تاریخ : Sat 16 Jul 2022 - 04:10
کد خبر : 72999
سرویس خبری : نقد روز

سال ۸۸ محاسبات تیم اوباما درباره ایران اشتباه بود

همزمان با سفر جو بایدن به منطقه، بازخوانی روایت حسین موسویان از چهره‌های نزدیک به منابع سیاست خارجی آمریکا درباره تحلیل غلط واشنگتن قابل تأمل است

سال ۸۸ محاسبات تیم اوباما درباره ایران اشتباه بود

علاقه دولت بایدن به تداوم سیاست‌ کارزار فشار حداکثری علیه ایران علی‌رغم اذعان به شکست آن، نشان‌دهنده این امر است که دستگاه محاسباتی دولت بایدن همچنان همان خطاهایی را دارد که دولت اوباما پیش‌تر با کج‌فهمی و تحلیل‌های سست مرتکب آن شده بود؛ خطاهایی گسترده که بایدن هنوز از آن درس نگرفته و به‌دنبال تکرار آن در مقیاسی بزرگ‌تر و خسارت‌بارتر است.

فرهیختگان: سفر بایدن به منطقه بهانه خوبی‌ است تا با بررسی آثار مکتوب ازجمله مطبوعات و کتاب‌های نوشته‌شده در این حوزه، به تاریخچه مواجهه‌های دستگاه سیاست خارجی آمریکا با کشورمان در مقاطع مختلف تاریخی بپردازیم. مواجهه‌ای که در بیش از چهار دهه‌ای که از شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد، دائما با رویکردی خصمانه دنبال شده، اما این رویکرد خصمانه، در دولت‌های مختلف آمریکا در قالب‌های متفاوت و گاه متضادی بروز و ظهور داشته است. یکی از مصادیق خاص این قالب‌ها، رویکرد درظاهر متفاوت دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهور دموکرات این کشور در مواجهه با پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران است. رئیس‌جمهوری که ابتدا با رویکردی ظاهرا دوستانه و از سر حسن‌نیت برای گفت‌وگو با ایران پا پیش گذاشت اما در تغییر رویکردی ناگهانی و پس از اتفاقات تلخ بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 در کشورمان با ادبیاتی تهدیدآمیز صحبت از امکان تغییر حکومت در ایران کرد. در این‌باره و در تشریح واقعیت‌های میدانی و عواملی که منجر به تغییر رویکرد دولت دموکرات آمریکا در مواجهه با کشورمان شد، مقالات و مکتوباتی نوشته شده است اما آنچه در برخی نوشته‌ها جلب‌توجه می‌کند، بررسی اثر اغتشاش‌های شکل‌گرفته بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال و لشکرکشی خیابانی حمایت‌شده از سوی چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب در آن ماه‌هاست. تحولات پرهزینه‌ای که علاوه‌بر ضربه‌زدن به انسجام ملی ایرانیان، منجر به خصمانه‌تر شدن ادبیات دشمنان جمهوری اسلامی هم شد. یکی از شاخص‌ترین این رویکردهای خصمانه به سخنرانی‌های مکرر مقامات دولت وقت آمریکا و تغییر لحن آنان پیش و پس از اغتشاشات آن سال بازمی‌گردد. در ادامه، به بررسی یکی از مکتوبات موجود در حوزه روابط ایران و آمریکا پرداخته‌ایم. کتاب «ایران و ایالات متحده؛ نگاهی از درون گذشته‌ای شکست‌خورده و مسیری به‌سوی مصالحه» به قلم سیدحسین موسویان. اهمیت این کتاب از آنجا‌ست که نویسنده در آن، به واقعیت‌ها و مولفه‌هایی می‌پردازد که دستگاه‌ محاسباتی دولت وقت آمریکا را به این نتیجه رساند که می‌توان با تغییر رویکردی ناگهانی در مواجهه با ایران و حمایت از معترضان کف خیابان، جمهوری اسلامی را تا مرز براندازی پیش برد. محاسباتی که در فاصله کمتر از یک سال به‌کلی غلط از آب درآمد.
