سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: سابقه شکلگیری مرکزی که امروز با پسوند تحقیقات در سازمان صداوسیما فعالیت میکند به سال 40 و برنامه رادیویی «فرهنگ مردم» بازمیگردد. برنامهای که پنج سال بعد منجر به تاسیس «مرکز فرهنگ مردم» شد. در همان سال 45 و همزمان با آغاز به کار تلویزیون ملی ایران، کمیته «سنجش افکار» هم راهاندازی میشود که پس از آن به «مرکز تحقیقات اجتماعی و نظرخواهی برنامهها» تغییر نام داده است. پس از انقلاب و مشخصا در سال 68 واحدهای مختلف پژوهشی با مأموریتهای متفاوت در سازمان شکل گرفتند و در همان سال با ادغام واحد فعالیتهای فرهنگی و مرکز تحقیقات اجتماعی و ارزشیابی برنامهها، «مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامهای» ایجاد شد. مرکزی که در بزنگاههای تاریخی معاصر با آمارهای نسبتا دقیقش مشهور است. آمارهایی که در انتخابات یا حوادث اجتماعی یا سیاسی بروز و ظهور پیدا میکند. این مرکز در سه مقطع زمانی 77، 81 و 85 با تجدیدنظر در ساختار مرکز، درنهایت سه ادارهکل پژوهشهای رسانه و ارتباطات، پژوهشهای اجتماعی و سنجش برنامهای و پژوهش شهرستانها و خارج از کشور و سه واحد فرهنگ مردم، آمار و پرسشگری و انتشارات و اطلاعرسانی شکل گرفت و نام مرکز نیز با تلخیص عنوان، به «مرکز تحقیقات صداوسیما» تغییر یافت. اواخر بهمن سال گذشته بود که پیمان جبلی در راستای تغییرات مدیریتی، محسن شاکرینژاد را به سمت «رئیس مرکز تحقیقات» سازمان صداوسیما منصوب کرد و در متن حکمش از او خواست که طراحی سازوکار لازم برای همگرایی و همافزایی مجموعههای پژوهشی و نظارتی سازمان با هدف پرهیز از فعالیتهای موازی، تقویت ارتباط با سایر مراکز پژوهشی و افکارسنجی کشور و برنامهریزی برای تبدیل مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما به قطب پژوهش رسانهای کشور مورد اهتمام جدی قرار گیرد. شاکرینژاد دارای مدرک دکتری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی و درحال حاضر عضو هیاتعلمی دانشگاه صداوسیماست. با او درباره اهمیت و جایگاه این مجموعه و همچنین آمارهای ارائه شده و نقش نظرات مردم در ساخت و پخش برنامهها همصحبت شدیم.
مرکز تحقیقات صداوسیما ازجمله مراکز مهم و موثر در شناسایی رابطه دوسویه تلویزیون و مخاطبان است. شاید مخاطبان بیشتر مظاهر و جلوههایی که میبینند درباره آمار بینندگان سریالها یا آمارهای منتشرشده نزدیک انتخابات باشد. اما به غیر از این دو مورد و فراتر از آن، مرکز تحقیقات صداوسیما قرار است واسطهای باشد بین سازمان و مخاطبانش یا بازوی اجرایی برای هدایت در انتشار و تولید محتوا؟
هر دوی این موارد است و حتی فراتر از اینهاست. مرکز تحقیقات یک پشتیبانی علمی و تجربی 60 ساله دارد و میتوان گفت که این مرکز اندکی پس از شروع به فعالیت رادیو و تلویزیون در ایران فعالیتش را آغاز کرده است و در حوزههای مختلفی هم ورود دارد. درحال حاضر مرکز تحقیقات صداوسیما 5 ادارهکل با ماموریتهای مختلف ناظر به فعالیتهای رسانهای دارد. یکی از این ادارات کل، ادارهکل پژوهشهای اسلامی رسانه است که در قم مستقر است و با استفاده از ظرفیت اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگران مستقر در ادارهکل، پژوهشهای مختلفی را با رویکرد دینی در حوزه رسانه انجام میدهد. این ادارهکل محتواهایی تولید میکند که قابلیت تولید در حوزه سیما، صدا، فضای مجازی و خبر را دارد. درواقع خوراک رسانهای با رویکرد دینی برای حوزههای مختلف رسانه ملی تولید میکند. مضاف بر این دارای نشریات مختلفی است که مباحث علمی و دینی روز جامعه را در قالب مقالات و نوشتارهای پژوهشی به علاقهمندان ارائه میدهند بهعلاوه این ادارهکل دارای آرشیوهای غنی درباره زندگی علمای شیعه است که تقریبا میتوان گفت منحصربهفرد است و کمتر جایی چنین آرشیو صوتی، تصویری، عکس و متن مکتوب از علمای شیعه دارند و مستندهای مختلفی از زندگی علما و مراجع براساس این آرشیو تهیه و پخش شده است. چهار ادارهکل دیگر مرکز تحقیقات صداوسیما در تهران مستقر هستند. یکی از این ادارات کل که عمدتا با مخاطبان صداوسیما سروکار دارد ادارهکل سنجش مخاطب است.
