تاریخ : Thu 28 Jul 2022 - 03:40
کد خبر : 73278
سرویس خبری : ایده حکمرانی

تعالی‌بخشی فرهنگی ادیان الهی

درباره دعوت‌های تعالی‌بخش دین در حوزه فرهنگ و آداب و رسوم انسانی

تعالی‌بخشی فرهنگی ادیان الهی

در مبحث فلسفه احکام از آنها به‌عنوان مصالح و مفاسد و دلایل وضع احکام یاد شده است.

کرم سیاوشی، دانشیار و مدیرگروه الهیات دانشگاه بوعلی‌سینای همدان : همواره در زندگی بشر، مسائل فرهنگی از بنیان‌های مهم و ضروری برای دوام و قوام جوامع انسانی بوده و هست. هرگونه آسیب‌دیدن این بنیان‌ها یا سست‌شدن و بی‌اعتبار شدن آنها در نزد اعضای جامعه، به‌تدریج صدمات جبران‌ناپذیری را بر پیکر و بدنه آن جامعه که به‌مثابه یک تن به شمار می‌رود، وارد خواهد کرد. به همین دلیل، متفکران و محققان در جوامع آگاه، درصدد برمی‌آیند با انجام تحقیقات دقیق و مستمر یا برگزاری انواع و اقسام برنامه‌های علمی و عمومی، در قالب‌های گوناگون آسیب‌های وارده یا احتمالی را گوشزد کرده، بازیابی و چاره‌جویی کنند. علاوه‌بر آن یکی از ارجمندترین دستاوردهای بشری در عرصه فرهنگ و جامعه، اصلاح فرهنگی است که از رهگذر آن، آنچه به اقتضای شرایط عصری و گاه اوضاع جهانی نمی‌بایست باقی بماند و زیانبار است در فرآیندی منطقی با معادل‌های مناسب و برتر جایگزین شود. برهمین اساس از مهم‌ترین اهداف ادیان الهی و وحیانی مقابله با فرهنگ‌ها و آداب و رسوم و عادات منحط و زیانبار به لحاظ مادی و معنوی و جایگزین کردن آنها با فرهنگ‌ها و سبک‌ها و سنت‌های ارزشمند و سودمند دنیوی و معنوی است. تا آنجا که می‌توان اذعان کرد کارکرد ادیان آسمانی عمدتا پالایش امور مختلف زندگی دنیایی بشر است تا مخاطبان آن، که همه افراد بشری هستند با پذیرش و تبعیت از آن تعالیم تعالی‌بخش و در پرتو یک زندگی رشدیافته و تمام‌عیار انسانی، بتوانند در عوالم پس از مرگ و در حیات راستین و برین از نتایج شیرین و شادی‌بخش آن به‌گونه‌ای بهتر و باشکوه‌تر بهره‌مند شوند. به نظر می‌رسد مقصود از تعبیر «تَعالَوا» که هفت‌بار در آیات قرآن استعمال شده است همین دعوت تعالی‌بخش موردنظر باشد. براین اساس دعوت به توحید و یگانه‌پرستی که از اولین و اساسی‌ترین برنامه‌های همه پیامبران الهی بوده است، از موثرترین عوامل در تحولات فرهنگی نیز به‌شمار می‌آید؛ چراکه درحقیقت تحولات راستین فرهنگی از همین نقطه باید آغاز شود؛ لذا خالق حکیم و علیم که بر همه‌چیز آگاه است نقطه عزیمت تحولات بنیادین فرهنگی را از این امر مهم آغاز کرده و از همین‌رو است که پذیرندگان راستین دعوت انبیاء که خودِ پیامبران، نیز شاگردان صادق و درجه یک آن مکتب از آنان محسوب می‌شوند، فرهنگی‌ترین و فرهیخته‌ترین افراد بشر در همه اعصار محسوب می‌شوند. چنان‌که از اوصاف و اخلاق و رفتار و کردار پیامبر اسلام و پیامبران پیش از وی در آیات متعددی از قرآن‌کریم همراه با ستایش و بزرگداشت یاد شده است که این پاسداشت الهی صرفا به‌خاطر ارتباط نیکوی آنها با مقام الوهی و به‌جا آوردن مقام بندگی و رعایت‌شدن حق‌تعالی نیست؛ بلکه به رابطه و تعامل نیکوی آنها حین ابلاغ و تبیین پیام‌های الهی و رفتار و کردار نیکو و احسان و عدالت و خوش‌خلقی و بسیاری از صفات پسندیده آنها در زندگی روزمره با مردمان دوران و پیرامون خود آنها بازمی‌گردد. یک نمونه از صفاتی که قرآن کریم درباره پیامبر اکرم(ص) مطرح کرده این است که برخی بر پیامبر خرده می‌گرفتند که او بسیار به سخنان مردم گوش می‌دهد و به اصطلاح در شنیدن سخنان مردم و مخاطبان شکیباست: «وَ مِنْهمُ الَّذینَ یوذُونَ النَّبِی وَ یقُولُونَ هوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَکمْ یومِنُ بِاللَّه وَ یومِنُ لِلْمُومِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ» (توبه: 61) ولی خداوند برخلاف این خرده‌گیری شتاب‌زده و نابخردانه، بر رفتار بردبارانه پیامبر مهر تایید می‌زند و بر همین اساس است که پیامبران به‌عنوان شایسته‌ترین افراد در میان پیروان هر دین برای پیروان آن دین و آیین به‌عنوان اسوه و الگو معرفی شده‌اند؛ چنان‌که درباره پیامبر گرامی‌اسلام هم ماجرا از همین قرار است: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فی‏ رَسُولِ اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللَّه وَ الْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکرَ اللَّه کثیراً» (أحزاب: 21)
 از مهم‌ترین آموزه‌های دینی، زدودن عادات و آداب جاهلی، خرافی و غیرخردمندانه بت‌پرستی و نذر و نیاز بردن به پیشگاه خدایان سنگی و چوبی و دیگر موجودات ناتوان و متوجه کردن بشر به سوی خالق یکتاست که هم خالق همه هستی است، هم قادر مطلق است و هم به همه راز و رمزها و نیازهای انسان از خود او آگاه‌تر و در برآوردن آنها تواناتر است و این امر خود از اساسی‌ترین نوع تحولات فرهنگی است که آغازگر یک دگرگونی و انقلاب فرهنگی گسترده و همه‌جانبه در همه ابعاد زندگی بشر می‌شود؛ چراکه پس از اصلاح فرهنگ و آداب عبادات و تصحیح رابطه خلق با خالق، به‌صورت طبیعی نگاه و نگرش انسان نسبت به زندگی متفاوت خواهد شد که این تازه آغاز راه است؛ راهی که با پدیدآوردن خصایل و خصایصی ممتاز و متفاوت و فاخر -که در آداب و عادات صرفا بشری و عمدتا برخاسته از هواها و هوس‌های زودگذر و بی‌سرانجام هرگز وجود ندارد- جان تازه‌ای به حیات بشریت هدیه می‌کند و آن را طراوت و شرافت می‌بخشد؛ لذا می‌فرماید: «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّه وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ... .» (أنفال: 24) و می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هوَ مُومِنٌ فَلَنُحْیینَّه حَیاةً طَیبَةً» (نحل: 97)
