سید مهدی موسوی تبار، خبرنگار:«هشت سال»، «هشت فصل»، «922» قسمت؛ اعدادی که در هر حوزهای شگفتانگیز هستند. اینها آمار یا به تعبیری شناسنامه برنامه خندوانه هستند. برنامهای هشت ساله که توانسته نهتنها جای خودش را باز کند که نبودش را هم به رخ مخاطبان و مدیران تلویزیون میکشد. یکصدوپنجاهوششمین قسمت از هشتمین فصل خندوانه در بامداد هفتمین روز مردادماه 1401 به پایان رسید. طبیعتا با فرا رسیدن ماه محرم و صفر، امکان پخش آن وجود ندارد اما سوال اصلی اینجاست که اراده مدیران بر تداوم این برنامه یا حتی برنامههایی شبیه به خندوانه است.
خندوانه مانند همه برنامهها حتما اوج و فرودهایی داشته و کم نبودند قسمتها یا گفتههایی از این برنامه که باعث رنجش گروهی از جامعه یا حتی ایجاد حاشیه شدند. اگر رفتن به کانادا و تولد فرزندش در آن کشور یا ارسال پیامکهای هزینهدار را نمونههایی از حاشیههای ایجاد شده در دو سه سال اخیر بدانیم آخرینش اما به ماجرای اسم «وریا» در «قاطی بازی» برمیگردد. حاشیهای که با کمی تدبیر میتوانست جلویش گرفته شود اما بههرحال جنجالهایی در فضای مجازی و در میان هنرمندان و ورزشکاران به وجود آورد. جوان و شبکه نسیم توپ را به زمین یکدیگر میانداختند و درنهایت این رامبد جوان بود که مجبور به عذرخواهی از وریا غفوری و بینندگان خندوانه شد. جوانی که با به پایان رسیدن فصل هشتم خندوانه دلنوشتهای در فضای مجازی منتشر کرد که بخشهای کنایهآمیز و قابلتوجهی در آن به چشم میخورد: «... اینکه چقدر موفق بودهایم؟ چقدر توانستیم؟ چقدر همراه ما بودید یا چقدر میسر شد را نمیدانیم اینکه چقدر بعضی از لحظات «مجبور» شدیم و چقدر بعضی از دقایق خواستههایمان عملی نشد را هم شما نمیدانید! مهم این است که ما هدفمان فقط و فقط شادی و رضایت شما یعنی مردم ایران بود.» و سپس درباره ادامه این مسیر جوری صحبت کرد که بلاتکلیفی واژه مناسبتری برای آن است تا نازکردن؛
«... آینده چه خواهد شد؟ نمیدانم! چارهای جز امید نداریم و امیدواریم و مشتاق دیدار شما خواهیم بود.» انگار خود جوان هم نمیداند قرار است چه اتفاقی بیفتد و قبلتر از آن صراحتا از واژه «مجبور» استفاده میکند. ظاهرا او دیگر آزادیهای عمل فصلهای قبلی را ندارد و فشارها بر او و برنامهاش بیشتر شده است.