با افکارسنجی تفاوت دارد؟
بله. سنجش مخاطب ناظر به محصولات رسانه ملی است. یعنی مبتنیبر برنامههایی که از رادیو و تلویزیون پخش میشود، سراغ مخاطب میرود و نظر مخاطبان را در مورد تولیدات رسانه ملی احصا میکند. این ادارهکل علاوهبر سنجش میزان مخاطب برنامهها و رضایت ایشان از محتواهای پخش شده در مواردی محتوای پخش شده را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد و گزارشهای پژوهشی در این زمینه تولید و به مسئولان سازمان ارائه میدهد. همچنین بهطور مرتب رژیم مصرف رسانهای جامعه را میسنجد و الگوهای مصرف رسانه مردم را به مسئولان امر ارائه میدهد. در این ادارهکل نیازسنجی هم انجام میشود، یعنی قبل از ایام خاص ماه مبارک رمضان، ایام نوروز، ایام محرم و... سراغ مخاطب میروند و محتوای موردنیاز و علاقه و حتی زمان مطلوب پخش از نظر مخاطبان را در ایام خاص احصا و در اختیار مدیران حوزه تولید محتوا قرار میدهند تا آنها مبتنیبر نیازسنجی که از مردم شده تولید محتوا کنند. اخیرا باتوجه به ابلاغ برنامه تحول در سازمان و تاکید بر اثرسنجی به جای نظرسنجی صرف، برنامهریزی برای سنجش اثرات تولیدات رسانهای هم در این ادارهکل درحال انجام است. یکی دیگر از بخشهای مرکز تحقیقات، ادارهکل افکارسنجی است. در این ادارهکل نبض افکار عمومی جامعه در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی سنجیده میشود. برخی از این افکارسنجیها بهطور روندی در طول سالیان گذشته مورد بررسی قرار گرفته و تغییرات افکار عمومی ایرانیان در موضوعات مختلف طی سالیان گذشته قابل روندپژوهی است. این ادارهکل همچنین مسائل روز جامعه را نیز مورد توجه قرار میدهد و نظرات مردم را در زمینه مسائل روز جامعه، عملکرد دستگاههای مختلف و... مورد بررسی قرار میدهد. کار ویژه این ادارهکل در ایام انتخابات پیشبینی میزان و نحوه مشارکت مردم در انتخابات مختلف است که بحمدالله توانسته است با نزدیکترین و دقیقترین تخمینها مشارکت مردم در انتخابات را پیشبینی کند. فعالیتهای این ادارهکل هم برای رسانه ملی قابل استفاده است یعنی هم برای تصمیمگیران و سیاستگذاران حوزه تولید پیام که مبتنیبر افکار عمومی که در سطح جامعه شکل گرفته برنامهسازی کنند و هم برای دستگاههای مختلف کشور، تا مبتنیبر جریانهای مختلف افکار عمومی جامعه در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاستگذاری و برنامهریزی کنند.
این موارد در جایی منتشر میشود یا محرمانه هستند؟
طبیعتا بخش عمدهای از یافتههای پژوهشهای مرکز تحقیقات محرمانه است و فقط در اختیار مسئولان مربوطه قرار میگیرد. البته بخشهایی از یافتههای مرکز تحقیقات هم بهطور مرتب منتشر میشود. مثلا تولیدات ادارهکل مطالعات راهبردی رسانه که در ادامه توضیح خواهم داد منتشر میشود. همچنین اطلاعات مربوط به سنجش مخاطب برنامههای صداوسیما معمولا منتشر میشود.