در گزارش امروز، بخش‌هایی از کتاب «ایران و ایالات متحده؛ نگاهی از درون گذشته‌ای شکست‌خورده و مسیری به‌سوی مصالحه» را با هدفی که به آن اشاره شد مورد بررسی قرار داده‌ایم. واکاوی آنچه در این کتاب آمده است از آن‌جهت اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم سیدحسین موسویان، نویسنده این کتاب کیست و اشاره او به تحولات سال 88 و اثر آن تحولات بر خطای شکل‌گرفته در دستگاه محاسباتی وزارت خارجه دولت وقت آمریکا چه معنایی دارد. موسویان، دیپلمات باسابقه و از مذاکره‌کنندگان ارشد ایران در دوران ریاست حسن روحانی بر تیم مذاکره‌کنندگان کشورمان در جریان مذاکرات هسته‌ای ایران در ابتدای دهه 80 است. او همچنین به‌دلیل مشارکت در تاسیس حزب اعتدال و توسعه و باورهای سیاسی‌اش، در تقسیم‌بندی رایج احزاب در ایران، یک اصلاح‌طلب محسوب می‌شود. در گزارش امروز «فرهیختگان» شاهد نتیجه واکاوی نکات موجود در کتاب موسویان و ارتباطی که این نکات مهم با تحولات سال 88 در ایران دارد، خواهید بود. همچنین در ادامه، به بررسی تطبیقی رفتار دولت بایدن و مشابهت‌های رویکردهای سیاست‌خارجی او با خطاهای محاسباتی شکل‌گرفته از سوی مقامات سیاست خارجی دولت‌های دونالد ترامپ و باراک اوباما پرداخته‌ایم که مصادیق آن را در بخش دوم گزارش می‌خوانید.

  دامنه پربسامد تحلیل‌های غلط اوباما از ایران و منطقه
دموکرات‌های ایالات متحده تاکنون سعی کرده‌اند در انظار جهانی تصویری عقلانی و منطقی از خود نشان دهند؛ اما به‌مرور زمان و هرچه می‌گذرد، از حقایقی پرده برداشته می‌شود که تصویر عقلانی و دموکراتیک آنها در سطح بین‌المللی و جهانی زیرسوال می‌رود. باراک اوباما که هشت سال یعنی از سال‌های 1387 تا 1395 بر صندلی ریاست‌جمهوری کاخ‌سفید تکیه زده بود نیز از این مساله مستثنی نیست. او برخلاف رئیس‌جمهور پیش از خود یعنی جورج دبلیوبوش در جریان مبارزات انتخاباتی چهل‌وچهارمین دوره ریاست‌جمهوری ایالات متحده، خود را از حامیان مذاکره‌ بدون پیش‌شرط با ایران معرفی کرد. با پیروزی اوباما در انتخابات، سیدحسین موسویان می‌گوید آن‌ دسته از ایرانیان و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان که در انتظار فرصتی مطلوب برای بهبود رابطه با آمریکا بودند، به این رویکرد اوباما دل بسته بودند و این رویکرد برایشان منطقی و عقلانی به نظر می‌رسید. موسویان در خلال صحبت‌های خود به رویکرد دولت ایران در زمان اوباما نیز اشاراتی می‌کند و همزمان با اینکه معتقد است دولتی اصولگرا سر کار بود و این دولت درکی از سیاست عقلانی اوباما نداشته، می‌گوید احمدی‌نژاد به‌صورت چراغ‌خاموش بیشتر از هر رئیس‌جمهور میانه‌رو یا اصلاح‌طلبی در پی رابطه با آمریکا بود. موسویان درباره رویکرد دولت احمدی‌نژاد در زمان دولت اوباما نیز در کتاب ایران و ایالات متحده این‌طور روایت کرده است: «او نخستین رئیس‌جمهور ایران بعد از انقلاب اسلامی بود که در آبان 1387 نامه تبریک برای همتای آمریکایی خود با شروعی به این شرح ارسال کرد که علاقه‌مندم تبریکات خود را به مناسبت انتخاب شما به‌واسطه کسب اکثر آرای رای‌دهندگان آمریکایی تقدیم کنم. نامه با لحن آشتی‌جویانه نگارش شده بود و با استقبال از تغییرات اساسی در سیاست‌های دولت آمریکا به‌صراحت اظهار می‌کرد ایران تغییرات واقعی، منصفانه و اساسی آمریکا در سیاست‌ها و اقدامات به‌ویژه در منطقه خاورمیانه را مورد استقبال قرار می‌دهد.
