیا باشد یا با واسطهای باشد یا در خواب و رویا... یکی از تغییراتی که اینجا پیش آمده و سعی کردم کوتاه، موجز و کوچک باشد تا اصل تکان نخورد، شخصیتی است به نام اسود آهنگر که بهعنوان واسطه وارد قصه کردم.»
بخش محذوف مهم دیگر، حذف کامل فصل «شهربانو» از فیلمنامه بود که اسدی درباره آن میگوید: «فصل شهربانو را من بسیار علاقه داشتم که باشد؛ اما گفتند که من یک سند معتبر بیاورم که این وجود داشته و من هیچ سند و مأخذ معتبری نیافتم. متأخرتر و در دوره صفویه میبینیم که حدیث ذکر شده یا مورخ نوشته که در فلان تاریخ دختر یزدگرد سوم، شهربانو حضور داشته و در فلان تاریخ، امام حسین(ع) را میبینیم که این دو، صدسالی با هم فاصله دارند. شک میشود که اصلا شهربانو نامی وجود داشته و جزء همراهان حضرت در واقعه کربلا باشد و نزدیکتر که میشویم و به دوره روضهالصفا و دوره قاجار میرسیم، میبینیم که قضیه بروز میکند و همهجا صحبت هست.»
البته اسدی درباره ادعای تغییر دادن نامها از سوی رحمانیان در مصاحبهای به سال 1394 در خبرگزاری مهر میگوید: «اساسا دلیلی برای این تغییر وجود ندارد. فیلمنامه 6شخصیت اصلی دارد که به اسامی آنها در دیالوگها اشاره میشود و انبوهی اسامی شخصیتهای فرعی که تغییر آنها مطلقا محلی از اعراب ندارد، چون در تصاویر فیلم اشارهای به آن اسامی نمیشود؛ مثل پیاده، مرد نصرانی، جوان بیطاقت، زن، پیرمرد و... تنها اسم تغییر کرده که اتفاقا از سوی خود آقای بیضایی انجام شده، تعویض اسم شخصیت اصلی (عبدالله) در نسخه واگذاری به تهیهکننده است که در نسخه انتشاراتی به شبلی برگردانده شده است.»
البته در فیلمنامه بیضایی صحنه عبور از کاخ کسری هم وجود دارد که به سبب حذف شهربانو و ارتباط این دو با هم، محذوف میشود. «طبیعتا وقتی این را نداریم، عبور از طاق کسری و ایوان مدائن که در فیلمنامه بود هم لق میشد و من سعی میکردم نگه دارم و خیلی هم جدل کردم و دوستان فارابی و شورای فیلمنامه را راضی کردم تا حدودی که اینها حفظ شوند، هرچند از نظر موقعیت جغرافیایی و مسیر عبور عبدالله، هیچجور نمیشد طاق کسری را وسط راه کربلا گذاشت و صحیح نیست. البته من میفهمیدم که منظور آقای بیضایی از این فصل چه بوده.»
مساله دیگر پایان فیلم است که خود اسدی در مصاحبه مجله فیلم توضیح میدهد: «خیلیها گفتند که انگار فیلم دو پایان دارد. در فیلمنامه بیضایی هم وجود دارد. بهعلاوه که صحنهای است لازم. چون شاهدی علاقهمند، دارد واقعه را برمیگرداند و به مردم میرساند. تازه من شیفته آن جملههای آخر درباره حقیقت بودم. از آن جملهها و کلمات است برای همیشه تاریخ.»
مصاحبه از تکاپو میافتد. روحانی درباره اسلوب اجرایی میپرسد و تاثیر نمایشهای آیینی بر فیلم. «من فیلم را آیینی ندیدم.» این پاسخ اسدی است که «به بار آیینی» فیلم چیزی نیفزوده است. بیشک چنین تصوری از سوی روحانی به نگرش بیضایی بازمیگردد که پیش از «روز واقعه» در دنیای تعزیه کارهای بزرگی کرده بود. در اینجا اسدی عقبنشینی میکند که از تعزیه بهره برده است. «هم به محلها رفتم و فیلم و صدا گرفتم و با افراد صحبت کردهام و هم کتابها را خواندهام و فیلمهایی را که وجود داشت، دیدهام.»
در مصاحبه درباره برخی سختیهای کار هم پرسش میشود. مثلا درباره کار به سیاهیلشکرها که لازمه فیلمهای تاریخی است و اسدی از سختی این موضوع میگوید. از اینکه چقدر ساختن فیلم تاریخی سخت است و مستلزم داشتن تخصص. «ما در مقوله جلوههای ویژه و کار با حیوانات خیلی مرارت کشیدیم. هیچ متخصصی در این زمینهها نداریم. روی هیچچیز و هیچکس در این زمینهها نمیشود حساب کرد. شما واقعا با چشم بسته در یک برهوت هستید. جلوههای ویژه یا مسئولیت حفظ حیوانات هم مثل هر کاری یک تخصص است.» روحانی از او درباره یک جلوه ویژه مشهور فیلم هم میپرسد، جایی که خون از زیر سنگ بیرون میجهد. تصویری که بعدها پای ثابت تصاویر ویژه محرم میشود. روحانی تصور میکند آن صحنه مشهور محصول کار کامپیوتر است، اما اسدی توضیح میدهد: «فکر و اجرای خودم است. یک تیوب لاستیکی است و کیسهای پر خون و پمپ که دست من بود و خودم میزنم. درآمدن خورشید کامپیوتری است. خیلی زحمت کشیده شده، اما آنچیزی نیست که باید باشد. دوست داشتم آسمان شکاف بخورد و اتفاقی در آسمان بیفتد و نشد. همهچیز میرفت طرف فانتزی و نوع علمی-خیالی که خطرناک بود. یا سرابها واقعا این نیست. منتها من دیدم همین است و در خط فیلم است و چارهای نبود. در کارهای فنی مشکلات ما ریشهای است.»
مصاحبه تمام میشود. تابستان 1374 در شماره 175 مجله فیلم اقدام به انتشار پروندهای برای «روز واقعه» میکند؛ اما آنجا هم خبری از بیضایی نیست. گفتوگوی کوتاهی با عزتالله انتظامی در آن شماره منتشر میشود، اما باز هم چندان به ماجرای رابطه بیضایی و «روز واقعه» پیش نمیرود. در دوران خاموشی مجموعه سوره، مجله نقد سینما به سردبیری مسعود فراستی چندان به «روز واقعه» توجهی نمیکند. در آن روزها صرفا یادداشتی کوتاه از پرتو احمدی در شماره پنجم نقد سینما منتشر میشود که اساسا با فیلم مخالف است و آن را ملغمهای میداند از سینمای وسترن و کلیشهها.