تاریخ : Sun 17 Jul 2022 - 05:00
کد خبر : 73029
سرویس خبری : نقد روز

تحقیر گاو شیرده

بایدن پس از شکست سفرش به منطقه با لحنی کم‌سابقه میزبان سعودی را نواخت

تحقیر گاو شیرده

وضعیت آمریکا درمنطقه هیچ‌گاه به دشواری شرایط کنونی نرسیده است زیرا پیش‌تر دچار شکست‌هایی درمنطقه می‌شد اما حداقل احترامش محفوظ بود.

سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بین‌الملل: گردوغبار عملیات روانی رسانه‌های غربی علیه روسیه فرو نشسته است. ولادیمیر پوتین و مشاورانش جمع‌بندی درستی درباره توانمندی‌های روسیه و ناتوانی‌های غرب داشتند که بی‌واهمه وارد جنگ با اوکراین شدند تا به‌زعم خود گسترش ناتو را متوقف کنند. اوکراین اگر از زیر چنگال‌های «خرس روسی» هم نجات پیدا کند، شاید هیچ‌گاه نتواند حضور ناتو را درون مرزهایش جشن بگیرد. این جنگ علاوه‌بر اوکراین و ولادیمیر زلنسکی، آینده تیره و تاری را برای اروپا و آمریکا رقم زده است. رشد بی‌اندازه قیمت محصولات غذایی به‌دلیل عدم صادرات از اوکراین و همچنین افزایش قیمت سوخت در اروپا و آمریکا و نگرانی از کمبود انرژی در زمستان باعث شده است جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا، راهش را کج کند و برای رفع تشنگی سوخت اروپا و آمریکا به غرب آسیا سفر کند و از سر ناچاری با محمدبن‌سلمان، ولیعهد سعودی دیدار و گفت‌و‌گو کند.
او هفته گذشته پس از گذشت نزدیک به 540روز از ورودش به اتاق بیضی‌شکل‌کاخ سفید، در سفری چهارروزه وارد غرب آسیا شد تا ضمن دیدار و گفت‌و‌گو با سران رژیم‌صهیونیستی، با رهبران کشورهای عربی منطقه دیدار و گفت‌و‌گو کند. در این سفر، به‌طور حتم سخت‌ترین تصمیم برای بایدن، دیدار و گفت‌وگویش با ولیعهد سعودی بود. بایدن، بن‌سلمان را مسئول صدور دستور قتل جمال خاشقچی، ستون‌نویس روزنامه واشنگتن‌پست می‌دانست اما پوتین کاری کرده بود که بایدن ناچار به حضور در منطقه و گفت‌وگو با کشورهای صادرکننده نفت شده بود. درحالی‌که سیاستمداران آمریکایی هرروزه درمورد «استقلال انرژی» صحبت و آن را به این معنا تعبیر می‌کردند که خاورمیانه دیگر یک موضوع درجه یک برای واشنگتن نیست؛ چراکه ایالات‌متحده بیشتر روی چین، کرونا و آب‌وهوا و اکنون اوکراین متمرکز است، بایدن روز جمعه وارد عربستان‌سعودی شد تا برای پاییز و زمستان غرب، راه نجاتی پیدا کند. در عربستان محمدبن‌سلمان، ولیعهد عربستان از وی در کاخ سلطنتی استقبال کرد. سفر بایدن به عربستان‌سعودی با توجه به اینکه اطلاعات آمریکا، ولیعهد را مسئول صدور دستور قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار مخالف دانسته است، انتقادهایی را به‌دنبال داشته است. بایدن از سفر خود با بیان اینکه این سفر برای امنیت ایالات‌متحده حیاتی است، دفاع کرده است. منظور بایدن از امنیت ایالات‌متحده، بیش از هر چیز رسیدگی به افزایش قیمت گاز بود. او حتی برای تامین نظر متحدانش تلاش کرد بگوید می‌خواهد رهبری آمریکا را در خاورمیانه حفظ کند و قول داد دولتش برای جلوگیری از پرکردن خلأ قدرت توسط چین و روسیه و ایران در منطقه خواهد ماند. در جریان این سفر برخی توافقنامه‌ها مورد تصویب قرار گرفت اما مشخص نیست این توافق‌ها تا چه اندازه بتواند جنبه واقعی به‌خود بگیرد. به‌عنوان مثال، آمریکا ادعا کرد عربستان‌سعودی «از توازن بازار جهانی نفت برای رشد اقتصادی پایدار حمایت خواهد کرد»، بدون اینکه مشخص کند سعودی‌ها و متحدان‌شان در امارات‌متحده‌عربی چه مقدار نفت اضافی از پاییز تولید خواهند کرد؟ مشخص نیست این سفر تا چه میزان می‌تواند اروپا را برای تامین انرژی در فصل سرما امیدوار نگه دارد اما حفظ فاصله کشورهای نفت‌خیز با اروپا و غرب در تقابل با روسیه، نشان از آن دارد که کشورهای عربی تا میزان زیادی نسبت به آمریکای2022 آگاهی پیدا کرده‌اند. آمریکا جدا از این، در ایجاد ائتلاف بین متحدانش علیه ایران نیز موفق نبوده است و میان سران کشورهایی که در نشست جده شرکت کردند، اختلافات شدیدی درمورد سیاست خارجی وجود دارد. به‌عنوان مثال، عربستان‌سعودی و بحرین در تلاش هستند تا ایران را به انزوا بکشانند و آنها را تحت‌فشار قرار دهند. ازسوی دیگر، عمان و قطر روابط دیپلماتیک مستحکمی با ایران دارند و به‌عنوان میانجی برای مذاکرات واشنگتن و تهران عمل کرده‌اند. شاید همین اختلافات نیز باعث شده وزیر امور خارجه عربستان بگوید «چیزی به‌نام ناتوی عربی وجود ندارد و من نمی‌دانم این اسم را چه کسی اختراع کرده و از کجا آمده است.»