این اظهارات موسویان به تصور غلط اصلاح‌طلبان ایران و احمدی‌نژاد از سیاست دولت اوباما اشاره می‌کند، تصوری که انتظار اقدامات ویژه و عقلانی از اوباما در منطقه خاورمیانه و ایران را می‌کشید. بااین‌حال این تصور اصلاح‌طلبان و احمدی‌نژاد دوام چندانی نداشت، اولین نشانه‌‌های عدم‌ثبات تصویر عقلانی از اوباما، زمانی که کاخ‌سفید هیچ واکنشی به نامه احمدی‌نژاد نداد، بروز پیدا کرد. شاید اگر به این نشانه‌ها توجه می‌شد، اصلاح‌طلبان رادیکال به محاسبات غلط اوباما از تغییر نظام در ایران، تکیه نمی‌کردند و فجایع سال 88 را رقم نمی‌زدند.
دومین مساله‌ای که ضریب خطاهای دولت اوباما را آشکار می‌کرد، به شرح موسویان همزمان شدن اتهامی است که اوباما به جمهوری اسلامی ایران برای پشتیبانی تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتم می‌زند و درعین‌حال سال نوی ایرانیان را تبریک می‌گوید. این مساله مواضع گذشته اوباما را تاجایی زیر سوال می‌برد که اگر اصلاح‌طلبان فقط به جنبه تبریک این پیام اوباما توجه نکرده بودند، چهره‌ نامتعارف و بی‌ثبات او را زودتر می‌توانستند تشخیص دهند که نباید محاسبات غلط او را جدی گرفت.
این سیاست تهدید اوباما البته پاسخ صریحی از رهبر ایران گرفت، که موسویان در این ‌باره شرح می‌دهد: «‌آیت‌الله خامنه‌ای بلافاصله این رویکرد اوباما را به‌مثابه دست چدنی زیر دستکش مخملی تشبیه کرد. و در این سخنرانی اظهار داشت: «آنها سال نو ایران را تبریک می‌گویند، اما در همان زمان ایران را به پشتیبانی از تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی متهم می‌کنند. ملت ما از سیاست تهدید و فریب بیزار است.» در همین حین احمدی‌نژاد بعد از شکست نامه اول، تلاش دوم خود را آغاز کرد. محمد البرادعی در خاطرات خود افشا می‌کند که احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۸ طی نامه‌ای به اوباما و از طریق او، نسبت به آغاز مذاکرات دوجانبه بدون پیش‌شرط و برمبنای احترام متقابل اعلام آمادگی می‌کند. او همچنین در این نامه به چشم‌انداز همکاری با ایالات متحده در افغانستان و سایر موارد اشاره می‌کند، اما این تلاش نیز به سرنوشت نامه اول دچار شد. این درحالی بود که اوباما با نادیده‌گرفتن آشکار احمدی‌نژاد نامه‌ای خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت.»