همه اطلاعات سنجش مخاطب را اعلام میکنید؟
تقریبا همه منتشر میشود. ما نتایج بررسی میزان مخاطب برنامهها و رضایت آنها را معمولا اعلام میکنیم و این اطلاعات از سوی ادارهکل روابطعمومی سازمان منتشر میشود و مردم در جریان میزان مخاطب برنامههای صداوسیما و پربینندهترینها قرار میگیرند.
بحث نیازسنجی مخاطب را عنوان کردید. مایلم نکتهای را قبل از ورودتان به معرفی ادارهکل بعدی مطرح کنم. مثلا میدانیم و احتمالا شما هم در نظرسنجیها دیدهاید که مردم در عید دوست دارند سریالهای طنز تماشا کنند، نیازسنجی شده و مردم هم نظرشان را گفتند اما انگار به اقتضائات دیگری، ارادهای برای پاسخ به نیاز مخاطب وجود ندارد و یکباره شاهدیم که سریال «گاندو 2» در نوروز پخش میشود. پس این نیازسنجی که استخراج میشود چه حکمی دارد و آیا فقط قرار است یک نظر ارشادی باشد؟
قطعا نظر ارشادی است. ما سراغ مردم میرویم و آنها میگویند ما دوست داریم فلان محتوا پخش شود. ممکن است مخاطبان بگویند دوست دارند مرتب موسیقی پخش شود یا فوتبال یا سایر ورزشها بهصورت پرحجم پخش شود. بدیهی است رسانه یکسری سیاستهای کلان دارد. رسانه دارای یک کنداکتور جامع است که حوزههای مختلف را پوشش میدهد. مثلا ممکن است مردم بگویند علاقه دارند سریال طنز ببینند. حال باید ببینیم اصلا سریال طنز آماده پخش داریم یا برنامهریزی برای تولید سریال طنز شده است؟ ممکن است این پیشبینی از قبل شده باشد و محتوای تولیدشده در این زمینه پخش شود و گاهی ممکن است چنین نشود و سریال طنز آماده پخش نباشد و از سریالهای دیگر استفاده شود. اینکه این نیاز و ذائقه را بسنجیم اتفاق میافتد و در اختیار مدیران قرار میگیرد و آنها براساس ظرفیتهای موجود و سیاستهای کلانی که در حوزه تولید محتوا دارند، مدنظر قرار میدهند.
2 مثالی را بیان کردید که معمولا جزء علاقههای زیاد مخاطبان است. یعنی علاقهمندان موسیقی و فوتبال زیاد هستند. اگر نتایج نظرسنجی شما به این نتیجه برسد که 90-80 درصد مردم گفتهاند فوتبال پخش کنید یا مثلا سریالهای تکراری طنز پخش کنید یا موسیقی پخش کنید، آیا باز هم سازمان و سیاستهای سازمان بهگونهای است که نظر مخاطب را پیگیری کند؟
حتما نظر مخاطب مهم است و این واضح است.
اما به نظر میرسد که در سیاستگذاریهای سازمان صداوسیما، فقط تا یک جایی نظر مخاطب مهم است، درست است؟
ببینید در حوزه مخاطب و تولیدات رسانهای بهنظر میرسد ما سهگانهای بهنام میل، نیاز و مصلحت داریم. طبیعتا رسانه باید بداند میل مخاطب چیست، اما اینکه آیا این میل واقعا مطابق با نیاز واقعی و مصلحت او نیز مهم است؟ مثلا ممکن است کودکان میل داشته باشند که چندساعت در روز فلان کارتون را ببینند اما آیا این به مصلحت آنهاست یا واقعا یک کودک به چندساعت تماشای کارتون نیاز دارد؟ طبیعتا باید مصالح بالاتری را در نظر گرفت که روانشناسان و جامعهشناسان در این زمینه صاحبنظر هستند. با توجه به این سهگانه است که بخشی از میل او را تا حدی که نیاز و بهصلاح است برطرف میکنیم. بازهم میگویم که حتما نظر مخاطب احصا میشود و مهم است و مورد توجه قرار میگیرد، اما فصلالخطاب نیست. کار رسانه فقط ذائقهسنجی و تولید برنامه براساس ذائقه مخاطب نیست، گاهی باید ذائقهسازی کرد. بهنظر بنده در گذشته یک جاهایی ذائقه رسانهای مردم را بهسویی سوق دادیم که امروز که بررسی میکنیم میبینیم این کار اشتباه بوده است. مثلا در برههای مردم را عادت دادیم به سریالدیدن. قبلا هر شبکه یک سریال داشت که هفتهای یک قسمت از آن پخش میشد و ما در سالیان اخیر و شاید به اقتضای رشد رسانههای رقیب بهسمت سریالهای هرشبی رفتیم و مخاطب الان منتظر است هر شب قسمت جدید یک سریال را ببیند و همه شبکهها برای خودشان سریال دارند. این حجم تولید سریال، نیروی انسانی و حجم مالی سنگینی را متوجه رسانه ملی کرد.