  عوامل موثر در سفر طولانی اما کم‌حاصل بایدن
با وجود تبلیغات بی‌سابقه درباره اهمیت سفر بایدن به غرب آسیا اما این سفر در حوزه دستاوردها به شکل کم‌سابقه‌ای کم‌اهمیت جلوه کرده است. سخنرانی صرف در فلسطین اشغالی و همچنین استقبال سرد از او در جده عربستان سعودی چندان با آنچه رسانه‌ها پیرامون این سفر تبلیغ می‌کردند همخوانی نداشت.
این اتفاق درحالی رخ می‌دهد که وضعیت آمریکا در منطقه هیچ‌گاه به دشواری شرایط کنونی نرسیده است زیرا پیش‌تر واشنگتن هرچند دچار شکست‌هایی در منطقه می‌شد اما حداقل احترام و نفوذش در میدان متحدانش محفوظ بود. نباید از دلایلی که در وارد آمدن چنین شکست‌هایی آن هم به آمریکا نقش دارند به آسانی گذشت. از این رو در ادامه به بررسی دلایل شکست سفر بایدن به منطقه پرداخته‌ایم.

1. عدم وجود نقطه اتکا
آمریکا در دهه 70 میلادی برای تقویت تسلطش بر منطقه و قابل‌مدیریت‌تر ساختن آن سیاست «دو ستونی» مشهور نیکسون را در پیش گرفت که در آن ایران و عربستان به‌عنوان دو متحد آمریکا وظیفه برقراری ثبات در غرب آسیا را برعهده داشتند.
امروز آمریکا رژیم‌صهیونیستی و عربستان سعودی را دو ستون اصلی خود در منطقه می‌داند و نفوذ خود در غرب آسیا را براساس این دو رژیم بنا کرده است. به همین دلیل حتی در صورتی که آمریکا قدرتمند باشد ضعف این دو ستون می‌تواند به متزلزل شدن تسلط واشنگتن در منطقه منجر شود.