اولین قسمت فصل هشتم خندوانه، هجدهم آبانماه، سال گذشته پخش شد و سعی کرد با استفاده از مسابقاتی مانند «قاطی بازی» یا برگزاری سومین سری «خنداننده شو» همچنان وجه سرگرمکنندگی خود را در بستر رقابت حفظ کند. اگر حضور میهمانهای تکراری و البته کمدردسر و همچنین حذفیات متعدد را از ضعفهای این فصل بدانیم اما استفاده از برندگان فصلهای پیشین یا به تعبیری تکیه بر تولیدات خودِ برنامه و بروز و ظهور چهرههای تازه در خنداننده شو را میتوان از نقاط قوت این برنامه دانست. تلویزیون نیاز به چهرههای جدید و جوان دارد. کم نیستند شمار چهرههایی که به واسطه خندوانه مطرح و مشهور شدند و حالا در سریالها یا برنامههای تلویزیونی و حتی شبکه نمایش خانگی مشغول به فعالیت هستند. فارغ از کادرسازی و پرورش نیرو، نمیتوان منکر وجه سرگرمی خندوانه شد. وجهی که پیش از این و بارها درباره اهمیتش نوشتهایم و نبودش را یک خلأ جدی در امر برنامهسازی میدانیم. شایعات درمورد حذف دو برنامه مهم و پربیننده تلویزیون زیاد است یکی عصر جدید و دیگری همین برنامه خندوانه، اما نبودِ چنین برنامههایی پس از ایام محرم و صفر، یک خودزنی عجیبوغریب از طرف مدیران سازمان صداوسیماست که حتما جبران نشدنی خواهد بود. پخش برنامههای دیگر که با نگاه تازه تولید شدهاند و قرار است در یک میدان خالی رقابت کنند تناقضی با تداوم عمر برنامههای موفق و امتحان پس داده ندارد. برنامههایی که برایشان هزینههای فراوان مالی و انسانی شده و با هیچ منطقی، صحیح نیست که آنها تعطیل شوند. اگر تعطیلیِ برخی از شبکههای بدون مخاطب یا ادغام آنها را میتوان یک رفتار مدیریتی صحیح تلقی کرد اما تعطیلی برنامههای پرمخاطب و موفق هیچ خروجی مناسبی ندارد به جز کاستن از همین میزان مخاطبِ اندک تلویزیون و بدتر از آن انکار ضرورت وجود سرگرمی برای خانوادهها.
مثلث سرگرمکننده «م. م. ن»
اکثر برنامههای سرگرمی اشتراکات ثابتی دارند؛ از موسیقی و حضور چهرههای مشهور گرفته تا مسابقه و رقابت و نمایش و مشارکت شرکتکنندگان داخل استودیو. خندوانه در این هشت فصل و تا جایی که امکان داشت از همین فرمول و به تعبیری مثلث طلایی «مسابقه- مصاحبه- نمایش» استفاده کرد. مثلثی که تا حدود زیادی به افراد متکی بود و بخشهای فرممحورش موفقتر به نظر میرسید. برنامههایی شبیه به خندوانه که مجری دارند و مجری هم سلبریتی یا یک چهره مشهور است بخشی از بار سرگرمی را به دوش میکشند. اتفاقی که برای رامبد جوان در فصلهای ابتدایی به بهترین شکل افتاد اما در ادامه این بخش از برنامه قوت و قدرتش را از دست داد. جوان، آگاهانه یا از سر اجبار تمام بار را به دوش آن مثلث گذاشت و باتوجه به محبوبیت فوقالعاده جناب خان، بخش نمایش را هم تمام و کمال به این عروسک تاثیرگذار و دوست داشتنی سپرد و خودش را در حد شروعکننده و هدایتکننده و پایاندهنده خندوانه پایین آورد و البته که سریالها و فیلمهای سینمایی که در این مدت ساخت هم بیتاثیر نبودند.
نکته دیگر درباره نقش و حضور این مثلث در خندوانه، برتری هرکدام از این اضلاع در مقاطع و برنامههای مختلف است. مثلا وقتی میهمان، فن بیان خوبی نداشت یا جذابیت کمتری برای مخاطب داشت، این جناب خان بود که پررنگتر ظاهر میشد و اگر جناب خان هم درگیر برنامههای خودش بود این مسابقات بودند که به میدان میآمدند و مخاطبان داخل استودیو و خارج از آن را سرگرم میکردند.
