عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: خیلی دیدهایم که محافل شعر در این سالها در همهجا برگزار شود و شاعران شعرهایشان را بخوانند و نقد و بررسی کنند، اما اینکه محفل شعری از دل یک تکیه بیرون بیاید مطمئنا مجلس متفاوتی میشود. محفل شعری که امروز میخواهیم از آن بگوییم، متفاوت است. بهجای اینکه در سالن و فرهنگسرا برگزار شود، شعرخوانی را به دل یک تکیه در جنوبیترین نقطه تهران برده است.
محفل بهشت، محفلی است که هیاتالرضا در دل تکیه آقا مرتضی علی برگزار میکند، تکیهای که این روزها زیاد از آن میشنویم و کارهای بزرگی در آن انجام میگیرد اما امروز سراغ یکی از محافل شعری رفتیم که به بهانه عید غدیر روز گذشته جمعه 24تیرماه در این تکیه برگزار شد. شاعران در این محفل شعرخوانی به وصف حضرت علی(ع) پرداختند و سعی کردند با غزل و قصیده و دوبیتی و ترکیببندشان از علی بگویند.
میثم یوسفی، یکی از شاعرانی بود که در وصف علی(ع) شعری را خواند و در بخشی از شعرش اینچنین میگفت:
این دستهایی را که میبندید پیش از این
روز غدیر خم نه در دست پیمبر بود
جان رسول است اینکه با خود میبرید آری
آن هم چرا تنها به جرم اینکه حیدر بود
این خانه آتشگرفته خانه زهرا است
همراه حیدر بودن آیا اشتباهش بود
پروانهای در شعلههای بیامان میسوخت
تنها در آن دوزخ همان آتش پناهش بود ...
سمانه رحیمی، شاعر بعدی بود که یک ترکیببند علوی را در این محفل خواند:
دوباره در دل شب چاه همکلام علی است
سکوت آب پر از بغض ناتمام علی است
جهان برای علی جز سرای محنت نیست
که همجواری حق ذکر صبح و شام علی است
کسی شبیه علی نیست در تمام جهان
علی است فاطمه و فاطمه تمام علی
شکوه بیمثلی از تبار عالی نور
شکوه بیمثلی همنشین نام علی است
از آن زمان که علی بر شب جهان تابید
طلوع ماه و غروبش به احترام علی است
غدیر قبله عشق است در مقام علی
سریر فخر جهان بوسه گاه گام علی است ...
سمانه خلفزاده، شاعر اهل قم که شعرهای زیادی را برای اهلبیت دارد در این محفل شعر با خواندن غزلی ارادت خود را به حضرت علی (ع) نشان داد:
دلم نسیم بهاری، دلم کبوتر شد
نگاه بستم و ناگاه گونهام تر شد
پرید از قفس من به بیکرانهی او
نگاه کردم و دیدم جهان پر از در شد
همین که نیت نام مطهرش را کرد
لبم صدف شد و لبریز دُرّ و گوهر شد
به مهر و ماه و ستاره نگفت مقصد را
به ابر گفت که از غصه خونجگرتر شد
از ابر خونجگر آهی بلند شد پس از آن
روان آینهی آسمان مکدر شد
رسید و بوسه به ایوان باصفایش زد
و نقره نقرهی چشمم در آن مکان زر شد
به ذره یک نظر لطف بوترابی کرد
دلم مسافر صحن و سرای حیدر شد
حسن صنوبری هم با خواندن شعری در وصف علی از همه خواست که اگر با مضمون بیتها موافق هستند، ردیف را تکرار کنید:
چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی
که بود خالق جهان؟ خدا خدا خدا خدا
که داشت از خدا نشان؟ علی علی علی علی
گدای شاه کیست، هان؟ منم منم منم منم
مرا چه کس دهد امان؟ علی علی علی علی
هزار نغمه پیش از این، سرودهاند در زمین
ولی یکیست جاودان: علی علی علی علی
لوای فتحِ اوست: نور، بیان مدحِ اوست: نور
نگاه کن به کهکشان: علی علی علی علی
اگر خداخداکنی، تمام شب دعا کنی
رسد ندا از آسمان: علی علی علی علی
از این زمین به آسمان، فقط یکیست نردبان
و پلههای نردبان: علی علی علی علی
که بوده کعبه مولدش؟ کنار حق تولدش؟
بهجز امیرمومنان؟ علی علی علی علی
به خوابگاه مصطفی که خفت وقت ابتلا
شب هجوم بیامان؟ علی علی علی علی
که روز کارزار خود، به برق ذوالفقار خود
بسوخت جان کافران؟ علی علی علی علی
حیدری شاعر بعدی بود که در این محفل شعری غزلی را برای حضرت علی(ع) خواند:
عقل گفت از باغ فردوس آرزو داری کجا را؟
حور میخواهی ز جنت یا مقام کبریا را؟
گفتمش رضوان و انعام کثیرش سهم خوبان
جز نمی از آب کوثر که به وجود آورده ما را
با تعجب گفت آخر آب گفتم آب آری
نیست پاداشی از این جذابتر روز جزا را
گفت در فردوس نهری از عسل جاری است
گفتم آنچه از دست علی باشد لذیذ است و گوارا
حوض و آبش هر دو معمولی است، ساقی بینظیر است
آخرش از شوق در صف میکشاند انبیا را...