این سیاست اشتباه بود؟
ما در شرایطی هستیم که بهلحاظ اقتصادی و نیروی انسانی امکان تولید سریال با این حجم که هر شبکه هرشب سریال پخش کند، را نداریم. البته ممکن است بتوانیم این کار را انجام دهیم لکن قطعا کیفیت کار پایین میآید. در این دوره بارها شاهد بودهایم که یک بازیگر همزمان در دو سریال درحال پخش ایفای نقش میکند. در این میان گاهی در یک سریال نقش انسانی مذهبی را ایفا میکند و در سریال دیگر نقش آدم بیتفاوتی به مسائل دینی را بازی میکند و این اثرگذاری بر مخاطب را تحتتاثیر قرار میدهد. وقتی مخاطب ما به دیدن سریالهای هر شبی عادت کرد و ما نتوانستیم بهلحاظ نیروی انسانی و مالی میل او را برآورده کنیم یا کیفیت مطلوب را به او ارائه دهیم همین مخاطبی که ذائقهاش شکل گرفته برای تماشای سریال بهسمت شبکههای ماهوارهای یا فضای مجازی میرود. امروز مبتنیبر همین ذائقهسازی، در جامعه بستری برای فعالیت روزافزون VODها فراهم شده که آثارشان بهلحاظ محتوایی و تناسب با اصول و ارزشهای ملی و دینی ما قابلتامل است و آمارها هم نشان میدهد که مخاطب جدی در جامعه دارد.
اما الان ترک عادت مردم سخت است مخصوصا در این فضایی که در جامعه امروز و با وجود بسترها و رسانههای مختلف ایجاد شده است.
باید به سمت ذائقهسازی برویم، تنها ذائقهسنجی نکنیم که ببینیم مردم چه چیزی دوست دارند. مردم دوست دارند هر شب سریال ببینند ولی آیا این درست است؟ بهصلاح است؟ بالاخره باید در مجامع علمی و تخصصی این درباره بحث کنند. صدالبته این امر سختی است و امروز با وجود رسانههای رقیب در فضای برودکست و برودبند این کار سختتر هم شده است، ولی نمیتوان مخاطب را رها کرد.
برگردیم به چهار ادارهکل مرکز تحقیقات که در تهران هستند.
همانطور که عرض کردم یکی دیگر از اداراتکل مرکز تحقیقات، ادارهکل مطالعات راهبردی رسانه و ارتباطات است. در این ادارهکل پژوهشهای راهبردی ناظر به فعالیتهای رسانهای انجام میشود. در این حوزه مباحثی همچون زبانشناسی و رسانه، زیباییشناسی رسانه، علومشناختی و رسانه، آیندهپژوهی رسانه، رسانههای جدید و فضای مجازی مورد توجه قرار میگیرد. تولیدات این ادارهکل بعضا درقالب کتاب منتشر و دراختیار مدیران رسانه ملی قرار میگیرد.
یکی دیگر از اداراتکل مرکز تحقیقات که پژوهشهای دیگر اداراتکل مرکز به آن وابسته است، ادارهکل پشتیبانی و اجرای پژوهشهای مرکز است که ارتباط با مراکز صداوسیمای استانی را هم برعهده دارد. ما قریب به هزار پرسشگر در سطح کشور داریم که با تکیه بر این توان تا سطح روستاهای کشور قابلیت نظرسنجی از مردم را در موضوعات مختلف داریم و این توان مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما را در جایگاه معتبرترین مرکز نظرسنجی در سطح کشور قرار داده است. این امر باعث شده نهادهای مختلف کشور برای انجام نظرسنجی و استفاده از اطلاعات موجود در این زمینه به مرکز تحقیقات مراجعه کنند. بدیهی است این جایگاه مرهون پژوهشگران پرتلاش و باتجربه و البته پرسشگرانی است که در گوشهوکنار کشور داریم.