خندوانه با تکیه بر همین سه ضلع توانست محبوبیت پیدا کند و هرجا که یکی از این اضلاع از بین رفت یا ضعیف بودند کلیت برنامه هم با افت چشمگیری مواجه میشدند. اتفاقا همین مثلث بود که توانست پیام را با فرم و شکل مناسبی به تماشاگران منتقل کند و در بزنگاههای مختلف اجتماعی و فرهنگی خودش را نشان داد. مثلث «م. م. ن» در برنامههای دیگر هم دیده میشد و میشود اما اینبار و در خندوانه توانست به خوبی موثر باشد و متناسب با کارکردهای برنامه جلو برود. جوان اهمیت این مثلث را فهمیده بود اما گاهی یا نخواست یا نتوانست یا نگذاشتند که بهترین و بیشترین بهره را از آن ببرد و سطح توقعات را در همان حدی که مطلوب مدیران تلویزیون بود نگه داشت. برای پایان این بخش بد نیست نگاهی بیندازیم به صحبتهای اخیر محمد بحرانی؛ جایی که از همنشینی جذاب سرگرمی و پیام میگوید: «نمیدانم «خندوانه» توانسته اهداف سازندگانش را برآورده کند یا نه، اما میدانم تمام تلاشش را کرده که یک برنامه سرگرمکننده باشد که دغدغه هم داشته باشد و حرف هم بزند.»
نقصهای کاملِ خندوانه
اینکه هشت فصل خندوانه در یک سطح نبودند و بالا و پایینهایی را تجربه کرد، شکی نیست. احتمالا اگر خود جوان هم بخواهد گزیدهای از تمام این هشت فصل آماده کند سهم بعضی از فصلها در آن بیشتر است و شاید نخواهد که بعضی از قسمتهای برخی از فصول را حتی یک بار دیگر نگاه کند. خندوانه هم مثل برنامههای دیگر نقاط ضعف و قوتی دارد. یکی از مهمترین و برجستهترین ضعفهای این برنامه تکراری شدن و کمرنگ شدن عنصر خلاقیت در بعضی از قسمتها و فصلهایش است. اگر ریسکپذیری را گاهی در تغییر دکور خندوانه میدیدیم اما در داخل برنامه خبری از این جسارتها نبود. رسیدن مسابقات و آیتمها به سریهای بعدی و تداوم این بخشها تا همین فصل آخر هم نشان میدهد که ترجیح برنامهسازان، استفاده از فرمولهای امتحان پس داده بوده است. «خلاقیت» در این هشت فصل چندان نقش موثری نداشت و «تکرار» سهم بیشتری در منظومه فکری برنامه سازان خندوانه داشت؛ از میهمانهای تکراری تا مسابقات تکراری. این تکرار هم امنتر است و احتمالا کمهزینهتر برای شبکه و حتی سازندگان اما برای مخاطبِ همیشگی خندوانه آزاردهنده است. مخاطبی که دلش هربار یک آیتم تازه میخواهد و توقعش از جوان و برنامهاش بالاست. میهمانهایی در این هشت فصل بودند که تا چهار دفعه هم در خندوانه شرکت کردند و دیگر حرفی برای گفتن نداشتند و حتی همان حرفهای تکراری سریهای قبلی را هم نمیتوانستند جذاب تعریف کنند. مخاطبان هرچه خاطره و اطلاعات از میهمان داشتند را برای بار چندم میدیدند و خب در این مواقع تغییر کانال محتملترین و بدیهیترین کار تماشاچی هر برنامه تلویزیونی است.