1-1. رژیم‌صهیونیستی
رژیم‌صهیونیستی به دلیل بحران‌های سیاسی اساسا قابل پیش‌بینی و قابل اعتماد نیست. این رژیم از لحاظ اجتماعی دچار مشکلاتی شده که این مشکلات در سیاست آن نیز انعکاسی ملتهب‌کننده داشته‌اند.
در سال‌های اخیر رژیم‌صهیونیستی به دلیل شکست و محاصره شدن از سوی محور مقاومت که روبه‌رو شدن با تهدید موجودیتی را برای این رژیم در پی داشته، شاهد افزایش گرایش‌های راست‌گرایانه بوده است.
راست‌گرایان افراطی که به‌شدت بر دیدگاه‌های برتری‌طلبانه نژادی و همچنین مذهبی متکی هستند، جامعه رژیم‌صهیونیستی را با دشواری‌هایی روبه‌رو کرده‌اند.
در رژیم‌صهیونیستی از یک‌سو راست‌های تندرو سنتی حضور دارند که دارای رویکردهایی مذهبی هستند و از سوی دیگر راست‌های تندرو جدید که سکولار بوده اما به دلیل روبه‌رو شدن رژیم‌صهیونیستی با تهدید موجودیتی به سمت راست‌گرایی متمایل شده‌اند. با این حال جمعیت راست‌گرایان مذهبی سنتی در جامعه رژیم‌صهیونیستی در سال‌های اخیر افزایش یافته و آنها امروز دیگر اقلیت کوچک گذشته نیستند.
به‌طور کلی رشد راست‌گرایی مذهبی سنتی بیشتر به دلیل نرخ رشد بالا در خانواده‌های مذهبی بوده است. از این رو دو نوع از راست‌گرایی افراطی در جامعه رژیم‌صهیونیستی وجود دارد که یکی حاصل تغییرات جمعیتی و دیگری حاصل تحولات اجتماعی است.
 راست‌گرایی به دلیل تندروی برتری‌طلبانه خود، برخلاف چپ‌گرایی که می‌تواند دربردارنده دیدگاه‌های عدالت‌طلبانه باشد، می‌تواند در صورت بروز تکثر رهبران به بی‌ثباتی سیاسی منجر شود. آنچه راست‌گرایان را از تفرقه حفاظت می‌کند ظهور شخصیت‌های کاریزماتیک است مانند هیتلر در آلمان یا دونالد ترامپ در آمریکا. در رژیم‌صهیونیستی نیز برای دست‌کم 10 سال بنیامین نتانیاهو چنین نقشی را ایفا می‌کرد اما ضعف وی و افزایش نیروی گریز از مرکز باعث شد تا راست‌گرایان رژیم‌صهیونیستی نیز لاجرم به تفرقه دچار شوند.
درحال حاضر التهاب راست‌گرایی رژیم‌صهیونیستی را دچار آسیب کرده است. از این رو رژیم‌صهیونیستی به چنان مشکلی مواجه شده است که مجبور شده از سال 2018 تاکنون 4 انتخابات زودهنگام پارلمانی برگزار کند و هم‌اکنون نیز در انتظار پنجمین انتخابات است. چنین وضعیتی حاکی از آن است که آمریکا برای اجرای برنامه‌هایش در منطقه نمی‌تواند نقطه اتکای مناسبی بیابد.

1-2. عربستان سعودی
عربستان سعودی دیگر متحد برجسته آمریکا در منطقه است که از مشکلات گسترده‌ای رنج می‌برد. در حوزه حکومتی، ملک بن‌سلمان دچار مشکلاتی است که باعث شده بود برای مدت زیادی از حکومت دور بماند؛ هرچند اقدامات محمد بن‌سلمان به‌گونه‌ای بود که ملک سلمان مجبور شد پس از مدت زیادی دوری از صحنه سیاسی بار دیگر به شکل مستقیم‌تری وارد شود تا بتواند در فضای داخلی و همچنین روابط خارجی کشورش توازن برقرار سازد.
بهبود وضعیت در حوزه داخلی و خارجی پس از ورود ملک بن‌سلمان موجب شد موقعیت متزلزل شده بن‌سلمان نیز مجددا تقویت شود، هرچند برای مدتی نقشش برخلاف جایگاهش تضعیف شد.
با این وجود به نظر می‌رسد خاندان سلمان همچنان نگران فرآیند جانشینی هستند به‌ویژه با مرگ ملک سلمان که باتوجه به کهولت سن وی احتمال آن بالاتر رفته است. از سوی دیگر در پرونده‌های دیگری مانند یمن نیز سعودی‌ها ناکام شده‌اند. این وضعیت حکومت سعودی را نیز دچار التهاب ساخته است. تندروی‌های ملک سلمان برای به ولایت‌ عهدی رساندن فرزند جوانش در کنار تندروی‌های ولیعهد جوان موجب شده در سایه ناکامی‌ها در سیاست خارجی احتمالاتی چون کودتای داخلی همواره در عربستان قوی باشند. چنین بی‌ثباتی‌هایی عربستان را هم از نقاط اتکای قابل‌اعتماد همانند رژیم‌صهیونیستی خط می‌زند.