پرسشگر در خارج از کشور هم دارید؟ فرآیند نظرسنجی خارج از کشور چگونه است؟
در خارج از کشور پرسشگر نداریم. معمولا با موسسات نظرسنجی که در آن کشورها هستند قرارداد میبندیم و ازسوی مرکز تحقیقات ناظرانی برای نظارت بر اجرای صحیح نظرسنجیها به این کشورها اعزام میشوند، البته با توجه به مضایق مالی این امر در سالیان اخیر کمتر اتفاق افتاده است در مواردی مثل پیادهروی اربعین، هم با استفاده از فرصت این رویداد عظیم پرسشگرانی از مرکز اعزام شده و در مسیر پیادهروی کار نظرسنجی را انجام دادهاند ولی اینکه پرسشگر مستقر داشته باشیم، خیر.
یکی از نکاتی که خیلی بحثبرانگیز است، آمار بینندگان برنامههای تلویزیونی است. گاهی این آمارها باعث رنجش یا انتقاد سازنده اثر میشود. مثلا بعضی از آنها میگویند خودمان خبر داریم که تعداد بینندهها مثلا فلان تعداد اعلامی نیست. احساس میشود از این امکان بهعنوان ابزارهای تنبیهی و تشویقی استفاده میشود. این موارد را میپذیرید؟
من بهطور قاطع این موارد را رد میکنم. الان نظرسنجیها عمدتا در یک سامانه یکپارچه انجام میشود، یعنی مثلا وقتی در فلان روستا پرسشگر به در خانهای مراجعه میکند و از مردم سوال میپرسد، در لحظه پاسخ فرد علاوهبر ارسال به مرکز ضبط میشود و قابل ارزیابی است. یعنی میتوان فایل صوتی پاسخهایی را که داده شده مجددا بازیابی کرد. پس هرکس در صحت دادهها شک دارد میتواند مراجعه کند و فایل پاسخ مردم را بشنود و بر صحت دادهها صحه بگذارد.
و آن آماری که ارائه میدهید طبیعتا باید همان خوانده شود، یعنی منطقی و شرعی این است آنچه ارائه میشود، خوانده شود.
دقیقا همین است.
من با دو کارگردان صحبت کردم و ادعایی مطرح کردند که براساس ارتباطاتی که برخی تهیهکنندهها با مدیران تلویزیون دارند این نظرسنجیها بالا و پایین میشود.
اصلا اینطور نیست. وقتی نظرسنجی انجام میشود و گزارش را به رئیس سازمان یا معاون مربوطه میدهیم عین همان برای روابطعمومی سازمان ارسال شده و عین همان منتشر میشود. به حال ما فرقی ندارد فلان شبکه یا فلان برنامه چقدر مخاطب دارد. آنچه که از نظر مردم احصا میکنیم بیکموکاست اعلام میکنیم.
درگیر مصلحت نمیشوید؟
بههیچوجه! بنده از زمان آقای جبلی در این مسئولیت هستم، انصافا ایشان کاملا متعهد به حقیقت و واقعیت هستند.
حتی اگر بهضرر سازمان باشد؟
بله. مثلا در برهههایی نظرسنجی کردهایم، سال گذشته میزان مخاطب برنامه نوروزی بیشتر از امسال بوده است. ممکن بود این برداشت از نظرسنجی بشود که از وقتی آقای جبلی آمده مخاطب کمتر شده، انصافا ایشان در این زمینه ورودی نداشته چون واقعیت مشخص است. الان میزان مخاطب همین است که اعلام میشود. عددی که استخراج میشود ولو بهضرر سازمان و مدیران رسانه باشد همان را منتشر میکنیم. اتفاقا بهنظرم این باعث انگیزه در مدیران میشود که فعالیتهای خود را بهبود ببخشند.