موسویان در ادامه می‌گوید از منبع موثق شنیده است که اوباما اشتیاق خود را برای برگزاری مذاکرات دوجانبه با هدف بهبود روابط دو کشور و ترویج همکاری‌های منطقه‌ای و جست‌وجو برای حل منازعه بر سر برنامه هسته‌ای ایران به اطلاع رهبر انقلاب رسانده بود. او در این‌باره این‌طور شرح می‌دهد: «این پیام از طریق سفارت سوئیس به وزارت خارجه ایران ارسال شده بود. یکی از سیاستمداران پیشین ایالات متحده به من گفت: «کاخ‌سفید نسبت به این مساله متعجب بود که آیت‌الله خامنه‌ای با لحنی محترمانه به این نامه پاسخ داده بود. او در این نامه، گلایه‌ها و شکایت‌های ایران را نیز متذکر شده و سیاست‌های آمریکا علیه ایران و کل جهان اسلام را مورد انتقاد قرار داده بود، اما درنهایت به پیشنهاد اوباما مبنی‌بر تنش‌زدایی و اساس احترام متقابل و منافع مشترک پاسخ مثبت داده بود.» این حقیقت که آیت‌الله خامنه‌ای به نامه اوباما پاسخی محترمانه داد، کافی بود تا اوباما نامه دوم را ارسال کند، به‌طوری‌که نامه دوم یکی از مهم‌‌ترین تعاملات نظری بین ایران و آمریکا در بالاترین سطح حکومت از ابتدای انقلاب اسلامی تا آن تاریخ محسوب می‌شد. براساس آنچه یک سیاستمدار آگاه پیشین ایالات متحده به‌صورت خصوصی برای من بازگو کرد، اوباما در این نامه دو نماینده خود ویلیام برنز از وزارت امورخارجه و پونیت تالوار از مشاوران کاخ‌سفید را برای مذاکره با نمایندگان منتخب آیت‌الله خامنه‌ای معرفی کرد. این نامه تنها چند روز پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ دریافت شد. براساس آنچه یک سیاستمدار آگاه ایرانی به من گفت آیت‌الله خامنه‌ای بار دیگر آماده واکنشی مثبت بود.»
رهبر انقلاب به گفته موسویان با احترام با ایالات متحده برخورد کرده بود؛ اما تحلیل‌های غلط واشنگتن از ایران، یکی از موانع مهم گفت‌وگوهای پایدار و معنادار بین ایران و آمریکا شد. موسویان در این ‌باره می‌گوید تهران درحال تهیه پاسخ و واکنشی مثبت نسبت به ایالات متحده بوده، اما عصر انتخابات 1388 معترضان به خیابان‌های تهران ریختند و ایالات متحده جانب معترضان را گرفت. همین تحلیل و واکنش غلط ایالات متحده منجر به تردید رهبر انقلاب درباره اهداف واقعی آمریکا شد که دلیلی بر عدم پاسخگویی رهبر انقلاب به نامه دوم رئیس‌جمهور اوباما بود. بااین‌حال دولت اوباما تغییری در رویه مکانیسم تحلیلی خود نداد.
موسویان در شرح جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در سال 88 می‌گوید: «سه ساعت پس از پایان رای‌گیری انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در سال 88، میرحسین موسوی چپ‌گرای پیشین و اصلاح‌طلب کنونی، به‌سرعت اعلام پیروزی کرد و در کنفرانسی مطبوعاتی اظهار داشت: «من پیروز قطعی انتخابات ریاست‌جمهوری هستم.» ادعای موسوی برمبنای نتایجی بود که پیش از پایان شمارش آرا مطرح شده بود. او نیز از حامیان خود خواست تا روز بعد جشن بگیرند.»
در کتاب ایران و ایالات متحده واکنش اوباما به این اظهارات میرحسین موسوی این‌طور روایت شده که رویکرد غرب و به‌ویژه ایالات متحده نسبت به ایران ناگهان تغییر کرد. اوباما که در آن زمان چند روز پیش از انتخابات دومین نامه مصالحه‌جویانه‌اش را به رهبر انقلاب ارسال کرده بود، ضمن محکوم کردن چگونگی برخورد با معترضان می‌گفت: «من قویا این اقدام‌های ناعادلانه را محکوم می‌کنم... من این موضوع را روشن کرده‌ام که ایالات متحده به حق حاکمیت جمهوری اسلامی احترام می‌گذارد و درصدد دخالت در امور داخلی ایران نیست. ولی باید به شجاعت و منزلت مردم ایران و گشایش قابل‌ملاحظه در جامعه ایران اعتراف کنیم. ما از خشونت علیه شهروندان بی‌گناه در هر جا که اتفاق بیفتد، اظهار تاسف می‌کنیم... مردمی که برای عدالت به پا خاسته‌اند، همیشه در سمت درست تاریخ ایستاده‌اند.»