2 .عدم اطمینان متحدان آمریکا نسبت به مفهوم ناتوی منطقه‌ای
اعلام ناتوی منطقه‌ای از سوی بسیاری همان مفهوم کاهش تعهدات آمریکا در منطقه را داراست؛ چراکه تا پیش از این با وجود روبه‌رو شدن منطقه با تهدیدات بسیار گسترده چنین ائتلافی تشکیل نشده و این آمریکا بود که ابتکار عمل میدانی را در دست داشت.
هدف آمریکا از ایجاد ناتوی منطقه‌ای تامین منافعش بدون مصرف شدن توان این کشور است. متحدان آمریکا در این شرایط تمام هزینه‌های تامین امنیت‌شان را بر دوش می‌کشد و همزمان نیز منافع آمریکا را تامین می‌کنند. این موضوع مطلوب متحدان آمریکا در منطقه نیست و از این رو آنها روی خوشی به رئیس‌جمهور آمریکا نشان نداده‌اند. به زعم متحدان این کشور یکی از نتایج عدم همراهی با بایدن برای تشکیل ناتوی منطقه‌ای می‌تواند استمرار درگیر ماندن آمریکا در منطقه باشد.
از سوی دیگر کشورهای منطقه می‌دانند هنگامی که ناتوی منطقه‌ای تشکیل شود احتمالا این موضوع به‌عنوان یک پیشران برای آمریکا جهت احیای توافق هسته‌ای خواهد بود. آمریکایی‌ها احیای توافق را یکی از لازمه‌های مدیریت از دور خود در منطقه می‌دانند. هنگامی که واشنگتن خیالش از بابت به‌هم خوردن توازن منطقه‌ای راحت شود آنگاه سریع‌تر تعهداتش در منطقه را کاهش خواهد داد.

3. حضور اشباع‌کننده قدرت‌های دیگر
هدف فوری از ایجاد ناتوی منطقه‌ای مقابله موثر با ایران است. با این حال یکی از مشکلاتی که چنین ایده‌ای از آن رنج می‌برد برداشت غیردقیق از وضعیت منطقه و قدرت‌های حاضر در آن است.
حقیقت آن است که قدرت‌های زیادی وارد غرب آسیا شده‌اند و دیگر با نگاه سنتی نمی‌توان به آن نگریست. امروز به شکل قدرتمندی محور مقاومت، روسیه و حتی چین وارد منطقه شده‌اند و منطقه با سه دهه و حتی چهار دهه قبل متفاوت است.
محور مقاومت امروز بر سرزمین‌های وسیعی مسلط شده است، درحالی که پیش‌تر صرفا در ایران را شامل می‌شد اما امروز حضوری قدرتمند و مسلط در عراق، سوریه، لبنان، یمن و حتی فلسطین دارد. این قدرت وسیع که شامل شبکه‌ای قدرتمند از گروه‌های مقاومت با قابلیت پایداری در مقابل تهدیدات است، نقشه سیاسی منطقه را متحول ساخته است.
چنین وضعیتی حتی تا چند سال پیش نیز وجود نداشت زیرا گروه‌های تروریستی بخش‌های وسیعی از سوریه و عراق را در اختیار خود داشتند و یمن نیز زیر حملات سنگین ائتلاف متجاوز غربی-عربی قرار داشت؛ موضوعی که امروز رفع شده و محور مقاومت در سرزمین‌های مزبور به آرامش و تسلط رسیده است.
محور مقاومت به رهبری ایران اما تنها یکی از بازیگران عمده منطقه است که در بخش‌های وسیعی از منطقه حتی قدرتی فراتر از آمریکا و متحدانش دارد.
در سویی دیگر روسیه نیز از سال 2015 به شکل جدی وارد منطقه شده و استقرار سنگینی در سوریه دارد. نیروهای زمینی، دریایی و هوایی این کشور در سطوح و شاخه‌های مختلف‌شان در سوریه مستقر هستند و همزمان از سوی پایگاه‌هایی در خاک اصلی این کشور نیز پشتیبانی می‌شوند به‌گونه‌ای که ناوگان دریای خزر نیروی دریایی روسیه وظیفه پشتیبانی موشکی از نیروهای این کشور در سوریه را برعهده دارد و همزمان بمب‌افکن‌های دوربرد روس‌ها نیز قادر به رسیدن به سوریه هستند. از سوی دیگر دستگاه دیپلماسی و نهادهای اقتصادی روسیه نیز در هماهنگی با نیروهای مسلح این کشور در سوریه فعالیت می‌کنند. روسیه در کنار این مساله در عراق و لبنان نیز با برخی از جریانات همکاری‌هایی دارد به‌ویژه در اتاق 1+4 در بغداد که شامل همکاری 4 کشور منطقه یعنی ایران، عراق، سوریه و لبنان با روسیه است. در لبنان و فلسطین نیز روس‌ها فعال‌تر از گذشته شده‌اند که این فعال شدن‌ها به نوعی انعکاسی از حضور این کشور در سوریه است. این حضور باعث شده تا دیگران از یک‌سو به دلیل هراس از حضور روسیه با آن وارد معامله شوند و از سوی دیگر چنین حضور ناگزیری را حتی فرصتی جهت جلب متحد ببینند.
چین نیز که تا پیش از این اساسا قدرت نفوذگر شناخته نمی‌شد برنامه نفوذ جهانی خود را از طریق «ابتکار کمربند جاده» کلید زده است. هرچند نفوذ چین از این طریق ابتکار اقتصادی به حساب می‌آید اما به نظر می‌رسد چین به دنبال ارائه پیوست‌های امنیتی برای آن نیز هست. سال گذشته میلادی بود که رسانه‌ها خبر دادند آمریکا موفق شده یک پایگاه نظامی درحال ساخت چین را در امارات کشف کند. پس از کشف این پایگاه که در قالب تاسیسات‌بندی درحال ساخت بود فشارهای واشنگتن به ابوظبی باعث شد تا ساخت آن متوقف شود.
درحقیقت امروز بسیاری از عرصه‌های سرزمینی، نظامی و سیاسی منطقه توسط قدرت‌های غیرغربی اشباع شده است.