پیداست که همه برنامه‌های ریز و درشت شرعی و دینی (اوامر و نواهی، مستحبات و مکروهات و مباحات) تشویق‌گر منش‌ها و کنش‌های نیکو است و بازدارنده از رفتارها و کردارهای ناپسند و مفسده‌خیز است که در مبحث فلسفه احکام از آنها به‌عنوان مصالح و مفاسد و دلایل وضع احکام یاد شده است؛ لکن در حوزه فرهنگ و معرفت می‌توان از آنها با عنوان «عوامل رشد فرهنگی یا تعالی‌بخش فرهنگ» برای بنا نهادن یک بنیان بلند و شکوهمند از فرهنگ ناب و کریمانه برای انسان مُکرَّم یاد کرد؛ چراکه نگاه و نظر پروردگار درباره انسان آن است که او را گرامی داشته و بر بسیاری از مخلوقات در جهان هستی برتری بخشیده است: «وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ... وَ رَزَقْناهمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهمْ عَلى‏ کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»(إسراء: 70)
از سوی دیگر، دعوت مستمر پیروان دین به تحکیم و تقویت ایمان خویش تا رسیدن به مقام «تقوی» که همین امر خود یکی از شاخصه‌های کیفی و از سنگین‌کننده‌های توشه و میزان اعمال نیکوی انسان شمرده شده است، عمدتا به حوزه «حق الناس» مرتبط است که مقصود از آن پاسداشت حقوق مردم است: «فَاتَّقُوا اللَّه مَا اسْتَطَعْتُمْ... »(تغابن: 16) و «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِه...» (آل‏عمران: 102)
علاوه‌بر آن، بخش قابل‌توجهی از احکام و آداب دینی که به‌عنوان عادات و آداب ستودنی به شمار آمده است و مورد تحریض و تشویق قرار گرفته، رعایت حقوق و حرمت مردم را سو‌گیری می‌کند. به‌عنوان نمونه منع غیبت، تجسس، دروغ‌گویی، تهمت، افترا، شایعه‌پراکنی، سرقت، غصب اموال، کم‌فروشی و ضایع کردن اموال مردم در ابعاد و عرصه‌های گوناگون و... که تعداد اندکی از لیست بسیار بلندی از این‌گونه امور ناپسند و ممنوعه به شمار می‌آید، باید به‌عنوان بازآفرینی و پالایش فرهنگی در دین مبین اسلام شناخته شود و به شمار‌ آید که فروکوبنده هوس‌ها و زیاده‌طلبی‌ها، خودبرتربینی‌ها و... زنده‌کننده خصلت‌های پاک برای شکل‌گیری زندگی‌های آرام و همراه با صلح و سلم و آسایش است: «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّه لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» (بقرة: 208)
به‌عنوان مثال، ازجمله آداب و رفتاری که همه ادیان الهی آن را به‌صورت موکد مطرح کرده‌اند بلکه عقل زلال و بی‌شائبه بشری هم بر آن صحه می‌گذارد، مساله «صداقت» است. صداقت و راستی دامنه وسیعی دارد و ابعاد و حوزه‌های گسترده‌ای از زندگی بشری از اندیشه‌های سرنوشت‌ساز گرفته تا سخنان عادی را در بر می‌گیرد. البته صداقت صرفا در سخن گفتن -چه علمی و چه غیرعلمی- محدود نمی‌شود بلکه کردار و حتی حرکات و سکنات اشاره‌دار و اثربخش افراد نیز می‌تواند تجلی و تجسم صداقت یا بی‌صداقتی باشد. روشن است که گفتار و رفتار صادقانه ممکن است هزینه‌های مادی هم برای افراد داشته باشد لکن اگر صداقت همان‌گونه که دین از پیروان و رهروان خود درخواست کرده به‌عنوان فرهنگ عمومی و سبک گفتاری و رفتاری مورد‌تجلیل در میان جامعه متدینان جای‌گیر بلکه فراگیر شود، هزینه دنیایی برای صادقان در بر نخواهد داشت یا بسیار ناچیز خواهد بود و بالعکس هزینه‌های بی‌صداقتی افزایش خواهد یافت ولی متاسفانه در جوامعی که صداقت درّ نایابی است و بی‌صداقتی سکه رایج آن جامعه است، رفتار صادقانه و به دور از مصلحت‌گرایی‌های