ضعف دیگر خندوانه فردمحوری یا شخصیتمحوری آن بود. فصلهایی که جناب خان در آن حضور داشت را با فصولی که نبود مقایسه کنید. برنامههایی که میهمانهای جذاب و خوشصحبت داشت را با برنامههای دیگر قیاس کنید. حتی مقایسه اوقاتی که رامبد جوان، همزمان، مشغول پروژهای دیگر بود را با زمانهایی که تمام وقتش را به خندوانه اختصاص میداد نشان میدهد که خندوانه بهشدت به فرد اتکا داشت. حتی شرکتکنندگان برنامه هم در بالا و پایین رفتن انرژی برنامه تاثیر داشتند و گاهی اینها خارج از اراده و اختیار جوان و همکارانش بودند. خندوانه برای فصل جدیدش باید فرمهای تازهتر را امتحان کند و از ریسکپذیری نترسد و مدیران شبکه هم پای آن بایستند. رامبد در ورود آدمهای جدید به برنامهاش این شجاعت را دارد و نتیجهاش را هم دیده اما در فرمهای بخشهای مختلف چنین جسارتی دیده نمیشود. برای ایجاد چنین نوآوریهایی نیاز به حمایت شبکه و حتی افزایش بودجه این برنامه است و دامنه میهمانها هم باید گستردهتر از این هشت فصل شود. بیرون ماندن بسیاری از چهرهها از قاب تلویزیون به دلیل سلیقه مدیران نه حرفهای است و نه مفید برای تلویزیون. اگر بعضی از بازیگران یا چهرهها خودشان تمایلی به حضور در تلویزیون ندارند اما اکثر آنهایی که راهی به برنامههای تلویزیونی ندارند سلیقه شخصی یا گاه کینه و دلخوری یک مدیر را پشت این تصمیم میبینند. شبکه نسیم قرار بود برای همه مردم ایران، لحظات شاد و با نشاط و سرگرمکننده را ایجاد کند و برای تحقق این هدف نیاز به سعهصدر بیشتری است. یکی از مواردی که میتواند از تکرار آزاردهنده خندوانه جلوگیری کند همین گستردهتر شدن طیف میهمانهای دعوتشده به این برنامه است.
چرا به فصل نهم خندوانه نیاز داریم؟
تعطیلی یک برنامه در یک شبکه تلویزیونی کار سختی نیست. شاید میزان مخاطبان آن برنامه، عوارض این تعطیلی را برای مدیر آن شبکه بیشتر کند اما درنهایت کار دشواری بهنظر نمیرسد. احتمالا یک برنامه دیگر در کنداکتور جای برنامه حذفشده را میگیرد و از نگاه مدیران، آب از آب هم تکان نمیخورد. بیایید فرض کنیم که خندوانه ادامه پیدا نکند و با همین هشت فصل تعطیل شود. تا دو، سه ماه آینده که اصلا نیازی به خندوانه نیست و بعدش هم یکی از همین برنامههایی که میزان مخاطبش زیر 10 درصد است جای آن را میگیرد و واکنشها در فضای مجازی و رسانهها نسبت به حذف این برنامه زیاد میشود و جوان و خندوانه هم میرود کنار افراد و برنامههایی که پیش از این حذف شدند و نظر مخاطب هم که در این میان ظاهرا چندان اهمیتی ندارد. دلایل اینکه چرا خندوانه باید ادامه داشته باشد آنقدر بدیهی و متعدد است که بهنظر میرسد گفتنشان تلف کردن وقت باشد و اسراف واژگان. تلویزیون نیاز به مخاطب دارد. از سوی دیگر هم مخاطب وفادار و هوشمند تلویزیون بارها و بارها و صریحترین شکل ممکن، خواستهها، مطالبات و مطلوباتش از شبکههای تلویزیونی را بهزبان آورده و مکتوب و شفاهی منتقل کرده است. یکی از این مطالبات، سرگرمی است. سرگرمیای که در دلش پیام عمیق دارد و مستقیم ارائه نمیشود. خندوانه این ویژگیها را دارد. خندوانه در کنار «عصر جدید» و «دورهمی» تمام داشتههای قابلقبول و پرمخاطب تلویزیون در حوزه سرگرمی است. پیش از این درباره خطر تکستارهها و تکبرنامهها در تلویزیون گفتیم و از این گفتیم که اگر تمام بار شبکهها و سازمان روی دوش چند برنامه باشد آنوقت مجری و سازنده، در بزنگاههای مختلف با زیادهخواهی بهدنبال کسب امتیازات بیشتری است. در چنین شرایطی مدیر شبکه برای حفظ همان میزان تماشاگر باید تن بدهد بهخواستههای بجا یا نابجای تهیهکننده و مجری سلبریتی. هشدار داده بودیم و پیشنهاد دادیم که تعداد برنامههای شاخص باید آنقدر بیشتر شوند که کسی نتواند برای سازمانی که تحتفشار است تعیینتکلیف کند. تلویزیون باید مرجعی باشد برای تماشاگرانی که در جستوجوی سرگرمی مناسب خانواده هستند. سلب این مرجعیت به هر دلیل و توجیهی، اوضاع تلویزیون را خرابتر از قبل میکند. دلیل دیگر اینکه خندوانه باید ادامه پیدا کند نیاز به نیروسازی و لزوم ظهور چهرههای تازه برای سازمان صداوسیماست. خندوانه در این هشت فصل چهرههای مستعد و جدیدی را به سریالها و برنامههای مختلف معرفی کرده است. چهرههایی که از شهرستانها استعداد خودشان را نشان دادند و خندوانه بستری بود برای معرفی توانایی و مهارتهای این زنان و مردان. القای این تصویر و حس که همه استعدادها در هرکجای ایران میتوانند در یک فرصت و امکان مناسب بیابند و رقابت کنند، همان هدف مطلوبی است که شبکههای تلویزیونی باید دنبال کنند. اینکه مخاطبان فقط مخاطبان تهرانی نیستند و همه اقوام، خودشان را در قاب تلویزیون تماشا کنند باید یکی از اصلیترین کارکردهای رسانه ملی باشد.