موسویان می‌گوید این اظهارات اوباما واکنش رهبر انقلاب را به‌دنبال داشت، به‌طوری‌که آیت‌الله خامنه‌ای در نمازجمعه بعد از انتخابات، با اشاره به اظهارات اوباما، نامه را افشا کرد و با لحن تند اظهار داشت: «از یک‌سو نامه به من می‌نویسند و احترام خود را نسبت به جمهوری اسلامی و برقراری مجدد روابط ابراز می‌‍دارند و از طرف دیگر چنین اظهاراتی را مطرح می‌کنند.»
موسویان که از اصلاح‌طلبان است و اکنون معتقد به تحلیل غلط آمریکا از شرایط ایران، می‌گوید: «روند حمایت آمریکا از معترضان، رهبر ایران را متقاعد ساخت که جنبش سبز از سوی واشنگتن هدایت می‌شود، زیرا براساس شواهد تاریخی، ایالات متحده همواره در پی ایجاد و سازماندهی انقلاب‌های رنگی در نقاط مختلف جهان بوده است، انقلاب‌هایی سبز از سوی واشنگتن هدایت می‌شود. در این بین سخنان هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا به این ارزیابی قوت گرفت: ما اکنون در پشت صحنه، فعالیت‌های زیادی انجام می‌دهیم. ما اقدام‌هایی را تدارک دادیم تا بدون هیچ‌گونه رهبری، آنها (معترضان) را تقویت کنیم و ما همچنان بی‌پرده سخن می‌گوییم و بر حمایت خود از معترضان ادامه می‌دهیم.»
موسویان از دیگر بی‌خردی دولت اوباما نیز که چهره‌ عقلانی آن را مخدوش می‌کند، پرده برداشته و می‌گوید: «در این زمان، دولت آمریکا فرصت بی‌سابقه‌ای در تلویزیون صدای آمریکا در اختیار نمایندگان اپوزیسیونی قرار می‌داد که تنها در پی سرنگونی حکومت ایران بودند. شرکت‌کنندگان در برنامه‌های تلویزیونی صدای آمریکا به افرادی که درگیر نافرمانی مدنی و اعتراضات ضددولتی در داخل ایران بودند، رهنمود می‌دادند تا چگونه علیه حکومت دست به شورش بزنند.» مایکل پوستر، معاون وزارت امورخارجه آمریکا در مجلس سنا گفت: «ما دامنه تلاش‌هایمان را که هدف آن به چالش کشاندن حکومت ایران به‌دلیل نقض تاسف‌بار حقوق‌بشر بود، افزایش داده‌ایم. در میان این برنامه‌ها، همکاری پنهانی با نهادهای جامعه مدنی در ایران را ادامه دادیم تا ابزارهایی را که آنها برای توسعه فضای سیاسی و پاسخگو کردن دولت به آن نیاز دارند، در اختیارشان بگذاریم.»
غلط‌پنداری دولت اوباما به اینجا ختم نمی‌شود، محاسبات غلط موجب شد با منطقی سست تصور کنند یک فشار دیگر برای سقوط نظام ایران کافی است. یک کارشناس حوزه سیاست خارجی آمریکا معتقد بود: «اگر ایالات متحده از مردم ایران حمایت کند، این حمایت به جوانان غیرایدئولوژیک ایرانی جسارت مقابله سرنگونی رژیم را خواهد داد.» ریچارد ماس، کارشناس برجسته سیاست خارجی آمریکا نیز طی مقاله‌ای تحت‌عنوان «دیگر بس است»، نوشت: «کنترل برنامه هسته‌ای ایران دیگر از طریق میز مذاکره میسر نیست، بلکه این امر در خیابان‌ها امکان‌پذیر است. غرب باید حمایت خود از معترضان را آشکار کند.»