4. رویایی بودن سروری یافتن رژیم‌صهیونیستی در منطقه
آمریکا تلاش دارد با توسل به فشار‌های سنگین خود رژیم‌صهیونیستی را در منطقه ادغام کرده و رهبری جریانات را نیز به دستان این رژیم بسپارد اما در هرحال شرایط منطقه به‌گونه‌ای نیست که کشورهای منطقه حاضر باشند برتری تل‌آویو را بپذیرند.
حتی در میان متحدان آمریکا نیز کشورها دلایل بسیاری برای عدم قبول سروری آمریکا دارند. ترکیه هنگامی که خود داعیه‌دار احیای امپراتوری عثمانی است شاید قدرت یا حتی نفوذ رژیم‌صهیونیستی را تا سطحی به رسمیت بشناسد اما سپردن رهبری منطقه به این رژیم را نمی‌تواند هرگز تحمل کند.
حتی کشورهای بسیار کوچک‌تر و کم‌داعیه‌دارتر از ترکیه نیز دیگر زیربار چنین وضعیتی نمی‌روند. امارات و قطر پس از تحولات موسوم به بهار عربی جایگاه متفاوتی یافته‌اند. با ضربه خوردن بسیاری از دولت‌های مشهور عرب در مصر، لیبی، سوریه و همچنین فروپاشی داخلی در عراق یعنی کشورهایی که جزء داعیه‌داران رهبری جهان عرب بودند، نقش کشورهای ثروتمند حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به‌شدت افزایش یافت.
امارات در مصر، اتیوپی، عراق، لیبی و به‌ویژه یمن نمونه‌های موفقی از یک حضور منطقه‌ای را به نمایش گذاشته و به شکل توامان در حوزه‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی در این جبهه‌ها به دستاوردهایی رسیده است.
در سوی دیگر قطر نیز تقویت‌کننده حکومت اسلام‌گرایان در ترکیه به حساب می‌آید. دوحه در جریان تحولات بهار عربی خود را در برابر وضعیتی دید که اخوانی‌ها در مصر و تونس به راس قدرت رسیدند، در لیبی در شورای انتقالی حضوری قابل‌توجه داشتند و همزمان در سوریه نیز در آستانه فتح دمشق بودند. قطر هنگامی که چنین موقعیت‌هایی را دیده و به عرصه‌های کلان ورود کرده است دیگر برایش پذیرش سروری یک رژیم‌صهیونیستی تضعیف شده، دشوار خواهد بود.
درحقیقت قطری‌ها به وضوح دیده‌اند که مقامات صهیونیست از طریق آمریکا به این کشور فشار می‌آورند میان غزه و تل‌آویو میانجیگری کند؛ اقدامی که اگر دوحه آن را انجام ندهد تنش‌ها علیه صهیونیست‌ها در داخل سرزمین‌های اشغالی کاهش نمی‌یابد. دوحه هنگامی که چنین ضعفی را از تل‌آویو سراغ دارد به سختی زیربار سروری یافتن رژیم‌صهیونیستی در منطقه می‌رود. حتی اگر قطری‌ها تحت شرایطی مجبور به پذیرش درخواست آمریکا شوند همراهی همدلانه‌ای با سروری رژیم‌صهیونیستی در منطقه نخواهند داشت. موضوعی که حتی در حین حضور بایدن در منطقه نیز مشهود است.