قربان ولیئی، شاعر کهنهکار آیینی هم در این محفل ادبی حضور داشت و شعرخوانی کرد:
تا شب نظر کند به تو ماه آفریدهای
ما را فقط برای نگاه آفریدهای
تا روح مات و مست تماشای خود شود
آیینهای به نام پگاه آفریدهای
اسرار تا نهفته شود در ضمیر خاک
در این زمین غمزده چاه آفریدهای
چون اسم اعظم تو نگنجیده در حروف
در صدر نامهای خدا آفریدهای
آن چهره مشعشع مولود کعبه را
آینهای برای اله آفریدهای
راهی برای دیدن راز مهیب حور
در عمق آن دو چشمسیاه آفریدهای
او در شعر بعدیاش در وصف علی اینطور خواند:
مقصد عاشقانهها علی است
جوشش روزخانه ها علی است
ضربان ترانهها علی است
مست مست است هر که با علی است
محرم راز کبریا علی است
اسم اعظم خروش یا علی است
بر زبان منارهها علی است
تبوتاب شرارهها علی است
قبلهگاه ستارهها علی است و...
بهروز آورزمان، شاعر خوشقریحه هم در این محفل شعر حضور داشت و شعری را برای حضرت علی (ع) خواند:
نشست شاعر شعری برای ماه بگوید
از این اسیر محبس سیاه بگوید
از این همیشه در آغوش بیحیای قدیمی
از این مغازله تیره و تباه بگوید
از این کلوخ لگد خورده کنج این شب ویران
دوباره شعر اگرچه بهاشتباه بگوید
نشست و بر دلش افتاد حیف نیست که یک عمر
بهجای کوه و شکوهش ثنای کاه بگوید؟
اذان صبح دو رکعت نماز خواند و پس از آن
قلم گرفت که یک شعر دل بخواه بگوید...
حسین شاهمحمدی هم در این محفل شعری غزلی را خواند که در بخشهایی از آن آمده است:
بیهوده در خود نیست عمری شعلهور خورشید
مهر تو را دیده است میسوزد اگر خورشید
در هر اذان صبح تا نام تو میآید
هر جا که باشد میرسد آسیمهسر خورشید
تکلیف نور از بعد لبخند تو روشن شد
بیروی ماه توست شمعی است محتضر خورشید
بر دوش احمد رفتن تو چیست توصیفش
نورا علیالنور است خورشید بر خورشید...
فرزندهایت بازتابی از شما هستند
وقتی که مادر باشد آیینه پدر خورشید...
حسین نادری، شاعر دیگری بود که غزلی را در این محفل خواند:
چون پرچم خود را برافرازد تحیر
از عاقلان دیوانه میسازد تحیر
تنها نه فوق عقل بلکه فوق عشق است
بر جاه خود عمری است مینازد تحیر
هر جا که دیدی پای عقل و عشق لنگ است
لاریب آنجا سخت میتازد تحیر
ایوای طلا حیدر اما فوق وصف است
کانجا کلاه از سر میاندازد تحیر
علیرضا نورعلیپور شاعر دیگری بود که در این محفل شعری را خواند:
بدان ردای خلافت فقط سزای علیست
که جایگاه پیمبر فقط برای علیست
که حرفهای علی جملگی صدای خداست
که حرفهای خدا نیز با صدای علیست
ببین که بین من و او شباهتیست بزرگ
نگاه کن که خدایم همان خدای علیست
نیاز نیست به اثبات اقتدار خدا
همین بس است برایم که مقتدای علیست
قسم به جان علی آیههای قرآن را
اگر درست بخوانیم ماجرای علیست
مگر نه اینکه «یدالله فوق ایدیهم» ؟
مگر نه اینکه یدالله دستهای علیست؟
به کفر میکشد آیا سوال سادهی من؟؟
«خدا» برای چه در لفظ هم هجای«علی»ست؟
قسم به صاحب عرش عظیم! عرش عظیم،
بعید نیست بفهمیم بوریای علیست...