موسویان در نتیجه‌گیری به این می‌پردازد که برداشت غلط ایالات متحده نسبت به شرایط موجود در ایران، موجب اتخاذ سیاست‌هایی شد که در راستای تلاش‌های این کشور مبنی‌بر پیگیری تغییر رژیم در ایران بود و این رویکرد اشتباه ایالات متحده، تنها موجب بروز واکنش‌های منفی از سوی حکومت ایران و افزایش سوءظن و تعمیق بی‌اعتمادی نسبت به آمریکا شد. همچنین موسویان در مصاحبه‌ای که با روزنامه وال‌استریت داشته و در صفحات پایانی کتاب خود به آن اشاره کرده، مکانیسم غلط واشنگتن در تحلیل شرایط ایران و منطقه را اینچنین تبیین کرده: «تغییر رژیم در آینده نزدیک بخشی از چشم‌انداز ایرانی‌ها نیست و ایران در وضعیت قبل از انقلاب قرار ندارد. آنچه در خیابان‌ها درحال اتفاق است، چالشی داخلی بر سر نتایج نهایی انتخاباتی است که تاثیر فراوانی بر سیاست‌های خارجی و داخلی ایران خواهد گذاشت. در این مصاحبه که نخستین گفت‌وگوی رسمی من با رسانه‌ای آمریکایی بعد از ترک ایران محسوب می‌شد، درباره برقراری روابط دوجانبه بین ایران و آمریکا به‌عنوان راهکاری برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای اصرار ورزیدم، همچنین از ایالات متحده خواستم مذاکرات جامعی را با ایران در زمینه حفظ ثبات در عراق و افغانستان برمبنای منافع مشترک ترتیب دهد. طی این مصاحبه درباره امنیت حوزه خلیج‌فارس، با توجه به اهمیت حمل‌ونقل انرژی از مسیر استراتژیک تنگه هرمز، بر ایجاد و توسعه یک طرح امنیتی گسترده با حضور ایران تاکید کردم، زیرا از نظر من، تعاملات سازنده تهران و واشنگتن تاثیر بسزایی بر چشم‌انداز نظم امنیتی منطقه خواهد داشت، دهه‌ها خصومت بین ایران و آمریکا موجب کاهش ثبات و امنیت منطقه شده است.»

  دولت حدودا دوساله بایدن در عرصه سیاست خارجی: دقیقا هیچ!
یک‌سال و شش‌ماه از لحظه‌ای که بایدن به‌‌عنوان رئیس‌جمهور دموکراتی که قرار بود آمریکا را از آنچه به‌عنوان خطر ترامپ از آن یاد می‌شد دور نگه دارد، گذشت. یک‌سال و شش‌ماهی که قرار بود درطول آن، وجهه‌ و هژمونی ازدست‌رفته این کشور در جهان که دموکرات‌ها سعی می‌کردند آن را متاثر از ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ عنوان کنند، توسط جو بایدن معاون رئیس‌جمهور سابقی که حالا در آستانه 80سالگی قرار دارد، بازسازی شود. اما در این یک‌سال و شش‌ماه چه چیزی تغییر کرده است؟ درخصوص وجهه و هژمونی جهانی آمریکا باید گفت نه‌تنها وضعیت بهتر نشده بلکه شرایط دراین‌باره برای دولت آمریکا پیچیده‌تر هم شده است. شکست‌های پی‌درپی آمریکا و تهدید و زیر ضربه قرار گرفتن‌های مکرر منافع و پایگاه‌های این کشور در منطقه غرب آسیا، ضعف و ناتوانی این کشور برای اتخاذ تصمیم سیاسی در جریان مذاکرات برسر پرونده هسته‌ای ایران و همچنین عدم موفقیت در جلوگیری از شعله‌گرفتن جنگ اوکراین و به‌خطر افتادن منافع کشورهای متحد آمریکا در اروپا، تنها بخش‌های کوچکی از آن چیزی‌ است که دولت بایدن توانسته در این بازه کمتر از دوسالی که از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش می‌گذرد، ذیل کارنامه سیاست‌ خارجی خود ثبت کند. اما شاید بتوان گفت شاخص‌ترین تغییری که دولت بایدن نسبت به دولت قبلی آمریکا و حتی دولت‌های پیش از ریاست‌جمهوری ترامپ داشته، ناتوانی محسوس رئیس‌جمهور 79ساله آمریکا در صحبت‌کردن معمولی و افزایش انکارناپذیر گاف‌های او در دیدارها و سفرهاست. مواردی که تعدد غیرقابل چشم‌پوشی آن باعث شده روند تضعیف وجهه هژمونیک آمریکا سرعت بیشتری نسبت به دولت پیشین این کشور به ریاست ترامپ داشته باشد. نکته‌ای که فارغ از ناکارآمدی‌های دولت آمریکا در عرصه سیاست خارجی و بحران تورم فراگیر موجود در این کشور، به سوژه‌ای برای محافل سیاسی و رسانه‌ای در سراسر دنیا تبدیل شده است.