پیشنهادهایی برای فصل نهم
رامبد جوان باید تکلیفش را با خودش و خندوانه روشن کند. این کار را شبکه نسیم و مدیران تلویزیون هم باید انجام بدهند. نمیشود از سر ناچاری یا شکمسیری یک برنامه را تولید و پخش کرد و آن برنامه هم وجهالمنازعه دو نگاه شود. خندوانه قرار است دقایق انتهایی روز مردمِ خسته و غمگین و درگیر مشکلات را شاد کند و برای 70 تا 90 دقیقه آنها را جدا کند از تلخی واقعیتهای روزمره. برای ساختن چنین برنامهای باید اول، حال برنامهسازان و مدیران آن شبکه خوش باشد و به تفاهم رسیده باشند. برای فصل نهم باید ابتدا تکلیف این دوطرف روشن شود. پس از حل دعواهای درونشبکهای نوبت به رامبد جوان و همکارانش است. تغییر در گروه کارگردانی و ورود تفکرات تازه و همچنین نگاه نو به خندوانه از نیازهای اساسی فصل نهم خندوانه است. عنصر خلاقیت باید عضو ثابت خندوانه شود و البته در این راه ممکن است اشتباهاتی هم رخ دهد و بعضی از نوآوریها جواب مناسب ندهد. بخش دیگر خندوانه که نیاز به بازنگری و نوآوری دارد میهمانهایش هستند. میهمانهای تازه و سوالات نو راهحل دیگری است برای بهتر دیده شدن فصل جدید این برنامه. مساله مهم دیگر انرژی و توان رامبد جوان است. او که فعالیتهای تبلیغاتی هم دارد و در شبکه نمایش خانگی هم سریال میسازد باید بداند که با یکدست نمیشود چند هندوانه را برداشت و برنامهای مانند خندوانه نیاز به همه توان مجری و کارگردان دارد. ایجاد مسابقات جذاب و پرهیجان و البته مفید با اجراهای استاندارد و شرکتکنندگانی که خستگیشان را با خودشان نمیآورند، راهحلی دیگری است برای فصل نهم خندوانه. فصلی که باید کاملتر و بیعیبتر از فصلهای پیشین باشد و برای تعطیلیاش بهانه به دست مدیران شبکه و تلویزیون ندهد. خندوانه باید از اعتبار خودش دفاع کند؛ از محبوبیتی که دارد. اگر نگاه سازندگان این برنامه حفظ محبوبیت و اعتبار بهدستآمده باشد آنوقت برای خنداندن مردم یا پرکردن زمان هر قسمت، دست به هر کاری نمیزنند و هر شخصی را به برنامهشان دعوت نمیکنند و از این هویت بهدستآمده دفاع و حمایت میکنند. برنامههایی شبیه به خندوانه باید در تلویزیون بیشتر از قبل شوند و این یک واقعیت غیرقابلانکار است. تعطیل کردن برنامههای سرگرمکننده به هر دلیلی منطقی و حرفهای نیست.