دروغین و محافظه‌کاری‌های منافقانه در برخی عرصه‌های اجتماعی برای افراد هزینه‌بر خواهد بود. هرچند این امر از چشم همیشه بیدار خداوند پنهان نمی‌ماند و رعایت و عنایت ‌الهی را برای صادقان به‌دنبال دارد و جبران‌مافات خواهد شد. باید اذعان کرد که در دنیای مدرن و پسامدرن در عرصه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر همچون سیاست، اقتصاد، فرهنگ، هنر، مدیریت و کسب یا آموزش دانش و... همچنان صداقت بهترین ابزار برای تامین عدالت و قرار گرفتن امور در جای مناسب خود است و تنها از رهگذر صداقت است که سیاستمداران رشید عرصه بر دغل‌بازان تنگ خواهند کرد و جامعه از نیرنگ و فریب آنها در امان خواهند ماند. در عرصه اقتصاد این صداقت است که می‌تواند گره‌های کور بسیار از مشکلات را بگشاید و بر زیاده‌طلبی‌ها و طمع‌ورزی‌ها مهر پایان زند و... 
مهم‌تر آنکه صداقت مبنای اصلی اعتماد‌آفرینی در جامعه است. خواه این جامعه به وسعت یک کشور پهناور چون ایران عزیز باشد یا حتی به گستره حوزه ارتباطات و تعاملات بین‌المللی. اعتماد موتورمحرکه رنگ و رونق گرفتن زندگی جمعی است. لذا اینجاست که ارج و عظمت کلام حق‌تعالی آشکار می‌شود آنجا که فرموده: «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ کونُوا مَعَ‌الصَّادِقینَ» (توبه: 119) اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید و همراه با راستگویان باشید. گرچه برحسب اسباب و شرایط نزول این آیه و امثال آن را به ماجراهایی که درصدر اسلام رخ داده، ارتباط داده‌اند؛ لکن همان‌گونه که در رهنمودهای اولیای معصوم و مفسران راستین قرآن آمده آیات قرآن صرفا به موارد نزول آنها محدود نمی‌شود بلکه تا روز قیامت همه موارد مشابه و همسان را در بر می‌گیرد. (تفسیر فرات کوفی، صص ۱۳۹-۱۳۸) علاوه‌بر آن صداقتی که در آیه مطرح شده نباید محدود به یک بُعد شود بلکه صداقتی تامّ و شامل است که لازم است در زوایای گوناگون زندگی فردی و جمعی مسلمانان نمایان شود. 
با توجه به آنچه گذشت نتیجه‌ای که از این مقال می‌توان گرفت آن است که هرچند در تعلیل فلسفه اصلی اوامر و شرایع الهی از تعبیر مصالح و مفاسد استفاده شده است به این معنا که جهت‌گیری احکام الهی دفع ضرر و زیان‌های دنیوی و اخروی و کسب منافع حلال و حقیقی برای انسان است؛ لکن برمبنای کرامت و گرامیداشتی که خداوند در قرآن از انسان به عمل آورده است و با توجه به این نگاه کریمانه خداوند نسبت به انسان می‌توان فلسفه دستورات و برنامه‌های جامع دینی را علاوه‌بر مبنای مصالح و مفاسد، پیرایش فرهنگی، تعالی‌بخشی به فرهنگ و آداب و رسوم انسانی همسو با منزلت و موقعیت بلندی که انسان در نظام آفرینش از آن برخوردار است، دانست. 
به امید روزی که به جای عمل کردن و سخن گفتن از معارف دینی برمبنای صرف سود و زیان آن هم سود و زیان مادی، عمل و سخن ما از آموزه‌های دینی براساس دستیابی به فرهنگ متعالی و آراسته‌شدن به آداب شایسته انسانی صورت گیرد.

در این رابطه بیشتر بخوانیم:

تعالی‌بخشی فرهنگی ادیان الهی(لینک)