  تداوم سیاست‌های فشار حداکثری علیه ایران درنتیجه تداوم محاسبات غلط
اما دولت بایدن در این یک‌سال و شش‌ماه، غیر از ضعف‌ها و ناتوانی‌هایی که از خود در مواجهه با بحران‌های جهانی مانند آنچه در اوکراین رخ داد نشان داده است در مواجهه با تحولات منطقه غرب آسیا نیز تا حدی با بی‌برنامگی و سردرگمی اقدام می‌کند که همان بایدن و دموکرات‌هایی که روزی ترامپ را به‌دلیل داشتن ارتباطات صمیمانه با پادشاه و ولیعهد عربستان‌سعودی که در جنایتی آشکار دستور به قتل و اره‌کردن جمال خاشقچی، خبرنگار مطرح عربستانی دارای تابعیت آمریکا داده بود، سرزنش می‌کردند و با ژست حقوق بشری در محکومیت آن جنایت سخنرانی می‌کردند، حالا و با گذشت کمتر از دوسال از آغاز ریاست‌جمهوری، این بایدن است که تصمیم دارد در سفر به عربستان با سلمان‌بن‌عبدالعزیز، پادشاه عربستان‌سعودی و همچنین محمدبن‌سلمان، ولیعهد این کشور و آمر قتل همان خبرنگار دیدار و گفت‌وگو کند. اما فارغ از آنکه سیاست‌های اعلامی بایدن در حوزه سیاست خارجی و به‌خصوص سیاست‌های مرتبط با منطقه چه بوده است، می‌توان به‌سادگی فهمید سیاست‌های دولت آمریکا در مواجهه با ایران تاکنون دقیقا همان سیاست‌هایی بوده که ترامپ آن را فشار حداکثری می‌دانست و آرزو داشت ایران درنتیجه آن تسلیم شده و پای میز مذاکره تن به خواسته‌های دولت آمریکا دهد. با بررسی بیشتر درمی‌یابیم دولت بایدن علی‌رغم اذعان چندباره‌ به شکست سیاست‌های فشار حداکثری علیه کشورمان، همچنان علاقه‌مند و امیدوار است تا شاید بتواند از رهگذر تداوم این کارزار، ایران را تسلیم زیاده‌خواهی‌های خود درباره مسائلی ازجمله توانمندی صلح‌آمیز هسته‌ای، قابلیت‌های دفاعی و ظرفیت‌های منطقه‌ای کشورمان کند. حدودا در اوایل بهمن‌ماه سال1400 و در ایام نخستین سالگرد سوگند یادکردن جو بایدن به‌عنوان چهل‌وششمین رئیس‌جمهور آمریکا بود که ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه این کشور در نشستی خبری به اذعان شکست سیاست‌های فشار حداکثری پرداخت و گفت: «کمپین فشار حداکثری علیه ایران که توسط دولت پیشین آمریکا اجرا شد شکست خورده است.» اما با همه اینها و فارغ از آنچه دولت آمریکا به‌عنوان سیاست‌های اعلامی خود از تریبون‌ها و رسانه‌های رسمی مورد حمایت این کشور اعلام می‌کند باید گفت آنچه در عمل از دولت دموکرات بایدن دیده شده دقیقا همان چیزی‌ است که دولت ترامپ جمهوری‌خواه درطول چهارسال مواجهه ناکام خود با جمهوری اسلامی ایران درپیش گرفته بود؛ سیاستی که می‌توان آن را درنتیجه محاسبات سراسر غلطی دانست که در بخش ابتدایی گزارش نیز به بازخوانی نمونه‌هایی از آن در دولت باراک اوباما پرداختیم. محاسباتی که دولت اوباما و ترامپ را به‌سمت حمایت مالی و رسانه‌ای از اقلیتی سوق داد که خود را خیال‌پردازانه‌ اپوزیسیون و حتی آلترناتیو جمهوری اسلامی معرفی می‌کردند و البته توانسته بودند درنتیجه ضعف محاسباتی آمریکا، در دو دولت دموکرات و جمهوری‌خواه این کشور برای خود حسابی ویژه در محاسبات دستگاه سیاست ‌خارجی آمریکا افتتاح کنند.