مثالی که میزنم برای دوره قبل از مدیریت شماست. قسمت آخر پایتخت که پخش شد، قسمت موتورسواریاش مشکل داشت و یک قسمتش ماند و بعد از مدتی پخش شد. آمار رضایت پایتخت 84درصد بود، بعد 4-3روز، این رقم اعلامی 56درصد شد. یکی از مدیران وقت صداوسیما مصاحبه کرد که سازندگان پایتخت باید بدانند که مردم چه واکنشی دارند. لحن صحبتهای آن مدیر اینطور بود که از این امکان بهعنوان ابزار استفاده میشود.
من از دوره قبل اطلاعی ندارم؛ اما در حیطه مسئولیت خود آن چیزی که خروجی نظرسنجیهای ماست اعلام میکنیم و روابطعمومی هم منتشر میکند و واقعیت را بیان میکنیم. البته که این نگاه کمک هم میکند. اگر بخواهیم واقعیت را پنهان کنیم یا تحریف کنیم، گذشت زمان این مساله را نشان میدهد. اگر مخاطب ما کم شده واضح است باید بیشتر تلاش کنیم.
درباره میل، نیاز و مصلحت صحبت کردید. اگر صداوسیما به این سهگانه توجه کند نکات درستی است ولی دقت کنیم VODها و ماهواره و سریالهای بهروز با زیرنویس را داریم. چطور تعادل بین این میل، نیاز و مصلحت ایجاد میکنید آنهم در شرایطی که رقیبهای رسانهای در این حوزه وجود دارد؟
نظر شخصی من این است که رسانه ملی فقط بهدنبال افزایش مخاطب نیست. رسانه میتواند برنامهای را تولید کرده و یکسری اصول و خطقرمزها را کمرنگ کند. آیا بهنظر شما در این صورت میزان مخاطب بالا نمیرود؟ پس میتوان مخاطب را به شیوههایی بالا برد اما آیا این مطلوب است؟
حتما ممکن است مخاطب افزایش یابد ولی الزاما این نیست که همیشه باید کار اشتباهی کنید تا مجبور شوید مخاطب را افزایش دهید. ممکن است یکسری خطقرمزها الکی باشند و صرفا خطفرضی بودند.
اتفاقا الان رویکردی که آقای جبلی دارند حذف خطوطقرمز ساختگی است. در دوره تحولی جدید بهجای توجه صرف به خطقرمزها قرار است سراغ خطوطسبز برویم، یعنی بهدنبال تولید محتوایی برویم که درطول این سالها از آن غفلت شده است. مواردی که با دین، فرهنگ و تاریخ ما هیچ تضادی ندارد اما مغفول مانده است. سراغ حوزههایی برویم که تاکنون درباره آن صحبت نکردهایم و سراغ آن نرفتهایم. مثلا تهرانمحور بودن صداوسیما یکی از آفتهای جدی این رسانه است. بسیاری از موضوعات در استانها و شهرستانها و روستاهای این کشور شایسته توجه و پوشش است، اما مورد غفلت قرار گرفته.
در «فرهیختگان» بارها این مساله را نقد کردیم که ایران فقط تهران نیست.
بله دقیقا. الان عمده سریالها و حتی فیلمهای سینمایی که در کشور ساخته میشود، در فضای تهران است، حتی همه بازیگران، عوامل، کارگردانان اهل یا ساکن تهران و همه محتواها و لوکیشنها در تهران است و این باعث شده سبک زندگی و فرهنگ تهران بهکل کشور تسری داده شود و خردهفرهنگها کمتر مورد توجه قرار گیرند.
البته موفقیتهای سریالهای «نونخ» و «پایتخت» این مساله را نقض میکند. توجه منتقدان و رسانهها به این سریال بهخاطر همین است که قرار نیست صداوسیما تهرانمحور باشد. مردم هم استقبال کردند.
بله، اتفاقا این تجربههای موفق موید همین ایده است که میتوان به پیرامون توجه و مخاطب را جلب کرد. بحث ما عدالت رسانهای است. باید همه مردم خود را در قاب رسانه ببینند، کسی که در دورافتادهترین روستای این کشور زندگی میکند باید خود را در رسانه ببیند. با این رویکرد تمرکززدایی و فاصله گرفتن از تهرانمحوری و توجه به تحقق عدالت رسانهای و هویت ایرانی-اسلامی مدنظر است که از محورهای اصلی تحول در دوره جدید مدیریت رسانه ملی است.