5. ضعف کشورهای متحد آمریکا
هنگامی که آمریکا در دهه 80 میلادی وارد خلیج‌فارس شد و در دهه 90 میلادی نیز دست به استقرار نیروی زمینی در منطقه زد استدلالش بر این مبنا قرار داشت که باید از متحدانش در برابر تهدید‌ها محافظت کند. واشنگتن امروز در شرایطی که متحدان آمریکا کماکان قدرتمند نیستند قصد دارد با کاهش حضور خود در منطقه از آنها ائتلافی نظامی بسازد تا ضمن دفاع از خود از منافع آمریکا نیز حفاظت کنند. این مساله به‌نوعی در تناقض با استدلالی است که آمریکا برمبنای آن مجبور به استقرار گسترده در منطقه شد. واشنگتن در وضعیت کنونی درحالی که متحدانش به اندازه کافی ضعیف هستند قصد دارد تعهدات خود در منطقه را که در سطح فعلی نیز برای متحدانش کافی نبوده است، کاهش دهد.

6. تعارض شدید میان منافع خارجی بازیگران
در حوزه‌های مختلف تعارض منافع میان متحدان می‌تواند به بروز واگرایی در ائتلاف‌ها بینجامد. درحالی‌که آمریکا به دنبال توافق هسته‌ای برای کاهش قیمت انرژی، کاهش حضور در منطقه و تمرکز بر چین و روسیه است؛ مقامات صهیونیست به چند دسته تقسیم شده‌اند. عده‌ای بر این نظرند که اقدام آمریکا در خروج از توافق هسته‌ای اشتباه بوده و به زیان رژیم تمام شده است. عده‌ دیگری به‌طور کامل با هرگونه احیای برجام مخالفند. دسته‌ای نیز می‌گویند هرچند توافق هسته‌ای خطرناک است اما رژیم‌صهیونیستی امروز توان مخالفت با آن را ندارد زیرا این موضوع می‌تواند به انزوایش در چنین حوزه‌ای منجر شود. مقامات سعودی نیز تقریبا به صورت یکپارچه احیای توافق هستند.
 این تعارضات صرفا در حوزه توافق هسته‌ای است و در حوزه‌های دیگر نیز گسترش یافته است به‌گونه‌ای که اقدامات سعودی‌ها در سال‌های اخیر تبعات گسترده‌ای برای دولت آمریکا و قدرت نرم این کشور به دنبال داشته است زیرا کماکان قتل جمال خاشقچی یک معضل در روابط واشنگتن و ریاض است.

7. اختلافات دوجانبه آمریکا با سطوح سیاسی عربستان و رژیم‌صهیونیستی
دولت دموکرات بایدن پیش‌تر قول داده بود سیاست چک سفید در مقابل عربستان را تغییر دهد. این سیاست طعنه‌ای بر ترامپ بود که در برابر اقدامات سعودی در یمن و قتل خاشقچی سکوت می‌کرد.
در مقابل دموکرات‌ها تلاش کرده‌اند فشارهای حقوق بشری را به عربستان افزایش دهند؛ موضوعی که خشم سعودی‌ها را در پی داشته است.
روابط آمریکا با رژیم‌صهیونیستی نیز از زمینه‌های التهاب برخوردار است. در رژیم‌صهیونیستی دولت دموکرات بایدن و حتی یهودیان حاضر در آن چندان با جریان مسلط جامعه این رژیم که راست‌گرایی افراطی است، هم‌راستا نیستند.
هرچند لاپید که امروز با دموکرات‌ها از لحاظ سیاسی نزدیک‌تر به‌شمار می‌رود نخست‌وزیری را برعهده دارد اما این مسئولیت موقت بوده و استمرار حضورش در قدرت با اما و اگر روبه‌رو است.