دولت آمریکا همان‌طور که در بخش نخست گزارش به آن اشاره شد با محاسبات غلطی که از شرایط ایران داشت، به سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق حمایت همه‌جانبه رسانه‌ای و مالی از گروهک منافقین و اقلیت‌های دیگری که در غرب هم موفق به جذب نیرو نشده‌اند، امید بست که نتیجه آن هم دقیقا عکس آن چیزی بود که آمریکایی‌ها انتظار داشتند. هم حکومت ایران پایدار ماند و هم فرصت مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هسته‌ای برای جلوگیری از سرعت بالای توسعه صنعت هسته‌ای کشورمان برای آمریکایی‌ها از دست رفت و تا سال‌ها بعد از آن به تعویق افتاد.
اما حالا و با گذشت بیش از یک‌دهه از آن روزهایی که بایدن به‌عنوان معاون و جانشین اوباما شاهد نتیجه محاسبات غلط دولت دموکرات آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران بود، این کشور در سیاست خارجی خود به مرحله‌ای رسیده که بعد از اذعان به شکست سیاست‌هایش درقبال ایران، فرآیند خروج‌ نیروهای نظامی خود از دیگر کشورهای منطقه را نیز سرعت بخشیده. اما وضعیت آمریکا در دیگر نقاط جهان هم چندان تعریفی ندارد؛ رئیس‌جمهوری که در دولت اوباما در جایگاه معاونی رئیس‌جمهور وقت شاهد شکل‌گیری اجماع با قدرت‌هایی مثل روسیه و چین برسر پرونده هسته‌ای ایران بود حالا چگونگی مقابله نظامی با روسیه و تدوین برنامه جهت دفع خطر چین علیه منافع آمریکا را در صدر دغدغه‌های سیاست‌ خارجی خود می‌بیند. مشکلاتی جدی که حتی ترامپ شکست‌خورده در انتخابات2020 آمریکا را هم مدعی کرده که اگر من جای بایدن رئیس‌جمهور شده بودم این دو اتفاق یعنی جنگ اوکراین و تورم بی‌سابقه آمریکا رخ نمی‌‌داد.
همه اینها به‌علاوه علاقه دولت بایدن به تداوم سیاست‌ کارزار فشار حداکثری علیه ایران علی‌رغم اذعان به شکست آن، نشان‌دهنده این امر است که دستگاه محاسباتی دولت بایدن همچنان همان خطاهایی را دارد که دولت اوباما پیش‌تر مرتکب آن شده بود؛ خطاهایی که البته مختصات و نتیجه آن را در بخش نخست گزارش مورد بررسی قرار دادیم. خطاهایی گسترده که به‌نظر می‌رسد دولت بایدن 79ساله هنوز از آنها درس نگرفته و همچنان به‌دنبال تکرار آن در مقیاسی بزرگ‌تر و خسارت‌بارتر است.